بازتعریف قهرمان؛ یک مأموریت تمدنی
در نبرد ۱۲ روزهی اخیر، با وجود حملات سنگین، ترورهای هدفمند و فشارهای روانی، چهرههایی از دل مقاومت سربرآوردند که بار دیگر مفهوم قهرمان را زنده کردند. از فرماندهان پدافند و موشکی تا نوجوانانی که در گشتهای بسیج مدافع امنیت شهری شدند.
خبرگزاری تسنیم ـ محمدرضا آتشین صدف؛ در روزگاری که تصاویر پرزرق و برق و شخصیتهای ساختگی، ذهن نسل جوان را اشغال کردهاند، دو تجربهی تاریخی پرچالش و تنش -یکی در دههی 60 و دیگری در خرداد 1404- نشان دادند که قهرمانان حقیقی نه در قابهای پرزرق و برق، بلکه در میدانهای بیادعا شکل میگیرند. جنگ تحمیلی هشتساله و نبرد 12 روزهی اخیر میان ایران و محور اسرائیل- آمریکا، هر دو بستری شدند برای بازتعریف مفهوم قهرمان در ذهن نسلها. این دو رویداد فرصتی پدید آوردند برای عبور از الگوهای سطحی و بازگشت به اسوههایی که با ایمان، فداکاری و صبرشان، تاریخ را رقم زدند.
قهرمانان دفاع مقدس؛ چهرههایی از دل مردم
در سالهای دفاع مقدس، قهرمانان نه از دل افسانهها برآمدند و نه از پردهی سینما. آنها مردان و زنانی بودند ساده و بیآلایش و با دلهایی سرشار از یقین. نه بهدنبال ثروت بودند و نه در پی شهرت، بلکه در جستوجوی حقیقتی بودند که در شبهای عملیات و میدانهای مین معنا مییافت. وصیتنامههایشان، نه شعارهای تبلیغاتی، بلکه متونی معنوی و تربیتیاند و چهرههایشان، نه آرایششده، بلکه حکشده بر حافظهی جمعی این ملتاند. این چهرهها، برخلاف قهرمانان تخیلی، با ضعفهای طبیعی انسانی اما با قدرت ایمان شناخته میشدند. دفاع مقدس، بیش از آنکه نبردی نظامی باشد، مدرسهای بود برای تربیت انسانهایی که مسئولیتپذیر، مقاوم و اهل معنا بودند.
در نبرد 12 روزهی اخیر، با وجود حملات سنگین، ترورهای هدفمند و فشارهای روانی، چهرههایی از دل مقاومت سربرآوردند که بار دیگر مفهوم قهرمان را زنده کردند. از فرماندهان پدافند و موشکی تا نوجوانانی که در گشتهای بسیج مدافع امنیت شهری شدند.
بحران الگو در نسل امروز
نسل امروز، در میان انبوهی از سلبریتیها و بلاگرها و ولاگرها، با بحران الگو مواجه است. شخصیتهای بازیهای دیجیتالی، سلبریتیهای شبکههای اجتماعی و چهرههای سینمایی، اغلب فاقد عمق تربیتی و مسئولیتپذیریاند. در این میان، قهرمانان واقعی، با همهی گمنامیشان، میتوانند نسل امروز را از سطحیاندیشی نجات دهند و به مسیر معنا بازگردانند.
رسانهی ملی، نهادهای تربیتی و مجموعههای فرهنگی و سینماگران و بازیسازان انقلابی در سالهای اخیر تلاشهای ارزشمندی در بازخوانی و بازروایت مقاومت و جهاد داشتهاند؛ اما برای رسیدن به زبان نسل امروز، و اثربخشی کافی، نیازمند تنوع و ژرفابخشی بیشتری هستیم؛ هر چند در این مسیر، باید مراقب باشیم که قهرمانان واقعی به نمادهای خشک و دور از دسترس تبدیل نشوند. اگر روایتها صرفاً در قالب تجلیل باقی بهمانند، نسل نوجوان و جوان نه با آنها همذاتپنداری میکند و نه از آنها الهام میگیرد. قهرمان باید انسانی باشد، نه اسطورهای؛ ملموس، نه افسانهای.
