دختر شهید ابومهدی المهندس: شهادت سردار سلیمانی و ابومهدی خون تازه ای در رگهای جریان مقاومت جاری کرده است
خودسازی، خلوص، ایمان، تواضع و مردمداری و اعتقاد راسخ و عشق به ولایت و انقلاب اسلامی از خصوصیات بارز شهید ابومهدی بود که دوست و دشمن به آن اذعان داشتند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، در بامداد 13دی ماه سال 1398، نام شهید «ابومهدی» برای همیشهی تاریخ با نام فرمانده بزرگ جبهه مقاومت، حاج قاسم سلیمانی گره خورد و جاودانه شد. دو رفیق و همرزمی که از سالهای دوران جنگ تحمیلی ایران و عراق دوشادوش یکدیگر علیه رژیم صدام جنگیدند و در بدر و قدس حماسهها آفریدند. پس از سه دهه پیوند روحی و جهادی، تقدیر و مشیت الهی بر آن قرار گرفت که این دو فرزند معنوی خمینی کبیر، همراه یکدیگر آسمانی شوند و با شهادت مزد سالها مجاهدت خالصانه خود را از حضرت حق دریافت کنند.
با گذشت یکسال از آن حادثه تروریستی و ناجوانمردانه داغ شهادت فرماندهان عزیز و پرافتخار جبهه مقاومت سرد نشده و همچنان جانسوز است. اما این رویداد از جنس عاشورا، همانقدر که تلخ و جانکاه بود، شور و خونی تازه در رگهای مقاومت در سراسر عالم جاری کرد و این از همان حضور میلیونی مردم ایران و عراق برای بدرقه شهیدانشان که تابلویی ناب از جنس حزن و حماسه را مقابل چشم جهانیان ترسیم کرد، به خوبی نمایان بود.
شهید حاج ابومهدی المهندس بزرگمردی است که علاوه بر سابقه درخشان مجاهدت و مبارزه با رژِیم بعث صدام، اشغالگران امریکایی و تروریستهای تکفیری، نقش بیبدیلی در تشکیل حشدالشعبی و همچنین تشکیل و تثبیت حاکمیت ملی در عراق - با وجود پیچیدگیهای قومی، قبیلهای و مذهبی خاص این کشور- داشت. خودسازی، خلوص، ایمان، تواضع و مردمداری و اعتقاد راسخ و عشق به ولایت و انقلاب اسلامی از خصوصیات بارز شهید ابومهدی بود که دوست و دشمن به آن اذعان داشتند.
برای آشنایی بیشتر با شخصیت و سیره شهید جمال آل ابراهیم مشهور به «ابومهدی المهندس» پاسدار اسلام به سراغ فرزند ارشد ایشان، خانم منار آل ابراهیم رفته تا از مجاهدتها و رشادتهای پدر روایت کند.
*سلام و عرض تبریک و تسلیت داریم خدمت شما و ممنونیم که دعوت این گفتگو را پذیرفتید. به عنوان اولین سؤال بفرمایید که فعالیتهای فرهنگی و مذهبی شهید ابومهدی از کجا آغاز شد و ایشان با چه پیشینهای وارد مبارزات سیاسی شدند؟
سلام و ممنونم از محبت شما. شهید ابومهدی کودکی خود را در مساجد بصره گذراند و همزمان با ورود به مدرسه و یادگیری خواندن و نوشتن، در مساجد به کودکان همسن خود قرآن خواندن میآموخت. ایشان از دل مساجد و در ابتدای نوجوانی شروع به آموختن دروس دینی کرد و از سال 1970 یعنی پیش از شانزده سالگی به حزب الدعوه پیوست و مرجعیت شهید مظلوم آیتالله سیدمحمد باقر صدر را برگزید.
ایشان در دوران تحصیل در دانشگاه دائماً از بغداد به نجف خدمت شهید مظلوم سیدمحمدباقر صدر میرسید و زمانی که فعالیتهای سیاسی محرمانه در آن زمان علیه نظام بعث به اوج خود رسید و مدتی بعد از آن نیز شهید صدر علیه نظام بعث اعلام جهاد کرد، پدرم رسماً وارد فعالیت جهادی علیه نظام بعث عراق شد.
