سهم دانشگاه در حفظ دینداری جوانان چقدر است؟
دکتر کرماللهی با اشاره به این که امروز برخی جوانان ما با سجاده و پوشش اسلامی به دانشگاه گام میگذارند؛ اما بینماز و مکشوفه دانشگاه را ترک میکنند، گفت: اینکه چرا این خسران عظیم رخ میدهد، ذهن کمتر کسی را درگیر میکند.
دکتر نعمتالله کرماللهی، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم علیهالسلام، در گفتوگو با خبرنگار حوزه و روحانیت خبرگزاری تسنیم، به بررسی مشکلات ساختاری دانشگاه در ایران و روند جریان دینداری در فضای دانشگاهی پرداخت.
مدیر گروه جامعه شناسی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با اشاره به اینکه دانشگاه باید بستر تضارب آرا و میدان گفتگوی آزاد و انتقادی باشد، گفت: نمیتوان درهای دانشگاه را بر روی آرا و اندیشههای بیرونی بست و راه گفتگو را مسدود کرد. آغوش دانشگاه باید بر روی تمام مکاتب و نظریات علمی و فلسفی از اکناف عالم گشوده باشد و این نظریات آزادانه و نقادانه در محیط دانشگاه به بحث نهاده شوند.
کرم اللهی افزود: در دانشگاه، هم باید «نظریهپردازی» شود و هم «نظریه پروازی» مورد بحث و گفتگوی نقادانه قرار گیرد. شوربختانه امروز دانشگاههای ما، بهمعنای واقعی کلمه، تبدیل به فرودگاههایی شدهاند که تنها نظریات پروازی از مبدأ غرب بر روی باند آن بر زمین نشسته و هیچ نظریهای در آن نه پرداخته میشود و نه به پرواز درمیآید. نمیتوان دانشگاه را تبدیل به فرودگاه نظریات پروازی کرد و سپس از انسان دانشگاهیای که وظیفه خود را نقالیِ نظریات ترجمهای و وارداتی غربی میداند انتظار نظریهپردازی داشت.
نظریه پردازی بخشنامهای نیست
وی در تبیین نظریه پردازی گفت: نظریهپردازی عملی اداری و بخشنامهای نیست که با دستور از بالا یکشبه ریلگذاری شود و از فردای آن، نظریات یک به یک به بار بنشینند. مادامی که اتمسفر حاکم بر دانشگاه القاکننده خودتحقیری و غربشیدایی و بت ساختن از متفکران غربی باشد، بدیهی است که روحیه تقلید و تشبه هرچه بیشتر به انسان و فرهنگ مدرن تا اعماق جان اهالی دانشگاه ایرانی رسوخ میکند و انگیزه تلاش برای خوداتکایی اندیشهای و صورتبندی نظریات برآمده از فرهنگ بومی را در آنان از بین میبرد. مادامی که هوای تنفس اصحاب دانشگاه مسموم باشد، نباید انتظار سلامت فکر از آنان داشت.
دانشیار جامعه شناسی با اشاره به اینکه برای تغییر جو غالب در نظام دانشگاهی باید تعریف متفاوتی از دانشگاه عرضه کرد، اظهار داشت: باید از مفهوم دانشگاه استعمارزدایی کرد و معنای اصیل «دارالعلم» را جایگزین معنای جعلی «دارالترجمه» کرد. دانشگاه حقیقی باید محمل جوشش افکار نو و نظریات علمی روشنگرِ ریشهدار در تاریخ و فرهنگ ایرانی اسلامی باشد. اگر سیاستگذاران، مدیران و استادان دانشگاه بپذیرند که دانشگاه نه سازمانی بوروکراتیک و واداده در قبال نظریات غربی، بلکه آوردگاه تضارب آرا و نقد مبنایی و روشناختی نظریات مهمان و زمین مساعد برای غرس نهال علم و پاشیدن بذر فکر و صدور محصول آن در قالب نظریات روشنگر است؛ آنگاه، هم انتظار جامعه ایرانی از نهاد دانشگاه و انسان دانشگاهی تغییر خواهد یافت و هم انسان دانشگاهی خواهد کوشید تا خود را با انتظارات بهحق جامعه خویش سازگار نماید.
