جریان وحدت شکن "مذاکره" با معاویه و واکنش امیرالمؤمنین به آن
بازخوانی عواملی که سپاهیان امیرالمؤمنین(ع) را در جنگ صفین به پای مذاکره با معاویه کشاند، عبرتهای مناسبی را فراروی جامعه اسلامیمان قرار میدهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، در زمان حکومت امیرالمؤمنین(ع) سه دسته از کوردلان با نامهای "ناکثین" "قاسطین" و "مارقین" مقابل حضرت صف بستند و زمینه سه نبرد بزرگ در جهان اسلام را پدید آوردند. نبرد قاسطین، یکی از سختترین فتنههای تاریخ حکومت آن حضرت بود که طی آن، معاویه به تقابل با حضرت برخاست؛ ماجرا از این قرار بود که معاویه به دلیل اعمال فاسد خود و چپاول حقوق مردم، احتمال میداد که حضرت وی را از حکومت شام برکنار کند و همچنین علاوه بر آن، پس از قتل عثمان، هوس خلافت در سر داشت. از این رو، برای به دست گرفتن برگهای برنده سیاسی اجتماعی حکومت، راضی به کشته شدن عثمان شد و خود عمداً به یاری عثمان در شکستن حلقه محاصره وی نشتافت تا با قتل وی معاویه آن حضرت علی(ع) را مسئول اصلی قتل خلیفه معرفی کند.
امام(ع) در اوایل حکومت خود، با فرستادن نمایندگانی به سوی معاویه، از او خواست با حضرت بیعت کند و در اولین فرصت، شام را ترک کرده و به سوی حضرت بشتابد؛ امیرالمؤمنین تصمیم گرفته بود عبدالله بن عباس را حاکم شام کند؛ این کار برای معاویه گران تمام میشد؛ چرا که مساوی با از دست دادن حکومت چندین ساله خود بر شام بود. از دیگر سو نمیتوانست در اولین فرصت برای حضرت جواب منفی بفرستد و بدین وسیله، سرپیچی و طغیان خود را نشان دهد؛ او در آن زمان آمادگی لازم برای جنگ با امام علیهالسلام را نداشت. معاویه دست به سیاست بازی زد و با تأخیر در پاسخ امام علیهالسلام و نگه داشتن نماینده حضرت (جریر) به مدتی طولانی در شام، توانست با مذاکره با مشاوران خود مانند عمر و عاص، لشکر خود را برای مقابله نظامی با حضرت آماده کند؛ به این ترتیب، با سرپیچی معاویه از حکم حضرت، جنگ در شوّال سال 36 ق، یعنی چهارماه پس از پایان جنگ جمل، آغاز شد.
اما در این بین، کوفیان که از سپاهیان حضرت شمرده میشدند، ظاهراً رفتارهای شایستهای از خویش بروز نمیدادند و با نافرمانیهای مدام خود، نبرد با معاویه را به تأخیر میانداختند. البته نقش نفوذیها و منافقان لشکر امیرالمؤمنین(ع) همچون اشعث در تزلزل سپاهیان غیر قابل اغماض است، همچنان که این فرد از جمله کسانی بود که پس از جنگ صفین، به مذاکره با معاویه اصرار ورزید تا حدی که کوفیان را تهییج کرد تا شمشیر زیر گلوی امام(ع) قرار دهند.
امیرالمؤمنین(ع) طی خطبههای متعددی، گلایه خویش نسبت به کوفیان را بیان میداشت که با توجه به محتوای آن، میتوان به خصلت آنها پی برد و با دیده عبرت به آنها نگریست. حضرت در اواخر عمر شریفش، اصحاب خویش را از عدم جهاد با معاویه اینچنین توبیخ و سرزنش کرد:
«شگفتا شگفتا، به خدا سوگند این واقعیت قلب انسان را مىمیراند و دچار غم و اندوه مىکند که شامیان در باطل خود وحدت دارند و شما در حق خود متفرّقید؛ زشت باد روى شما و از اندوه رهایى نیابید که شما را آماج تاخت و تاز خود قرار مىدهند و از جاى نمىجنبید؛ با شما مىجنگند، اما شما نمىجنگید؛ این گونه خدا معصیت مىشود و شما رضایت مىدهید؛ فَیَا عَجَباً عَجَباً، وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ، فَقُبْحاً لَکُمْ وَ تَرَحاً حِینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمَى یُغَارُ عَلَیْکُمْ وَ لَا تُغِیرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ یُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ.
وقتى در تابستان فرمان حرکت به سوى دشمن مىدهم، مىگویید هوا گرم است، مهلت بده تا سوز گرما بگذرد و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ مىدهم، مىگویید هوا خیلى سرد است بگذار سرما برود. همه این بهانهها براى فرار از سرما و گرما بود. وقتى شما از گرما و سرما فرار مىکنید، به خدا سوگند که از شمشیر بیشتر گریزانید.»
گویى، امام این سخنان را به عنوان آخرین راه درمان و چاره براى این بیماران کوردل، انتخاب فرموده است; همان کسانى که غیرت آنها در برابر هیچ چیز به جوش نمىآمد و انواع تحقیرها و تحمیلها را از دشمن پذیرا مىشدند؛ امام علیهالسلام مىخواهد از این راه، دست به کارى بزند که اگر کمترین احساسى در جان آنهاست، به پاخیزند و به حرکت درآیند و به مقابله با دشمن بشتابند.
امیرالمؤمنین(ع) در این بیانات به چند نکته اساسی اشاره کرده و حداقل چهار ویژگی را به سپاهیان خویش نسبت میدهد:
1ـ دشمنان در باطل خود وحدت دارند و شما در حق خود متفرقید
2ـ دشمن، شما را آماج تاخت و تاز خود قرار مىدهند و از جاى نمىجنبید
3ـ با شما میجنگد، ولی شما با آنها نمیجنگید
4ـ بهانهگیری و ترس کوفیان
انتهایپیام/