میزگرد|دروغ‌های جذاب بلای جان دفاع مقدس/ بی‌دست‌وپایی قانون برای حفظ ارزش‌ها

میزگرد|دروغ‌های جذاب بلای جان دفاع مقدس/بی‌دست و پایی قانون برای حفظ ارزش‌ها

صمدی: متأسفانه شاهد آن هستیم که ورود افراد غیرکارشناس در ثبت روایات به‌گونه‌ای شده است که ۹۹ونیمدرصد افراد غیرکارشناس هستند که در حد مطالعه بدیهیات هم دانش ندارند.

 خبرگزاری تسنیم ـ گروه فرهنگی ـ زهرا بختیاری:  «تحریف» را اگر بخواهیم به چیزی تشبیه کنیم، شاید بتوان گفت همچون خوره‌ای که بر پیکر انسان بیفتد و آن را متلاشی کند، می‌تواند واقعه‌ تاریخی را هم رفته رفته از بین ببرد و حتی مفهوم آن را به آنچه با اصل موضوع در تضاد است، تغییر دهد. هشت سال جنگ ایران و عراق در حالی انجام شد که ذیل آن حماسه‌ها، ایثارها و حتی نا‌مردی‌هایی رخ داد که هر کدام در نوع خود بی‌نظیر بود، از رئیس جمهور خیانت‌کار به کشور گرفته تا زنی روستایی که تمام دارایی‌اش چند تخم‌مرغ بود و آن را برای رزمندگان اهدا کرد، در این چرخه تاریخی نمایش داده شد، جنگی که همین مؤلفه‌ها آن را از مفهوم مصطلح نبرد و درگیری بین دو طرف، تبدیل کرد به دفاعی مقدس.

امسال و در چهل‌وپنجمین سالگرد دفاع مقدس در خبرگزاری تسنیم، تصمیم گرفتیم در حد توان آسیبی را که «تحریف» به تاریخ درخشان آن هشت سال پرافتخار زده است، بررسی کنیم و ببینیم چقدر توانسته است آن موضوع را از ریل واقعی خود خارج و به جان واقعیت خدشه وارد کند،

در همین خصوص میزبان پژوهش‌گران حوزه ادبیات پایداری آقایان یدالله ایزدی و محمدعلی صمدی بودیم تا از نگاه کارشناسی خود جایگاه تحریف در دفاع مقدس را بیان کنند. بخش پایانی این گفت‌وگو را در ادامه خواهید خواند و بخش اول را اینجا می‌توانید بخوانید.

*تسنیم: در دستگاه‌های مختلف بخشی هست به‌عنوان بازرسی، حفاظت و... اما به‌نظر می‌آید در حفاظت از مسائل دفاع مقدس خیلی چنین چیزی وجود ندارد و اگر هم هست کارش را درست انجام نداده، بعضاً خاطراتی بیان می‌شود که خیلی هم سینمایی روایت می‌شود اما اصلاً پایه منطقی ندارد، این خاطرات چقدر می‌توانند میان مخاطبان دلزدگی ایجاد کنند؟  

ایزدی: یکی از مشکلات در دفاع مقدس ساختار دوگانه در جنگ بود که امروز هم برای ما مسئله است. نمی‌دانیم هم واقعاً بر اساس چه مصلحتی این ساختار همچنان محفوظ مانده. چرا که در روایت‌ها می‌بینید روایت این آقای وابسته به این دستگاه با روایت آن آقا، از یک موضوع و یک واحد عملیات مشترک متفاوت است. برای مثال در حال واکاوی عملیات بیت المقدس بودیم و  دو آدم برجسته و بزرگ نیروهای مسلح سپاه و ارتش آمده بودند و داشتیم بحث می‌کردیم که عبور از کارون و زدن به ایستگاه حسینیه، طرح چه کسی بوده است؟ آقای سپاهی می‌گفت کار سپاه بود و آقای ارتشی می‌گفت طرح مشترک بود در قرارگاه مشترک که مورد توافق قرار گرفت. آخر هم بحث به نتیجه نرسید. شما ببینید این دوگانگی و بعضا چندگانگی در روایت‌ها ایجاد می‌شود.  

