وضو با تپش رنگ‌ها

وضو با تپش رنگ‌ها

فرشچیان رفت اما بوم‌هایش هنوز بر دیوار ایمان آویخته‌اند؛ یادگار مردی که رنگ را با وضو برداشت و خط را با ذکر کشید. اینگونه است که برخی مرگ‌ها پایان نیست؛ آغاز فصل تازه‌ای از حیات‌ است؛ حیاتی که از تپش رنگ‌ها آغاز می‌شود و به شور کربلا می‌رسد.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، استاد محمود فرشچیان رفت؛ مردی که قلم‌مویش را نه برای رنگ که برای ایمان تراشید. او از نسل هنرمندانی نبود که به‌ دنبال قاب‌های تزئینی باشند. از کوچه‌پس‌کوچه‌های اصفهان، از کنار صدای اذان و نقش‌های فیروزه‌ای مسجد جامع برخاست و در قاب‌هایش، تاریخ شیعه را به زبان رنگ و خط بازآفرینی کرد. برای او «عاشورا» صرفا موضوعی هنری نبود؛ زیست و باور بود، روایت مکرر خون و حماسه بر صفحه‌ای که پایان نداشت. فرشچیان سال‌ها پیش در «عصر عاشورا» اسبی بی‌سوار را به دل آسمانی ماتم‌زده روانه کرد؛ اسبی که یال‌هایش در باد غربت می‌پیچید و چشم‌هایش پر از اشک بی‌پناهی بود. در آن صحنه، تمام ناتمام‌های کربلا فشرده شده بود: فریادهایی که در گلوی تاریخ ماند، پرچمی که بر خاک افتاد و خورشیدی که در نیم‌روز غروب کرد. رنگ‌های سوگ، نگاه‌های خمیده و سکوتی که از قاب بیرون می‌زد، همه تفسیر شخصی او از واقعه‌ای بودند که در جان شیعه ثبت شده است. همان‌جا بود که فهمیدیم نقاشی مذهبی قرار نیست اسیر کلیشه‌ها بماند؛ می‌تواند با جسارت، با حذف تزیینات زائد و با انتخاب زاویه‌ای انسانی، به یک روایت زنده و نفس‌کش تبدیل شود.

 

سبک او، همان «سورناتورالیسم» که خود می‌گفت، بیش از هر چیز به جهان‌بینی‌اش مدیون بود. نگارگری کلاسیک را از موزه‌ها بیرون کشید و به قلب مردم آورد؛ خطوط نرم و بی‌انتها را با ترکیب‌بندی‌های موج‌دار و رنگ‌های زلال پیوند زد تا عرفان و تاریخ و عاطفه را در یک بوم همنشین کند. اگر نگارگری سنتی، قصه‌ها را در کتیبه‌ها و حاشیه‌ها روایت می‌کرد، فرشچیان قصه را وسط قاب نشاند و به آن جان داد. او به جای فیگورهای خشک و منظم، پیکره‌هایی کشید که گویی در لحظه‌ای از حرکت منجمد شده‌اند؛ لحظه‌ای که پر از حس، پر از زندگی و پر از ماجراست. از علی‌اصغر 6 ‌ماهه تا پرچمدار بی‌دست، از غدیر تا کوچه‌های مدینه، همه در آثارش جا داشتند؛ نه به‌ عنوان سوژه‌ای ایستا که به ‌مثابه حقیقتی جاری. گویی هر خط و هر لکه رنگ، ذکری بود که با دست کشیده می‌شد.

در روزگاری که هنر مذهبی گاه به تکرار بی‌جان رسیده بود، فرشچیان یادآوری کرد می‌توان ایمان را به زیباترین و پرهیجان‌ترین زبان‌ها بیان کرد. آثارش نشان داد مذهب، نه مانع نوآوری است و نه دیواری میان سنت و امروز، بلکه می‌تواند ستون اصلی بنایی باشد که هنر بر آن تکیه می‌زند.

امروز، با رفتنش، خلائی مانده که نه با نمایشگاه پر می‌شود و نه با فروش تابلو. جای خالی‌اش، جای خالی هنرمندی است که می‌توانست یک ملت را به یک تصویر دعوت کند و در آن تصویر، گذشته و حال و آینده را کنار هم بنشاند. شاید «عصر عاشورا» بعد از او بیش از پیش به یک آیینه بدل شود؛ آیینه‌ای که هر بار در آن نگاه کنیم، دوباره صدای سم اسب‌ها و هق‌هق خیمه‌ها را بشنویم.

فرشچیان رفت اما بوم‌هایش هنوز بر دیوار ایمان آویخته‌اند؛ یادگار مردی که رنگ را با وضو برداشت و خط را با ذکر کشید. اینگونه است که برخی مرگ‌ها پایان نیست؛ آغاز فصل تازه‌ای از حیات‌ است؛ حیاتی که از تپش رنگ‌ها آغاز می‌شود و به شور کربلا می‌رسد.

منبع: وطن امروز

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
غارعلیصدر
او پارک
پاکسان
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران
تبلیغات