عسگرپور: نهایت تلاشم ممانعت از «قطعیت» در«میهمان داریم» بود/ محمدی: سینمای دینی هنوز در مرحله آزمون و خطاست
خبرگزاری تسنیم:«میهمان داریم» پروژه جدید منوچهر محمدی از امروز اکران میشود. محمدمهدی عسگرپور کارگردان فیلم معتقد است نهایت تلاشش را کرده است تا فیلم به قطعیت دچار نشود.
خبرگزاری تسنیم: تصور اینکه تمایز ننهادن بین رئالیسم جادویی - که به دلیل ذات متن، تنها در ادبیات به معنای دقیق خود، معنادار میشود - و رئالیسم وحیانی سینمایی دوستان، و تلاشی ساده برای نزدیک کردن نوشته به تصویر تا چه حد میتواند موجب سوءتفاهمهای متعدد شود بخش نادیده و بحث نشده فیلمی به نام «میهمان داریم» است. در میان همه هیاهوهای اتهامات «تقدیس گذشته»؛ نمادگراهایی بیمار «شیر گاز» و «دیوار شکسته» و «چرخ و فلک رنگ و رو رفته» و در میان همه تعابیر سیاسی و غیرسیاسی از میهمانِ «میهمان داریم» بحث و گفتگو درباره فیلم امروز اکران شده سینمای ایران با محمدمهدی عسگرپور و منوچهر محمدی، کارگردان و تهیهکننده این فیلم را به سمت مباحث نظریتری سینمایی کشاندیم.
در حالی که مدیرعامل خانه سینمایی پیش رویمان بود که یکی از مهمترین بحثهای جنجالی «سینمای ایران» در دهه گذشته با محوریت او جلو رفته بود و بستر مناسبی برای گفتگوی هزارباره درباره «خانه سینما» و بحث «اکران فیلمهای خاص» و... پیش رویمان فراهم بود. اما دربرابر همه وسوسههای ژورنالیستی مقاومت کردیم و همچنان معتقد به گزاره «راه نجات سینما خروج از گفتگوهای درونگروهی است»، درباره نسبت سینما و ادبیات، عینی کردن امور معنوی و تجربههای دینی و... گفتگو کردیم.
تسنیم: بحث درباره «میهمان داریم» لاجرم ما را به بحث درباره یک بحث کلیتر، ریشهای تر و باسابقهتر میبرد. بزرگترین ابهام «میهمان داریم» برای من توسلی است که فیلم به فرم خاصی از ادبیات به نام «رئالیسم جادویی» دارد و این که این «رئالیسم جادویی» این بار در مفاهیم والای معنوی و دینی و مقدس اتفاق میافتد.
این نوع ورود به سینما ابهام برانگیز است. ما معمولا با این نوع مفاهیم والای دینی که عینیت مادی ندارند، در محدود چیزی به نام «متن» روبرو شدهایم و ابزار «متن» اولین چیزی که به همراه خود میآورد «گشودگی» است. «متن» این امکان را به شما می دهد که بارها تخیل داشته باشید، هزاران بار تصور کنید، با پیشفرضها و شناخت پیشینی خودتان با ماجرا روبرو شوید و به تعداد آنها تفسیر و تعبیر از این مفهوم به وجود خواهد آمد. اما ورود این مسئله به سینما موجب محدود شدن روایتها و تفاسیر خواهد شد و فکر میکنم این محدودیت به اصل ماجرا ضربه خواهد زد. ما در «میهمان داریم» با مفاهیمی مثل حضور، شهادت، بازگشت امر جاویدان و... مواجهیم که این بار عینی شدهاند، تکلیفشان مشخص شده است و ما مجبوریم روایت شما را برای این امر مبهم نگهداشته در منابع دینی بپذیریم. اتفاقی که به نظر میرسد اگر لازم بود همان منابع دینی مشغولش میشدند.
