سیدموسی با ۳۲۰ کیلوگرم وزن مهمان «ماه عسل» شد / پس از هفت سال آفتاب را میبینم
شب گذشته مهمان برنامه «ماه عسل» را تیمی ۱۲ نفره به استودیوی برنامه آورده بود، سیدموسی ۳۲۰ کیلوگرم وزن داشت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، یکشنبه 21 خرداد 1396، برنامه «ماه عسل» مهمانی داشت که چاق بود. چاقی او با چیزی که ممکن از یک فرد چاق در ذهن من و شما باشد متفاوت بود. اضافه وزن او 10 کیلو و 20 کیلو نبود. سیدموسی حدود 320 کیلوگرم وزن دارد. تیمی چندین نفره بسیج شدهاند تا سیدموسی را از خانهاش در اهواز به تهران و به استودیوی ماهعسل بیاورند. او ماجرای زندگیش را اینگونه تعریف میکند:
سیدموسی: هیچ فکر نمیکردم به «ماه عسل» بیایم. هیچ کس به در خانهی من نمیآمد. 90 ماه یا به عبارتی هفت سال و 6 ماه از اتاق و خانهام بیرون نیامده بودم.
چند نفر باید برای جا به جایی من کمک کنند به همین دلیل از خانه بیرون نمیآیم. متولد 1339 هستم.
در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم، 4 برادر و 2 خواهریم. در اهواز متولد شدهام. پسر دوم خانواده هستم. تا چهارم بتدایی درس خواندهام. البته چهارم را زیرسبیلی رد کردم و فقط مدرکش را دارم.
وقتی کودک بودم هم استخوانم پر بود اما تُپل نبودم. کسی در خانوادهمان چاق نبود.
پدرم فوت کرد و برای کار و تامین منبع درآمد درس را رها کردم. با ماهی فروشی شروع کردم. تابستانها کارگری میکردم. آن زمان مردم که خرید میکردند کسی با زنبیل وسایلشان و خریدهایشان را تا در منزل میبرد و پولی میگرفت؛ من این کار را انجام میدادم و درآمد خوبی هم داشتم. این که میگویم روایت سال 1346 است که هفت سالم بود.
پدرم به کشورهای حاشیه خلیج فارس سفر میکرد. من اما همیشه کار میکردم و همیشه هم نسبت به برادرانم پولدارتر بودم.
آن زمان وقتی بار سیمان میآمد کارگر کم بود. من سیمان خالی میکردم و درآمدی هم در این کار داشتم. آن زمان دستمزدم یک قرون بود.
الان 336 کیلوگرم هستم. البته وزن کردنم سخت است و ممکنه که 10 کیلو اختلاف داشته باشد اما کمتر از 320 کیلوگرم نیستم.
وقتی بزرگتر شدم از دخترخانمی خوشم اومد. من عاشق شدم. برای من عشق آرامش بود. همه کارهایمان را کردیم و برای ازدواج آماده میشدیم. متاسفانه بیماری «صرع» دارم و غش میکنم. مردم گفتند این مریض است و فردا در خیابان غش میکند. آن زمان ازدواجمان 5 هزار تومان شیربها داشت. این ماجرای سال 1354 است. به هر روی در حالی که همه چیز برای ازدواجمان آماده بود، حرفهای مردم اجازه این وصلت را نداد. مسائلی در خوزستان هست که به این دلایل به این دختر هم حق میدهم که آن زمان پای ازدواج با من نایستاد.
عشقی که از آن دم میزنم مال ظاهر و هوس نیست. من عشق را با محبت و آرامش میبینم. این دختر خانم به من این آرامش را می داد. بعد از آن هم دیگر ازدواج نکردم.
ما با مادرمان هفت نفر بودیم که در یک خانه با یک اتاق زندگی میکردیم. زمستانها این اتاق هم حمام بود هم اتاق خواب، اما حالمان خیلی خوب بود. الان اول خانه را آماده میکنند و بعد ازدواج میکنند.
آن زمان وزن چندانی نداشتم. حدود 70 کیلوگرم بودم. افسردگی که به سراغم آمد همه چیز تغییر کرد.
گاهی در طول هفته چیزی نمیخورم، چون کسی هم نیست که برایم غذا بیاورد. الان با خداوند خیلی نزدیکم. گاهی با خدا حرفم میشود اما فوری پشیمان میشوم و آشتی میکنیم.
هشت سال از خانه بیرون نیامدم. علتش هم بی مهری عدهای بود. امروز که برای حضور در برنامه شما از خانه بیرون آمدم بعد از هشت سال آفتاب را دیدم. یک بار خواستم از خانه بیایم بیرون به کمک نزدیکان اما نتوانستم تعادلم را حفظ کنم و زمین خوردم. آن زمان شست پایم شکست و هیچ دکتری هم حاضر نبود بیاید و پایم را گچ بگیرد.
زمانی که مادرم فوت کرد حدود 41 ساله بودم. آن زمان حدود 145 کیلوگرم وزن داشتم. تحرک داشتم و ورزش هم میکردم. وقتی تنها بودم دچار صرع میشدم و بی اختیار غذا میخوردم. بعد از مرگ مادر وزنم خیلی زیاد شد تا این که سکته کردم.
