راههای شناخت اصلح از دیدگاه قرآن
بر اساس آموزههای وحیانی قرآن، مشارکت فعال سیاسی، وظیفه همگانی هر مسلمانی است، به طوری که هرگونه بیطرفی سیاسی و اجتماعی و عدم حضور فعال در صحنههای اجتماعی جامعه، موجب عتاب و عقاب در دنیا و آخرت خواهد بود.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، قرآن برای هر چیزی حکم و برنامه مشخص و معین دارد از این رو بصراحت اعلام میکند تبیان کل شی و بیانگر روشن هر چیزی است. بنابراین، در حوزه رفتار اجتماعی و سیاسی انتخاب افراد برای مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی نیز احکام، دستورها و برنامههایی دارد که شناخت آنها به عنوان یک وظیفه اسلامی برعهده تکتک افراد مسلمان است؛ زیرا اگر این مسائل را از دریچه الهی قرآن ننگرند و بدان عمل نکنند، در دنیا و آخرت باید پاسخگوی خداوند باشند. بر همین اساس نویسنده برای تبیین شرایط و راههای شناخت افراد اصلح برای مسئولیتهایی چون نمایندگی در مجالس خبرگان و شورای اسلامی و دیگر ارگانها و نهادهای جامعه به سراغ آموزههای قرآن رفته است تا از دریای معارف این کتاب آسمانی قطرهای برگیرد.
مشارکت فعال سیاسی، وظیفه همگانی هر مسلمان
بر اساس آموزههای وحیانی قرآن، مشارکت فعال سیاسی، وظیفه همگانی هر مسلمانی است، به طوری که هرگونه بیطرفی سیاسی و اجتماعی و عدم حضور فعال در صحنههای اجتماعی جامعه، موجب عتاب و عقاب در دنیا و آخرت خواهد بود. به عنوان نمونه خداوند کسانی که به وظیفه اجتماعی خود در حوزه فریضه امر به معروف و نهی از منکر عمل نمیکنند و خود را به بیخیالی و بی طرفی سیاسی و اجتماعی مینند، مجرم دانسته و همان عتاب و عقابی که علیه تارکان معروف و هنجارشکنان و عاملان منکر قرار داده، نصیب و بهره بیطرفان میکند. خداوند در آیات 163 تا 165 سوره اعراف با نقل ماجرای اصحاب سبت بیان میکند در این جامعه به طور مشخص سه گروه وجود داشتند:
1. هنجارشکنان و کسانی که قانون ممنوعیت شکار در روز شنبه را دور میزدند؛ 2. کسانی که هیچ موضعگیری نسبت به هنجارشکنان نداشته و اعلام موضع بیطرفی میکردند و در قبال منکرات و هنجارشکنیها سکوت پیشه میکرده و موضع بی طرفی داشتند، 3. کسانی که هنجارشکنان را نهی از منکر کرده و در پاسخ ساکتین فتنه و بیطرفان که میگفتند: «برای چه قومی را که خدا هلاککننده آنها است، یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد، پند میدهید؟» گفتند: «تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزگاری کنند. (اعراف، آیه 164)
در حقیقت ساکتین، مسئولیت اجتماعی خود را فراموش کرده بودند و مدعی بودند که اگر گناهی انجام میشود و علیه قانون هنجارشکنی صورت میگیرد، خود قانونگذار و شارع مواخذه و تنبیه و عقاب میکند و دیگر نیازی نیست که دیگران در امور اجتماعی و قانونی دخالتی داشته و علیه هنجارشکنان و قانونشکنان اعتراضی نمایند و نهی از منکر کنند.