محمدی: همانطور که اشاره کردید ما این گونه مفاهیم را بیشتر در ادبیات خودمان و ادبیات جهان داشته و داریم، البته در حوزه سینما هم تجربیاتی در این زمینه بوده است یعنی «میهمان داریم» اولین تجربه نیست. اما من معتقدم که هنگامی که ما میخواهیم به سراغ این نوع مفاهیم برویم، طبعا در ابتدا باید قصهای وجود داشته باشد و این مفاهیم بتواند ارتباط منطبقی با قصه بتواند برقرار کند،علاوه بر اینکه هیچ عنصر زائد و غیرواقعی در این مفهوم، وجود نداشته باشد و اینکه واقعا مبتنی بر باورها و اعتقادات و پس زمینه فرهنگی و اجتماعی باشد که ما داریم. فکر میکنم اگر این چند شرط در ورود این نوع مفاهیم به سینما وجود داشته باشد اشکالی که شما به آن معتقدید پیش نیاید. در تلویزیون، در یک دورهای سراغ موضوعاتی از این دست رفتند و سعی کردند ارتباطی بین جهان مادی و اخروی را برقرار کنند که به شیوههای مختلفی رقم خورد و واکنشهای مختلفی هم داشت.
در «میهمان داریم» ما به یک نکته اساسی دقت کردیم که این اتفاقی که میگوید برایمان رخ ندهد: اول اینکه به قضیه به شکل یک اتفاق بدیهی و طبیعی و تدریجی نگاه کنیم نه یک واقعیت ماورایی و تخیلی.
اتفاقا من معتقدم که در این حوزه، زبان سینما حتی نسبت به ادبیات، قدرت و توانمندی بیشتری دارد. قصه «مهمان داریم» از زوایه ای وارد این ماجرا شده است که به نظر بدیهی و طبیعی ترین شکل ماجرا است هم به لحاظ پس زمینه اجتماعی و فرهنگی که در جامعه وجود دارد و هم به لحاظ پس زمینه اعتقادی و ارزش هایی که داریم مثلا این مفهوم که آنهایی که در راه خدا به شهادت می رسند مرده نپندارید بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند. ما در فرهنگ خودمان مفهوم شهادت را داشتهایم که اوج آن در وقایع مربوط به دفاع مقدس بود؛ وقتی سراغ خانواده شهدا می رویم اتفاقا خیلی از آنها این مناسباتی که در فیلم میبینید را دارند و بدون اینکه بخواهیم وارد خرافه گرایی و بحث هایی مثل خواب دیدن و رویا دیدن بشویم این اتفاق را به شدت ملموس میکنیم.
ما عمد زیادی داشتیم که فیلم به سمت ماجراهای ماورایی و ترفندهای بصری و جلوههای ویژه غیرواقعی نرود. میخواستیم از آغاز به شکلی عمل کنیم که این مسئله برای تماشاگر از همان ابتدا به صورت واقعی و عینی روشن باشد و با ترفند سینمایی و جلوه بصری قصه مسیر دیگری را پیش نرود. در بازخوردهایی که با مخاطب داشتیم هم دیدیم که آنها به راحتی با آن کنار آمدند و به نظر نمی آمد که این فیلم برایشان نارسا باشد و دلیلش این است که این تجربه و بازگشت این شهدا به خانواده به صورت تدریجی و طبیعی اتفاق می افتد.
در فیلم میبینیم که وقتی خانواده در یک موقعیت خاص گیر میکند فرزندان شهیدش به کمک می آیند و بهانه ای است برای کمک به آن زندگی که نمادش در خانه و در شرایط برادر جانباز جای گرفته است.اینها با آمدنشان به آن خانه ، مفاهیمی که در آن خانواده به مرور زمان دچار مشکل شده است را رونق می دهند و فضای شاد و خاطره انگیزی شکل میگیرد. البته در فیلم یک علائمی گذاشته شده است که تماشاگر در رابطه با آن اتفاق تامل کند اما روند و شکل قصه به این صورت است که ببیننده از همان آغاز تصور یک فیلم ماورایی برایش ایجاد نشود بلکه به تدریج و در انتهای فیلم متوجه می شود آن سه فرزند خانواده که شهید شده اند از جای دیگری آمدند و این فرصت به باهم بودن خانواده کمک می کند.