8 / 8 / 1388 بود که سکته کردم. چشمم زخمی شد و خونریزی کرد. وقتی من را به بیمارستان بردند کسی سراغم نمیآمد که به وضعیتم رسیدگی کند. خانمی آنجا بود که چشمم را بخیه کرد. آن خانم به من گفت که بعدا باید یک عمل دیگر هم انجام دهی اما پول نداشتم.
از طریق دوستانم دنبال پزشک میگشتم، چند پزشک بالا سرم آمدند، حتی پول ویزیت هم نمیگرفتند و داروهایم را هم برایم میخریدند اما دیگر سراغم نمیآمدند. این پزشکان میگفتند که ما نمیتوانیم برای درمانش نظر قطعی بدهیم.
الان معده من سوراخ است. ناراحتی معده دارم. کسی نیست که به من سر بزند. شرایطم بهتر میشود اگر کسی باشد که حالم را ببیند و دستم را بگیرد.
از این جا به بعد دو مهمان دیگر وارد استودیوی برنامه «ماهعسل» شدند.
حسین 20 ساله و مهرزاد 28 ساله.
مهرزاد: حدود یک سال پیش 210 کیلو وزن داشتم و الان 69 کیلوگرم وزن دارم.
حسین: الان 280 کیلوگرمم. اما قبلا 340 کیلوگرم بودم. حدود یک سال است که همراه با ورزش خوراکم را هم کم کردهام. همین برنامه را ادامه میدهم که بتوانم وزن کم کنم. امید دارم که در رشته جودو به مسابقات جهانی و در وزن آزاد شرکت کنم. برای ورزش کردن مشکلی ندارم. استخر نمیروم چون از نگاههای دیگران خجالت میکشم.
مهرزاد: من فقط با ورزش وزن کم کردم. تا نزدیک 210 کیلوگرم رفتم. اما وزن کم کردنم از زمانی ثبت شد که 196 کیلوگرم بودم و در 9 ماه به این وزن کنونی رسیدم.
من وقتی به دنیا آمدم 6 کیلوگرم بودم. در بتدایی هم سنگین بودم. از اوج تاریکی به روشنایی رسیدم. چون هیچ وقت لاغری را تجربه نکرده بودم.
حسین: لباس هایم را خواهرم میدوزد.
علیخانی: اینجاست که به حرف عموموسی میرسیم. وقتی او از نزدیکانش گله میکند واقعا درست است. کسی که دچار چاقی مفرط است به کمک و حمایت نزدیکانش نیاز دارد.
عمو موسی: خانمی هست که هیچ وقت ندیدمش اما همیشه لباسهایم را میدوزد.
دکتر پازوکی مهمان بعدی برنامه بود که به جمع حاضران در استودیو اضافه شد. این پزشک مسئولیت درمان و رسیدگی به وضعیت سیدموسی را قبول کرده است.
دکتر پازوکی: فکر میکنم یکی از مهمترین معضلات بحث سلامت چاقی است. سازمان بهداشت جهانی آمار چاقی در ایران را 62 درصد اعلام کرده است. یعنی حدود 50 میلیون نفر از مردم ما چاق هستند و یک درصد هم چاقی مفرط دارند.
حدود 30 درصد چاقی ناشی از افسردگی و مشکلات روحی روانی است. کم نداشتیم کسانی که افسرده بوده اند و سال ها از منزل خارج نشدهاند.
دوستانی که الان اینجا هستند الگوهای خوبی هستند(اشاره میکند به حسین و مهرزاد) برای کسانی که میخواهند وزن کم کنند.
مردم جامعه باید ورزش را در برنامههایشان قرار دهند. متاسفانه خانوادههای کسانی که چاقی مفرط دارند این افراد را بی اراده میدانند. اما واقعیت این نیست.
سید موسی برای این که بتواند کاهش وزن داشته باشد، حمایت خانواده را میخواهد. انتظار ما این است که اگر مسئولیت درمان سیدموسی را میپذیریم خانواده هم احساس مسئولیت کند و بیایند و با کمک خانواده این مسئله را پیگیری کنیم.
علیخانی(خطاب به سیدموسی): دکتر پازوکی پذیرفتهاند که در کلینیکی کاملا پیشرفته در بیمارستان رسول اکرم(ص) درمان شما را انجام دهند. ما دوست نداریم عمو موسی به اهواز برگردد و در همان خانهاش حبس شود. دکتر پازوکی و تیم همراهش تمام هزینههای این درمان را هم قبول کردهاند و شما لازم نیست هزینهای بپردازید.
دکتر: شما باید بدانید که درمان چاقی مفرط دو نفره نیست که برنامهای میان بیمار و یک پزشک باشد. این درمان تیمی است، دکتر تغذیه، دکتر ورزش و روانپزشک و روانپزشک چاقی در این امر تاثیر دارند.
اتاق عمل بیمارستان حضرت رسول آماده است اما برای ویلچر و تخت به کمک مردم نیاز داریم.
اکنون بینندگان برنامهی «ماه عسل» منتظر میمانند تا شاید سال آینده، تیم تهیه گزارش «ماه عسل» سراغ سیدموسی بروند و او را در حالی به تصویر بکشند که میتواند روی پای خودش بایستد و وزنش را کاهش داده است.
انتهای پیام/