*درباره دلایل مهاجرت شهید ابومهدی به ایران و چگونگی آشنائی با حضرت امام و حضور ایشان در جنگ در قالب سپاه بدر برایمان توضیح دهید.
پس از شهادت مظلومانه هزاران نفر از جوانان عراقی در اواخر دهه 1970 و به طور خاص در سال 1980 در جریان اعدامهای دستهجمعی از سوی نظام بعث عراق و به ویژه پس از شهادت مظلومانه آیتالله شهید سیدمحمدباقر صدر و خواهرشان در آوریل سال 1980 یا همان بهار سال 1359 پس از گذراندن ماهها حصر که در سایه سکوت شدید حاکم بر جامعه و نهاد مرجعیت عراق صورت گرفت، شهید ابومهدی که خود نیز غیاباً به اعدام محکوم شده بود، راهی برای ادامه مبارزه در داخل عراق ندید چرا که رهبر جریان مقاومت در عراق به گونهای فجیع به شهادت رسیده بود.
بنابراین پدرم چند روز پس از این شهادت مظلومانه موفق شد به صورت مخفیانه از عراق به سمت کویت برود و در آنجا طبق وصیت شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر به مکتب ولی فقیه زمان امام خمینی(ره) پیوست و فعالیتهای جهادی جدی خود را به طور منظم علیه نظام بعث عراق و پشتیبان آمریکاییاش آغاز کرد.
* آنها گروه هم تشکیل دادند؟
بله، این گروه جهادی شامل جوانان عراقی و همچنین غیر عراقی میشد که هدف اصلی خود را پایان دیکتاتوری در عراق و انتقام خون شهیدان مظلوم عراقی از نظام حاکم و پشتیبانان آن میدیدند. اما پدرم و دوستانش در زمستان سال 1362 تحت تعقیب جدی حکومت کویت و سازمان اطلاعاتی امریکا قرار گرفتند که در جنگ علیه ایران پشتیبان صدام حسین بودند. تعداد زیادی از عراقیها در آن سال دستگیر، محاکمه، زندانی یا تبعید شدند و شهید ابومهدی نیز جزو کسانی بود که غیاباً محکوم به اعدام شد.
او موفق شد در ابتدای سال 1984 به همراه مادرم و من که دختربچه چند ماههای بودم از کویت به ایران برود و به محض ورود با وجود آمادگی پیشین نظامی یک دوره آموزشی یک ماهه را گذراند و پس از آن به جبههها پیوست.
بخش عمدهای از نیروهایی که بعداً لشکر و سپس سپاه بدر را تشکیل دادند متشکل از جوانان معارض نظام صدام حسین بودند که به انحای مختلف از وطن خود دور افتاده بودند و شهید ابومهدی یکی از آنان بود. این حضور در جبهههای جنوب و غرب تا پایان جنگ تحمیلی ادامه پیدا کرد.
کما اینکه نبرد ایشان علیه نظام بعث با پایان جنگ تحمیلی پایان نیافت و عملیات بسیاری را در دهه 1990 در داخل خاک عراق علیه نهادها و شخصیتهای نظام بعث فرماندهی کرد و در نهایت در دهه 1990 ابتدا رئیس ستاد سپاه بدر و پس از آن فرماندة سپاه بدر شد.
*شهید ابومهدی چه زمانی و در کجا با حاج قاسم آشنا شدند و رابطه عاطفه و کاری این دو شهید چگونه بود؟
رابطه نزدیک دو شهید به سالهای پایانی دهه 1990 باز میگردد یعنی زمانی که شهید ابومهدی فرمانده سپاه بدر شد و شهید سلیمانی فرمانده نیروی قدس.