اینان همانند افرادی هستند که در جاهای دیگر میگویند: «اگر خداوند میخواست خودش به فقیران کمک میکرد و نیازی نیست که ما کمکی داشته باشیم و انفاق و صدقه بدهیم، خداوند میفرماید: و چون مومنان به آنها گفتند که از آنچه خدا روزی شما قرار داده چیزی برای او به فقیران انفاق کنید، کافران به اهل ایمان جواب دادند آیا ما به کسی که اگر خدا میخواست به او هم مانند ما روزی میداد اطعام و دستگیری کنیم؟ هرگز نمیکنیم شما که به ما نصیحت میکنید، پیداست که سخت در راه غلط و گمراهی هستید و راه راست آن است که چنانکه خدا به فقیران احسان نکرده ما هم نکنیم.» (یس، آیه 47)
چنین افرادی که مسئولیتهای اجتماعی خود را به درستی انجام نمیدهند و نسبت به امور جامعه مواضعی نمیگیرند و اهل سکوت و بیتفاوتی و بیخیالی هستند، از نظر قرآن در جرگه گناهکاران هستند. از این رو ساکتین و بیتفاوتها در داستان اصحاب سبت، به همان مجازاتی گرفتار شدند که هنجارشکنان و قانونشکنان گرفتار شدند و خداوند آنان را با بوزینه شدن مسخ کرد. که خداوند بصراحت از سه گروه تنها یک گروه ناهیان منکر را نجات میدهد و میفرماید: پس هنگامی که آنچه را بدان تذکر داده شده بودند، از یاد بردند، کسانی را که از [کار] بد باز میداشتند نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند، به سزای آنکه نافرمانی میکردند، به عذابی شدید گرفتار کردیم. (اعراف، آیه 165)
انتخاب اصلح وظیفه اجتماعی مسلمان
از نظر آموزههای قرآن، فلسفه و هدف بعثت پیامبران و ارسال رسولان و انزال کتب آسمانی، آگاهی مردم نسبت به حقوق و وظایف خود و مطالبهگری نسبت به حقوق عادلانه خود با رهبری اولیای الهی است. خداوند بصراحت میفرماید: «ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو فرود آوردیم تا مردم به عدالت برخیزند، و آهن را که در آن برای مردم خطری سخت و سودهایی است، پدید آوردیم، تا خدا معلوم بدارد چه کسی در نهان، او و پیامبرانش را یاری میکند. آری، خدا نیرومند شکستناپذیر است. (حدید، آیه 25)
بر اساس این آیه و آیات مشابه، اصولا انسان نسبت به خود و دیگران مسئولیت دارد و از آنجا که زندگی دنیوی برخلاف اخروی، اجتماعی است نه جمعیتی و مجموعی، هرکسی در دنیا مسئول دیگران است؛ چنانکه پیامبر(ص) میفرماید: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته؛ همه شما حافظ و سرپرستید و همه شما جوابگوی مردم زیردست خود هستید. (منیه المرید، شهید ثانی، ص 381؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج 3 ص 1459؛ جامع الاخبار، تاجالدین شعیری، ص 119 عوالی اللالی، ابن ابی جمهور احسائی، ج 1، ص 364)
این روایت ناظر به آیه 71 سوره توبه است که میفرماید: و مردان و زنان با ایمان بر یکدیگر ولایت دوستانه دارند، که به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند و نماز را برپا میکنند و زکات میدهند و از خدا و پیامبرش فرمان میبرند. آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد، که خدا توانا و حکیم است.
این ولایت در میان مومنان یک ولایت متقابل است یعنی برخلاف ولایت پدر بر فرزند، در این موارد هر یک بر دیگری ولایت دارد و مسئولیت اجتماعی آن را اقتضا میکند. البته این ولایت از سوی والی اسلام قویتر و روشنتر است و حقی است که از نظر امام علی(ع) برترین حقوق بشمار میرود.
