میزگرد|سایه سنگین «تحریف» بر تاریخ جنگ/ ذبح واقعیت در ظهور نوع جدیدی از روایت

میزگرد|سایه سنگین «تحریف» بر تاریخ جنگ/ ذبح واقعیت در ظهور نوع جدیدی از روایت

ایزدی: «تحریف»، حرکتی عامدانه و آگاهانه و احتمالاً با طراحی است. کسی که یک حادثه یا واقعه‌ای را با تحریف روایت می‌کند فرق دارد با کسی که نقل‌قولی می‌کند که شاید واقعاً از چندوچون مسئله به‌خوبی آگاه نباشد.

خبرگزاری تسنیم ـ گروه فرهنگی ـ زهرا بختیاری: «تحریف» را اگر بخواهیم به چیزی تشبیه کنیم، شاید بتوان گفت همچون خوره‌ای که بر پیکر انسان بیفتد و آن را متلاشی کند، می‌تواند واقعه‌ تاریخی را هم رفته رفته از بین ببرد و حتی مفهوم آن را به آنچه با اصل موضوع در تضاد است، تغییر دهد. هشت سال جنگ ایران و عراق در حالی انجام شد که ذیل آن حماسه‌ها، ایثارها و حتی نا‌مردی‌هایی رخ داد که هر کدام در نوع خود بی‌نظیر بود، از رئیس جمهور خیانت‌کار به کشور گرفته تا زنی روستایی که تمام دارایی‌اش چند تخم‌مرغ بود و آن را برای رزمندگان اهدا کرد، در این چرخه تاریخی نمایش داده شد، جنگی که همین مؤلفه‌ها آن را از مفهوم مصطلح نبرد و درگیری بین دو طرف، تبدیل کرد به دفاعی مقدس.

امسال و در چهل‌وپنجمین سالگرد دفاع مقدس در خبرگزاری تسنیم، تصمیم گرفتیم در حد توان آسیبی را که «تحریف» به تاریخ درخشان آن هشت سال پرافتخار زده است، بررسی کنیم و ببینیم چقدر توانسته است آن موضوع را از ریل واقعی خود خارج و به جان واقعیت خدشه وارد کند.

در همین خصوص میزبان پژوهش‌گران حوزه ادبیات پایداری آقایان یدالله ایزدی و محمدعلی صمدی بودیم تا از نگاه کارشناسی خود جایگاه تحریف در دفاع مقدس را بیان کنند.
بخش اول ماحصل این گفت‌وگو را در ادامه خواهید خواند:  

*تسنیم: جایگاه تحریف و اغراق را در روایت هشت سال دفاع مقدس چطور ارزیابی می‌کنید؟ و این‌که چطور با توجه به این تجربه، باید از بروز آن در جنگ 12روزه جلوگیری کرد؟

ایزدی: در ابتدای صحبت باید بگویم جنگ 12روزه نیز اکنون با همان آسیب‌هایی مواجه است که هشت سال دفاع مقدس با آن مواجه بوده و هنوز هم هست، شاید یکی از علل آن این است که بخش اصلی این واقعه به‌خاطر جو امنیتی‌ای که وجود دارد در دسترس رسانه‌ها و پژوهشگران نیست. نه‌تنها خانواده‌ شهدا که بسیاری از نظامیان هم از آنچه در میدان گذشت مطلع نیستند، برای همین است که برنامه‌های مرتبط با خانواده‌ شهدای جنگ 12روزه که از رسانه ملی پخش می‌شود فقط به ابعاد سوگ ماجرا می‌پردازند.

مفهوم جنگ یک مفهوم بزرگ است با تعابیر متنوع و متکثر، چنان که برای جنگ 12روزه هم تعابیر مختلفی استفاده می‌کنیم.
فارغ از مقدار زمان یک جنگ می‌توان آن را به انواع گوناگون تعبیر کرد؛ مثلاً وقتی می‌خواهیم از بعد حماسی، جنگ را بررسی کنیم چه در پیروزی و چه در شکست آن، بحث حماسه اولویت ماست. در هشت سال دفاع مقدس چندین عدم الفتح داریم که در همان هم حماسه‌های بزرگی رخ داده است. در همین جنگ 12روزه آن طور که اسراییل وارد جنگ شد بعد نظامی امنیتی و اطلاعاتی دارد. در بررسی نقاط ضعف و قوت فهرستی از این موارد بیان می‌شود.