یا مثلا همین کتاب آقای احمد دهقان «من قاتل پسر شما هستم». ما سر این کتاب دعوا کردیم. روایتی از شهادت یک غواص در این کتاب وجود دارد که کتاب هم نامش را از همان وام گرفته است. روایتی از اساس نادرست که ما حتی از مرتضی قربانی فرمانده وقت آن عملیات‌ در موردش تحقیق کردیم. قسمت تلخ ماجرا اینجاست که همین روایت نادرست را توسط یکی از آدم‌های بزرگ جبهه هم شنیدم که داشت برای شش هفت گروه از دانشجو‌ها در منطقه طلاییه تعریف می‌کرد. فردی که بیست سی نفر آدم راهم دنبال خودش راه انداخته بود و رسمیتی داشت. جالب است همین آدم مثلا خاطراتی را از شهید همت روایت می‌کند که شاهد زنده‌اش هم فقط خودش هست و گویی آدم چسبیده به این شهید بوده! بعد این فرد خاطره دیگری روایت می‌کرد و می‌گفت: وقتی می‌خواستیم از اروند بگذریم، فرمانده گفته بود به هیچ وجه دشمن نباید متوجه حضور شما شود، برای همین نرسیده به ساحل دشمن تیری خورد به گلوی یکی از رزمندگان و او به نفر کنار دستی‌اش گفت: برادر سر من را بکن زیر آب! آن یکی گفت: نه. و دوباره رزمنده‌ای که گلویش تیر خورده می‌گوید: تو را به جان مادرمان فاطمه زهرا(س) انجام بده! فیلمبردار مراسم من و آقای اردستانی را صدا زد و گفت بیایید زیر صدای چند دانشجوی دختر را که از فلان شهرستان هستند در رابطه با این خاطره بشنوید. آن دخترها داشتند این راوی را دست می‌انداختند و می‌خندیدند.  

جالب است برخی دیگر حتی این ماجرا را سینمایی‌تر تعریف می‌کنندو می‌گویند آن رزمنده آخر خودش سرش را کرد زیر آب و خفه شد! اصلا مگر این شدنی است که  یک نفر خودش برود آنقدر زیر آب بماند تا خفه شود؟! به صورت غیرارادی این کار نشدنی است. بعد همین قصه‌ها می‌شود یک کتاب و مخاطبانی را هم جذب می‌کند. 

یکبار دیگر در شلمچه تعدادی از خانواده شهدا آمده بودند راهیان نور. یکی از بچه‌های خرمشهر که شناخته شده هست و رفیق جهان آرا بوده و واقعاً در جنگ خدمت کرده تحت تأثیر جو قرار گرفته بود و داشت یکی از شب‌های کربلای 5 را روایت می‌کرد. آنقدر خودش تحت تأثیر روایتش قرار گرفت که وقتی رسید به اوج، روی زانو‌هایش، نمی‌گویم نشست، تقریبا افتاد و نمی‌توانست جلوی اشکش را بگیرد. زیر بغلش را گرفتند و بردند آب دادند و ... آخر یکی نیست بگوید برادر من! عقل هم خوب چیزی هست. خاطره این بود: غروب آن روز که این گردان می‌خواست برود خط، فرمانده همه را به خط کرد که بروند متوجه شد یکی یکی قمقمه‌ها را باز می کنند و آبش را خالی می‌کنند! می‌گفتند ما فردا به حسین ابن علی(ع) چه بگوییم؟ در صحرای محشر بگوییم تو کربلا تشنه بودی و ما اینجا آب داشته باشیم؟ 

*خاطراتی که در هیچ عقلی نمی‌گنجد!