نهادینهسازی معنای اصیل دانشگاه
دکتر کرم اللهی با بیان این نکته که نهادینهسازی معنای اصیل دانشگاه، مستلزم تحولات ساختاری خواهد بود، اولین مشکل ساختاری دانشگاه را سازمانوارگی دانشگاه و گسترش و تعمیق عقلانیت ابزاری در فضای مدیریتی آن دانست و افزود: نمیتوان با استقرار ساختارهای بوروکراتیک و سازمانواره کردن دانشگاه و محبوس کردن انسان دانشگاهی در قفس آهنین، از او انتظار غلبه بر اضطرارهای ساختاری و پرهیز از روحیه کارمندی و اداری داشت. سازمانهای بوروکراتیک ابزارهایی خنثی و لابهشرط و گشوده بر روی امکانهای مختلف و بسترساز و تقویت کننده عاملیت نیستند. تبدیل دانشگاه به سازمانی سلسله مراتبی و با نظم آهنین بوروکراتیک، روحیه تحولخواهی و خلاقیت و مجاهدت را از انسان دانشگاهی سلب میکند و او را به کارمندی با انگیزههای برونخیزِ معطوف به بیشینهسازی سهم خود از کیک امکانات و مزایای دانشگاه تبدیل میکند.
او ادامهداد: انسان دانشگاهی باید دانشگاه را عرصه مجاهدت علمی خستگیناپذیر و همیشگی بداند و تمام لحظات خود را وقف انجام این رسالت خطیر کند. بدیهی است که تحقق این مهم مستلزم وجود ساختارهای تسهیلگر و حتی انگیزهبخش کنشگری و مجاهدت علمی است. ساختارهایی که در عین استقرار نظم و تشکیلات منسجم، با به رسمیت شناختن عاملیت انسان دانشگاهی، از محبوس کردن او در قفس مقررات اداری دست و پاگیر پرهیز میکنند. مرگ علمی انسان دانشگاهی هنگامی فرا میرسد که خود را کارمندی تصور کند که باید در قالب قواعد فرمال و آییننامههای اداری عمل کند و با احراز امتیازهای تعبیه شده در این آییننامهها از جایگاه و مزایای مادی و نمادین آن بهرهمند شود.
مشکل اساسیتر ساختاری دانشگاه
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) مشکل دوم و اساسیتر ساختاری دانشگاه را مسلط بودن تعریفی از علم در زیستبوم دانشگاه دانست که با دینداری قابل جمع و سازگار نیست و ادامهداد: علم و دین زمانی به تقویت متقابل یکدیگر کمک میکنند که از یک سنخ باشند. به این معنا که هر دو وجود حقایقی قابل شناخت و دست یافتنی را فراسوی اعتبار فردی و جمعی انسانها بپذیرند. در این صورت هم علم و هم دین از حیث مبدأ نزول و علت فاعلی، صورتی متعالی و آسمانی دارند و انسان و فرهنگ تنها علت قابلی و ظرف ظهور و تجلی این دو تلقی میشوند. در این نگاه، نه حقایق علمی بر ساخته ذهن انسان هستند و نه دین بافته اوهام و اهواء و نشانه ازخودبیگانگی انسان تلقی میشود. بلکه علم معرفتِ روشمند، مسئلهمحور، آگاهانه، تأملی و کاشف از حقیقت است که گزارههای آن قابل اتصاف به صدق و کذب هستند.
وی افزود: دین نیز مراد تشریعی حضرت حق است. نسبت انسان با اراده تشریعی خداوند امری کاملاً ارادی است. انسان میتواند با اقبال به اراده تشریعی خداوند به تحقق آن در جان و جهان خود کمک کند و نیز میتواند با ادبار از آن راه نفوذ آن را به سرزمین وجود فردی و اجتماعی خویش سد نماید. البته از آنجا که خداوند در قالب سنتهای تبدیلناپذیر خویش با مؤمنان و کافران برخورد میکند، بنابراین اقبال انسان او را مشمول سنتهای برکت، نصرت، ثبات و هدایت میکند و ادبار انسان نیز او را در وادی گمراهی، نسیان نفس، معیشت ضنک و عذاب صعودی سرگردان میکند.
فضای نخبگانی و تحول بنیادین
کرماللهی با اشاره به اینکه اگر معنای رایج از علم در فضای نخبگانی و دانشگاهی با معنای علم در تاریخ و فرهنگ اسلامی تناسب نداشتهباشد، در میانمدت و بلندمدت به تحریف معنایی عناصر فرهنگ و تحول بنیادین فرهنگی منجر میشود، گفت: این تحول بنیادین هم صبغه هویتی خواهد داشت و هم عرصه سبک زندگی را در بر خواهد گرفت. به این معنا که نخبگان و بهتبع آنها آحاد جامعه با پشت کردن به هویت فرهنگی و تاریخی خود، هویتی عاریتی را از فرهنگ و تاریخ رقیب وام خواهند گرفت و سبک زندگی خود را نیز به تقلید از سبک زندگی دیگران تغییر خواهند داد و بهبیان تقیزادهای «از فرق سر تا ناخن پا فرنگی خواهند شد». در آن صورت هویت جهان اجتماعی نیز تغییر خواهد یافت و در نسبت با گذشته فرهنگی و تمدنی خود دستخوش گسست تاریخی خواهد شد. بهگونهای که آن جامعه بهرغم حضور در جغرافیای گذشتگان خود، اما از تاریخ آنها بریده و به تاریخ دیگری پیوستهاست.