آنچه که من از هر دو شهید شنیدهام این است که یکدیگر را برادر میدانستند و پدرم شهید سلیمانی را متمایز از بسیاری از مجاهدان و به طور کلی افرادی میدانست که در زندگی شناخته است. به تدریج این ارتباط روحانی رشد کرد تا جایی که با شهادت به اوج رسید. درک من این است که ارتباط میان این دو شهید بالاتر از هر وصفی است. این عروج بدون سر و ارباً اربا و در هم آمیختن خون و خاکستر بالاترین مرحله این رفاقت در دنیا بود. در آخرت را دیگر تنها خدا میداند.
*شهید ابومهدی به عنوان یکی از چهرههای کلیدی جبهة مقاومت چه رویکردی نسبت به اشغالگری آمریکا در خاک عراق داشتند؟
ایشان از ابتدای جوانی مبارزه خود را متوجه اهداف اساسی کرده بودند یعنی رأس نظام بعث عراق و پشتیبان امریکایی آن. در ماههای پایانی سال 2002 چند ماه پیش از شروع حمله نظامی امریکا به عراق، ایشان از فرماندهی سپاه بدر و عضویت در شورای مرکزی مجلس اعلی کنارهگیری کرد تا بخشی از جریان مذاکره با امریکا نباشد.
ایشان با حمله نظامی امریکا به عراق مخالف بودند و عقیده داشتند که شهدای این سالها حاصل پشتیبانی طولانی امریکا از نظام بعث و شخص صدام حسین بودهاند همانطور که امریکا تمام سلاحها را علیه عراقیها استفاده کرد. لذا حمله نظامی هم تنها به این دلیل صورت میگیرد که امریکا دیگر صدام حسین را نمیخواهد. بنابراین برای شهید ابومهدی، هدف وسیله را توجیه نمیکرد.
ایشان به محض سقوط نظام بعث، به عنوان فردی مستقل وارد عراق شد و با اعلام اشغال کشور، نیروهای مختلف مقاومت شیعی را از نیروهای عراقی مخالف نظام از بدر و خارج از بدر شکل داد. شهید تقریباً تمام گروههای مقاومت شیعی علیه اشغال امریکا را در این دوره تأسیس کرد یا در تأسیس این نیروها مشارکت کرد.
*پس از اشغال کشور توسط آمریکا، نقش ابومهدی در صحنه سیاسی عراق چگونه بود؟
ایشان در صحنه سیاسی عراق در ائتلافسازیها و انتخاب نخست وزیر و مسؤلان دولتی عراق و مشاورههای مختلف نقش اساسی داشت. اما در زمانی که عضو پارلمان عراق بود از سوی نیروهای اشغالگر از ورود به کشور منع و تهدید به دستگیری و قتل شد.
البته رفت و آمدهای ایشان به عراق به صورت مخفیانه ادامه پیدا کرد؛ اما از سال 2007 دیگر نمیتوانست آزادانه به عراق برود و نام ایشان به لیست سیاه امریکا اضافه شد و از آن زمان رسماً از سوی دولت امریکا تروریست و هدف مشروع خوانده شد. بنابراین فرایندی که امریکا از سال 1983 علیه ایشان آغاز کرده بود در انتهای دهه اول 2000 رسمیت پیدا کرد.
شهید ابومهدی، پشت پرده مذاکرات مربوط به تنظیم توافق وضعیت نیروها برای تعیین مهلت خروج نیروهای امریکایی نقش جدی ایفا کرد تا تاریخ دقیق خروج اشغالگران امریکایی مشخص شود و سرانجام این نیروها در پایان سال 2011 از عراق خارج شدند.
*با ورود داعش به عراق، نقشآفرینی شهید ابومهدی چگونه بود؟
پس از شروع حمله داعش و اشغال نزدیک به یک سوم عراق و صدور فتوای مراجع، شهید ابومهدی نامهای به کادر جهادی مشارکت کننده در جریان مقاومت علیه امریکا نوشت و آنان را دعوت به پیوستن به جبههها کرد.