من گفتم برادر من! شما نمی‌دانی ماشین‌های تانکر آب تا بروند آن طرف پل کانال ماهی، چند تانکر آب مورد اصابت قرار گرفت و از هر ده تا یکی هم نتوانست رد شود آن هم به دلیل تسلطی که عراق از غرب کانال ماهی به این پل داشت. آن وقت شما این جنگ را چرا جنگ بلانسبت، جنگ آدم‌های احمق نشان می‌دهید؟ برای خانواده شهید که فرزندش آنجا شهید شده این را می‌گویی، آن وقت خانواده نمی‌گویند خب چرا شما به عنوان مسئول جلوی این کار بی منطق را نگرفتید؟ در جنگی که کسی در این وضعیت از تشنگی به شهادت برسد کجایش عاقلانه است؟ بعد ما می‌خواهیم بگوییم حسن باقری آدم مبتکر، خلاق و عاقلی بود که ساعت‌ها با تعداد زیادی آدم می‌نشستند و در مورد طرحی بحث می‌کردند؟ و این باز درحالی است که در عملیات والفجر است، برای رد شدن از پل بعثت، گروه‌های دانشگاهی آمدند پای طراحی راه‌های عبور از اروند تا به شکل مطمئن کار انجام شود و صدها نخبه هزاران ساعت بحث کردند تا طرح نوشته شد و  نقاط ضعفش برطرف شد و رسیدیم به آن نتیجه. بخش نخبگی کشور در جنگ معجزاتی کردند که خیلی از افتخاراتی که ما بعد از دفاع مقدس به آن رسیدیم حاصل همین تفکر بود. یا همین پذیرش قطع نامه که آقای خامنه‌ای در سال‌های اخیر فرمودند: این تصمیم امام(ره) مظهر عقلانیت در جنگ بود. 

البته از حق نگذریم بعضی‌ها هم بسیار متعهدانه کار می‌کنند و بر آن عهد پیشین خود استوار ماندند. ما متأسفانه سلسله نقدهایی نداریم که آنقدر صدایش رسا باشد که بتواند یقه این آدم‌ها را بگیرد که مثلاً چرا همچین کتابی منتشر کردی ولی سندی برایش نداری؟ 

*تسنیم: شما عدم جایگاه حفاظت و نقادی را در این عرصه چطور می‌بینید؟

صمدی: چنین جایی وجود دارد. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس جایگاهش همین است و اتفاقا صلاحیتش را هم دارد. منتهی نه قدرت اجرایی دارد و نه چنین مسئولیتی روی دوشش گذاشته شده. اما جای دیگری هست که قانون مسئولیت اجرایی هم دارد و تنها مرجعی است که به صورت قانونی تعریف شده و آن بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و جبهه مقاومت است. هرچند با قانونی هم که تصویب کردند، فعلاً با ظرفیت‌هایی که وجود دارد هیچ نهادی چنین توانایی ندارد این حجم از ورودی‌های، درست یا غلطی که وارد حوزه ادبیات مقاومت می‌شود را اعتبارسنجی و صحت سنجی کند. یعنی توان هم باشد ظرفیت وجود ندارد. در حالی که مرکز کاملا صلاحیت دارد و تنها جایی است که آثارش رفرنس‌های مکتوب و صوتی دارد آنهم  با نزدیک‌ترین فاصله تاریخی به واقعه، به اضافه اینکه نیروی انسانی حاضر در آنجا هم عمدتا نیروی کارشناس و شاهد ماجرا هست که جاهای دیگر این ظرفیت را ندارند. بنیاد حفظ آثار ظرفیت قانونی دارد اما کارشناسانش چنین ویژگی را ندارند.

متأسفانه شاهد آن هستیم که ورود افراد غیر کارشناس در ثبت روایات به گونه‌اش شده است که 99 و نیم درصد افراد غیر کارشناس هستند که در حد مطالعه بدیهیات هم دانش ندارند. حداقل نمی‌کنند 200 صفحه از کتاب آغاز تا پایان را بخوانند و بعد وارد عرصه دفاع مقدس شوند. 

*دروغ‌های جذاب!