با تجربه بیش از چهار دهه از دفاع مقدس با پدیده و مفهومی به‌اسم روایت کم‌وبیش سروکار پیدا کردیم. این‌که خود جنگ به‌لحاظ فیزیکی در یک مکان، زمان و جغرافیای تعریف‌شده اتفاق می‌افتد اما فهمی که از جنگ در افکار عمومی ایجاد می‌شود روایت‌هایی است که از این اتفاق بیان می‌شود، مثلاً من یک سربازم رفتم جایی خدمت کردم و در پادگانی در نقطه‌ای یک سری مسائلی را دیدم که جنگ از نظر من همان است، یا یک فرمانده در سطحی که هست مفهومی از جنگ ارائه می‌دهد که مورد نظر اوست و احتمالاً بسیار پردامنه‌تر وسیع‌تر، همچنین با اطلاعات کافی‌تر است، در واقع وقتی می‌خواهیم روایتی از فردی بشنویم بستگی دارد چقدر اطلاعات از آن موضوع در دستش دارد.

ما در این دوره، یعنی جنگ 12 روزه با پدیده‌ای مواجهیم که در گذشته تاریخی خودمان چنین چیزی وجود نداشت. یعنی رسانه‌های ما رادیو، تلویزیون و یک تعداد روزنامه بودند. آنهایی که تجربه زیسته در جنگ داشتن مشاهدات و اطلاعات خود را عرضه می‌کردند. ولی ما در سطح جامعه روایت‌هایی که امروز با آن مواجه هستیم در گذشته مواجه نبودیم. بنابراین اگر بخواهیم این موضوع را آسیب شناسی کنیم خیلی از این مولفه‌ها در اختیار ما نیست.  یعنی شما یک سرچ عادی در گروه‌هایی که خودتان عضو هستید، چه کاری و چه فامیلی و ... می‌بینید عادت‌هایی در جامعه ما هست که هر کسی هر اطلاعاتی با هر سطح از درستی یا نادرستی، که در اختیارش قرار دارد را منتشر می‌کند بدون اینکه هیچگونه اعتبارسنجی کرده باشد.

در تحلیل هم که مبنایش سوار بر داده‌های گزاره‌های خبری است، شما به عنوان مثال پنج تا، ده تا خبر دارید که آن‌ها را  با یک سیر منطقی کنار هم قرار می‌دهید تا فهم از یک مسئله به دست آید که اصطلاحا به آن می‌گوییم تحلیل ما از موضوع است. لذا با توجه به این تحلیل‌ها، مولفه هایی را بیان کرده و می‌گوییم ایران در جنگ 12 روزه طرف پیروز است. 

طبیعی است که شدت و دامنه حادثه و مسائل مربوط به آن به گونه‌ای بود که شاید غافلگیری آن موجب شد وقت تولید یک وفاق برنامه ریزی شده نبود اما مردم خودشان هم همسو شدند و نقش جلودار را بازی کردند و رسانه‌ها هم به دنبال آنها و انسجام ملی رخ داد بدون اینکه ابلاغ سازمانی شود. ولی در کل رسانه‌های رسمی کشور در بهره‌برداری از آن فضا و شرایطی که فراهم شد خیلی ضعیف عمل کردند و همچنان عمل می‌کنند. می‌کنن و یکی از چیزهایی که بعضاً مورد نگرانی است، این است که اگر ما این 12 روز را مرحله‌ای از یک حادثه بزرگتر بدانیم ، ممکن است تاثیرش در جامعه آن چیزی که اتفاق افتاد نبوده باشد. در واقع وقتی می‌گویید مردم اتفاق نظر دارند در دفاع ملت ایران و نظام سیاسی کشور، باید بدانید این تضمین ندارد که در هر شرایطی استمرار داشته باشه. این روند به مواردی بستگی دارد از جمله نحوه روایت ما از ماجرا.  آنچنان که خود حادثه حقیقتش نهفته است، فهم ما هم از حقیقت دچار یک آسیب‌هایی شده که موجب عدم دقت در آن است که به نظرم ممکنه خودش تبدیل شود به پاشنه آشیل واقعه جنگ.

وقتی ما شخصیت فرماندهانی مثل رشید و  باقری و سلامی و... را درست نشناختیم چطور می‌خواهیم روایت درستی از قهرمانان‌مان ارائه کنیم؟ مثالی بزنم؛ آقای رشید فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم بود و در واقع نفر اول جنگ بود. او شخصیتی به شدت ضد جنگ داشت. ضد جنگ نه به این مفهوم که مأموریت‌هایش را درست انجام نمی‌داد، بلکه او اعتقادی به جنگ به این مفهوم که ایران آغازگر حمله‌ای باشد، نداشت. رشید شخصیت بسیار ویژه‌ای داشت که گوشه‌ای را از زبان همسرش شنیدیم که کمی نزدیک به شخصیت این قهرمان بود. بنابراین وقتی از شخصیت‌ها، خود جنگ، دشمن، ابعاد ماجرا و آسیب‌هایی که موجب شد آسمان ما مورد تعرض دشمن قرار گیرد، از جهت نظامی و اجتماعی و حماسی  بخواهیم روایت کنیم، به نظرم آنقدر حقیقت ناب درونش وجود دارد که اگر درست استخراج شود نیازی به اغراق کردن ندارد. بزرگنمایی در چنین موضوعاتی نوعی ناشیگری و از ضعف اطلاعات است که بیشتر هم حرکتی ناآگاهانه هست تا عامدانه.  

