سه تاکتیک اصلاحطلبی برای انتخابات
با اینکه فرصت زیادی تا یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی نمانده، شواهد دال بر آن است که صحنه سیاسی کشور، حرکت خزنده و آرامی به سمت تغییر و تحول متناسب با این آوردگاه عمومی دارد.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، با اینکه فرصت زیادی تا یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی نمانده، شواهد دال بر آن است که صحنه سیاسی کشور، حرکت خزنده و آرامی به سمت تغییر و تحول متناسب با این آوردگاه عمومی دارد. با این حال، رصد و پیگیری مواضع نخبگان جریانات، خاصه موارد مربوط به انتخابات، امری مهم تلقی میشود.
در همین راستا سعی شده تا در گزارش پیش رو، تاکتیکهای جریان موسوم به اصلاحات را که ناظر بر راهبرد انتفاع حداکثری از انتخابات و فضای پیرامونی آن است، برشماریم. این تاکتیکها مشخصاً سه شعبه دارند: اولاً؛ گردنکشی و تعیین تکلیف برای نهادهای نظارتی(مشارکت مشروط) دوما؛ القای وجود بنبست در اداره کشور(امتناع سیاستورزی) و سوما؛ القای بازخوانی مبانی و تجدیدنظر در نیروها، روشها و راهبردها(پوستاندازی).
مشارکت مشروط: اصطلاح «مشارکت مشروط» بهعنوان سیاست جدید جریان اصلاحطلب، از ابتدای سالجاری و بهطور هماهنگ و همهجانبه، قلم به قلم و زبان به زبان میچرخد. اصطلاح یادشده، معطوف به حضور در انتخابات، در ازای ایجاد بستر و زمینه لازم از سوی نهادهای حاکمیتی، از جمله در حوزه تأیید صلاحیت حداکثری نامزدهای خالص و درجه یک منتسب به جریان اصلاحات است.
برای جامه عمل پوشاندن به این ترفند، اصلاحطلبان چانهزنی بیوقفهای را با اعضای شورای نگهبان خاصه سخنگوی آن در پیش گرفتهاند؛ چنین گفتوگوهایی، صرفاً در نما وجه تعاملی و نرم دارند، لیکن در باطن و در واقع، سیاست فشار از بالا و ایجاد پروپاگاندای سخت حول آن -با هدف دستیابی به منافع موردنظر- را پیگیری میکنند. مشارکت مشروط با وجود برخی مخالفتها، در میان قشری از اصلاحطلبان، وجه حیاتی دارد؛ بهطور مثال عبدالله ناصری از مشاوران رییس دولت اصلاحات، حضور همکیشان خود در عرصه انتخابات بدون شرطگذاری برای نهادهای فوقانی را «پفیوزی سیاسی» دانسته است.
از سوی دیگر، هر چند فعالان و نظریهورزان تجدیدنظرطلب، پیشبرد مشارکت مشروط را معلول استغنای جریان اصلاحات از موازین و مناسبات قدرت عنوان میکنند(اشاره به اظهارات حجاریان که گفت ما گدای قدرت نیستیم) لیکن به نظر میرسد لزوم جدایی مسیر سیاستورزی از جریان نزدیک به دولت تدبیر، بهعنوان یکی از بانیان اصلی وضع موجود (بهخصوص از منظر و ماوای جامعه)، دلیل اصلی شرطگذاریهای اینچنینی است؛ جداییای که چنانچه صورت نگیرد و همچون سال94(انتخابات مجلس) اصلاحطلبان به ارائه لیست ائتلافی واداشته شوند، ریزش رأی معناداری برای این جریان پیش خواهد آمد.