اتفاقی که در این خانواده می افتد، بیشتر مبنای عاطفی و حسی شخصیت ها است که این انرژی را با خود می آورد. ما در ادبیات فرهنگی و حتی سیاسی خودمان هم داریم که باید به ارزش هایی که مربوط به شهدا است رجوع کنیم مثلا وصیت نامه شهدا را بیان میکنند و یا سخنانشان را در جاهای مختلف می خوانند. قصهی این فیلم هم یک جور بازپروری و بازسازی فرهنگی است که ممکن است بر اثر غفلت و فراموشی از بین برود.
تسنیم:من البته بیشتر از اینکه روی غیرواقعی شدن، غیرملموس شدن و باورناپذیر شدن «میهمان داریم» ابهام داشته باشیم، همانطور که در سوال اول گفتم با پیامد محدود شدن امکانات گشودگی این مفاهیم والای غیرمادی در فیلم شما مساله دارم. اینکه «میهمان داریم» در حال عینی کردن مفهوم «شهیدان زندهاند» است و آن را فقط به یک شکل و یک فرم و یک روایت محدود میکند و فکر می:نماین بزرگترین آسیب فیلم است. همانطور که آقای محمدی گفتند مثلا ما چیزی به نام محاسبه اعمال را که فقط اشاراتی کوچک در متون مقدس به آن داریم در سریالهای دینی به صورت عینی، مجادله یک فرشته زال چهره با یک گناهکار نشان دادیم و نتیجه همان شد که دیدیم. اینجا هم ماجرا به نظرم همین است. نمیخواهم ارزشگذاری کنم فقط میخواهم باب بحث باز شود که ما در محدود کردن امکانات گشودگی متون مقدس تا چه محدودهای مجازیم؟
عسگرپور: این پدیده به شدت مسبوق به سابقه است و به الان، دیروز و حتی دهه یا سده اخیر هم باز نمیگردد.
اما من معتقدم که با این پدیده، یعنی وارد کردن مفاهیم معنوی و ماورایی و اصولا غیرمادی در قالب هنر و سینما به دو نوع می شود برخورد کرد. یک زمانی ما در حال فیلم ساختن در مورد پدیدهای هستیم با این پیشفرض که ما میتوانیم همدیگر را به محفوظات مشترک همدیگر ارجاع دهیم، یعنی همه با پیشفرضهای مشترک و واضحی با پدیده مواجه میشویم و یا اینکه من به عنوان نویسنده یا فیلمساز میخواهم اثری را کشف کنم و در معرض دید عموم قرار دهم با این تصور که مخاطبان فیلم از کره مریخ آمدند و هیچ درکی از موضوع ندارند این دو ماجرا قضیهشان خیلی متفاوت است ونیاز به تجزیه و تحلیل و نظریهپردازی دارد.
کار کسانی که در حوزه هنر مشغول هستند کشفیات است. برخی ها اسم آن را آفرینش هم می گذارند اما من کمی احتیاط میکنم و اسم ان را کشف میگذارم. اما باید دقت کنیم که ما فقط وقتی وارد حوزه نظریه پردازی می شویم همان چیزی که شما میگویید می شود.وقتی که حوزه محفوظات مشترکی نداریم. یعنی با یک عقل منطقی و نسبی، اندازه میگیریم و نتیجه میگیریم و شاید حتی خود من که سعی کردم این اثر را تا حدی کشف کنم و در معرض دید عموم قرار دهم، هم نمیتوانم در این بحث مفید باشم چون مخاطب با یک عقل منطقی که ممکن است در آن هم احساس وجود نداشته باشد متر را گرفته و آن را اندازه می گیرید.
از مکاتب سابقهداری هم می شود استفاده کرد و بحث کرد که حرفی که می زنیم برگرفته از کدام جهان بینی است، اما باید به یاد داشته باشیم که این حوزه نظریه پردازی است. نمی توان توقع داشت آن کسی که خودش آن کشف را داشته است بتواند، آن را دقیق باز کند. گاهی اوقات خود من هم با خیلی از این مباحث دچار مشکل می شوم و اگر بخواهم وارد این حوزه در مورد اثر دیگران بشوم، خیلی توانایی برخورد ندارم. دلیلش هم همان است که گفتم. این که خیلی از مواقع ما به محفوظات مشترک، همدیگر را ارجاع می دهیم.