افراد حاضر در رسانه‌ها چند هزار نفر در سراسر کشور هستند که مشغول تولید اثر هستند آنقدری که بعضی وقت‌ها آمار کتاب‌ها از دست آدم در می‌رود. من هر بار میروم حوزه هنری و کتابفروشی‌اش را نگاه می‌کنم چند کتاب تاریخ شفاهی جدید با قطرهای بسیار زیاد می‌بینم که آدم حیرت می‌کند، این همه صحبت چه طور 40 سال است بیان نشده بود! در نسل جدید که ثبت خاطره می‌کنند بی‌تلاشی برای پژوهش به خوبی دیده می‌شود. بی‌اطلاعی و بی‌هنری در بیان، نوشتن و تدوین و همچنین عدم اثر هنرمندانه و بی‌تقوایی در انتقال مطالب‌شان هست و حتی می‌بینیم بعضا که می‌گوییم فلان خاطره غلط است و سند ندارد می‌گویند در عوض جذاب است، این همه غلط این هم رویش. گفتن این دروغ‌های جذاب مبتنی بر همان رقابت بر سر دیده شدن است. این موارد است که حجم ورودی تحریفات را به شدت بالا برده حتی بسیار بیشتر از سه دهه اول بعد از جنگ. متأسفانه با هیچ مرجع قضایی هم نمی‌شود آن را کنترل کرد.

*تسنیم: رهبری یکبار در صحبت‌هایشان فرمودند: کارهای دفاع مقدسی باید 100 برابر شود، الان شاهد آن هستیم که مثلا برخی نهادها در سالگرد دفاع مقدس یکدفعه می‌گویند امسال از 70 عنوان کتاب رونمایی می‌کنیم. کتاب‌هایی که اغلب کیفیت ندارند و به نظر می‌رسد فقط برای جانماندن از نهاد دیگر تولید اثر داشتند. در واقع حرف رهبری را به گونه‌ای دیگر تعبیر کردند. شما این آثار شاید بتوان گفت فله‌ای را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 

ایزدی: خب برداشت غلط و استنباط غلط از صحبت‌های رهبری اتفاق افتاد. ایشان وقتی نهضت 100 برابری را عنوان کردند همه گفتند منظور ایشان ما هستیم و دویدند برای گرفتن مصاحبه اما چرا  این صحبت را به منظور وثاقت در کار و روایت صادقانه و درست برداشت نکردند؟ چون آن کارها زحمت دار است و ذائقه‌شان عادت کرده به فست فود خوردن و غذای آماده. یعنی طرف اصلاً نسبت به جنگ هیچ اطلاعاتی ندارد بنابراین از مصاحبه شونده هم هیچ مطالعه ای نمی‌کند. میکروفون را می‌گذارد و می‌گوید هر چه دل تنگت می‌خواهد بگو.

نگاه سیاسی هم در روایت امروز ما از گذشته تاریخی بسیار موثر هست و افراد برای اثبات خودشان به منطق یا جهتی روی می‌آورند که خود را تبرعه کنند و ... خوشبختانه هر چه به پایان جنگ نزدیک‌تر شدیم جلسات بیشتری رادر مرکز با مسئولان ثبت و ضبط کردیم. منازعه بین نظامیان و سیاستمدارانی وجود دارد که راه حلی برای پایان جنگ متصور نبودند. امام به دنبال اطلاعات چند آدم نبود که حتی به عنوان مثلاً سران قوا، بخواهد با حرف‌هایشان قطعنامه را بپذیرد بلکه ایشان یک مجتهد بود و حرفش را هم صادقانه با مردم زد و گفت: من تا دیروز اینجور فکر می‌کردم اما امروز بر حسب مصلحتی که تشخیص می‌دهم آبرویم را گرو ماجرا می‌گذارم و حالا این تصمیم را می‌گیرم. سندش هم موجود است و مشروح مذاکرات هم هست. همانطوری که مقاومت در برابر دشمن تصمیم آگاهانه و جمعی بود، پایان جنگ هم مرهون مسئولین تراز اول کشور است. همه در جلسه مشترکی به این حقیقت رسیدند که حوادث سه ماه پایان جنگ خودش را به جمهوری اسلامی دیکته کرد. برایند عقلانیت جامعه پذیرش قطعنامه بود. 