امتناع سیاستورزی: تولید «موقعیت استثنایی» و مدیریت جوانب آن، از جمله حربههایی است که فرصتطلبان، برای اقناع افکار عمومی و جذب آنها به سمت پسندهای خویش بهکار میگیرند. تلقین فرایافت نبود امکان برای سیاستورزی یا به عبارتی امتناع سیاست که مدتی است اصلاحطلبان در نفیر آن میدمند، یکی از ابزارهای فعلیت بخشیدن به شرایط استثنایی است. «سعید حجاریان» ایدئولوگ اصلاحات، اخیراً در یادداشتی کنشگری سیاسی در چهارچوب سیاست حال حاضر ایران را تلویحاً امری ناممکن و با تشبیه فضای سیاسی امروز به سالهای پس از قیام 15 خرداد سال 42، بهطور غیرمستقیم شرایط را برای وقوع آشوب اجتماعی یا به اصطلاح سابوتاژ(خرابکاری) مهیا ارزیابی کرد. احمدزیدآبادی، ژورنالیست اصلاحطلب نیز در اظهاراتی، با عمیق توصیف کردن نومیدی حاکم بر لایههای زیرین جامعه، اعتراضات عریاننشده کنونی را به «آتش زیر خاکستر» تعبیر کرد. مواضعی از این جنس، پرتعداد و البته متواتر است که بررسی یکایک آنها مجال دیگری را میطلبد؛ لیکن بهنظر می رسد القای بنبست در اداره کشور از سوی اصلاحطلبان، با هدف جازدن خود به عنوان عنصر نجاتبخش از وضعیت موجود مطرح میشود؛ هدفی که با توجه به عملکرد غیر قابل دفاع ایشان طی سالهای اخیر در دولت و مجلس و شورای شهر، تا حد زیادی دور از دسترس می نماید.
پمپاژ یأس و سرخوردگی و بیگانگی جامعه از امر سیاسی، در حالی است که اصلاحطلبان از سال 92 و بهویژه از سال 96 به اینسو، حضور پررنگی در نهادهای تقنینی و اجرایی کشور داشته و القائات عمر و زید، بیشک از سوی مخاطبان رأی این جریان، به فرار از پاسخگویی نسبت به اقدامات پیشین، تفسیر و تعبیر خواهد شد.
پوستاندازی: پوستاندازی یا به تعبیری بازخوانی مبانی و تجدیدنظر در نیروها، روشها و راهبردها، یکی از مهمترین مأموریتهای هر جریان پویای سیاسی است.
اصلاحطلبان نیز تلاش دارند با شوآف پوستاندازی، خود را همسو و همخو با تحولات روز نشان بدهند. بیش و پیش از این هدف متعارف، آنها دلآشوب اتفاق دیگری هستند؛ دلشورهای که ناشی از وجود بحران در منابع مشروعیت اصلاحات بطور مشخص در رهبری آن است. ایشان در دورههای اخیر انتخابات با دستیازی به ترفند
«تکرار میکنم» توانستند بدنه هواخواه خود را برای حضور در پای صندوق رأی راضی کنند؛ لیکن این موفقیت نسبی صرفاً برآمده از صلاحیت فاعل «تکرار» نبود، بلکه عوامل دیگری ازجمله بهرهگیری از شرایط زمانه و استفاده اصولی و بجا از تکنیکهای تبلیغاتی، در پیش افتادن آنها از رقیب موثر افتاد. باری، رفرمیست ها نیک واقفند که «صاحب تکرار» امروز دیگر از اقل وجاهت و وزانت برای ایجاد خیزش در میان بدنه اصلاحطلبان برخوردار است.
این موضوع به قدری هویدا و بدیهی شده که «صاحب تکرار» نیز شخصاً به آن اعتراف کرده است. این اعتراف گزنده، برخی اصلاحطلبان از جمله حجاریان، کرباسچی و بهزاد نبوی را در ششوبش تغییر فاز رهبری از خاتمی به فردی دیگر قرار داده است؛ امری که با مخالفتها و مقاومتهایی نیز روبه رو شد.
سایش میان موافقان و مخالفان خاتمی را میتوان آغازی بر یک بحران در رهبری اصلاحطلبان پنداشت؛ بیشک چنین بحرانی، ادعای ظاهری لزوم پوستاندازی در جریان اصلاحات، با غایت واقعی راضینمودن بدنه رأی اصلاحطلبان جهت حضور مجدد پای صندوقها را با چالش جدی مواجه خواهدکرد.
منبع : صبح نو
انتهای پیام/