آیا میانجیگری راهحل اختلافات قطر با کشورهای عربی است؟
بینتیجه ماندن سفر اردوغان به منطقه خلیج فارس با هدف کاهش تنش نشان داد که میانجیگری راه حل اختلافات این کشورها نیست.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، مفهوم میانجیگری از جمله مفاهیم سیاسی است که در زمینه حل و فصل اختلافات و منازعات افراد، گروهها و کشورها مورد استفاده قرار میگیرد. معنی لغوی واژه «میانجیگری» وساطت بین دو یا چند طرف است و از نظر اصطلاحی یکی از شیوههای سیاسی–دیپلماتیک حلوفصل مسالمت آمیز اختلافات است که در آن طرف ثالث که معمولا یک کشور، یک سازمان بین المللی و یا یک شخصیت معروف بین المللی است به منظور پایان دادن و یا کاهش مناقشه بین دو طرف درگیر اعم از دو کشور یا بین دولت مرکزی با گروههای مخالف آن مداخله میکند و به طور دوستانه موضوعات مورد مذاکره بین آنها را پیشنهاد می کند.
اگرچه در بین شیوههای سیاسی-دیپلماتیک حل و فصل اختلافات سیاسی و بین المللی «مساعی جملیه» نیز نوعی وساطت یک طرف ثالث بین دو طرف درگیر میباشد. تفاوت میانجیگری با «مساعی جمیله» در آن است که در مساعی جمیله طرف ثالث فقط زمینه آغاز مذاکره طرفهای درگیر را فراهم میکند و خود در مذاکرات شرکت نمینماید اما در میانجیگری طرف ثالث علاوه بر آن که زمینه آغاز مذاکره بین طرفین درگیر یا دارای اختلاف را فراهم میکند خود نیز در روند مذاکرات شرکت دارد و حتی راه حل هایی نیز به طرفین پیشنهاد میکند که البته آنها در قبول یا رد این پیشنهادات مخیر هستند.
با توجه به منافعی که از جهات مختلف برای مداخله طرف ثالث به منظور پایان دادن به یک منازعه در طول تاریخ وجود داشته است، میانجیگری نیز از سابقه دیرینهای برخوردار است. طرف ثالثی که اقدام به میانجیگری میکند معمولاً دارای اهدافی را دنبال میکند که ممکن است کسب اعتبار باشد.
یکی از اختلافاتی که در چند روز اخیر در منطقه خلیج فارس به وجود آمده است، تنش بین قطر و چهار کشور عربستان، مصر، امارات و بحرین است که در آن عربستان و همراهان آن با طرح موضوعاتی نظیر حمایت مالی قطر از تروریسم، ارتباط با ایران، همسو بودن با ترکیه در حمایت از اخوان المسلمین که آن را یک گروه تروریستی میدانند، روابط دیپلماتیک خود با قطر قطع نمودند و این کشور را از زمین و هوا محاصره کردند.
با ادامه بحران چهار کشور عربی سیزده شرط را برای پایان دادن به این تنش مطرح کردند. از جمله شروط میتوان به بستن کانال الجزیره، قطع ارتباط با ایران، قطع کمکهای مالی به گروههای تروریستی اشاره نمود. اما در مقابل نه تنها قطر شروط را نپذیرفت بلکه پذیرش این شروط را نقض حاکمیت کشور خود دانست و اظهار کرد قطر یک کشور مستقل است و زیر بار سیاستهای تحمیلی نخواهد رفت. با ادامه این روند اختلاف و درگیری بین کشورهای حوزه خلیج فارس شدت یافت تا جایی که وزیر خارجه آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان اقدام به میانجیگری کردند. اخیرا نیز رجب طیب اردغان رئیس جمهور ترکیه در سفری دو روزه با همین هدف به عربستان، قطر و کویت سفر کرد.
چرا رسانهها سفر اردوغان به ریاض را بی نتیجه دانستند؟
کشور ترکیه با توجه به اینکه در پاییز روابط خود با عربستان و امارات به سر می برد و با حمایت از قطر در طول بحران به سمت زمستان نیز پیش می رفت، این سفر را فرصتی برای ترمیم خلأ بوجود آمده در روابط دو کشور مغتنم دانست. از سوی دیگر اردوغان با این سفر به نوعی به دنبال نمایش دیپلماتیک در سطح منطقه بود. در بعد داخلی نیاز به چنین سفری برای دولت اردوغان با توجه به انتقاداتی که احزاب رقیب نسبت به سیاستهای او در سوریه داشتند به وجود آمده بود و در سطح منطقه سیاستهای این کشور در سوریه و حضور بیدعوت آن در عراق کشورش را به عنوان یک دولت تجدید نظر طلب در منطقه معرفی کرده بود. این سفر تا حدودی می توانست اینگونه اتهامات نسبت به اروغان و دولتش را بکاهد.
