پهلویستها، ضد زندگیترین جریان سیاسی دنیا
براندازان تلاش میکنند با ناسزاگویی مجازی، مردم و هنرمندان را از آنچه برای آنان است، محروم کنند. چرا از برد تیم ملی خوشحال هستید؟ چرا در جشنواره فیلم شرکت میکنید؟ چرا کنسرت رفتید؟ و در یک کلام؛ چرا درحالیکه هنوز جمهوری اسلامی وجود دارد، نفس میکشید.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، ماجرای کنسرت خیابانی همایون شجریان طبعاً ربطی به صفحه سیاسی روزنامهها ندارد؛ موسیقی حوزهای فرهنگی است و متولی و رسانه و صفحه خودش را دارد و همایون شجریان هم در همه عمرش شخصیتی فرهنگی بوده، بیکنش سیاسی. اما چه چیزی از همان اولین ساعات اعلام برگزاری کنسرت رایگان او در میدان آزادی، این رویداد فرهنگی را به حوزه سیاست کشاند؟ صحنه خوانندگی همایون شجریان همیشه از سیاستزدگی خالی بوده و او برخلاف برخی دیگر از چهرههای معروف هنری، این تصور را نداشت که حرفهای بودن در حوزه موسیقی باعث میشود صاحبنظر در حوزه سیاسی هم بشویم و شهرتی را که در موسیقی بهدست آورده بود، هزینه سیاستورزی نکرد. او فضای مراسم تشییع پدرش را هم که برخی به آن طمع سیاسی داشتند، همینگونه مدیریت کرد و همه چیز را از حواشی نامرتبط دور نگه داشت. اکنون هم کنسرت او آنچنان که خود گفته «برای مردم» است و چون «خیابانی و رایگان» است، بیراه نیست که گفته شود بیش از هر کار هنری دیگری او میتواند عنوان «مردمی» را با خود داشته و از سیاست دور باشد. با این حال، حتماً تاکنون خود او هم دریافته که رانندگی درست باعث نمیشود رانندهای مست و لایعقل با ما تصادف نکند. تصادف سیاست با کنسرت خیابانی همایون شجریان که قرار است جمعه شب در میدان آزادی برگزار شود و برچسب ضدمردمی زدن به او، از مصداقهای چنین تصادفاتی است؛ مستها پشت فرمان نشستهاند؛ البته بیگواهینامه!
براندازی بر مدار ناسزا
خبر برگزاری کنسرت خیابانی شجریان که منتشر شد، براندازان به ولوله افتادند. آدمهایی که فهمشان از مبارزه سیاسی علیه «جمهوری اسلامی»، همپیمانی با دشمن خارجی برای بیشتر کردن فشار تحریم اقتصادی بر گلوی مردم ایران است و چند سالی را هم التماس غرب و نیروی نیابتی صهیونیستشان کردند تا برای تغییر نظام در ایران، به فشار اقتصادی و سیاسی اکتفا نکنند و موشک و بمبهایشان را به خاک ایران برسانند، حالا تصمیم گرفتند حملات مجازی هماهنگی را علیه همایون شجریان ساماندهی کنند. گذاشتن کامنتهای توهینآمیز علیه شجریان، حکومتی و ضدمردمی دانستن او، طعنه به اینکه او پول گرفته است و هزار و یک محتوای دیگر که تلاش میکرد کنسرت خیابانی شجریان را به تخریب و چالش بکشد. در این میان، نقش تیمهای فیک و سایبری سلطنتطلب هم همچون همه اقدامات مجازی ضدایرانی دیگر پررنگ بود. براندازان که در جریان برخی ناآرامیهای خیابانی در ایران و بهطور خاص آشوبهایی پاییز 1401 و پس از تأثیرپذیری برخی سلبریتیهای هنری و ورزشی از موج فیک مجازیشان، قدرتی مجازی برای خود متصور هستند، تلاش کردند این بار این قدرت توهمی را در تلاش برای لغو کنسرت مذکور یا حداقل کاهش حضور مردم در آن بهکار بگیرند. ناسزاگویی به شجریان و نیز به مردم و یا صفحات مجازی منتشرکننده خبر برگزاری کنسرت، مبنای این موج مجازی بود.