من فکر میکنم همه ما در هرجای کره خاکی و در طول تاریخ بشریت از ابتدا تا به امروز تجربیاتی داریم که در نوع خود منحصر به فرد است، اما بخشی از تجربیات ما هم ممکن است چیزی باشد که دیگران هم آن را تجربه کرده باشند. ساده ترین آن تجربه ای است که شما گاهی احساس می کنید با لحظهای موجه شدهاید که آن لحظه را قبلا دیده یا شنیده اید یا حتی مفاهیم پیچیده تر، مثلا معتقدیم عرفایی بودند که روی آب راه می رفتند و یا کسانی بودند که می توانستند جهان هستی را طوری ببینند که شخص کناری اش نمی توانست آن را ببیند.
ما در دعای معصوم هم داریم که وقتی از خداوند درخواست می کنیم، می گوییم خداوندا اشیا را آنطوری به من نشان بده که واقعیتشان هست. این یک معنی پیچیده دارد و یک معنای ساده. اشیاء که همان اشیاء هستند، اما آنها در واقع حقیقتی هستند که ما با توجه به اندازه فهم خودمان میتوانیم آنها را به صورتهای مختلفی درک کنیم. این یعنی اینکه هر کسی میتواند دریافت خودش را از اشیا داشته باشد. بنابراین هرکدام از ما تجربههایی از این دست داریم، حالا وقتی در حوزه سینما و هنر وارد میشویم، کافی است شخصی که بخواهد فیلم بسازد همه را به یک مفهوم مشترک، یک تجربه مشترک ارجاع بدهد. یعنی بگوید آنقدر با عقل منطقی خارج از جهان فیلم و خارج از جهان هستی با این اثر برخورد نکنید، مثل کسی که بگوید ضربه ای به سرم خورد و به کما رفتم و بعد تجربه خودش را از آن بگوید که این تجربه را بارها شنیده ایم، یا کسی که سکرات موت را تجربه کرده و بازگشته است و یا خیلی از افراد دیگری که تجربه های اینچنینی داشته اند.
به نظر من به همین دلیل خیلی روشن، بیننده در مواجهه با این جور آثار معمولا دچار مسئله بزرگی نمی شود البته اگر بتوانیم محفوظات مشترکمان را به کار بگیریم.اما یک زمانی می گوییم مخاطب فیلم من برای این کره نیست و برای کره دیگری است که چنین مختصات ذهنی را ندارد بنابراین باید تمام اجزای یک موتور را پیچ و مهره اش را باز کنیم، تحلیل کنیم و توجیه کنیم انگاه این موتور را ببندم که آن موقع ابهامات ذهنی شما پیش میآید.
در هر صورت من معتقدم که باید تا زمان اکران عمومی صبرکنیم و ببینیم که چه چیزی نصیب ما میشود و تازه آن وقت خود ما با یک تجربه جدید مواجه میشویم، واقعا ممکن است نکاتی در فیلم وجود داشته باشد که از دایره تجربیات مشترک ما خارج باشد و ابهام به وجود بیارد، اما من هنوز این را پیدا نکردهام.
من این فیلم را با مخاطبان خارجی در جشنواره پوسان دیدم. در آنجا کرهایها و از کشورهای دیگر بودند و بعد از فیلم جلسه پرسش و پاسخ با حضور مخاطبان و منتقدین نیز برگزار شد برای من جالب بود چون برخی از فیلم هایی که از ایران می رود آن چیزی نیست که واقعا در ایران وجود دارد؛ البته بحث سیاه نمایی و سفید نمایی را نمی خواهم مطرح کنم چون بخشی از آن به موضوعات سیاسی باز می گردد و من الان وارد ان نمی خواهم بشوم، بعضی از آنها حرف پوچی است که مدام تکرار میشود اما بخشی از آن برای واقعیت اجتماعی است. بحث من از حیث معنایی است برای من جالب بود که مخاطب خارجی چه دریافتی از «مهمان داریم» داشت. اینکه اجزایی که ما در این فیلم راجع به آن صحبت کردیم جزیی از محفوظات مشترک ما با آنها نیز است، واقعا برای من جالب بود.