اما میانجیگران دیگر، با سردرگمی و سیاستهای دوگانه که آن را «یکی به نعل زدن و یکی به میخ زدن» عنوان کردند، وارد عرصه شدند. آمریکا در جایی از قطر به عنوان حامی مالی گروههای تروریستی یاد می کند و در جایی دیگر از روند اجرای توافق نامه بین دوکشور در زمینه مبارزه با تروریسم ابراز رضایت می کند. کشورهای اروپایی نیز با همین روند با این بحران برخورد کردند. اما سوال اصلی در اینجاست که آیا نتیجه سفراردوغان با اشاره به اینکه ترکیه از یکی از طرفهای درگیر در این بحران حمایت میکرد، از پیش مشخص نبود؟! و با نگاه به مذاکرات متعددی که از ابتدای بحران برای حل آن ترتیب داده شده آیا راه حل این تنش میانجیگری است؟ بحرانی که جنس آن به جهانبینی متفاوت طرفهای درگیر باز می گردد و اینکه هر کدام تعریف خاص خود را از یک گروه تروریستی دارند که مرتبط به منافع آنان است آیا قابل حل به روش مذاکره و پادرمیانی طرف سوم است؟
کشورهای میانجی زمینه این حل وفصل را ندارند. زیرا اولا کشورهای عرب تمایل از خود نشان نمی دهند تا یک کشور غیر عرب مانند ترکیه مسئله را حل و فصل نماید. ثانیا سیاستهای پدر سالارانه عربستان اجازه به بهبود این روند نخواهد داد زیرا قطر سعی کرده است خود را از مدار عربستان خارج نماید و این روند در مورد عمان نیز وجود دارد. همان طور که بیشتر کارشناسان اشاره میکنند قطر با کشور فقیر یمن متفاوت است و با ثروت فراوانی که در منابع طبیعی دارد می تواند نیازهای خود را بر طرف کند.از سوی دیگر عربستان پذیرش میانجیگری را برای حل این بحران ضربه به اقتدار خود در میان کشورهای عربی به خصوص کشور های حوزه ی خلیج فارس میداند. زیرا مجبور خواهد شد به خواسته قطر نیز تن بدهد این در حالی است که عربستان فکر میکرد با تحریم قطر در ظرف مدت کوتاهی به نتیجه خواهد رسید.
ثالثا وجود ایران به عنوان «آلترناتیو» قطر را در سیاست خود مصمم کرده است در نتیجه سطح وابستگی کاهش یافته است. اما مسئله مهمتر در تعریف متفاوت قطر و چهار کشور عربی از گروه تروریستی است که این موضوع به منافع آنها باز میگردد. اینها در سوریه به دیدگاه مشترک در خصوص گروه تروریستی می رسند و با کنار رفتن اسد منافعشان تامین می شود. ولی هنگامیکه از سوریه خارج می شوند اختلافاتشان نمایان میشود. این موضوع به راحتی و با مذاکره قابل حل نیست و این همان گفته امیر قطر است که در گفتگو با یکی از شبکههای عربی اظهار کرد «گمان نمیکند مذاکرات نتیجه بدهد» و همچنین وزیر امور خارجه امارات در توئیت خود چنین عنوان میکند که «قطر با بازنگری نسبت به مذاکره دستاورد بیشتری به دست خواهد آورد و بهترین سیاست برای آنکارا بی طرفی است.»
سناریوهای دیگری برای حل اختلافات کشورهای عرب خلیج فارس
به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان اما سناریوهای دیگری را میتوان برای حل اختلافات قطر و کشورهای همسایه عربی خودو پایان آن پیش بینی کرد:
1-عربستان و همراهانش دوباره در شروط خود تجدید نظر کنند. این سناریو را میتوان تا حدودی محتمل دانست اگر قطر خود را به کشورهای غربی نزدیک کند، کشورهای غربی عربستان را تحت فشار قرار خواهند داد تا در شروطش تجدید نظر کند. برنده اصلی تحت این شرایط قطر خواهد بود.
2- قطر با ادامه همین روند کشورهای دیگری را انتخاب و سعی کند برای تحت تاثیر قرار دادن عربستان به مواضع دیگری روی بیاورد. این سناریو تا وقتیکه قطر بر حاکمیت خود تاکید می کند محتمل است و از سوی دیگر تنش را افزایش خواهد داد. زیرا ممکن است کشورهای غربی با عربستان همسو شوند.
3- قطر یک عمل مقابله به مثل را انجام دهد؛ یعنی در ازای پذیرش بعضی شروط کشورهای عربی شرطهایی را تعیین کند. احتمال چنین سناریویی محتمل است زیرا در چند روز اخیر با توجه به حمایت ترکیه و چرخش در مواضع آمریکا نسبت به این کشور امیر قطر تمایل خود را نسبت به مذاکره نشان داده است. امکان شکل گیری یک بازی برد–برد تحت چنین شرایطی وجود دارد.زیرا بر خلاف سناریو اول قطر نیز شروطی را معین نموده است.
4- عربستان و کشورهای همراه با آن به اتفاق آمریکا قطر را در یک بنبست استراتژیک قرار دهند و به یک رژیم سازی روی بیاورند.تحت چنین شرایطی قطر با توهم اینکه در مذاکرات با کشورهای عربی امتیازاتی را میگیرد. مجبور به قبول تعهداتی خواهد شد که محدودیتهای زیادی را بر آن تحمیل خواهند کرد.
5- سناریو آخری که می توان پیش بینی کرد بالاگرفتن سطح تنش ها و تبدل آنها به بحران است که تحت چنین شرایطی وضعیت به حالت اولیه بازنخواهد گشت و در پی آن ما شاهد تشریفاتی شدن بیشتر شورای همکاری خلیج فارس خواهیم بود. برنده اصلی در این حالت کشورهای برون منطقهای خواهند بود. زیرا با تمام توان سعی خواهند کرد تا منافع خود را در منطقه پیش ببرند.
با توجه به مطالبی که ذکر شد به نظر میرسد میانجیگری راه حل تنش بین قطر و کشورهای عربی نیست. حل این بحران نیازمند کنش و واکنش کشورهای درگیر است. زیرا تاکنون زمینهای برای میانجیگری میان این کشورها وجود نداشته است و تنش اصلی به تعاریف و جهانبینی متفاوت دولتهای درگیر باز میگردد. در اینجاست که این دولتها باید تصمیمات مهمی در خصوص بازنگری و یا پایبندی نسبت به مواضع خود بگیرند.در نتیجه تصمیم گیرنده اصلی حل این اختلافات دولتهای درگیر هستند.
منبع:باشگاه خبرنگاران
انتهای پیام/