ماجرای عجیب نابینایی که عکاسی میکند
شاید فکر کنیم اگر یک توانایی را از دست بدهیم، دیگر همه فعالیتهایی که مستقیم با آن در ارتباط بودند را هم نمیتوانیم انجام دهیم؛ اما تا به حال به عکاسی کردن یک نابینا فکر کرده بودید؟
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، احتمالا خیلی از ما فکر میکنیم کارهای هنری و عکاسی کردن به دید خاصی نیاز دارد و آثار خوب از همنشینی زاویه نگاه به اتفاقات و اشیا در لنز دوربین به دست میآیند، اما افرادی هستند که همه این قاعدهها را بر هم میزنند و خلاف مسیری که همه ما تصور می کنیم قدم برمیدارند.
پیت اکرت آمریکایی یکی از این افراد است، او با اینکه بینایی خود را در اثر بیماری به صورت کامل از دست داده، اما حالا 17 سالی میشود که به صورت حرفهای عکاسی میکند و توانسته عکاس تبلیغاتی برخی شرکتهای بزرگ هم باشد. او از سال 2001 هم نمایشگاههای عکاسی مختلفی را برگزار کرده است.
پیدا کردنش کار سخت و پیچیدهای نبود، میترسیدم ایمیل جواب ندهد، اما خیلی زود جواب داد و از اینکه درباره خودش و کاری که انجام میدهد، مصاحبه کند خوشحال شد. در ادامه گفتوگوی ایمیلی ما با این عکاس نابینا را میخوانید.
همچنین عکسها و ویدئوها از وبسایت عکاس برداشته شده است.
انگار نابینا نبودید و در اثر بیماری بینایی خود را از دست دادید، ماجرا چه بود؟
من آموزش مجسمهسازی و طراحی صنعتی دیدهام و همیشه هم یک فرد کاملا بصری بودم تا بتوانم کارهایم را انجام دهم و برنامهریزی داشتم در رشته معماری ادامه تحصیل دهم. اما وقتی برای چشمهایم به دکتر مراجعه کرده بودم؛ دکتر به آرامی گفت من بیماری خاصی دارم که به تدریج بیناییام را از دست میدهم. اما این اتفاق زودتر افتاد و من خیلی زود بینایی خود را به طور کامل از دست دادم، آنهم به دلیل بیماری که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد.
عکاسی را بعد از نابینایی کامل شروع کردید؟
تا زمانیکه نابینا نشده بودم، عکاسی را جدی نگرفتم. من 27 سال قبل بینایی خودم را از دست دادم، البته بعد از نابینایی دو سالی زمان برد تا بتوانم دوباره به زندگی برگردم. در این مدت نامزدم در تمام مدت مرا همراهی کرد و با هم ازدواج کردیم و پیش خانواده من در غرب هاتفورد رفتیم. در این مدت توانستم کمربند مشکی در هنرهای رزمی را بگیرم و با داشتن مدرک MBA دغدغههایم از درآمد مالی و محافظت از خودم را برطرف کنم. اما همه زندگی اینها نبود. همسرم میخواست نزدیک خانواده خودش باشد، به همین دلیل در سانفرانسیسکو خانهای گرفتیم، جایی که خیابانهای صاف و مسیرهای مستقیمی داشت که برای نابیناها خوب بود، من هم در بخش دولتی مشغول شغلی ویژه نابینایان شدم که البته از شرایط راضی نبودم و مدت زمان زیادی را آن را ادامه ندادم.
اولین مواجه شما با دوربین عکاسی چطور اتفاق افتاد؟
دلم میخواست کاری که دوست دارم را انجام دهم و با توجه به اینکه از قبل نجاری را بلد بودم، دستگاه آن را خریدم و خودم در خانه روی قطعههای چوبی کار میکردم و تلاشم این بود که قطعهها را بزرگتر کنم. ساخت این سازهها مردم را هم تحت تاثیر قرار داده بود و حتی بعضیها به من در پیدا کردن طرحهای جدید کمک میکردند، اما من به هنر به عنوان سرگرمی نگاه نمیکردم و دلم میخواست کار بزرگتری انجام دهم!
