نوسروده قاسمزاده درباره امام حسین(ع):«نماد حبّ خدا و بهانه هستی است»
یکی از شاعران کشورمان قطعه شعری را درباره امام حسین (ع) سروده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، به روزهای پایانی دهه اول ماه محرم و شب عاشورای حسینی نزدیک میشویم. این روزها و شبها سراسر کشور غرق در ماتم و عزای سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) است و بسیاری از محبان اقدام به برگزاری مراسم و محافل ذکر اهل بیت (ع) کردهاند و حال و هوایی عجیب کشور را فرا گرفته است. امام حسینی که پیامبر اکرم (ص) درباره ایشان فرمود: اگر قرار باشد بخشندگی در قالب انسانی مجسم شود، آن شخص حسین(ع) است. (مناقب ابن شاذان، ص 136). در همین راستا، «محمدعلی قاسمزاده» از شاعران جوان کشورمان قطعه شعری را درباره امام حسین (ع) سروده است.
دوباره ماه محرم و کاروانی که...
دوباره قافله سالار و همرانی که...
ز فرش عالم هستی به عرش رهسپرند
به اوج کوی سعادت به آن نشانی که...
درون مجلس روضه میان هیأتها
وفای عهد نموده به آستانی که...
نماد حبّ خدا و بهانه هستی است
و زنده تر شده هر سال مردگانی که...
اگر نبود محرم ز مرده پایین تر
ولی ز نور حسینند سرورانی که...
ملائکند به خاک قدومشان مسجود
چرا که وقف عزایند در مکانی که...
تکیه نه،که لنگر ارض و سماست محفل او
محل رتق و فتق امور جهانی که...
اگر حسین نباشد چه پوچ و بی معنی است
و با حسین شده یک کهکشانی که...
ستارههای منیرش و ماه پیوسته
به گرد حضرت عباس و یاورانی که...
بجز حسین در عالم به هیچ نسپردند
تمام هستی خود را و آن سرانی که...
به روی نیزه بلند و در آسمان در اوج
بنا نهاده یکی عالم نهانی که...
به اذن شاه شهیدان ورود سهل و یسر
ولایقند در آن جمله شاهدانی که...
شهید جبهه حق بوده اند طول زمان
و مست جام ولا گشته اند آنی که...
به زیر پرچم اسلام خون طلب کردند
ائمه و همه پیمبرانی که...
ز عهد روز ازل تا تحقق والعصر
منادیان ظهورند ناجیانی که...
هبوط حضرت آدم، سقیفه، عاشورا
برایشان شده مضمون امتحانی که...
بشر اگر که نگیرد ز فتنه هایش درس
رود به مسلخ خونین امام و جانی که...
برای آمدنش العجل، عجل خوانیم
خدا کند نشود یک زمان،زمانی که...
به کربلا شه لب تشنه نصرتی می خواست
و شیعیان همه گشتند کوفیانی که...
به مشت گندم ری نه، ز ترس ابن زیاد
به جنگ خون خدا رفته آنچنانی که...
ز آب هم مضایقه کردند ناکسان در جنگ
نه بر نظامه سواران به طفلکانی که...
ز فرط و سوز عطش بی قرار میگفتند
مگر به نامه نخواندید میهمانی که...
بسویتان بشتابد امیر خواهد شد
غریب و یکه و تنها به لب فغانی که...
ز بین آن همه عالی یکی علی دارد
و شیرخواره به دستش خورد تکانی که...
نه قلب و دست پدر بلکه عرش میلرزد
به قطره قطره خون کبوترانی که...
تمام پهنه یک دشت گشته زان سیراب
و جاودانه بهشتی است بیابانی که...
به نام کرب و بلا شهره گشته در آفاق
پناه و ملجا و راه عاشقانی که...
جهان و هر چه در آن است پیش چشمشان تاریک
و این مکان مقدس چو یک نشانی که...
پیمبران اولوالعزم عزم آن دارند
که در بغل بفشارند زائرانی که...
ز فیض یک شب جمعه چه توشه ها دارند
ز اشک حضرت مادر در آن میانی که...
تنی به معرکه آید نه با سر و عریان
و اهل عرش بگرید به مادرانی که...
بریده اند دل از قامت عزیزان و
نهاده در طبق آب آن گلانی که...
به عشق روی حسن یا حسین پروردند
و ظهر روز عطش گشته کاروانی که...
به رای قافله سالار رایهم رایی
انتهای پیام/