امام علی(ع) در خطبهای درباره حقوق افراد میفرماید: «در بین این حقوق، بزرگترین حقی که خداوند تبارک و تعالی واجب فرموده، حق والی بر رعیت و حق رعیت بر والی است... امر رعیت اصلاح نمیشود مگر والی صالح باشد، و والی امرش اصلاح نمیشود مگر اینکه رعیت روراست باشد.» (کافی، ج 8، ص 352)
مردم مسلمان موظفند به وظایف اجتماعی خود نسبت به یکدیگر عمل کنند و مشارکت فعال در امور اجتماعی داشته باشند؛ زیرا اگر قیام تودههای مردم نباشد هرگز عدالت که هدف پیامبران است تحقق نخواهد یافت. در حقیقت این حضور قوی مردم در صحنه اجتماعی و مشارکت فعال آنان است که زمینه تحقق عدالت را فراهم میکند. این حضور در صحنه اجتماع باید نه تنها یک حضور معمولی و عادی نباشد، بلکه باید حضوری بسیار قوی و استوار باشد تا امکان اجرای عدالت میسر گردد. از همین رو خداوند فرمان میدهد تا مومنان نه به شکل قیام معمولی که در آیه 25 سوره حدید بیان کرده، بلکه به صورت قوی و استوار در صحنههای اجتماعی برای تحقق عدل و قسط اقدام کنند. چنانکه میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، پیوسته و استوار و قوی به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید، هر چند به زیان خودتان یا ]به زیان[ پدر و مادر و خویشاوندان ]شما[ باشد. اگر ]یکی از دو طرف دعوا[ توانگر یا نیازمند باشد، باز خدا به آن دو ]از شما[ سزاوارتر است پس، از پی هوس نروید که ]در نتیجه از حق[ عدول کنید. و اگر به انحراف گرائید یا اعراض نمائید، قطعا خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است. (نساء، آیه 135)
این قوام بودن باید حتی نسبت به دشمنان نیز باشد و کاری نداشته باشیم که آنان دشمن دین و ایمان ما هستند؛ زیرا بدون قوام بودن در قسط نمیتوان به جهانی از صلح و صفا رسید. از این رو، میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، برای خدا به عدالت برخیزید ]و[ به عدالت شهادت دهید، و البته نباید دشمنی گروهی، شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید، که خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است. (مائده، آیه 8)
از این آیه به دست میآید که اصولا نمیتوان به تقوا که هدف عبادت است (بقره، آیه 21) جز از راه عدالت رسید. پس اگر کسی میخواهد به هدف عبادت یعنی تقوایی که موجب اکرام آدمی دردنیا و آخرت است (حجرات، آیه 13) برسد، باید عدالت را با تمام وجود و پیوسته به جا آورد و حتی در حق دشمن خویش نیز آن را ملاک و معیار قرار دهد.
تفاوت میان آیه 8 سوره مائده و آیه 25 سوره حدید در آن است که در آیه 25 بر عنصر فراگیری یعنی ناس تاکید شده و بیان میشود که هدف از بعثت پیامبران و قوانین الهی در ساختار کتاب و قانون این است که مردم بدون توجه به اسلام و کفر و رنگ و مذهب و نژاد و جنس، نسبت به حقوق خود آگاه شده و قیام برای عدالت کرده و با شمشیر، قسط و سهم خود را بخواهند؛ در حالی که در آیه 8 تاکید بر این مطلب است که مومنان باید به قیام معمولی بسنده نکنند، زیرا توقع از مؤمنان بیشتر از دیگران است. از اینرو اگر تودههای مردم قیام به عدالت میکنند، مومنان باید همواره و با شدت و حدت بیشتر قیام کنند و در این راه استوار باشند.