تجربه ساخت فیلم یک طرف و این تجربه نیز برایم در طرف دیگر. یعنی با مخاطب خارجی نشستم و احساس کردم که محفوظات مشترکمان راجع به همین اجزا چه قدر بالا است. و اساسا سوال خاصی انگار در آن اوضاع شکل نگرفت درحالیکه بعضی وقت ها به دلیل مسائل سیاسی اجتماعی و فرهنگی ممکن است این سوالات شکل دیگری پیدا کند. تماشاچیهای آنجا خیلی با این مفهوم راحت برخورد کردند. به هرحال فکر میکنم حداقل خود من، وقتی این کار را می نوشتم تلاشم این بود که آن محفوظات مشترکی که گاهی من خودم می دانستم چیست را محور قرار دهم.
تسنیم: این چیزی که گفتید من را یاد مفهومی به نام «تجربه دینی» انداخت. ما درباره چیزی به نام « تجربه دینی» هم میگوییم که این تجربه فقط برای فرد سندیت دارد، قابل انتقال به بقیه و حجتی دینی برای پذیرش آن نیست. پس این «تجربه دینی» چگونه از طریق سینما قابل انتقال است.
عسگرپور: بله تا حدی اینگونه است به خصوص در مفاهیم دینی. تاریخچهای طولانی هم وجود دارد و کتابهای زیادی هم دربارهاش نوشته شده است اما واقعیت این است که من به شخصه معتقدم که فقط بخشی از مساله اینگونه است نه همه این مفاهیم. همه مفاهیم قرآن که این شکلی نیستند. علاوه بر اینکه در خود قرآن هم ما به مفاهیمی میرسیم که به آنها«یدرکه و لا یوصف» میگویند یعنی «درک می شود اما وصف نمیشود»، اما می بینیم برای همین مفاهیم قرآنی هم مفسرانی پدید آمدهاند که توضیح میدهند تا قابل وصف هم بشود.
بنابراین ما با پدیده ای متناقض مواجه هستیم؛ مفاهیم مقدس و معنوی را یک کاسه نمیشود نگاه کرد، بخشی از این مفاهیم ممکن است « تجربه دینی» باشند که از همانها هم بخشی قابل انتقال و بخشی غیرقابل انتقال به غیر است.
فکر می کنم اثر نسبتا موفق در حوزه فیلم، ادبیات و هرچه از این دست اثری است که بتواند تجربه اش را به ما منتقل کند. اگر فیلم نتواند این کارایی را داشته باشد این نقطه ضعفی است که در فیلم وجود دارد. اما اگر این تجربه را منتقل شود و احساسات تماشاگر نیز درگیر مفاهیمی مانند دفاع مقدس و خانواده شهدا شود به نظرم کار خود را کرده است.
در فیلم «قدمگاه» هم همین اتفاق برای من افتاد. یعنی تماشاچیان و منتقدان حس خوبشان را نسبت به این فیلم گفتند اما یک شب برای من اتفاقی افتاد، یک جوانی من را کشید کنار و در مورد حال و هوای خودش قبل و بعد از دیدن فیلم با من صحبت کرد و من همانجا احساس کردم که با همین یک نفر، من کارم را انجام دادم و خدا را شکر که تعدادشان بیشتر هم بود.
تسنیم: آقای محمدی و آقای عسگرپور بخشی از مساله واضحتر شد اما من کماکان خیال میکنم که ما باید حتما بابی فلسفی در مورد ورود این مفاهیم به سینما باز کنیم. من هنوز سوالم را نگرفتم که مجوز عقلانی و یا حتی وحیانی شما برای گسترش این تخیل و روایت فردیشده که در متون مکتوب ما کاملا کنترل شده بود، چیست؟ حد گسترش پرنده تخیلی و تصور درباره مفاهیم غیرعینی مقدس در متون مکتوب کاملا مشخص شده است، اما این فیلم و این فیلمها در حال تغییر ابزار متن و گسترش امکانات و در عین حال تقلیل این گشودگی هستند.