در همین زمان یک روز در حالی که کشوی اتاق را مرتب میکردم، یک دوربین پیدا کردم. آن را برداشتم. همسرم طرز کار کردن با آن را به من یاد داد و من جذب دوربین شده بودم! البته تا آن زمان چیزی از عکاسی و دوربین نمیدانستم. اولین عکسم را در فروشگاه تجهیزات دوربین گرفتم، بعد از اینکه سوالات زیادی از مسئول فروشگاه پرسیدم و سعی کردم تصویر روبرویم را تصور کنم. بعد برای کسب اطلاعات بیشتر به کتابخانه میرفتم، اما بسیاری از منابع عکاسی در کامپیوترها بودند و امکان مطالعه آنها برای من که نابینا بودم، وجود نداشت.
بعد از آن برای خودم کامپیوتر و اسکنر خریدم و خودم درباره عکاسی تحقیق کردم. تجهیزات را میخریدم و هر روز برای عکاسی بیرون میرفتم. در این مدت اوزو (سگ راهنمای من) همیشه همراهم بود و حواسش به وسیلههای من بود که چیزی را گم نکنم یا از دست ندهم.
نابینایی و عکاسی دو عنوانی هستند که در کنار یکدیگر چندان معنی ندارند، اما شما آن را انجام دادید، این اتفاق چطور افتاد؟
من عکاسی را زمانیکه میدیدم شروع کردم، اما در آن زمان کار برایم خیلی جدی نبود تا اینکه نابینا شدم.
چطور با این شرایط عکاسی میکنید؟
من عکسهایم را با استفاده از صدا، لمس کردن اجسام و حافظه تصویری که از قبل دارم، میگیرم. البته استفاده از سهپایه هم در کارها به من کمک کرده است.
چه مدت است که شما در کار عکاسی فعالیت میکنید؟
به عنوان یک فرد کاملا نابینا از سال 2000 در این فعالیت هستم و از یک سال بعد از آن توانستم نمایشگاههایی را برگزار کنم.
در کارهایی که انجام میدهید، از کسی هم کمک میگیرید؟
نه، در حقیقت من همه کارها را برای به نتیجه رسیدن در زمان عکاسی انجام میدهم. من حافظه تصویری خودم را با چیزی که از آن میخواهم عکس بگیرم، مقایسه میکنم، البته همیشه از دیگران میخواهم که کارها را با جزییات نقد کنند و برایم بگویند، از همین رو زمانی که میخواهم عکس جدیدی را بگیرم، به این فکر میکنم که مردم بیشتر به چه نکاتی اشاره کردهاند و کدام زاویه باید چیزی که میخواهم از آن عکس بگیرم، نگاه کنم.
همچنین من با دوربین کار میکنم و تصویرها را میگیرم، اما روی چاپ و رنگ آنها کاری نمیکنم و بیشتر از فایلهای کامپیوتری کمک میگیرم.
برای کدام کمپانیهای عکس گرفتهاید؟
سواروسکی، فولکسواگن و برنامه تلویزیونی NCIS. همچنین در فیلمهای مستند و کوتاه زیادی هم حضور داشتهام.
هنر و اثری که تولید کردهاید را چطور برای دیگران توضیح میدهید؟
من روش کار کردن خودم را دارم! با ایدهها و نگاه خودم وارد کار شدم و وقتی میخواهم با دیگران صحبت کنم به آنها این نکات را توضیح میدهم. البته برای مشتریهای خودم هم روش مشابهی برای معرفی دارم. البته اگر خیلی رسمی باشد، به آنها کتابی از نمونه تصاویری که گرفتهام را نشان میدهم و همیشه هم بعد از پایان کار یک کتاب نهایی از مجموعه کارها را به آنها ارائه میدهم.
کدام یک از کارهایی که در همه این سالها انجام دادهاید را بیشتر از بقیه دوست دارید؟
من تقریبا همه کارهایی که در این سالها انجام دادهام را دوست دارم، در حقیقت از زمانی که با ذهنم همهچیز را دیدم، این حس را پیدا کردم که با چشمهایم میتوانم ببینم.
مردم در واکنش به هنر و کاری که انجام میدهید چه میگویند؟
تنها چیزی که خیلی میشنوم این است «چطور این کار را انجام میدهی!»
منبع:مهر
انتهای پیام/