توصیفی از یک مداح و طلبه مدافع حرم: «فاطمیه در نجف، اربعین در کربلا، شهادت در سوریه»
سید امید برزگری، دوست و همکار شهید مدافع حرم، حجت اسدی که با او نسبت فامیلی هم دارد از این طلبه و مداح شهید روایت میکند. او از مدیریت شهید در راهیان نور و هیأت بزرگش میگوید تا فعالیتهای فرهنگی او در مقیاس بینالمللی.
طلبه شهید «حجت اسدی»؛ یکی از فعالان فرهنگی استان قزوین و یکی از مداحان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود که در کسوت خادمی شهدا در یادمانهای مختلف دفاع مقدس به زائران راهیان نور خدمت میکرد. او چندی پیش داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) راهی سوریه شد و توسط تروریستهای تفکیری در سن 34سالگی و در شب شهادت حضرت زهرا(س) به شهادت رسید، از او سه فرزند پسر به یادگار مانده است.
از مدیریت در راهیان نور تا کار فرهنگی در نجف و کربلا
سید امید برزگری، یک طلبه است که هم با شهید حجت اسدی نسبت فامیلی دارد و هم از دوستان و همکاران نزدیک شهید بوده است. او که حالا وصی شهید اسدی شده است، حرفهای بسیاری از این شهید مدافع حرم دارد. در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، وقتی میخواهد از معرفی خودش و نسبتش با شهید بگوید، اینطور روایت میکند: من داماد خانواده شهید اسدی هستم، ضمناً بهغیر از نسبت فامیلی رفاقت و دوستی عمیقی نیز با ایشان داشتم. من و حجت هر دو طلبه بودیم. سال 79 یا 80 بود که هیأت حسینجان را با هم راه اندازی کردیم و شاید با هم حدود 30 بار کربلا رفتیم. شهید حجت در واقع ما را بزرگ کرد. زندگیاش را وقف کارهای فرهنگی کرد. در بحث خادمی شهدا، 12 یا 14 یادمان شهدا از والفجر1 گرفته تا معراج شهدای اهواز را در اردوهای راهیان نور مدیریت میکرد. یک سال در حرم حضرت معصومه(س) کار فرهنگی میکرد. همچنین یک سال مراسم فاطمیه را در نجف برگزار کرد. دو سال متوالی در کربلا برنامههایی را بهعهده گرفت.
مدیر یکی از بزرگترین هیأتهای استان قزوین بود/ خودش هم مداحی میکرد، بچهها با نفسش آرام گرفته بودند
او ادامه میدهد: وزنهای که شهید اسدی در کارهای فرهنگی داشت، وزنه سنگینی بود و از این وزنه سنگین فکر میکنم بشود فهمید که ایشان چه شخصیتی داشت. مجموعههایی که ایشان مدیریت میکرد، یکسری مجموعههای فرهنگی هیأت بود که الحمدلله هیأت «حسینجان» ایشان یکی از بزرگترین هیأتهای استان است، کارهایی که میکنند و برنامههایی که اجرا میکنند از بهترینهای استان است. جلسات ایشان در هیأت جلسات خیلی خوبی بود. بچهها چندین سال با نفس شهید حجت آرام گرفته و مأنوس شده بودند.
فضاهای اقتصادیاش هم با فرهنگ گره خورده بود/ تولیدات فرهنگی او توزیع بینالمللی داشت
برزگری معتقد است شهید اسدی حتی در فضاهای اقتصادی هم دنبال کار فرهنگی بود. او میگوید: بهغیر از این فضاها، فضای اقتصادی که ایشان داشت هم گرهخورده با مسائل فرهنگی بود. ایشان چندین مغازه بهصورت شبکهای و زنجیرهای ایجاد کرد و تعداد خیلی زیادی از بچههای همین هیأت، کسانی را که شهید حجت میدید اوضاع مالی خیلی خوبی ندارند، میکشاند تا در این مغازهها مشغول شوند. تولیدات خیلی خوبی هم داشتند. بچههایی که در فضای فرهنگی در سراسر کشور کار میکنند معمولاً تولیدات فرهنگی شهید حجت را میشناسند. تولیدات فرهنگی متناسب با فضای کشورهای عراق، سوریه، ایران و برخی کشورهای دیگر داشتند که توزیع آن بهصورت بین المللی بود. آخرین آنها هم مربوط به اربعین 1394 بود که چندین محصول فرهنگی ایشان در عراق به نمایش گذاشته شد.
دوست قدیمی شهید حجت اسدی از وصیتنامهای که این شهید به جای گذاشت چنین میگوید: وصیتنامه شهید یک وصیتنامه خیلی خاصی است. اگر بخواهم موشکافی کنم باید اشاره کنم که جالب است بدانید بعضی لغات در وصیتنامه قلم خورده و دوباره نوشته شده شاید این اصلاً سهوی بوده باشد ولی الآن که به دست ما رسیده و در این شرایطی که ما وصیتنامه را میخوانیم میبینیم که همین قلم گرفتنها از جانب شهید، حرفها داشت. ابتدای وصیتنامه نوشته شده: «هوالشهید». بعد از حلالیت طلبیدن در ابتدای آن دو بند دیگر هم دارد. در قسمتی که با خود من صحبت میکند از الفاظی استفاده میکند که الفاظ خیلی تکان دهندهای است. در این دو بندی که بعد از مقدمه میگوید، بحث خانوادهاش را مطرح میکند.
شهید حجت از خانواده اش دل کند/ در وصیتش نصیحت میکند: "ما همه در هیأت خادم اهل بیت(ع) هستیم نه مدیر و رئیس"
برزگری از دلکندن شهید از خانواده میگوید و نکتهسنجی شهید در نگارش وصیتنامه را یادآور میشود و میگوید: در این بخش جالب است که شهید بهصراحت به خانوادهاش هم میگوید. میبایست وابستگی خودش نسبت به همسرش و سه فرزندش که یکی زیر یک سال است، یکی 3 یا 4 سال و یکی 12 سال است زیاد باشد، اما از اینها دل کنده و میگذرد. تکلیف آنها را مشخص میکند چون دین زیادی گردنشان دارد و در بند دوم وصیتنامه درباره مدیریت مجموعه صحبت میکند. بعد آنجا من را سفارش میکند و نصیحت میکند: ما همه در هیأت و مجموعه خادم اهل بیت(ع) هستیم نه مدیر و رئیس.
آخر وصیتنامه هم میگوید: «بهامید دیار و خدا پشت و پناهت. انشاءالله در بهشت میبینمت» بعد بهشت را قلم گرفته و گفته «در جنت الحسین(ع)»، این از آن کارهای سهوی بود که شاید شهید سهواً آن را قلم گرفت ولی برای خود من اینطور حلاجی شد که شهید الآن دیگر با خود حضرت(ع) است و دستش بازتر شده. اینکه آقا فرمودند شهدا اولیاء الله هستند در روی زمین همین است. ما نفهمیدیم که چهکسی در کنارمان بود، ولی خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتیم. شهید حجت همیشه راه را به ما نشان میداد.
انتهای پیام/*