محمدی: من از نحوه پرسش شما و این تمرکزی که در سه سوال مطرح شد، استنباط میکنم که یک پیش فرض در ذهن شما وجود دارد که سینما نباید به این حوزه ها ورود کند. این علامت سوال بزرگی است به لحاظ اینکه همه ما میگوییم خوب است که سینما به مفاهیمی اینچنینی نزدیک شود و طبیعتا وقتی نزدیک شود به لحاظ اینکه ما پیشینه آزموده شده ای برای عرضه نداریم بایستی آزمون و خطایی صورت بگیرد تا اینکه آرام آرام به یک زبان پالوده در این زمینه برسیم. مثلا در عرصه ادبیات اولین غزلی که گفته شد حتما نواقصی داشته است اما کمکم جلو آمد تا اینکه ما اوجش را در شعر حافظ که به یک پختگی می رسد می بینیم، یا در شعر حماسی نزد فردوسی به پالودگی در زبان و فاخر بودن کلام می رسیم یا بسیاری از مفاهیم حافظ برگرفته از مفاهیم قرآنی است، این یک شبه و یکباره به دست نیامده است و یک مسیری برای آن طی شده است.
من نمی دانم پرسش شما منوط به چیست، اگر منوط به این است که ما نباید وارد این حوزه شویم شخصا احساس می کنم که باید به این حوزه وارد شد و حتما این ورود ما توام با نواقص و لکنت هایی در زبان است که طبیعی است و قابل خرده گرفتن نیست. اما اگر منوط به این است که اصلا نباید وارد شویم با این بهانه که سینما طاقت وسعت و توانایی این مسائل را ندارد به نظرم جای تامل و تردید دارد و باید به این معنا فکر کرد و من خودم به شخصه به آن باور ندارم و فکر میکنم اتفاقا ورود به این حوزه با حفظ همه مبانی که داریم شدنی است.
این روزها در ایام عزاداری سیدالشهدا هستیم بسیاری از مطالب در بعضی از مداحی ها گفته می شود که مورد اعتراض مراجع تقلید هم قرار گرفته شده و آنها گفته اند که این مسائل اضافات و خرافات است و چیزهایی است که مبنا نیست و به جهت اینکه مخاطب را تحت تاثیر قرار بدهند این ها را میگویند.در برخی مداحیها با همه ریزه کاریها طرف وارد می شوند در حالیکه کسانی که در این حوزه تقیدات دینی دارند همیشه با معذرت خواهی از امام زمان (عج) شروع میکنند ولو یک تک جمله از مصائب آقا اباعبدالله می گویند. این را به این جهت میگویم که این نوع آسیبها هیچ وقت به این ختم نمیشود که اصلا مداحی را باید تعطیل کنیم. این نشان می دهد که ما در این حوزه نباید رها وارد شویم و به هرچیزی بپردازیم چون خطر این وجود دارد که با یک سری خرافات آمیخته شود.
در مورد «مهمان داریم» سعی شده است حول محور خانواده یک اتفاق دینی بیفتد، اتفاقی که اگر چه غیرعینی است اما این به نظرم خیلی طبیعی است. یعنی هر مادری که برمزار فرزندش میرود بسیاری از خاطرات مشترکش با او از بدو تولدش را در یک لحظه میبیند و این اتفاق عاطفی برقرار می شود. شاید برای من که عبوری از آنجا رد می شوم فهم این مسئله خیلی سخت باشد اما در واقع این ارتباط وجود دارد. مخصوصا وقتی که بدانیم که اتفاقا این افرادی که به مقام شهادت رسیدند حتما یک ویژگی لیاقت و خلوصی داشتند که به این مقام رسیدند. ما در دعاهایمان هم داریم که خدایا من را به مقام شهادت نایل کن اما برای رسیدن به این مقام باید یک مدارجی طی بشود که این شرایط برایمان به وجود بیاید.
