اُکسیدان، نمونهای بارز از ولنگاری فرهنگی در دولت یازدهم/ آیا تفکر ایلومیناتیها در سینمای ایران ظهور و بروز یافته است؟
با توجه به ترسیم فلاکت مذهب در اُکسیدان، می توان آن را اثری شاخص در سینمای تا به امروز ایران دانست؛ اثری ضعیف از لحاظ فُرم سینمایی که در محتوای خود ماهیت ادیان الهی در جامعه امروز را به چالش می کشد.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، اُکسیدان داستان زندگی پسر محجوب و با شرافتی به نام اصلان (با بازی جواد عزتی) است که به عنوان جوانی از طبقه ی متوسط اجتماعی ایران، در یک تعمیرگاه ماشین (تعمیرگاه گارانتی شرکت کرمان موتور، یا همان سرمایه گذار و اسپانسر اصلی اثر) مشغول به فعالیت است؛ پسر جوانی که نامزدی به نام نگار (با بازی لیندا کیانی) دارد.
شروع اُکسیدان بدون پرداخت مناسب به شرایط خانوادگی و مراحل پیشین آشنایی اصلان و نگار؛ تنها به شرح احوال عشق و عاشقی این دو تمرکز دارد. در ادامه نیز به سرعت، اصلان پس از اخذ وام 50 میلیون تومانی از شرکت، جهت اجاره مسکن و تشکیل زندگی رسمی خود بانگار، وجه را در اختیار نامزدش قرار می دهد و این در حالی است که به یکباره داستان متحول شده و خروج غیرقانونی نگار از کشور را طرح می کند؛ خروجی که سبب آشفتگی اصلان و پیگری وی برای بازگرداندن نگار به کشور می شود.
بر این اساس اُکسیدان وظیفه ی اصلی خود را شرح کیفیت دریافت ویزای قانوی و ترسیم راه های امروزی آن برای انسان ایرانی قرار می دهد و با محور قرار دادن اصلان و طرح این ادعا که او می خواهد با اخذ ویزای قانونی، اقدام به بازگرداندن نگار خود از غرب کند، سه روش اصلی اخذ ویزای اروپا برای انسان مسلمان را مرور می کند. از این جهت است که اُکسیدان را میبایست ماجرای فلاکت جوان متعهد ایرانی برای دریافت ویزا دانست؛ جوانی به نمایندگی از طبقه ی متوسط کشور که تنها به سبب خروج نگارشان از کشور، البته همراه با تمام داراییشان، گام در مسیر اخذ ویزا نهاده و تلاش ویژه می کنند تا راهی غرب شوند.
در این روند اُکسیدان با وارد کردن یک دلال بظاهر حرفه ای (با بازی امیر جعفری) به طرح شگردهای اخذ روادید و ترسیم ماهیت کلاهبردارانه ی این روش ها می پردازد. فیلم در این مسیر ابتدا به سراغ متدوال ترین شیوه ی اخذ ویزای اروپا برای انسان های مسلمان رفته و عمده زمان فیلم و همچنین داشته های کُمیک خود را صرف ترسیم ابعاد تغییر دین و مسیحی شدن اصلان می کند.
اُکسیدان، آخرین محصول تولیدی یکی از خانواده های نام آشنا در صنعت سینمای کشور، اثری ضعیف است که از لحاظ فُرم قطعاً نمی تواند مخاطب سینمایی خود را اقناع کند و بار دیگر به تماشای اثر بکشاند. اثری به شدت ضعیف با ناتوانی کارگردان در گرفتن بازی های طبیعی از هنرمندان توانمندی همچون جواد عزتیو امیر جعفری و ترسیم ری اکشن های چاق و لاغر این دو در کنار یکدیگر که موقعیت های طنز اثر را به صورتی یکبار مصرف در می آورد.
البته اُکسیدان شاید به ظاهر در ابعاد کُمیک بخش مسیحی شدن اصلان موفقتر عمل کرده باشد اما باید توجه داشت که عدم وجود منطق در کیفیت مسیحی شدن و اصولاً چرایی راهب شدن یکباره ی اصلان، به همراه بازی ها و کارگردانی آشفته اثر، همه و همه سبب می شود تا موقعیت های طنز فیلم یکی پس از دیگری ضایع شود و اصولاً کیفیت کُمیک آن در سطحی غیربیادماندنی برای مخاطب سینمایی باشد.