*دشمن احمقی که توهّم سینماگران است

ما از آغاز تا پایان جنگ افتخار می‌کنیم به همه نقاط قوت و ضعف انقلاب اسلامی با این وصف که جنگ ایران و عراق نقش تمرین نکرده بود ولی ملت سرافراز از آن بیرون آمد و یکی از جنبه‌های سرافرازی هم همین مدل پایان جنگ است. آن وقت ما در سینما وقتی می‌خواهیم دشمن را تعریف کنیم طوری نشان می‌دهیم که با یک مشت آدم احمق طرف بودیم. بعد خب نسل جوان که این دشمن احمق را در فیلم‌ها و کتاب‌ها می‌بیند می‌گوید چطور پس این جنگ هشت سال به طول انجامید؟ وقتی با هدف سیاسی هم این کار انجام شود آن وقت آسیب بزرگی می‌زنیم به تاریخ.

 ما باید مراقبت کنیم از این جنگ. نباید آن را تحریف کنیم و باید آن را به اندازه گفت و به درستی گفت و در موردش اغراق نکرد. کسی این کار را می‌کند برای این است که نمی‌فهمد چه حقیقتی در درون این جنگ بوده و مفهوم حماسه و عقلانیت را به درستی نمی‌فهمد. از طرف دیگر رسانه باید قدرت و هنر این را داشته باشد که مطالب موجود را به زبان فهم جامعه و مخاطب امروز ارائه بدهد اما چون اغلب حوصله وقت گذاشتن ندارند که لااقل بروند چند صفحه کتاب بخوانند و کار را درست انجام دهند.

صمدی: مرکز اسناد و تحقیقات اگرچه قدرت قانونی ندارد اما حداقل می‌تواند از کسانی که در اثرشان دروغ و تحریف است شکایت کند به عنوان یک شخصیت حقوقی تا لااقل این افراد را به دادگاه هنر و رسانه ببرند و ثبت شود این اعتراض. و اینکه یک موج اشتباه هم راه نیفتد که دیگر کسی جرٔات نکند به یک اثر اشتباه انتقاد کند. 

*تسنیم: برای اینکه شاهد این اغراق ها و تحریف ها نباشیم لااقل در روایت جنگ 12 روزه، آن هم با این تنوع رسانه باید چه کنیم؟  

ایزدی: تا الان در مورد آنچه صحبت کردیم، رسانه های داخلی را شامل می شد. در حالی که باید در نظر داشته باشیم بخشی از این تولیدات، روایت بیرون از این نظام جغرافیایی و سیاسی است. یعنی کسانی که از بیرون روایت می‌کنند دیگر مدلش فرق دارد و هدفشان هم افکار عمومی است. در جنگ 12 روزه که در واقع مدل کوچک شده  یک جنگ جهانی بود و طرف مقابل با حمایت نه پشت پرده، بلکه کاملا آشکار آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها و حتی برخی کشورهای منطقه به ما حمله کرد. و ما هر چه قدر که از واقعه فاصله می‌گیریم ابعاد جدیدتری از آن روایت خواهد شد. ما اکنون در دل حادثه‌ایم، بنابراین به نظرم بایستی ابعاد ماجرا را به درستی جمع آوری کنیم، درست بفهمیم و اتاق فکرهای ما باید به درستی اندیشه بکنند تا کاری درست و جامع استخراج شود. در یک جمله به این جمع بندی اشاره می‌کنم که برای یک روایت متقن و درست و مستحکم کی زود است و الان فقط وقت جمع آوری داده‌ها است. 

*تسنیم: عجیب‌ترین و بامزه‌ترین خاطره‌ای را که شما تا به حال شنیدید که اغراق یا تحریف شده بود، برایمان بگویید.

ایزدی: یک بار یکی از فرماندهان سطح میانی یکی از نیروهای مسلح داشت خاطره‌ای تعریف می‌کرد و می‌گفت یک هلی‌کوپتر عراقی آمد سمت رزمندگان و به‌عکس شد طوری که پره‌های هلی‌کوپتر سمت زمین بود و همان‌طور که حرکت می‌کرد رزمندگان را به شهادت می‌رساند، واقعاً خاطره‌ای بود که هر کاری کردیم در هیچ عقلی نگنجید.

انتهای پیام/

 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
fownix
غار علیصدر
پاکسان
بانک صادرات
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon
تبلیغات