امریکا که چند ماه پس از شروع نبرد و تحقق پیروزیهای مکرر نیروهای عراقی در جبهههای متعدد، مجدداً با موافقت دولت وقت عراق وارد شد؛ اما ابومهدی معتقد بود امریکا قصد پایان داعش را ندارد و تنها میخواهد آنچه را که خود، جنگ داخلی مینامد، مدیریت کند.
به همین دلیل شهید ابومهدی حاضر نشد نیروهای حشدالشعبی را در هیچ یک از مناطق عملیاتی که هواپیماهای امریکا حضور داشتند وارد کند.
*به موضوع لبنان بپردازیم، یکی از افرادی که همه فرماندهان جبهه مقاومت به ایشان دلبستگی خاصی دارند، سیدحسن نصرالله است، درباره روابط پدر و ایشان و نقش و معنوی ایشان در جنگ 33 روزه توضیح دهید.
نامهای از شهید ابومهدی خطاب به سیدحسن نصرالله در سال 2017 رسانهای شد. این نامه زمانی نوشته شد که برخی از افراد در عراق که حتی وابسته به حشدالشعبی شناخته میشدند، با انگیزههایی متفاوت، علناً اتهاماتی مشابه اتهامات امریکا را متوجه حزبالله کرده بودند. شهید ابومهدی به عنوان فرمانده حشدالشعبی که یک ارتش مهم در جبهه متحد مقاومت است، در این نامه سیدحسن نصرالله را سید مقاومت و روح آن خطاب قرار دادند و نوشتند که ما با شما در این پروژه ممتد از آسمان به زمین بودیم و هستیم و خواهیم ماند.
این نامه عاطفی و انقلابی، خلاصه احساسی است که پدرم در قلب نسبت به شخص سیدحسن نصرالله و جوانان حزبالله داشت که در جنگ سنگین علیه داعش در کنار نیروهای عراقی ایستادند و از هیچ کمکی دریغ نکردند. عقیده مقاومت، جغرافیایی را به هم پیوند میدهد که اسرائیل و امریکا آن را پاره پاره میخواهند.
*اگر اجازه بدهید به چرایی موضوع ترور بپردازیم، نقش حشدالشعبی در پیشبرد اهداف مقاومت چه بود که آمریکا به حذف فیزیکی و به شهادت رساندن ابومهدی و حاج قاسم سلیمانی متوسل شد؟
حشدالشعبی میراث شهید ابومهدی و تبلور سالیان دراز مجاهدت اوست و شهید سلیمانی پشتیبان اول این نهاد بود. پدرم میگفت این نهاد در زمانی تشکیل شد که دولت عراق در آستانه سقوط بود، ارتش اعتماد به نفس خود و نزدیک به یک سوم سلاح خود را از دست داده بود، امریکا که با عراق توافقنامه استراتژیک داشت از هر نوع کمک نظامی و امنیتی سرباز زد، شرکتهای پشتیبان تسلیحاتی را از عراق خارج و هر نوع کمک به دولت عراق را منوط به تغییر حکومت در بغداد کرد. در حالی که دولت و نه فقط حکومت در عراق در آستانه فروپاشی بود، میگفتند این یک جنگ داخلی است و نام نیروهای داعش که بخش مهمی از آنان بعثی بودند را عشایر انقلابی مینامیدند.
حتی زمانی که فتوای جهاد از سوی آیتالله العظمی سیستانی صادر شد و مردم غیور عراق لبیک گفتند، ایده مشخصی برای نحوه سازماندهی سیل داوطلبان از جان و مال و عیال گذشته عراقی که تعداد آنان به صدها هزار نفر میرسید وجود نداشت.
تصور اولیه این بود که اینها در قالب نیروی نظامی موجود در عراق سازماندهی شوند. اما ایده شهید ابومهدی از ابتدا واضح بود. ایشان تفکری به شدت استراتژیک و متمرکز داشت.
معتقد بود در جنگ جدید نمیتوان تنها بر ساختار نظامی موجود تکیه کرد و داوطلبان را وارد ساختاری کرد که آمادگی کافی برای جنگ شهرها را ندارد. ایشان پیش از این بحران، و به درخواست حکومت عراق از چند ماه پیش از سقوط موصل حمایت از بغداد و شهرهای مقدس را با حضور نیروهای مقاومت اداره میکرد.