بنابراین، مسئولیت یک مسلمان فراتر از مسئولیتهای مردم غیرمسلمان در صحنه اجتماعی است. حضرت علی(ع) درباره پذیرش مسئولیت خلافت ظاهری به این نکته توجه میدهد و میفرماید: اگر حضور حاضرین، و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود یاور نبود و اگر نبود عهدی که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگی هیچ ستمگر و گرسنگی هیچ مظلومی سکوت ننمایند، دهنه شتر حکومت را بر کوهانش میانداختم، و پایان خلافت را با پیمانه خالی اولش سیراب میکردم، آن وقت میدیدید که ارزش دنیای شما نزد من از آب بینی بز هم کمتر است. (نهجالبلاغه، خطبه 3، معروف به شقشقیه)
ویژگیهای انتخاب اصلح از نگاه قرآن
یکی از مسئولیتهای اجتماعی هر مسلمانی، مشارکت فعال در انتخابات است. انسان هر گامی که در این امور برمیدارد ثواب و اجر عمل صالح را میبرد، به ویژه آنکه انتخاب مسئولان در چارچوب قوانین اسلامی و تعیین سرنوشت خود و دیگران است و انتخاب خطا نیز بازتاب خطرناکی خواهد داشت؛ زیرا همانطوری که بیطرفی و ترک مشارکت گناه است؛ انتخاب غیرصالح نیز گناهی نابخشودنی است؛ چرا که هر عملی که منتخب ملت انجام میدهد به پای انتخابکننده نیز نوشته میشود و این گونه نیست که تنها منتخب ملت در صورت گناه و قانونشکنی و هنجارشکنی عذاب شود، بلکه خیر و شرش گریبانگیر هر دو طرف می شود.
در انتخاب افراد برای مسئولیتها باید اصلح را انتخاب کرد. اصلح دارای دو دسته صفات است:1- صفات عمومی؛ 2- صفات اختصاصی. به سخن دیگر، دستهای از صفات، آن صفاتی است که هر کس باید به عنوان مسئول داشته باشد؛ اما یک دسته از صفات با توجه به خصوصیات مورد و مسئولیت باید در نظر گرفته شود. به عنوان نمونه کسی که در مسند قضاوت قرار میگیرد باید یک صفات خاص مانند تخصص در حوزه قضاوت داشته باشد.
صفات عمومی که قرآن برای مسئول درنظر گرفته عبارتند از: 1- امین و امانتدار (نساء، آیه58؛ یوسف، آیه55)؛ 2- توان جسمی و سلامت بدنی (بقره، آیه247)؛ 3- داشتن علم و آگاهی از مسائل (همان؛ یوسف، آیه55)؛ 4- توان و قدرت مدیریت و تقسیم کارها و بهرهمندی از توان دیگران (توبه، آیه122)؛ 5- شایستگی برای مسئولیت پس از احراز از طریق آزمونها (بقره، آیه124)؛ 6- احراز تقوا (اعراف، آیه126)؛ یوسف، آیات 56 و 57؛ فرقان، آیه47؛ جاثیه، آیه18؛ نور، آیه55)؛ 7- اطاعت از رهبری (نساء، آیات59 و 64)؛ 8- پذیرش حق و سخنان راستین (زمر، آیات 17 و 18؛ محمد، آیات2 و 3)؛ 9- مردمداری (توبه، آیه61)؛ 10- مستکبرستیزی و ظالمستیزی (نساء، آیه75)؛ 11- مخالفت با ستمگری و اجتناب از آن (همان؛ یوسف، آیات78 و 79)؛ 12- مشورتپذیری و پرهیز از استبداد در رأی (آلعمران، آیه 159)؛ 13- احسان و عفو و گذشت نسبت به دیگران (یوسف، آیه56)؛ 14- اهل نماز و برپایی آن (مائده، آیه55)؛ 15- اهل زکات و انفاقات مالی (همان)؛ 16- ایمان (نساء، آیات141 و 144؛ مائده، آیه55؛ نور، آیه56)؛ 17- اهل بندگی و عبودیت (انبیاء، آیه105)؛ 18- صالح و مصلح (همان)؛ 19- اهل اعمال صالح (نور، آیه55)؛ 20- عدالت (ص، آیه26)؛ 21- قاطعیت و شجاعت (آلعمران، آیه159)؛ همچنین صداقت و سلامت روانی و مانند آنها.