وی خاطرنشان کرد: امروز بهخاطر تأثیر پذیری از دانشگاه به مثابه نهاد علم مدرن، معنایی از علم در فضای نخبگانی دانشگاهی و حتی فضای فرهنگ عمومی جامعه ما رایج و مسلط است که نسبت به تدین و التزام نظری و عملی به اسلام، نه تقویت کننده و «به شرط شیء» و نه حتی خنثی و «لا بهشرط»، بلکه منفی و «به شرط لا» است. یعنی در عوض بسترسازی و تسهیلگری و تقویت دینداری جوانان، در سطح نظر آنها را دچار شبهات اعتقادی و نسبیت معرفتشناختی یقینسوز میکند و در ساحت عمل نیز آنها را به اباحیت و عبور از تمام خطوط قرمز فرهنگی و ارزشی تشویق میکند.
پوزیتیویستی، پرسپکتیویستی و پستمدرنیستی
او ادامهداد: واقعیت این است که هیچکدام از معانی پوزیتیویستی، پرسپکتیویستی و پستمدرنیستی علم غربی که امروز در نظام دانشگاهی ما مسلط هستند، با ایمان به غیب و التزام عملی به باورها و احکام و عبادات اسلامی سازگاری ندارند. همه این معانی از علم، دین را از سنخ ایدئولوژی و معرفت توجیهگر زندگی و نه معرفت روشنگر میدانند.
کرماللهی در تعریف پوزیتیویستی از علم گفت: دین نوعی معرفت ذهنی تراویده از یک ذهن نابالغ و کودکانه است که با روش تشبیهی نگاه به عالم شکل گرفته است. در این تعریف، علم به معرفت آزمونپذیر و تجربی اطلاق میشود. بدیهی است که پذیرش معنای پوزیتیویستی علم نه بسترساز و تقویت کننده دینداری، بلکه مانع جدی در مسیر اقبال به دین است.
وی در توضیح معنای پرسپکتیویستی علم گفت: علم، معرفت یا صورتی ذهنی است که بر دیوار هستی افکنده میشود. بهبیاندیگر علم نه معرفت روشنگر حقیقت، بلکه تفسیرگر و تصویرگر واقعیت است. علم، تفسیر و تصویری ذهنی و فرهنگی از واقعیت است. آنچه علوم میشناسد، نه وجود فینفسه بلکه وجود لنفسه است. این معنای از علم، دو گونه کانتی و نوکانتی دارد. در نگاه کانتی، مقولات ثابت ذهن واسط میان انسان و واقعیت هستند.
او ادامهداد: بنابراین وجود عینی یا نومن، از دسترس شناخت خارج بوده و آنچه شناخته میشود وجود ذهنی یا تفسیر و صورتی ذهنی از واقعیت است. در نگاه نوکانتی، مقولات ثابت و پیشینی شکلدهنده ساختار ذهن جای خود را به مقولات متغیر و پسینی فرهنگ میدهند و به همین دلیل علم معرفتی فرهنگی و در نتیجه تاریخی است. در این نگاه علم هویت فرهنگی پیدا میکند و عالمان صورت فرهنگ خویش را بر دیوار واقعیت نقش میزنند. در رویکرد پرسپکتیویستی به علم دین از جنس فرهنگ و معرفت عمومی است و هویت علمی و کاشفیت از حقیقت را ندارد. بنابراین گزارهای دینی در باب قیامت و برزخ و عقاب و عذاب و... حکایت از یک واقعیت عینی نمیکنند.
