راه حفظ تقدس آزادی چیست؟
چهرهی شهر تغییر چندانی نکرده؛ اذان همان است، آسمان همان رنگ را دارد و خیابانها همچنان پر از رفتوآمدند؛ اما اگر دقیقتر نگاه کنیم درمییابیم که چیزی در عمق جامعه تکان خوردهاست. در میان شلوغیهای روزمره نوعی سکوت و فرسایش در ارزشها حس میشود.
خبرگزاری تسنیم ـ نجمه صالحی*؛ چهرهی شهر تغییر چندانی نکرده؛ اذان همان است، آسمان همان رنگ را دارد و خیابانها همچنان پر از رفتوآمدند؛ اما اگر دقیقتر نگاه کنیم درمییابیم که چیزی در عمق جامعه تکان خورده است. در میان شلوغیهای روزمره نوعی سکوت و فرسایش در ارزشها حس میشود؛ نشانهای از یک تحول عمیق فرهنگی که شاید هنوز بسیاری از ما آن را جدی نگرفتهایم. امروز با وضعیتی روبهرو هستیم که در آن برخی مفاهیم کلیدی از معنا تهی شدهاند. آزادی که روزگاری پرندهی سبکبال رشد و تعالی بود، اکنون گاه به زنجیری بر گردن ارزشها تبدیل میشود. در بسیاری مواقع این مفهوم بهجای آنکه عامل تقویت مسئولیت اجتماعی باشد، ابزاری برای رهایی از قیدهای اخلاقی و دینی تلقی میشود. این دگرگونی معنایی تنها یک بحث نظری نیست، بلکه نتایج عینی آن را در خیابانها و فضاهای عمومی میبینیم. کافی است کمی در شهر قدم بزنیم؛ کاهش نمادهای دینداری، تغییر پوششها و تضعیف مرزهای حیا و عفاف از آشکارترین نشانههای این روند است. این موضوع لزوماً بهمعنای بد شدن افراد نیست، بلکه بیشتر حاصل قدرتگیری گفتمانهای رقیب در عرصهی رسانهای و اجتماعی است. پرسش جدی اینجاست که این تغییرات چه سرنوشتی برای آیندهی فرهنگی جامعه رقم خواهد زد و چگونه میتوان از فرسایش سرمایههای ارزشی جلوگیری کرد.
یکی از معضلات جدی در این میان، شیوهی مواجههی ما با این تحولات است. در بسیاری موارد رسانهها و حتی کنشگران فرهنگی بیش از اندازه بر بازنشر منکرات و ناهنجاریها تمرکز میکنند. تصاویر و اخبار پر از تلخی با نیت هشدار و روشنگری منتشر میشوند؛ اما در عمل نتیجهای معکوس دارند: عادیسازی و بازتولید همان پدیدههایی که قصد مبارزه با آنها را داریم. در مقابل، سهم روایتهای مثبت و الهامبخش از ایمان و اخلاق بسیار ناچیز است. ما بیشتر از آنچه باید از فساد میگوییم و کمتر از زیباییهای ایمان روایت میکنیم. پیامد این رویکرد بیش از همه دامن نسل جدید را گرفته است؛ نسلی که بخش عمدهای از هویت خود را نه در فضای واقعی بلکه در جهان مجازی شکل میدهد. نوجوانان و جوانان امروز در زیست رسانهای غوطهورند و اگر الگوهای جذاب و الهامبخش به آنها عرضه نشود، طبیعی است که بهسمت روایتهای رقیب جذب شوند. در همین حال مادران و خانوادهها که باید کانون تربیت و آیندهسازی باشند، خودشان نیز در میان الگوهای مصرفی و رسانهای سردرگم شدهاند. از سوی دیگر، نخبگان و رسانههای جریانساز اغلب به واکنشهای هیجانی بسنده میکنند و کمتر بهدنبال نوآوری و هدایت راهبردیاند.
با همهی اینها تصویر کاملاً تاریک نیست. حضور طبیعی و الهامبخش زنان محجبه، جوانان مؤمن و خانوادههای پایبند در عرصهی عمومی نشانمیدهد که مقاومت فرهنگی همچنان زنده است. همین حضورها هرچند اندک به دیگران یادآوری میکند که میتوان متفاوت ماند و در برابر جریانهای مسلط ایستادگی کرد. این نشانههای کوچک امید به بازسازی فرهنگی را زنده نگهمیدارد. برای برونرفت از این وضعیت، نخستین گام گفتوگوی واقعی با نسل جوان است. زبان تهدید و تحقیر تنها شکافها را عمیقتر میکند. باید شنید، فهمید و همراهی کرد. در چنین فضایی است که ارزشها دوباره میتوانند برای نسل جدید معنا بیابند. در کنار آن، رسانهها نیازمند یک بازنگری جدیاند. تمرکز افراطی بر نمایش آسیبها باید جای خود را به روایتهای امیدبخش بدهد. رسانهی مؤثر رسانهای است که بتواند الگوهای زیبا و موفق زیست مؤمنانه را بازنمایی کند، نه رسانهای که تنها هشدار بدهد و اضطراب بیافریند.
مسألهی دیگر شکل ارائهی ارزشهاست. نسل امروز با زبان کلیشه و شعار ارتباط نمیگیرد. آنچه تأثیرگذار است، خلاقیت در قالبهای هنری و رسانهای است؛ فیلم، سریال، پادکست، روایتهای داستانی و حتی محتوای کوتاه شبکههای اجتماعی. ارزشها اگر در این قالبها عرضه شوند، میتوانند جذاب و درونی شوند. استفاده از زبان شعاری و کلیشهای نهتنها بیاثر است، بلکه موجب دلزدگی میشود. از سوی دیگر، حضور طبیعی و پررنگ خانوادهها و افراد دیندار در متن جامعه خود به مثابه یک یادآوری زنده عمل میکند. زن محجبه در خیابان، جوان متعهد در محیط کار یا خانوادهای پایبند در پارک و مترو بیآنکه سخنی بگویند پیامی روشن منتقل میکنند: میتوان متفاوت بود و در عین حال بخشی فعال از جامعه ماند. این حضور نوعی یادآوری آرام و بیکلام است که بسیار بیشتر از خطابههای رسمی تأثیر میگذارد.
*دکتری تاریخ اسلام
انتهای پیام /