اُکسیدان پس از تمرکز ویژه ی خود بر ترسیم یکی از متداول ترین شگردهای اخذ روادید و در عین حال تصویر سازی غیرمنطقی و بدون پشتوانه کارشناسی در خصوص آن؛ عدم موفقیت اصلان در این شگرد را به نحوی گنگ و در عین حال مسخره! در لوکیشن و فضای سفارت انگلیس در تهران به پایان می برد و با بی توجهی هرچه تمام نسبت به اقناع مخاطب خود در چرایی عدم موفقیت اصلان، اثر را در موقعیت طرح دومین روش دریافت ویزای قانونی اروپا، یعنی مجرمیت سیاسی قرار می دهد. البته مطرح شدن این روش تنها به دیالوگ خوانی جواد عزتی و امیر جعفری خلاصه می شود و هیچ دستاورد بصری ویژه ای برای مخاطب سینمایی به همراه ندارد. این در حالی است که کارگردان با تنظیم این دیالوگ ها به وضوح تلاش ویژه ی خود را در جهتدهی چیدمان متلک اندازی های رایج سیاسی خود و به منظور جلب حمایت طیف حاکم در عرصه ی مدیریتی کشور کرده است.
البته بعید نیست که سازندگان اثر ضمن تامین هزینه ی فیلم خود از شرکت های وارد کننده خودرو، سعی در جذب بودجه ی فرهنگی کشورهای غربی نیز داشته و در این راستا اُکسیدان را به عنوان اثری در قالب پروژه های فرهنگی اتحادیه اروپا و به منظور جلوگیری از روند مهاجرت به کشورهای این اتحادیه تعریف کرده باشند!
اُکسیدان پس از ناکام نشان دادن اصلان در اجرای نقشه تغییر دین و همچنین راهکار قرار دادن متقاضی ویزا به عنوان مجرم سیاسی، به سراغ سومین روش اخذ ویزای اروپا، یعنی شگرد ترنسکشوال (Transsexual) و هموسکشوال (Homosexuality) نشان دادن اصلان می رود و دراین بخش است که جوان معتقد ایرانی مجبور می شود تا برای همجنس باز نشان دادن خود، اقدام به رنگ کردن مویش نماید و برای این امر بایستی اُکسیدان مصرف نماید!
مبتنی بر این تصور، سازندگان اثر بدون اطلاع کافی از ماهیت اُکسیدان و توجه به این واقعیت که در عالم واقع نه عمل اُکسایش و نه عمل کاهش به تنهایی انجامپذیر نیستند (چون یک ماده نمیتواند کاهیده شود مگر آن که همزمان ماده ای دیگر اُکسید شود و ماده کاهیده شده سبب اُکسایش است و لذا عامل اُکسنده نامیده میشود و مادهای که خود اُکسید میشود، به نوعی عامل کاهنده است) به سراغ ساخت اثری مجعول در موضوع مهاجرت و پناهندگی مبادرت ورزیده و این درحالی است که ایشان به دلیل عدم فهم مناسب خود، توجه نداشتند که با این گونه اُکسایش، عملاً به کاهیدن از معتقدات دینی و به طور کلی سبک زندگی انسان مسلمان ایرانی مبادرت ورزیده اند و انسان ایرانی را موجودی مفلوک و هُرهُری مذهب معرفی کردهاند.
در این بخش سوم، اُکسیدان از تعریف صحنه های اروتیک بر بستر روابط بین زن و مردهای داستان فاصله محسوسی می گیرد و تمام وجوه سکسی و هنرمندی خود را در حقنه ی فضای کُمیک به اثر را در روابط جواد عزتی و امیر جعفری به عنوان پارتنر جنسی خلاصه مینماید؛ این در حالی است که مبتنی بر آنچه در اثر به تصویر آمده نهایتاً این شگرد موفقیتآمیز بوده و سبب می شود تا اصلان با تمام سادگی و ناتوانی خود، بتواند ویزای قانونی اروپا را اخذ کند.