یک نکته دیگری هم که وجود دارد این است که در غرب اصطلاح فیزیک و متافیزیک وجود دارد در حالی که در فرهنگ ما و در دین ما بحث غیب و شهود به کار می رود و این تفکر ماتریالیستی و نگاه مادی گرایانه غربی است که می گوید فیزیک عالم ماده و متافیزیک عالم غیر ماده است و ما چون محصور به قواعد فیزیک هستیم وقتی بخواهیم یک امر متافیزیک را مطرح کنیم خیلی قابل باور و درک نیست. گزارهای که حتی بعضی مواقع به رد و نفی آن امر متافیزیکال هم منجر می شود. در حالی که ما در منابع دینی صحبت از غیب و شهودمی کنیم که دامنه آن خیلی وسیعتر است و حتی کلمه شهید هم از همین ریشه می آید ، این حوزه به نسبت ارتقای جایگاه فرد به ادراکات و تجربه دینی که دارد ممکن است قابل جابه جا شدن باشد مثلا آن چیزی که برای شما غیب باشد ممکن است برای من یا شخص دیگری شهود باشد. اساسا این مرز بین فیزیک و متافیزیک به آن معنایی که در غرب وجود دارد در فرهنگ ما وجود ندارد و به همین خاطر است که سلسله مراتبی در مفاهیم دینی ما وجود دارد که وقتی این سلسله مراتب طی بشود بسیاری از اموری که ممکن است برای برخی افرارد امر غیر مشهود باشد برای ما کاملا شهودی به نظر بیاید.اگر این مرز را کنار بگذاریم بخشی از مسائل شما هم حل میشود.
عسگر پور: من از سوال ایشان این برداشت را کردم که ایشان معتقدند که ما در حوزه ادبیات میتوانیم درباره اموری که درمورد قطعیت یا نسبی بودنشان، تکلیفشان مشخص نیست و ممکن است درباره آنها سوال داشته باشیم حرف بزنیم و آن را طرح کنیم، چون با ابزار متن میرویم به سراغش و این گشودگی را نگاه میداریم. اما در سینما به آن قطعیت می بخشیم چون در سینما با تصویر سروکار داریم و ما با این تصویر به آن قطعیت میدهیم. این بحثی است که از پیدایش سینما هم مطرح بوده است، در دورهها و دهههای مختلف و مشخصا در غرب این حوزه نظریه پردازی باز بوده است و نهایتا آن سرش ختم شده است به مباحثی مثل اینکه سینما وظیفهاش سرگرمی است یا چیزی دیگر و.. و امروز به همین دلیل است که با واژه «اینترتیمنت»Entertainment برای سینما مواجه می شویم، در بین بچههای انقلابی و هیجانی خودمان هم زیاد شنیدهام که میگویند وظیفه سینمای هالیوود سرگرم کردن است و ما نباید به این سمت برویم و ...
فکر می کنم این یک نگاه متریک نسبت به یک پدیده است، در بحث تقابل سینما و ادبیات هم این را گفتم. تصور من این است که این فرض شما غلط است و اینگونه نیست که ما وقتی با سینما وارد این ماجرا میشویم به قطعیتی رسیدهایم. شاید این تصور درست باشد که ما با عینی کردن این امور آن را مشخص و روشن و واضح کردهایم، اما این اتفاق در حوزه مخاطب رخ نمیدهد. یعنی اگر شما برآیند بگیرید، معدل بگیرید و با مخاطبین مختلف یک فیلم عمیقتر مصاحبه کنید نه از این جنس سادهسازیهای کمی آماری، آنوقت متوجه میشوید که اینجا برعکس این تصور که "تصویر خودش را یک امر قطعی نشان میدهد" برداشتها نسبی است. یعنی هرکس یک برداشتی از آن میکند.
بنابراین برای اینکه به این قطعیت دامنن نزنید فقط کافی است که شما به عنوان نویسنده و کارگردان در این مدار حرکت کنید، من تلاشم همین بود.نهایت تلاشم را کردم که در «میهمان داریم» اصولا با امور قطعی مواجه نشویم. به همین دلیل هم هست که خیلی ها از من سوال می کنند که اینها به آن دنیا رفتند یا آنها به این دنیا آمدند. ممکن است از یک منظر بگویید که این نوع ابهام زایی، طرفین وسطین کردن موضوع است یعنی طرف می گوید من نمی توانم از پس این موضع بربیایم بنابراین یک کاری می کنم تا وسطش را بگیرم و هم این و هم آن بشود.اما یک شکلش هم این است که بگویم من فلسفه و حرفی داشتم برای طراحی کردن این فیلم که شما اتفاقا با یک امر قطعی مواجه نشوید. هیچ جای فیلم این قطعیت، به آن شکلی که شما گفتید وجود ندارد. بنابراین این یک تجربه می شود. یک شکل از شکل های مختلفی که آدم ها ممکن است تجربه کنند و البته شکل های دیگر هم ممکن است وجود داشته باشد...
ادامه دارد....
انتهای پیام/