این ویژگیها برای هر مسئولیتی لازم است. اما با توجه به تنوع مسئولیتها و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، لازم است در انتخاب اصلح برای هر کاری به تخصص وی نیز توجه شود. به عنوان نمونه خداوند بیان میکند در مسئله امور نظامی، مسئولیت باید به کسی داده شود که از نظر عقلی و جسمی و مدیریتی و داشتن دانش و تبحر نظامی انسانی قاطع و سالم و قوی و مانند آن باشد که نیازمند چنین مسئولیتی است. به سخن دیگر، افزون بر تعهد، لازم است به تخصص افراد نیز توجه شود. (بقره، آیات 246 و 247)
همچنین خداوند بیان میکند برای مسئولیت مدیریت اقتصادی لازم است که کسی مسئولیت این پست را به دست گیرد که امین و حافظ مال مردم باشد و در مال مردم خیانت نکند. (یوسف، آیات 54 و 55)
راههای شناخت اصلح
در آیات قرآن راههای چندی برای شناخت افراد بیان شده است. به عنوان نمونه یکی از راههای شناخت افراد و احراز صلاحیت آنها، امتحان کردن است که خداوند در آیه 124 سوره بقره به آن اشاره کرده است.راه دیگر شناخت اصلح، تحقیق و تفحص از افرادی است که وی را میشناسند.
اصولاً انسان میتواند از دو روش اصلی برای شناخت اصلح استفاده کند: 1- تعقل و تفکر در رفتار و گفتار وی؛ به اینکه ببیند چه میگوید و چه کاری انجام میدهد. بسیاری از افراد خودشان را در قول و فعل لو میدهند و حتی خداوند در آیه 30 سوره محمد(ص) میفرماید منافق را میتوان از لحن گفتارش شناخت. همچنین در روایات بسیاری آمده است که مؤمن مثلاً این چند علامت را دارد و منافق اینگونه است. شناخت این علائم و نشانهها و تطبیق آن با فرد میتواند یکی از مهمترین و اصلیترین راه احراز اصلح بودن شخص باشد؛ 2- شنیدن از افراد معتمد، از دیگر راههای احراز صلاحیت افراد است. به این معنا که شخص ممکن است خودش توانایی و یا وقت یا امکان شناخت و احراز صلاحیت را نداشته باشد، ولی میتواند از کسانی که امین و قابل اعتماد هستند به عنوان مرجع تشخیص استفاده کند.
خداوند در آیه 10 سوره ملک میفرماید: وقالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی أصحاب السعیر؛ و گویند: «اگر شنیده [و پذیرفته] بودیم یا تعقل کرده بودیم در [میان] دوزخیان نبودیم.» انسان میتواند از دو راه خود را از آتش دوزخ دور کند و مسئولیت اجتماعی خود را انجام دهد. جالب اینکه خداوند پس از استماع، به مسئله تعقل اشاره میکند و از این تأخیر این معنا قابل استنباط است که تنها شنیدن کفایت نمیکند بلکه پس از استماع باز باید تعقل کرد و با عقلانیت ملاکها و مطالبی که درباره شخص گفته شده را سنجید و سپس داوری و عمل کرد.
پس همانطوری که در مشاوره، اصل، شنیدن و سپس تعقل و انتخاب راه و عزم به انجام است، در این موارد نیز باید این گونه کرد و برای رهایی از هرگونه اشتباه پس از شنیدن و تعقل و عزم بر انجام، بر خداوند توکل کرد تا او را تا آخر در مسیر درست پیش برد و از هرگونه انحراف باز دارد. (آلعمران، آیه159)
به هرحال، راههای احراز صلاحیت برای انتخاب اصلح در دو راه اصلی تعقل و تفکر در گفتار و رفتار اشخاص و یا شنیدن و سپس تعقل در آن است.
منبع:کیهان
انتهای پیام/