پس از سقوط موصل جزئیات و طرح پیشروی داعش و طرح بدیل خود برای مواجهه با این وضعیت را به نخست وزیر عراق تقدیم کرد. و چند ساعت پس از صدور فتوای جهاد آیتالله سیستانی در 13 ژوئن 2014 نامهای نوشت و تمام کادر جهادی را دعوت به پیوستن به جبههها کرد.
مقر عملیات را در خانه خود در منطقه خضراء بغداد تشکیل داد و پرچمی را که از حرم امام حسین برای ایشان آورده بودند، بر پشتبام خانه نصب کرد. این خانه تا ماهها مقر اصلی ماند و از دل آن مقرهای فرعی در شهرها و مناطق مختلف عراق تشکیل شدند. تا زمانی که چند ماه بعد مقر جایگزین با حکم حکومت عراق برای حشدالشعبی معین شد.
پس حشدالشعبی با یک پشتوانه قوی مردمی و حکومتی در عراق تشکیل شد و پشتیبانی قوی جمهوری اسلامی ایران و حضور پیگیر فرمانده شهید جبهه مقاومت حاج قاسم سلیمانی و همچنین حزبالله لبنان، تحت نظارت و حمایت حکومت عراق و به فرماندهی میدانی شهید ابومهدی تشکیل شد و در تمام عملیات در کنار نیروهای نظامی دیگر عراق ایستاد و پیروز خارج شد؛ تا جایی که معادله سقوط دولت عراق کاملاً برگشت. امریکا تنها زمانی وارد شد که عراق ماهها موفقیتهای پیگیر نظامی را در جبهههای مختلف یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت. پیروزیهایی چشمگیر که برای بسیاری باورناپذیر بود. یک سوم عراق در اشغال بود و با این پیروزیها عراق نه تنها کاملاً آزاد شد، بلکه پس از آن به عنوان یک دولت مؤثر در معادلات منطقهای مطرح شد.
حشدالشعبی بود که به نیروهای نظامی عراق سلاح و مهمات میرساند. پشتیبانی اطلاعاتی کامل و هماهنگی دقیق و بررسی دقیق مناطق جغرافیایی همه و همه بدون حضور حشدالشعبی امکانپذیر نبود و بدین ترتیب مناطقی، آزاد شد که امریکاییها در زمان اشغال حتی جرأت ورود به آن را پیدا نکردند.
اما این تمام ماجرا نبود زیرا شهید ابومهدی با دورنگری خود معتقد بود که حشدالشعبی باید به شکل یک نهاد رسمی ضامن حفظ امنیت عراق و مواجهه با بحرانهای پیش رو باشد. به همین دلیل در اوج دوران جنگ و به رغم مخالفتهای بسیار تلاش کرد تا قانون حشدالشعبی تدوین شود. ایشان میگفت که بسیاری با ایده او مخالفند و معتقدند عراق نمیتواند پذیرای یک نیروی رسمی نظامی- امنیتی عقیدتی قوی و جدید باشد. اما شهید ابومهدی معتقد بود که این یک فرصت تاریخی بیبدیل برای عراق مظلومی است که سالیان دراز مقاومت مردمی در آن در هم کوبیده شده است و اولین موفقیت آن اخراج نیروهای امریکایی در پایان سال 2011 بود. ایشان میگفت این بار نیاز است که مقاومت مشروعیت قانونی و چارچوبی رسمی داشته باشد تا منشأ قدرت و استقلال دولت عراق نیز باشد چرا که دولت عراق تا سالیان دراز به این نهاد قدرتمند نیازمند است.