*تسنیم: پس تحریف در اغلب مواقع نمی‌تواند از سر جهل باشد؟ 

ایزدی:   خیر. تحریف از نظرمن حرکتی تا حدودی عامدانه و آگاهانه و احتمالاً با طراحی است. کسی که یک حادثه یا واقعه‌ای را با تحریف روایت می‌کند فرق دارد با کسی که نقل قولی می‌کند که شاید واقعاً از چند و چون مسئله به خوبی آگاه نباشد. کسی که خودش حقیقتی را وارونه جلوه می‌دهد یا بخشی از داستان را نقل، و بخشی را عامدانه حذف می‌کند مصداق بارز تحریف است که این موضوع در جنگ ایران و عراق به شدت به حقیقت آسیب زده که یک عامل بسیار موثر در این تحریف، اغراض سیاسی است که حتی اکنون هم، یعنی همین چند هفته قبل در بحثی عده‌ای می گفتند آیا ما واقعا در جنگ ایران و عراق غافلگیر شدیم؟ در تعریف پایان جنگ نیز تحریف‌های زیادی به چشم می‌خورد. مثل اینکه جام زهری که حضرت امام(ره) به تعبیر خودشان نوشیدند، جامی بود که فلان شخصیت سیاسی به ایشان تحمیل کرد. بعد وقتی از آن فرد می خواهی عدله یا دلایلی که دارد را بگوید، هیچ استنادی ندارد. یا مثلا می‌گویند چهار ماه قبل از آغاز جنگ به فرمانده سپاه خبر دادند که می‌خواهند به فاو حمله کنند.

باز هم وقتی سند می‌خواهی معلوم می‌شود آنها اول تحلیل می‌کنند بعد دنبال سند می‌گردند! در واقع حرفشان بر پایه هر چیز غیر واقعی و ضعیف است، که این همان تحریف است. اما اغراق اینطور نیست. یعنی افراد ممکن است سوءنیت نداشته باشند در قهرمان سازی فقط از کمبود اطلاعات نتیجه غلو آمیز می‌شود. زیرا من به عنوان نویسنده می‌خواهم کاری کنم مورد مقبول مخاطب عام باشد بنابراین اگر مثلا حسن باقری را مثل یک آدم عادی معرفی کنم جذاب نیست، باید بگویم آن فرد کاری کرد که دشمن انگشت به دهان ماند. اینجاست که دچار زیاده‌گویی‌هایی می‌شویم که حق نداریم. کم گویی هم درست نیست. روایت‌ها باید نزدیک به واقعیت باشد. گاهی جهت درست است اما در عمل طرف ناگزیر می‌شود ناخواسته یا با تحلیل‌های اشتباه بر داستان اضافه کند که متأسفانه آدم‌هایی روایت می‌شود که دست نیافتنی هستند.

بعضاً وقتی می‌خواهند از قهرمانان جنگ تحمیلی صحبت کنند می‌گویند فلانی آدمی بود که در شبانه‌روز دو سه ساعت بیشتر نمی‌خوابید، خیلی کم غذا می‌خورد و فقط هم فکرهای بدیع و مبتکرانه داشت، یعنی تعاریفی دست‌نیافتنی برای یک آدم. متأسفانه این صحبت‌ها هم خیلی مورد نقد قرار نمی‌گیرند. نمی‌خواهم اسم آثاری را بگویم اما برخی هم که نقدی بر نوشته‌ای می‌کنند می بینید که خیلی حب علی در آن وجود ندارد و از سر صدق نیست. در واقع کسی که قلم به نقد زده یا برای اثبات خودش هست یا نفی دیگری. بنابراین می خواهم از این صحبت‌هایم به این نتیجه برسم که تحریف حتما با قصد و غرض انجام می‌شود. ولی اغراق ممکن است اینطور نباشد. و اگر در گذر زمان مقابل این روش‌های نقد نویسی عکس العمل درستی صورت نگیرد یا آدم‌های مطلع و صاحب صلاحیت روایت‌های درست از جنگ را روایت نکنند، در طول زمان تأثیر خودش را به طور قطع خواهد گذاشت.