اُکسیدان، نمونه ای بارز از ولنگاری فرهنگی در دولت یازدهم است؛ ولنگاری لجام گسیخته ای که در عرصه های مختلف فرهنگ و هنری کشور ظهور و بروز یافته و این بار در قامت یک اثر سینمایی ضعیف، سعی در پوچ انگاری دین و مذهب و حقنه ی باورهای اُمانیستی، با ضرب و زور سکس پیدا و پنهان، به جامعه ی مسلمان ایران دارد.
پس شاید به زعم دست اندرکاران؛ اُکسیدان در ظاهر هر سه روش تغییر (تغییر دین؛ مجرمیت سیاسی؛ هموسکشوال) را به نوعی مردود و غیر قابل حصول برای مهاجرت قانونی و اخذ ویزای قانونی اروپا بیان می کند؛ اما باید توجه داشت که به سبب ترسیم بی لیاقتی اصلان در اجرا و پیشبرد نقشه های دلالان ویزا، این امر از زاویه دیدی دیگر میتواند اُکسیدان را به اثری کاملاً مُخرب تبدیل نماید و آن را به عنوان فیلمی برای آموزش شگردهای اخذ روادید و ویزای قانونی اروپا برای جوانان بیکار در عصر تدبیر و امید مبدل سازد. به ویژه آنکه راهبرد و شگرد هم جنس گرا شدن و هموسکشوال نشان دادن را موفق ترین و تضمینشده ترین راهکار برای اخذ مجوز اقامت قانونی در غرب تصویرگری می کند؛ راهکاری که حتی اصلان ساده دل نیز توانایی به سرانجام رساندنش را دارد، اگرچه وی نهایتاً این روش را به انجام نمیرساند.
با این همه اُکسیدان پیام دیگری نیز درون خود داشت و آن تبیین کیفیت اُکسایش محمدی ها در آینده سینمای جمهوری اسلامی ایران است؛ خانواده ای که شاید تا پیش از این، اهتمام ویژه ی خود را بر بسط تفکر اسلام منهای روحانیت در قاب سینما و ترسیم انسان بودن روحانیت، بدور از شان و وظیفه ی اسلامی ایشان نهاده بودند و در این مسیر شخصیتی از روحانیت شیعه به تصویر می کشید که فارغ از روحانی بودن در درجه اول یک انسان هستند و البته اگر می خواهند انسان بمانند، مجبور هستند تا همچون دیگران بر سر کار رفته و از قبل بازوی خود، نان حلال برای زن و بچه ی خویش محیا سازند؛ نان حلالی که از طریق نشستن و درس خواندن و تولید فکر و برآورده ساختن مایحتاج سعادت دنیوی و اُخروی جامعه و ملبس بودن به لباس روحانیت، حاصل نمی شود و تنها از مسیر پوشیدن لباس کارگری و برقکشی ساختمان و بازیگری و... صورت می پذیرد و... و اکنون اُکسایش محمدی ها سبب شده تا بار جدیدی بر اولویت سینمایی ایشان افزوده شود و در این مسیر سعی کنند تا اصل وجود روحانیت را در حد و قواره های شاهدی اجتماعی فروکاست دهند و اوج ترسیم حقارت دین و مذهب را به سکانس پایانی اثر جلوه گر ساخته و در سکانس موتور سواری روحانیت (حاج آقای تازه وارد به مسجد) تصویر سازی نماید.
باید توجه داشت که دغدغه ی اصلی روحانیت مورد تصویر محمدی کوچک و بزرگ در این اثر سینمایی، دیگر محدود به روحانیت شیعه نشده و حتی روحانیت مسیحی را نیز در بر می گیرد؛ روحانیتی که در هر ورژن و گونه ای که باشد، (خواه در مسجد و خواه در کلیسا) انسانی مفلوک است و هیچ توانی در تغییر امور ندارد و نمی تواند تحولی در جامعه ایجاد نماید. در مقابل جامعه نیز از ایشان جُز انجام مراسمات عقد و کفن و دفن و موعظه های نیمبندی و... و. توقع دیگری نداشته و ندارد.