*حشدالشعبی چگونه در ساختار نیروهای مسلح عراق قرار گرفت و نقش شهید ابومهدی در این مسیر چه بود؟
حدود یک سال پیش از پایان جنگ با داعش، ایده شهید ابومهدی با رایزنیهای ایشان با متخصصان و مسؤلان عراقی محقق شد. من شاهد بودم که ایشان بارها و بارها قانون حشدالشعبی را ویرایش و اصلاح کردند و رایزنیهای متعددی با مقامات مختلف عراقی داشتند. در نهایت حشدالشعبی با رأی پارلمان و تأیید رسمی حکومت عراق از نوامبر 2016 به بخشی جداییناپذیر از نیروهای مسلح عراق بدل شد.
بعد از پایان جنگ نیز حشدالشعبی در مناطق مختلف بحران و در شهرهای گوناگون حاضر شد و به خدماترسانی به مردم روی آورد و فعالیتهای متفاوتی را برای خدمت به مردم از امور خدماتی و اجتماعی روزمره گرفته تا تأمین امنیت بر عهده گرفت. و در این مسیر پشتیبان سایر نیروهای مسلح و نهادهای عراق باقی ماند.
اما باز شدن گذرگاه مرزی القائم - البوکمال خشم امریکاییها را برانگیخت چرا که میدانستند این معبر یعنی استقلال عمل بیشتر عراق و تقویت همکاری منطقهای میان عراق یکپارچه و همسایگان، و تهدیدی برای اسرائیل و حضور امریکا در کشور عراق. بنابراین تلاشها برای تضعیف و انحلال تدریجاً حشدالشعبی شدت یافت.
*یعنی آزادی بوکمال در آغاز تنشها علیه دولت قانونی عراق و نهایتاً ترور نقش مستقیمی داشت؟
دقیقاً از تابستان 98 حملات نظامی و رسانهای علیه حشدالشعبی و شخص ابومهدی شدت گرفت و نیروهای حشدالشعبی بارها هدف قرار گرفتند. ابتدا اعلام شد که این حملات از سوی اسرائیل انجام میشود اما شهید ابومهدی رسماً اعلام کرد که امریکا عامل اصلی حملات است و امریکاست که به اسرائیل مجوز حمله میدهد. و البته در آن زمان برخی مقامات دولت عراق با نظر شهید ابومهدی مخالفت میکردند.
پس از آن تلاش شد دولت عراق که پس از آزادسازی تمام عراق و تأمین امنیت مرزها جایگاه منطقهای متفاوتی یافته بود تضعیف شود. بنابراین تظاهرات در پاییز و زمستان 98 مورد سوءاستفاده امریکاییها قرار گرفت.
شعارها و حملات اصلی علیه ارکان اساسی دولت عراق و مقرهای حشدالشعبی صورت گرفت. تلاش این بود که از آشوب برای حذف حشدالشعبی از معادله سیاسی و نظامی عراق و پیش بردن دولت به سمت فروپاشی و وابستگی استفاده شود. دولت عبدالمهدی مجبور به استعفا شد و همه تلاشهای داخلی برای تعیین نخست وزیر جدید با کارشکنیها وخیانتهای متعدد با شکست مواجه شد.
در پایان ماه دسامبر 2019 امریکا با هواپیماهای بدون سرنشین خود تیپهای نظامی 45 و 46 حشدالشعبی در عراق را هدف قرار داد و این بار مسؤلیت این حمله را نیز پذیرفت. دهها نفر از مدافعان مرزهای کشور شهید و زخمی شدند. آخرین ظهور رسانهای شهید ابومهدی شب بعد از حمله در عیادت از مجروحان و روز بعد در تشییع شهدا و تظاهرات در برابر سفارت امریکا بود.
