یک آیه قرآن بخوانیم؛ «خاتم پیامبران»
خبرگزاری تسنیم:قرآن کتابی است عظیم الشأن که ما معمولا از توجه به آن غافل بوده ایم و قلبی که در آن چیزی از قرآن نباشد، همچون خانه ویران است .
اعوذباللهمنالشیطانالرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا»
محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست او رسول خدا و خاتم پیامبران است و خدا به هر چیزی داناست
***
در تفسیر مجمع البیان آمده است:
هنگامى که پیامبر گرامى براى برچیدن یک سنّت جاهلى با «زینب» ازدواج کرد، خرافه بافان و بداندیشان بر او خرده گرفتند که محمد(ص) بانویى را به همسرى برگزیده است که روزگارى همسر پسرخوانده او، «زید» بود، از این رو خداى فرزانه در پاسخ آنان این آیه را فرو فرستاد و روشنگرى فرمود که:
مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ
محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما مردم نیست؛ او نه پدر «زید» است و نه پدرِ مردان دیگر امّت؛ چرا که نه پسرخوانده کسى فرزند واقعى او مى شود، و نه پدرخوانده کسى پدر او. بدین وسیله آیه شریفه روشنگرى مىکند که آن حضرت پدر «زید» نیست تا همسر او عروس آن حضرت به شمار آید و در صورت جدایى از شوهر، ازدواج با او بر وى حرام باشد؛ چرا که حرمت ازدواج با زنِ پسر، در گرو ثبوب نسب است؛ از این رو هنگامى که «زید» یا هر پسر خوانده دیگر از نسل و تبار و نسب پیامبر نیست، ازدواج با زنى که روزگارى همسر او بوده است نیز ناروا و حرام نیست و آیه با اشاره به این حقیقت مى فرماید: محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما امّت نیست، امّا او پدر فرزندان خویش است، چرا که آن حضرت پسرانى به نامهاى ابراهیم، قاسم، طیّب و مطهّر داشت که در کودکى جهان را بدرود گفتند.
و نیز او در اشاره به حضرت مجتبى (ع) مى فرمود: راستى که این پسرم سالار است ان النبى هذا سیّد(174)
و به دو نور دیدهاش حسن و حسین(ع) مى فرمود:
الحسن والحسین(ع) ابناى هذان امامان قاما او قعدا(175)
حسن و حسین(ع) دو پسر من هستند و هر دو امام راستین و پیشواى مردمند، خواه براساس حکمت و مصلحت براى مبارزه با استبداد دست به شمشیر برند و به پا خیزند و یا به پیکار فرهنگى و فکرى و اجتماعى و سیاسى بپردازند.
و مى فرمود: هر پیامبرى دخترى داشته است که فرزندان آنان به پدرانشان نسبت داده شدهاند، مگر فرزندان دخت ارجمند من فاطمه(ع) که من پدر آنان هستم. فانّى انا ابوهم.(176)
با این بیان منظور از «من رجالکم» در آیه مورد بحث براى نشان دادن این نکته است که محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما امّت نیست، امّا پدر فرزندان خویش مى باشد.
امّا به باور پارهاى منظور این است که: محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما، که به مرحله رشد و بلوغ رسیده باشند، نیست و مى دانیم که به هنگام فرود آیه هیچ یک از پسران او به رشد نرسیده بودند؛
وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ
بلکه او پیامبر و فرستاده خداست، و فرمان او را از ترس هوچى گرى مردم نادان و یا بداندیشى گروه عیبجو و بدخواه وانمى گذارد و حلال خدا را بر خدا حرام نمى سازد.
به باور برخى از دانشوران دلیل پیوند آیه مورد بحث به آیات پیش این است که خدا مى خواهد روشنگرى کند که لزوم فرمانبردارى از پیامبر و پیروى از او و بزرگداشت و احترام وى، نه به خاطر نسب و خویشاوندى و پیوند خانوادگى و نژادى است، بلکه اطاعت و پیروى از آن حضرت به خاطر مقام والاى وحى و رسالت و پیامبرى آن گرانمایه عصرها و نسلهاست.
وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ
و آخرینِ پیام آور اوست و دفتر رسالت با آمدن او مهر خورد و پایان یافت؛ از این رو دین و دفتر او تا روز رستاخیز راه و رسم بشریّت است، و این ویژگى و فضیلت بزرگ در میان همه پیامبران از آن اوست.
یک پرسش و پاسخ آن
گروهى از یهود نیز در مورد رسالت موسى و دین و آیین آن حضرت همین ادّعا را دارند و راه و رسم او را جاودانه مى پندارند، در این مورد چه باید گفت؟
پاسخ این است که آنان ادعا مى کنند که شریعت موسى جاودانه است و با این وصف پس از او پیامبرانى از سوى خدا براى هدایت و تربیت بشر خواهند آمد، و این پندار با دیدگاه ما که پیامبر اسلام را آخرین پیامبر خدا مى دانیم ناسازگار نیست.
افزون بر این نکته هنگامى که ما رسالت و پیامبرى حضرت محمد(ص) را با معجزات بزرگى، همچون: شکافته شدن ماه، ستایش خدا به وسیله سنگریزه ها، سخن گفتن شتر و سوسمار و گواهى آنان بر یکتایى خدا و رسالت پیامبر به دست آن حضرت و خواست خداى یکتا با دهها معجزه دیگر به اثبات رساندیم، آن گاه است که شریعت موسى نسخ، و عمر دعوت آسمانى او به پایان رسیده و بر کسانى که به راستى پیرو او هستند واجب مى شود که به رسالت پیامبر اسلام ایمان آورند.
وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیٍْ عَلِیمًا
و خدا هماره به هر چیزى داناست؛ او مصالح بندگان را مى داند و چیزى بر ذات پاک و بى همتاى او پوشیده نیست.
و راستى چه زیباست روایت «جابر» از پیامبر گرامى که فرمود:
انمّا مثلى فىالانبیاء کمثل رجل نبى داراً فاکملها و حسّنها الاّ موضع لبنة...
وصف من در میان پیامبران، همانند وصف و مَثَلِ مردى فرزانه است که ساختمان پرشکوهى را مىسازد و آن را کامل و جالب مى آراید و تنها جاى یک خشت طلایى و گرانبها را خالى مى گذارد؛ روشن است که هرکس به آن بناى پرشکوه و تماشایى وارد مى گردد، و آن را بازدید مى کند مى گوید: راستى چه کاخ پرشکوه و زیبایى است، جز اینکه جاى یک خشت طلایى خالى است؛ آن گاه پیامبر گرامى مى افزاید:
فانا موضع اللبنّة، ختم بى الانبیاء:(177)
و من جایگاه آن خشت سرنوشت ساز و آخرین هستم و با آمدن من براى رساندن آخرین و جاودانه ترین پیام او، حلقه رسالت و پیامبران تکمیل گردید و رسالت پایان یافت.
انتهای پیام/