*تسنیم: از نظر شما چه‌عاملی بیشتر بستر را برای تحریف فراهم می‌کند؟

ایزدی: جنگ ایران و عراق آن‌چنان حوادث پردامنه و پرماجرایی دارد که انگار حوادث یک قرن فشرده شده در هشت سال، یعنی شما ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی را از هر جنبه نگاه کنید بسیار گسترده است. بنابراین کاری که امروز برای تاریخ نگاری جنگ تحمیلی تا امروز شده در مقابل اهمیت خود ماجرا واقعاً نسبت بسیار ضعیفی دارد. البته دلایلش هم بسیار زیاد است. مثلاً یکی از مشکلات بسیار مهم، دو ساختار بودن نیروهای مسلح ایران است. 

 از آغاز تا پایان جنگ، شما وقتی به آثار دستگاه‌های مختلف مراجعه می‌کنید، روایت‌های متناقض زیاد می‌بینید. حتی در یک دستگاه و سازمان آدم‌های مختلف، روایت‌های مختلف دارند. با اینکه طبیعتاً هر کسی از منظر خودش آن حقیقت را روایت می‌کند و این حقیقت از ذهن و قلم او عبور کرده و به کتابت یا به زبان آمده، باز می‌بینید اینقدر تناقض و تفاوت وجود دارد. البته بخشی طبیعی است،  چون تحلیل و فهم آدم‌ها دخالت کرده در روایت‌شان و هر کسی از کامیابی و ناکامی فهمی مختص به خودش رادارد. مثلا در بازی ایران و استرالیا ما مساوی کردیم، ولی در واقع بردیم. آن فهمی که از پیروزی در نهایت وجود دارد ممکن است با خود صحنه حادثه متفاوت باشد. به همین دلیل است که در جنگ 12روزه با همه زدوخوردهایش می‌گوییم ما پیروزیم چون اسرائیل برای تحقق اهدافی به ما حمله کرد که هیچ‌کدامش محقق نشد. از طرفی میزان تخریبی که در اسرائیل اتفاق افتاد، طبق محاسبه اسرائیلی‌ها، در طول 80 سال تاریخ‌شان نمونه نداشته است. البته که فعلا نمی‌توانیم جنگ ایران و اسرائیل را به عنوان موضوع تاریخی نگاه کنیم چون همچنان در دل حادثه‌ایم. این جنگ کاملا سیاسی بود، فقط ابزارش نظامی است. مولفه‌های قدرت طرف مقابل خیلی زیاد است و این هوشمندی ما هست که کم خطرترین و کم ضررترین راه را انتخاب بکنیم.

 جمع‌بندی من در این بخش این است که ما جنگ ایران و عراق را در خور حادثه، تاریخ نگاری نکردیم و آن بخشی هم که تاریخ‌نگاری شده همه ابعادش به درستی منتقل نشده است. به قول مرحوم آقای اردستانی می‌گفت: کجاست آن قلمی که بتواند آن حماسه‌های واقعی را به درستی ترجمه کند؟

*تسنیم:  آقای صمدی شما جایگاه تحریف و اغراق را در روایت هشت سال دفاع مقدس چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا مصداق روشنی در خصوص این انحرافات هست که بیان کنید؟

صمدی:   آسیبی که از جانب تحریف متوجه تاریخ دفاع مقدس شده، از طرف عموم مردم خیلی قابل درک نیست. مگر در مواردی که به‌لحاظ مسائل سیاسی برجسته می‌شود، مثلاً بحث غواص‌های کربلای4 بود. این‌ها نمونه‌هایی بود که به لحاظ مسائل سیاسی، آلودگی مصالح سیاسی جاری در جامعه مقداری دربین افکار عمومی برجسته شد. مثلاً در واقعه هواپیمای شهید جهان‌آرا و همراهانش دو قرائت کاملا متفاوت وجود داشت. چندین روایت بودن برخی ماجراها و نداشتن یک روایت خطی مشخص درباره اتفاقی که شاهدان زنده هم دارد، یعنی تا این لحظه‌ای که دارد ثبت می‌شود مثلاً 5 نفر شاهد زنده دارد و شما از هر پنج نفر ماجرای شهادت یک شهید را می‌گیری که همه هم مدعی هستند نزدیکترین دوست بودند، باز هر کدام روایت متفاوتی نقل می‌کنند. بخشی از این تفاوت برمی‌گردد به ذات فراموش کار انسان و گذشت زمان و اقتضائاتی که به لحاظ فیزیکی حافظه انسانی با آن گرفتار است و بخشی هم برمی‌گردد به اینکه این آدم‌ها از لحاظ فکری و نگاهی تغییراتی کردند در زمان طولانی که از جنگ گذشته و با ملاحظاتی ماجرا را تعریف می‌کنند. بنابراین چیزهایی را ممکن است نگویند و یا تعدیل شده به زعم خودشان، بیان می‌کنند و یا با اهداف مختلف، برجسته‌سازی شده روایت می‌شود. 