شهید ابومهدی در روز 31 دسامبر 2019 شخصیتهای عراقی را دعوت به حضور کرد و در منطقه خضراء تظاهرات عظیمی علیه سفارت امریکا برگزار کرد که به یک تجمع اعتراضآمیز بدل شد که خواستار مجازات امریکا و پایان حضور آن در کشور بود. هواپیماهای امریکایی در آن زمان آسمان بغداد را در اختیار گرفتند و تمام تحرکات را رصد میکردند. با درخواست حکومت عراق و هماهنگی شهید ابومهدی این تجمع بعد از حدود دو روز با این شرط که حکومت، حقوق نیروهای مسلح عراق و شهدا و مجروحان این حمله گستاخانه را به صورت جدی پیگیری کند، پایان یافت و روز بعد امریکا که همه تلاشهای غیر مستقیم برای تجزیه دولت و حشدالشعبی را شکست خورده دید، از پلههای همه مراحل پیشین بالا رفت و آگاهانه، ابومهدی را به همراه یار دیرینش حاج قاسم در قلب بغداد هدف قرار داد.
پس از این شهادت پر عزت که اجر سالها ایستادگی بود، اکنون برنامه اصلی امریکا سیطره بر نهادهای تصمیمگیری عراق و هماهنگی سیاستهای دولتهای منطقه و بخصوص دولت عراق با سیاستهای خود است.
*حیدرالعبادی نخست وزیر اسبق عراق، چندی پیش اعلام کرد پهپادی که قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس را هدف قرار داد مجوز دولت عراق را داشته، به نظر شما چرا دولت عراق در پرونده ترور فرماندهان جبهه مقاومت در فرودگاه بغداد آنطور که باید همکاری نمیکند؟
ترور را باید با بررسی اتفاقهای ماههای پیش از ترور در منطقه و بخصوص در عراق بررسی کرد. حتی انتخاب جغرافیای عراق برای انجام حمله، عمدی بوده است. در مورد شخص عبادی باید گفت ایشان به عنوان نخست وزیر سابق مسئول بازگرداندن نیروهای امریکایی و رسمیت بخشیدن به اشغال مجدد عراق در زمان نبرد علیه داعش به خاک عراق بود و نیز از پشتیبانان اصلی روی کار آمدن حکومت فعلی عراق است.
*برایمان درباره نقش مجاهدان عراقی و در رأس آنها ابومهدی در کمک به مردم ایران در زمان سیل سال 98 صحبت کنید و چه علقهای ایشان را به مردم ایران گره زده بود؟
از مدتی پیش از سیل خوزستان برخی شهرهای جنوبی عراق نیز درگیر سیل شده بودند. حشدالشعبی با امکانات و تجهیزات و توانمندی مهندسی مهمی که در اختیار داشت، به کمک حکومت عراق شتافت و مناطق بسیاری را در عراق از خطر غرق شدن نجات داد.
از سوی دیگر زمانی که سیل خوزستان به راه افتاد، ایران در جنوب نیازمند برخی از تجهیزات مهم بود. ابومهدی بخشی از تجهیزات حشد را به درخواست ایران به خوزستان آورد. در محور مقاومت مرزها عامل ارتباطند و نه جدایی. و این حضور نمادی از وفاداری و سپاس عراق در پاسخ به کمکهای ایران در زمان بحران اشغال عراق از سوی داعش بود. تمام توانمندیها و تجهیزات با حضور نیروهای متخصص حشدالشعبی در اسرع وقت در خدمت مسئولان ایرانی قرار گرفت تا ایران نیز بحران سیل را آسانتر پشت سر بگذارد.
*با فقدان حضور شهیدان سلیمانی و ابومهدی، مسیر مقاومت امت اسلامی دچار چه تغییر و تحولاتی خواهد شد؟
این شهادت خون نیروهای مقاومت در منطقه را به جوش آورد. من میتوانم در مورد عراق صحبت کنم. امریکاییها معتقدند که در عراق به سختی میتوان جایگزینی برای ابومهدی یافت و بنابراین هدف قرار دادن ایشان تأثیر بیشتری بر عراق خواهد گذاشت. اما ما میدانیم که کسی که شهید زندگی میکند باید شهید هم بشود. این شهادت اسوه مجاهدان خواهد بود. کسانی که مصداق و ما بدلوا تبدیلا هستند.
*روابط حاج قاسم با خانواده شما در بعد غیر رسمی و رفت و آمدهای خانوادگی چگونه بود؟
ما ایشان را عموی بزرگوار خود میدانیم و وجودشان چه پیش از شهادت و چه پس از آن نعمتی الهی است.