دانشیار جامعهشناسی در معنای پسامدرنیستی علم گفت: علم، نه معرفتی روشنگر یا فرهنگی بلکه نوعی بازی زبانی بر سازنده واقعیت و حقیقت است. در این معنا هیچ حقیقتی فراسوی ذهن فردی یا بیناذهنیت جمعی وجود ندارد و حقیقت امری ساختنی است. در نگاه پسامدرن دین نیز نوعی بازی زبانی در عرض سایر بازیهای زبانی است و هیچ صلاحیتی برای هدایتگری علم ندارد و علم نیز هیچ احاطهای بر فرهنگ و دین ندارد. بنابراین نه دین هویت علمی دارد و نه علم میتواند هویت دینی داشتهباشد. دین و علم در عرض یکدیگر و در عرض سایر معرفتهای بشری مانند فلسفه، ایدئولوژی و اسطوره نوعی بازی زبانی خاص هستند.
هویت وارونه دانشگاه
دکتر کرماللهی با بیان اینکه دانشگاه در عوض ریشه داشتن در فرهنگ و تاریخ ایران اسلامی و ایفای کارکرد واقعی خود بهعنوان دارالعلم و تولید معرفت علمی روشنگر برآمده از تراث حکمی و آموزههای اسلامی و متناسب با مسائل و نیازهای جامعه ایران، نقش دارالترجمهای را بازیمیکند اظهار داشت: افکار و نظریات جهان مدرن را چشمبسته میپذیرد و با تحمیل این نظریات بر مسائل و پدیدههای جامعه خودی، تفسیری سکولاریستی و معوج از آنها عرضه میکند. البته بهدلیل سلطه شاخصهای فرمال و رشنال در فضای آموزشعالی، اگرچه از این تفسیرهای علمنما آبی برای مردم ایران گرم نمیشود، اما دستکم امتیازات لازم برای ارتقا اداری را برای صاحبان آنها به ارمغان میآورد وای بسا انگیزه اصلی برخی از تولیدکننده این آثار نیز اخذ همین امتیازات عنوانی و مادی باشد؟!
وی در نتیجه بحث گفت: مهمترین مشکل ساختاری و بنیادین دانشگاه ما مسلط بودن معنایی از علم است که با تدین به دین حق ناسازگار است. مشکل ساختاری، به مشکل گریزناپذیر و غیرقابل حل اطلاق میشود؛ البته مادامی که درب بر همان پاشنه قبلی بچرخد و تحولی بنیادین و اساسی برای تغییر زمین بازی رخ ندهد. بر این اساس، مادامی که معنای مدرن و پسامدرن علم در فضای آکادمیک ما هژمون و مسلط باشد، نمیتوان از دانشگاه انتظار تربیت نسلی متدین و ملتزم به باورها و ارزشهای فرهنگ اسلامی داشت. در این صورت دانشگاه ما در عوض بازتولید فرهنگ اسلامی در نسل جوان و در نتیجه استمرار و بقای جهان اجتماعی ایرانی، به گسست نسلی و بریدن جوانان از پیشینه تاریخی و هویت خود دامن میزند.
خسارتی بزرگ در عاقبت دانشجو
کرماللهی با این جمله مهم که «امروز برخی جوانان ما با سجاده و پوشش اسلامی به دانشگاه گام میگذارند؛ اما بینماز و مکشوفه دانشگاه را ترک میکند»، گفت: اینکه چرا این خسران عظیم رخ میدهد، ذهن کمتر کسی را درگیر میکند و بسیاری از کسانی که متوجه این سؤال میشوند، معمولاً پاسخهای دم دستی و بدون تأمل به آن میدهند. بهدلیل سطحی بودن پاسخها، راهکارهای مقابله نیز کلیشهای، سطحی، اقتضایی و موقتی است. مثلاً، برخی افزودن چند واحد درسی اخلاق و معارف اسلامی به برنامه تحصیلی دانشجویان را راهحل میدانند؛ برخی نیز فعالسازی تشکلهای دانشجویی را حلال مشکلات میدانند؛ عدهای نیز برگزاری اردوهای جهادی و دانشجویی را راهکار برونرفت از مشکلات دانشگاه میدانند و....
او ادامهداد: هیچکدام از این راهکارها به امالمسائل یعنی سیطره معنای ناسازگار با دینداری از علم، در فضای دانشگاه توجه نمیکنند. بهبیان فرانتس روزنتال، در جامعه اسلامی «علم فائز» و رستگاریبخش ریشهدار در آموزههای فرهنگ اسلامی با «علم غالب» و سلطهبخش سکولار مدرن جایگزین شدهاست. رسالت خطیر امروز انسان دانشگاهی ایرانی، استعمارزدایی از معنای علم و تلاش برای جایگزینی معنای ناقص و جعلی «ساینس» با معنای کامل و اصیل «نور» در فرهنگ اسلامی است.
انتهای پیام /