از آن طرف هم داریم کسانی که برای کم کردن نقش در ماجرایی روایت را درست بیان نمی‌کنند. من هنوز مواجهه دارم با افرادی که خودشان نقش اصلی را در یک اتفاقی داشتن اما به جهت ملاحظات اخلاقی و مذهبی و طریقتی، می‌خواهد نقشش را کمرنگ کند بنابراین ماجرا را جور دیگری تعریف می‌کند. یا مثلاً جوری نقل می‌کنند که برعکسش هم هست، طرف می‌خواهد خودش را نقش محوری معرفی کند. بحث دیگری وجود دارد و آن این است که در بین نخبگان و پژوهشگرانی که به مسئله دفاع مقدس می‌پردازند یک بی‌مبالاتی وجود دارد که مثلا طرف می‌گوید می‌خواهم یک واقعه معین تاریخی و شناسنامه‌دار را تبدیل به یک داستان کنم. بعد شروع می‌کند تماماً جابجایی‌های سنگین تاریخی که اصلا منطق ماجرا به هم می‌خورد. بعد می‌گویی خب این که تعریف کردی که آن ماجرا نیست! می‌گوید چرا همان است اما با قرائت من. می‌گویی اما آن ماجرا تاریخی و مشخص است، تخیلی نیست. مثلا دو سال پیش فیلمی با موضوع شهید زین الدین ساخته شد. به کارگردانش می‌گویی در این برهه زمانی از اتفاقی که شما نشان دادی شهید همت به شهادت رسیده در حالی که در فیلم می‌بینیم این دو شهید کنار همدیگر نشستند! می‌گوید: این روایت من از ماجراست. 

من با اطلاع به شما می‌گویم، اینکه برای ساخت یک اثر چنین ملاحظات دراماتیکی وجود داشته باشد کذب است و این تحریف از بی‌اطلاعی طرف بوده یا اشتباه برایش تعریف کرده بودند. انگار که طرف بگوید من دوست دارم این واقعه تاریخی اینطور افتاده باشد. در واقع کارگردان فانتزی خودش را از ماجرا بیان کرده و این گرفتاری‌ جدید است که اطلاعات ثبت شده موجود را دچار مشکل می‌کند و در افکار عمومی هم زیادی خواهد گذاشت.

یا دوستی تعریف می‌کرد یکی از کارگردان‌های خوشنام کشور در حال تحقیق از شخصیت شهید همت بود تا فیلمی بسازد، از چند رفیق او هم دعوت کرد تا روایت‌های خودشان را از شخصیت او بگویند اما در نهایت چیزی نوشته است که دوستانش می‌گویند؛ "این شهید همتی که تو داری در موردش می‌نویسی اول دوست ما بوده بعد سوژه فیلم تو، اصلاً چنین چیزهایی که تو از او می‌گویی ما در شخصیت همت هیچ وقت ندیده‌ایم.

برای فیلم آسمان غرب کار پژوهشی صورت نگرفته بود

نمونه دیگر فیلم «آسمان غرب» است، به‌نظر من شیرودی‌ای که نمایش داده شده در واقع عشق فیلمساز و آرزوی او بوده است که شیرودی این شکلی می‌بود، در حالی که شما حتی اگر دو  کاست از صحبت‌های شیرودی گوش بدهید متوجه می‌شوید که این آدم به‌لحاظ کاراکتر شخصیتی با شیرودی فاصله دارد، منظورم از فاصله، 180 درجه است! مثلا، شهید شیرودی می‌گوید؛ "من اسلحه‌ام را زمین می‌گذارم، به من اعلام کنید اگر جنگ برای اسلام است من اسلحه‌ام را برمی‌دارم."، اما در فیلم چیزی می‌بینیم درست به‌عکس این، رعایت‌های سازمانی نیز در این فیلم کاملاً به‌عکس است. تهیه کننده می‌گوید سازمانی که فیلم را از ماخواسته گفته اگر همینطور نسازید من مجوز نمی‌دهم. این مصداق بارز دروغ سازمانی است برای مصالحی که آقایان در نظر دارند. نکته بعدی اقتضائات دراماتیک است که باعث تغییر می‌شود. می‌گویند شخصیت اصلی شیرودی جذابیت تصویری ندارد چون او یک شخصیت مذهبی اخلاقی هست که خیلی نمی‌توانیم رویش مانور بدهیم و این استدلالی کاملاً از سر جهل است و نشان می‌دهد فیلمنامه تکیه برکار پژوهشی نداشته است و فیلم‌ساز به جای اینکه بگوید من نمی‌توانم شخصیت واقعی را بسازم می‌گوید ساختنی نیست. 