پس اگرچه می توان دیالوگ های پایانی اثر در تببین هجوگونه این موضوع که وقتی فرمون در دست اسلام است، آب تو دلت تکون نمی خورد و یا حواس روحانیت به همه امور است را به نوعی در سطح سایر دیالوگ های جنسی و سکس پیدا و پنهان اثر مورد ارزیابی قرار داد؛ اما در واقع دقت در محتوی اثر به وضوح نشان می دهد که اُکسایش محمدی ها به سطح تقابل با دین و مفاهیم دینی افزایش پیدا کرده است. در این میان اگر چه زمانی ایشان در لوا و پوشش سازمان صدا و سیما و یا حوزه ی هنری و با بودجه ی سازمانی که تبلیغات اسلامی و رسانه ای جمهوری اسلامی را متولی و عهده دار بودند و... سعی در حقنه و بسط تفکر اسلام منهای روحانیت داشتند؛ اما فی الواقع وجود آن پشتوانهها، اسباب حضور امروزی و متکی به سرمایه ی شخصی و اُکسایش ویژه ایشان شده و موجب شده تا عملاً تبلیغ سکولاریسم بر بستر باورهای انسانگرایی سکولار (Secular Humanism) در قاب تصویر ایشان از شفافیت برخوردار شود و حقنه ی پلورالیسم دینی (Religious pluralism) آن هم به شکل زننده ی آن، سرلوحه ی تصویرسازی و تصویرگری ایشان بر پرده ی نقره ای سینمای جمهوری اسلامی قرار گیرد.
البته در برابر دیدگاهی که معتقد به غرضورزی سازندگان اثر است؛ می توان دیدگاه دیگری را مبتنی بر عدم فهم و درک مناسب پدیدآورندگان اثر مطرح ساخت. دیدگاهی که مبتی بر آن، عمل این خاندان سینمایی در تولید چنین اثر مبتذل و فرومایهای را حمل بر صحت گذاشته و در ذیل آن چنین متبادر می سازد که ایشان با معلومات ضعیف و شناخت ناقص خود، بار دیگر به خطا رفته اند و اُکسایش خود در صنعت سینمای ایران را هویدا ساخته اند.
در مجموع باید توجه داشت که فلاکت مذهب در آخرین اثر ترسیم شده توسط محمدی ها به نحوی ویژه و خاص است که می بایستاُکسیدان را اثری شاخص در سینمای تا به امروز ایران دانست؛ اثری ضعیف از لحاظ فُرم سینمایی که در محتوای خود به وضوح ماهیت ادیان الهی در جامعه امروز را به چالش می کشد و حتی در برخی از دیالوگ های طنز، نفی می کند و ضمن حقنه ی پلورالیسم دینی؛ اصل موضوعیت داشتن دین و اعتقاد به ادیان الهی برای انسان امروزی و بویژه طبقه ی متوسط اجتماعی را در ذهن مخاطبان خود با تردید مواجه می سازد و ایشان را به پوچ انگاری ادیان الهی معتقد می کند. اثر برای این مهم، ضمن ترسیم فرایند مسیحی شدن و همجنس باز شدن اصلانبرای اخذ ویزا و رسیدن به نگار و...، به موازات این داستان اصلی؛ به طرح داستان فرعی اسلام آوردن جوان مسیحی می پردازد و جوان مسیحی سربازی را ترسیم میکند که عاشق دختر فرمانده ی مسلمان خویش می شود و برای به دست آوردن دختر، راهی جُز مسلمان شدن، مسجد رفتن و شهادیتن گفتن و... ندارد.
اُکسیدان به وضوح اثری بدون تعلیق است؛ اثری که در درنگ ابتدایی خود تمام داستان را برای مخاطب مکشوف می سازد و در ادامه، تنها این صحنه های اروتیک اثر و حضور بد قواره بازیگران در صحنه است که به همراه دیالوگ های سکسی و به شدت جنسی، سبب می شود تا اثر برای یکبار قابل تحمل جلوه نماید. اثری که در نهایت به صورتی شبیه آثار بالیوودی (Bollywood) و با ازدواج تمام کاراکترها به پایان می رسد و قطعاً به سبب شان و مرتبت خاندان پدید آورنده، که برخی ایشان را در زمره ی همان مافیای پنهان سینمای کشور محسوب می کنند! توانسته با این حجم از سکس پنهان و آشکار خود و همچنین با این مقدار دیالوگ های مبتذل و فحاشی ها و تمسخر ادیان ابراهیمی و بویژه دین مبین اسلام، از فیلتر های مختلف تولید و ارگان های نظارتی عبور نماید و بر پرده ی نقره ای سینماهای جمهوری اسلامی به نمایش درآید.
منبع:سینما پرس
انتهای پیام/