برای منع یک زندگی معمولی
اول بار نیست که براندازان تلاش میکنند با ناسزاگویی مجازی، مردم و هنرمندان را از آنچه برای آنان است، محروم کنند. چرا فوتبال بازی یا تماشا میکنید؟ چرا از برد تیم ملی خوشحال هستید؟ چرا در جشنواره فیلم شرکت میکنید؟ چرا کنسرت رفتید؟ چرا نفس کشیدید؟ و در یک کلام؛ چرا در حالی که هنوز جمهوری اسلامی وجود دارد، نفس میکشید و زندگی عادی دارید!
همه ماجرا حول همین موضوع است که برخلاف بخشی از آن ترانه کذایی که میگفت «برای حسرت یک زندگی معمولی»، از قضا نمیخواهند مردم ایران، «یک زندگی معمولی» داشته باشند و همه این ناسزاگوییها برای این است که به مردم ایران بهخاطر داشتن یک زندگی عادی احساس گناه بدهند و تلاش کنند این مردم را به زور پای مسیر مبارزهای بکشانند که افسارش دست سرویسهای اطلاعاتی صهیونیستی و غربی است و در نهایت خود، قرار است تجزیه و فروپاشی ایران را رقم بزنند. طبیعی است که مردم ایران با این مسیر همراه نمیشوند و براندازان هم فکر میکنند با ناسزاگویی و دادن حس گناه و اعمال فشار روانی میتوانند یار جمع کنند. حملات مجازی به همایون شجریان و مردم حامی او و موسیقیاش از همین جهت است تا مردم را از یک زندگی معمولی دور کنند و البته ضعف غیرمردمی بودن جنبش براندازانه خود را هم مثلاً جبران کنند. همه این تلاشها برای زهر کردن زندگی به کام ایرانیان هم صرفاً در داخل جغرافیای ایران برای آنها معنا مییابد، چون دیگر نمیتوانند مانور دروغین بدهند که زندگی در داخل ایران غیرعادی است. از همین روست که مردم برای تفریحی فاخر همچون حضور پای موسیقی همایون شجریان، از براندازان ناسزا میشنوند، اما همین مردم از سوی براندازان تشویق میشوند تا ابتذال و لجنزاری چون «عشق ابدی» را جرعهجرعه بنوشند و این لهو و لعب را سرگرمی مینامند؛ چون آن را براندازان و در مسیر فروپاشی جامعه ایرانی و در خارج از جغرافیای ایران ساختهاند.
نگاه براندازان به زندگی ایرانیان در داخل ایران، نگاهی ابزاری برای رسیدن به هدف «براندازی» است. یعنی آنها گرچه شعار «برای حسرت یک زندگی معمولی» میدهند، اما زندگی مردم ایران را در شرایطی تأیید میکنند که بتوانند از آن برای ضدیت با جمهوری اسلامی بهره ببرند. لذا از تحریمهای ظالمانه غرب علیه ایران که شرایط یک زندگی معمولی را برای مردم ایران تغییر داده، دفاع میکنند تا بگویند دلیل این تحریمها این است که شما نخواستهاید با خواست غرب همراه و تسلیم آنها شوید؛ و حتی ابایی ندارند که برای فرود آمدن موشک بر زندگی معمولی مردم ایران هم هورا بکشند و متجاوز اسرائیلی را برای گرفتن جان و زندگی مردم ایران تشویق کنند. آنها نه فقط برانداز که ویرانیطلبان هستند که ایران و زندگی مردم ایران را ملعبهای میپندارند که باید سرنخش دست آنها باشد تا بتوانند با بالا و پایین کردن آن و حتی دفاع از رقم خوردن مرگ این مردم با موشکهای اسرائیلی و بمبهای آمریکایی، مطامع سیاسی خود را پیش ببرند، مطامع متوهمانهای که البته به هدفی نخواهد رسید و مردم ایران هم با آن همراه نخواهند شد.