*تسنیم:  شما به ظهور نوع جدیدی از انحراف در روایت دفاع مقدس اشاره کردید. لطفا بگویید این بدعت چقدر در تحریف واقعه سهیم است؟

صمدی: از اواسط دهه 80 به بعد تلاشی برای بازخوانی دفاع مقدس از طرف هم سن و سال‌های من شروع شد که شاید بتوان گفت حتی خیزش بود. قرائت جدید از کسانی که جنگ را ندیده بودند، فارغ از کارشناسانی مثل آقایان اردستانی و درودیان و ایزدی و ...که ما دستمان بهشان نمی‌رسید. آنهایی که خیلی بلد بودند هم امثال جناب سرهنگی و کمره‌ای را می‌شناختند که آنها هم بیشتر تکیه ادبی بر حوزه دفاع مقدس داشتند و کار کارشناسی نکرده بودند. بنابراین این خیزش آسیب‌های تحریفی که زد به دلیل عدم حضور کارشناسان امثال اساتید مرکز اسناد و حساس نبودن کسانی که باید حساس می‌بودند نسبت به صحت سنجی و اعتبارسنجی، آسیب‌های بزرگی بود که حتی از سه دهه گذشته هم بیشتر است. جوانانی هستند که بارها شنیدم محکم می‌گویند چه لزومی دارد جزئیات تاریخی را بازگو کنم؟ خیلی خوب اگر شما تاریخدان نیستید باید مثل مثلا مرحوم علی حاتمی باشید. او هم هیچ حساسیتی در رعایت جزئیات تاریخی نداشت. در فیلم‌هایش هم که ببینید همه چیز را جابجا می‌کند. مثل اینکه شخصیت شعبان بی‌مخ را از سال 32 آورده به سال  و یا مفتش را از سال 21 می‌برد به برهه دیگر تاریخ اما انقدر هنرمندانه و در قالب یک داستان  این کار را می‌کند که اگرچه آثارش مرجع و منبع تاریخ محسوب نمی‌شود و خودش هم چنین ادعایی ندارد، حتی در بحث لباس بازیگرهایش هم تاریخ درست روایت نشده اما در عین حال هیچ مورخ به سمت و یا هنرمندی هم نمی‌گوید فیلم‌های او ضعیف است.

کسانی الان چه اثر کتبی و چه تصویری تولید می‌کنند بعضا بسیار ضعیف است و حتی من کتابی دیدم از نویسنده‌ای که سن او زیر 40 سال است، در مقدمه نوشته هر آنچا در خصوص این موضوع تا کنون نوشته شده باید خمیر شود و اتلاف درخت بوده! چنین ادعای بزرگی از چه کسی بر می‌آید؟ خب بگو این قرائت من هست.

*تسنیم: آقای ایزدی، شما این خیزش انحرافی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 

ایزدی:  حضرت امام(ره) چند بار تأکید دارند روی بیان هنرمندانه جنگ. ببینید در  جامعه‌ ما جریاناتی وجود دارد که شروع کردند به روایت کردن دفاع مقدس. یکی از این جریانات تاثیرگذار راهیان نور بوده و هست که همه نظام توانش را بر این قرار داد که این حادثه بزرگ عصر را روایت کنیم آنهم از زبان کسانی که شاهدان آن وقایع بودند. دوره‌ای حدود پنج ساله من و مرحوم اردستانی رفتیم به این مناطق عملیاتی که ببینیم دارد چه اتفاقی آنجا می‌افتد. یادم هست در یکی از این سفرها رئیس موزه جنگ مسکو همراه هیئتی آمده بودند اهواز و یک جلسه مشترکی هم باهم داشتیم. آنها می‌گفتند این کار شما (راهیان نور) خیلی کار ویژه‌ای است. درواقع به جای اینکه تجربه بشری آدم‌ها را ببرید داخل محیط بسته موزه، آنها را می‌آورید اینجا تا راهنما و راوی در همین مکان برایشان روایت کنند. 