تفاوت میان «تجلیل» و «تربیت» در روایت قهرمانان
در بازنمایی قهرمانان، آنچه بیش از همه تعیینکننده است، نوع نگاه به مخاطب است: آیا هدف صرفاً بزرگداشت گذشته است یا تربیت نسل آینده؟ این تفاوت، مرز میان «تجلیل» و «تربیت» را شکل میدهد. تجلیل، معمولاً با زبان ستایش است و احیاناً همراه با بزرگنمایی و تمرکز بر ویژگیهای خارقالعاده. در این رویکرد، قهرمان به نمادی دسترسناپذیر تبدیل میشود؛ شخصیتی که بیشتر برای تحسین است تا برای الگوگیری. چنین روایتهایی، اگرچه در تقویت غرور ملی مؤثرند؛ اما در تربیت مخاطب، کارایی محدودی دارند.
در مقابل، تربیت با روایتهایی سروکار دارد که قهرمان را انسانی، ملموس و درکپذیر و دستیافتنی معرفی میکنند. در این نگاه، ضعفها، تردیدها و انتخابهای دشوار قهرمان نیز روایت میشوند تا مخاطب بتواند با او همذاتپنداری کند. تربیت، بهجای تمرکز بر نتیجهی نهایی، بر مسیر رشد و مجاهدت قهرمان تأکید دارد. اگر روایت قهرمانان صرفاً در قالب تجلیل باقی بماند، نسل امروز نه با آنها ارتباط میگیرد و نه سبک زندگیشان را میپذیرد؛ ولی اگر روایتها بهگونهای تنظیم شوند که مخاطب خود را در موقعیت قهرمان ببیند، آنگاه قهرمانسازی به تربیت تمدنی تبدیل میشود. در این مسیر، رسانهها، نهادهای آموزشی و فعالان فرهنگی باید از زبان ستایش صرف عبور کنند و به زبان تربیت برسند؛ زبانی که نه فقط گذشته را بزرگ میدارد، بلکه آینده را میسازد.
مأموریت تمدنی
قهرمانان واقعی ما هرگز خاموش نشدهاند؛ آنها در حافظهی ملی زندهاند. وظیفهی ما، نه خلق قهرمان، بلکه کشف و روایت آنهاست. اگر چهرههای دفاع مقدس در قاب وصیتنامهها باقیماندهاند و قهرمانان جنگ اخیر در سکوت یا هیاهوی! رسانهای کمتر دیدهشدهاند، مشکل از ماست، نه از آنها. نسل نو، بیش از هر زمان، نیازمند الگوهایی است که بتوانند در برابر بحرانهای هویتی بایستند. این قهرمانان، نه در بازیهای رایانهای و نه در پستها و استوریهای پر رنگ و لعاب، بلکه در سنگرهای ایمان و عمل، منتظر بازشناسیاند. بازشناسیای که نه فقط وظیفهی رسانه، بلکه مسئولیت تمدنی همهی ماست.
راهکارهایی برای تحقق این مأموریت تمدنی
1. راهاندازی پویشهای متنوع برای ثبت و بازنشر روایتهای مردمی از دو دفاع مقدس
2. طراحی کارگاههای «تربیت روایتگر قهرمانی» برای مربیان تربیتی و فعالان رسانهای
3. تولید بازیهای رایانهای با محوریت قهرمانان واقعی و مأموریتهای مستند
4. برگزاری جایزهی سالانهی «روایت قهرمانان» برای دانشآموزان و دانشجویان
5. ساخت سریالهای تربیتی با محوریت قهرمانان روزمره در موقعیتهای بحرانی
انتهای پیام /