اسب تروای تخیلی براندازان
در میان این مبارزات کامنتی مبتنیبر فحاشی که براندازان دارند، یک اتفاق بامزه را هم میتوان رصد کرد و آن اینکه برخی از آنها یکدیگر را با حالتی فراخوانگونه تشویق میکنند تا در این کنسرت و در قالب مردم و شهروندان عادی حضور یابند و در وسط ماجرا شعارهای خودشان را بدهند یا طبق منش مبتذل خود شروع به «هو کردن» کنند و در کل، به هر نحوی که بشود، فضا را بههم بریزند.
این فراخوانهای بامزه یادآور سیاست اسب تروای براندازان در 22 بهمن 88 است. در بهمن 88 و بعد از شکست فتنه و آشوبهای خیابانی جنبش سبز، اتاق فکر پنجنفره جنبش سبز این سیاست را ابلاغ کرد که براندازان همچون مردم عادی در راهپیمایی 22 بهمن حضور یابند و بعد در میانه سخنرانی رئیسجمهور در میدان آزادی ناگاه شروع به شعار دادن کنند و فضا را بههم بریزند. برخی سیاهیلشگرها هم رفتند، اما نتوانستند کاری پیش ببرند و پایان راهپیمایی 22 بهمن آن سال، آغاز جنگ اهالی جنبش سبز در فضای مجازی بود که لیدرهای خود را متهم کردند که با این سیاست غلط باعث افزایش تعداد راهپیمایان 22 بهمن شدهاند؛ جنگی که به شکلی بامزه، شیرینی سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را برای فعالان مجازی انقلابی تکمیل کرد و باعث مضحکه اتاق فکر جنبش سبز شد. حال اگر براندازان میخواهند این مسیر رفته و شکستخورده را باز امتحان کنند، دیگر جای حرفی باقی نمیماند.
آنها مست هستند، شما چه میکنید؟!
در میانه این بلوای کذایی دارودسته پهلوی علیه زندگی عادی مردم ایران و هنرمندی که همیشه دوری از سیاست را برگزیده، اشاره کوتاه یک نماینده مجلس و عضو شورای مرکزی جبهه پایداری به کنسرت خیابانی شجریان، باری دیگر لزوم کیاست بیشتر برخی مسئولان و فعالان سیاسی داخلی برای موضعگیری را یادآور شد. او که در انتقاد از مدیریت انرژی و خاموشیهای برق توسط دولت صحبت میکرد، ناگاه در اظهارنظری بیربط گفت که دولت به جای حل بحران برق به دنبال حواشی و برگزاری کنسرت در خیابان آزادی است! همموضع بودن ناخودآگاه او با براندازان اتفاق قابل تأملی است که امید است از چشم خود او دور نماند. از سویی او لابد مطلع است که در دولت تقسیم وظایف وجود دارد و برگزاری کنسرت کار وزارت نیرو نیست! بماند که اصل برگزاری این کنسرت هم کار دولت نیست و غیردولتی برگزار میشود و صرفاً مجوز برگزاری مطابق قانون از سوی وزارت ارشاد صادر شده است. در شرایطی که براندازان دنبال آن هستند که بگویند جمهوری اسلامی با تفریح مردم مخالف است و اصلاحطلبان هم همین موضع را علیه رقبای سیاسی خود دنبال میکنند، این موضع نماینده مذکور را میتوان پاس گلی به مخالفان نظام و مخالفان خودش دانست. نیازی نیست هر اتفاقی در کشور در حال وقوع است، در نطق نمایندگان بیان شود، گاهی فقط باید سکوت کرد.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/