هر چند خود آن صحنه‌ها هم ایرادات و آسیب‌هایی دارد مثل اینکه شما هیچ صحنه واقعی از جنگ نمی‌بینید. حتی مثلا در خرمشهر جایی دست نخورده نمانده که به عنوان صحنه تاریخی از آن ایام نشان بدهیم. خود روس‌ها می‌گفتند ما در حماسه «لنینگراد» در آستانه این شهر آثاری از نشانه‌هایی جنگ نگه داشتیم که وقتی کسی می‌آید فهمی برایش حادث شود  از شهری که در مقابل تجاوز مقاومت کرده اما شما همه شهرهایتان را بازسازی کردید.

خلاصه اینکه تجربه این چند سال ما در سفر راهیان نور این شد، کسانی که حاضر در صحنه‌ها هستند و روایت‌ می‌کنند، بخشی از صحبت‌هایشان روایت‌های درست و نزدیک به واقعیت است اما بخشی را واقعاً آن چیزی که فهمیده از دیده‌ها و  مقداری که ذهنش یاری می‌کند را هم در روایت‌هایش می‌آورد. اما خیلی وقت‌ها این روایت‌ها حتی ضد جنگ هستند، روایت‌های غیر دقیق که در آن تحریف هم اتفاق افتاده است. پدیده جالب! دیگر راویانی هستند که ترکیبی از سپاه و ارتش و بسیج و جهاد هستند که در دوره مقاومت در برابر تجاوز دشمن در کنار بچه‌های آبادان، خرمشهر، سوسنگرد و شهرهای دیگر در عملیات‌های مختلف شرکت کردند. آنچه جالب توجه هست این است که آنها از یک واقعه‌ روایت‌های مختلف دارند که حتی بعضا نقض کننده حرف‌های دیگری است. در واقع راهیان نور یک زمانی انقدر اولویت پیدا کرد که محتوای اصلی آن به حاشیه رفت. شاید چون دستگاه‌ها باید گزارش می‌دادند که مثلا امسال چند هزار اتوبوس از اقشار مختلف جامعه آوردیم برای شرکت در این سفر و بیشتر جنبه کمیت غلبه کرد بر آن حقیقت روایت.

ورود رهبری و دیگر دلسوزان به عرصه روایت و آسیب‌هایی که دارد ایجاد می‌شود از این جهت بود که شاید به فراموشی کمک نکند ولی این همه منابع در اختیار هست، حداقل به عنوان راوی این کتاب‌ها را بردارید بخوانید و عملیات را به درستی روایت کنید. جالب‌تر اینکه دستگاه‌هایی هم آمدند که به نظر من موثر هم بودند در این مشکلی که حادث شد. برخی از این آقایان آمدند گفتند این چه کاری هست شما دائم از جغرافیا و زمینی که در آن جنگ شده صحبت می‌کنید؟ حقیقت این جنگ، در عاشوراست و معارف جنگ یعنی گریاندن مردم.

برای من مهم بود عکس العمل مثلا گروه‌های دانشجویی را ببینم در مواجهه با مسائل دفاع مقدس. اتفاقا دو سه نفر را دیدم که عقب‌تر از راوی کاروانشان نشسته بودند. رفتم کنارشان پرسیدم چرا اینجا هستید؟ گفت تمایلی به صحبت‌های تکراری شنیدن نداریم. گفتم پس بروی تهران مثلا وقتی بخواهی برای مادرت از اینجا تعریف کنی، چه می‌گویی؟ گفت: من فقط یک چیز می‌گویم. حرفی زد که به نظر من حرف مهمی بود. گفت: الان در محل استقرار وقتی شب می‌خواهم بروم دستشویی، تنهایی نمی‌روم، دو سه نفر با هم مسیر را می‌رویم برای اینکه اینجا مسیر تاریک است، اینجا قصه‌هایی شنیدم از بچه‌هایی که در دل این بیابان مقابل این دشمن جنگیدند، برخی شهید شدند و برخی دیگر مجروح، متوجه شدم آنها چقدر آدم‌های بزرگی بودند و چه سر نترسی داشتن. خب نظام دارد هزینه می‌‌کند برای این سفرها، چرا نباید فردی که همراه کاروان می‌فرستد نتواند اثر گذاری خوبی داشته باشد؟ 