*شهید ابومهدی بین مجاهدان به برخورداری از رفتار پدرگونه و به شدت مهربان شهرت داشتند، درباره این موضوع قدری بیشتر توضیح دهید.
رفتار شهید با مجاهدان و مردم عادی مشابه رفتارشان با خانواده بود. وفادار و بسیار بسیار مهربان. رأفت ایشان برای همه آدمهایی که با ایشان تعامل داشتند، عیان بود. چون همه چیز از روح ایشان برمیخاست به قلب مردم هم مینشست. به همین دلیل عراقیها ایشان را بیش از آنکه یک فرمانده ببینند یک پدر و برادر میدانند. محبتی نیز که در تشییع از سوی مردم نسبت به شهید دیدیم و هنوز میبینیم نشان میدهد که این پیوند یک پیوند الهی و پایدار است.
*این شهید عزیز و نیروهای تحت امرش در حشدالشعبی، در برپایی راهپیمایی اربعین و تأمین امنیت آن چه نقشی داشتند؟
نقش اساسی در برقراری امنیت عراق بر عهده حشدالشعبی بود. حشد در زمانی تشکیل شد که نیروهای نظامی و دولت عراق در آستانة فروپاشی بودند. شهرهای مقدس عراق مستقیماً مورد تهدید بودند. مردانی از جان گذشته که در کنار باقیمانده نیروهای نظامی عراق ایستادند در حالی که در روزهای اول دستشان خالی بود. ملت عراق در نبرد علیه داعش هزاران شهید و هزاران مجروح تقدیم کرد.
پس از آزادسازی تمام خاک عراق هر سال تأمین امنیت جادهها و راهها با همکاری میان نیروهای امنیتی و نظامی عراق انجام میشود و حشدالشعبی نیروی اصلی سایر نیروهای مسلح عراق است. الحمدلله در تمام سالهای اخیر این زیارت میلیونی با موفقیت انجام شده است. اگر حشدالشعبی نبود عراقی هم نبود و زیارتی هم نمیماند.
*با توجه به اینکه شما برادری ندارید، چطور این شهید بزرگوار به ابومهدی معروف شدند؟
نام اصلی جهادی که ایشان برای خود برگزیده بودند، «مهدی» بود اما از سوی دیگران «ابومهدی» نامیده شدند و چون ایشان مهندس عمران هم بودند بنابراین لقب مهندس را برگزیدند.
نام مهدی را هم باید در سایه آیه «ونرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض» دانست؛ اینکه ما کار میکنیم تا مقدمات ظهور حضرت مهدی(عج) فراهم شود. تمام فلسفه راه همین نکته و برقراری عدل و امنیت و آرامش برای تمام انسانها بوده است.
*شما چطور در صبح روز حادثه، متوجه شهادت پدر شدید، چه کسی خبر را به شما اطلاع داد؟
آن روز روی سجاده نماز منتظر اذان صبح بودم و خیلی اتفاقی دیدم که خبرهای فوری متعددی روی صفحه موبایلم هست که در آنها بارها نام پدرم و حاج قاسم ذکر شده بود. وارد یکی از اپلیکیشنهای خبری عربی شدم و تیتر و متن خبر اصلی را خواندم و دانستم آن ساعت موعودی که پدرم از آن سخن میگفت رسید...
*به عنوان آخرین سؤال بفرمایید شهید ابومهدی چه دیدگاهی درباره حضرت آیتالله خامنهای و اصل ولایت فقیه داشتند؟
ایشان متعهد به مکتب ولایت فقیه بود، ولایتی که متعلق به همه مسلمانان است. توصیه اصلی ایشان این بود که ولی فقیه را باید شناخت و پیروی و حمایت کرد.
*خداوند به همه ما توفیق ادامه راه این شهید سعید را عنایت کند. و باز هم تشکر میکنیم بابت فرصتی که ما قرار دادید.
انشاءالله. من هم از شما ممنونم.
انتهای پیام/