حتی گاهی روایت‌هایی مطرح می‌شود که هیچ لزومی ندارد گفته شود جدای از اینکه درست هم نیست. مثلا در یکی از همان سفرهای ما رزمنده‌ای از بچه‌های لشکر 14 امام حسین(ع) که در میان راویان هم به قول معروف، سری در سرها دارد داشت روایتی را تعریف می‌کرد از عملیات داخل هور و بچه‌هایی که در آب مجروح شده بودند و مثلا پره‌های قایق به آنها گرفته بود و ... خلاصه داشت صحنه‌‌ای را ترسیم می‌کرد که به شدت مورد اعتراض آقای اردستانی قرار گرفت. راوی با تندی گفت: خودم فرمانده گردان بودم و آنجا حضور داشتم! آقای اردستانی ماجرا را رها نکرد و از ده نفر شاهد آورد که این گردان در این عملیات نبوده است. می‌گفت: ضمن اینکه فارغ از درستی یا نادرستی خاطره، این نوع روایت ضد جنگ هست. تو می‌خواهی شکوه مقاومت و رشادت فرزند یک خانواده شهید را روایت کنی برایش می‌خواهی بگویی جگرگوشه تو رفته لای پره قایق و جمجمه‌اش ترکیده؟ این ادبیات جنگ نیست. در هر سطحی شما نگاه کنید، فقط صحت داده‌ها و گزاره‌های خبری نیست که مهم هست، توجیحات دیگری هم وجود دارد. 

*تسنیم: هنر چقدر می‌تواند در روایت درست مؤثر باشد؟

ایزدی: وقتی واقعیت جنگ با بیان هنرمندانه و در مسیر هنر گفته شود عامه مردم با آن ارتباط برقرار می‌کنند. مثل سریال تلویزیون و ... البته یکبار هم یکی از کارگردانان تراز اول حوزه دفاع مقدس فیلم‌نامه‌ای آورده بود راجع به آزادسازی خرمشهر که تأیید شود. ستاد کل فرستاد مرکز و قرار شد من بخوانم و نظر بدهم. داستان گردانی بود که به نوعی نماینده همه اقشار رزمنده محسوب می‌شد. استعاره از ایرانی بودن جنگ داشت. این رزمنده‌ها در عملیات بیت المقدس گم می‌شوند و وقتی همدیگر را پیدا می‌کنند جمع می‌شوند و گردان تشکیل می‌دهند و ... خلاصه کل این فیلم‌نامه را از اول خواندم تا آخر، بعد از آخر خواندم تا اول، بعد از وسط خواندم تا آخر و بعد از وسط خواندم تا اول، که از همه چیز سر در بیاورم و به اصطلاح با آن زندگی کنم. بعد شروع کردم نکاتم را نوشتن: بسم الله الرحمن الرحیم، در فلان قسمت نوشته شده بی‌سیم‌چی با قرارگاه که صحبت می‌کند می‌گوید: ما فلان نقطه هستیم و آنها مثلا با رمز می‌گویند با نوای کاروان، با نوای کاروان را آقای صادق آهنگران در فروردین 1362 در جمع یگان فلان خوانده و آن برهه خوانده نشده بود. حدود 30 نکته نوشتم. 

گفتند آقای کارگردان می‌خواهد شما را ببیند. من فهرست بلند بالایی نوشته بودم در مورد متن کتاب، اما کارگردان حرفایی زد که گفتم ببخشید من از خودم سلب صلاحیت می‌کنم در مورد اظهار نظر راجع به این متن. برای اینکه نمی‌دانم مرز خیال و داستان کجاست. مرکز اسناد از من خواسته بود با نگاه اسنادی و پژوهشی بررسی کنم اما وقتی شما می‌گویی این داستان پردازی من هست پس شما به من بگویید که مرز داستان و خیال در این فیلمنامه با واقعیت کجاست؟ چون شما هم آمدیدمرکز اسناد. گفتم من فقط یک بند می‌نویسم: که فلان خاطره مطرح شده شما طبق اسناد خلاف واقعیت هست و چنین واقعه‌ای اتفاق نیفتاده.

ببینید وقتی گفته می‌شود کارهای آقای آوینی تا حدودی نزدیک شده به جان و روح حقیقت معرفتی جنگ، به خاطر این است که او دچار اغراق و غلو و تحریف نشده، بلکه روایتش  منطق دارد. او یک پل معرفتی زده بین حقیقت دین اسلام، حقیقت عاشورا، حقیقت بعثت با دفاع مقدس ولی از زبان هنرمندانه. یا مثالی که آقای صمدی زد در مورد علی حاتمی که در عین حال که آثارش جذابیت دارد و شاید غلط‌های تاریخی هم داشته باشد ولی آنقدر هنرمندانه است که به جان مخاطب می‌نشیند و به عنوان یک اثر ماندگار هنری باقی می‌ماند. ما حتی تو تاریخ شفایی هم دچار این آسیب و مشکل هستیم اما مثلاً مرکز اسناد به عنوان یک کار تولید منبع به آن نگاه می‌کند.

ادامه دارد... .

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
fownix
غار علیصدر
پاکسان
بانک صادرات
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon
تبلیغات