مقایسهی اندیشه بازرگان و شهید مطهری
خبرگزاری تسنیم: علیرغم آنکه مطهری، بازرگان را فردی با خلوص نیت می داند، اما به رهیافت وی در زمینهی دینی انتقاد کرده و معتقد است راهی که ایشان در یکی از کتاب های خود بدان تمسک جسته است، «کوچکترین خدمتی به توحید نکرده و نمیتوانسته است بکند.»
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، ورود اندیشه ها و علوم غربی و مسئلهی دین و نوگرایی، همواره یکی از دغدغه های بزرگ روشنفکران بهخصوص قبل از انقلاب بوده است. لزوم بازنگری در اندیشه های دینی و انطباق آن با مقتضیات زمان، بسیاری از روشنفکران را برآن داشت تا به تفسیر سیاسی و نوگرایانه ای از اسلام بپردازند و همین مسئله در مواردی باعث می گردید تا بسیاری از آنان ضمن اشتراک فکری، به موضعگیری دربارهی تحلیل های نادرست در باب مسائل دینی بپردازند.
در این رابطه، شهید مطهری و مهندس بازرگان از جمله متفکرانی بودند که در این عرصه گام نهادند و در بسیاری از زمینه-های سیاسی- دینی مانند ایدئولوژی سیاسی که به معنای ایجاد حکومتی برمبنای اصول اسلامی بود، یا صدور اعلامیه ی انتقادی در رابطه با برخی تحلیل های دکتر شریعتی، به اجماع فکری رسیدند.
اما علیرغم تمام اشتراکاتی که این دو متفکر داشتند، رهیافت و رویکردشان در برخی وجوه دین متفاوت از هم بود. بازرگان که به سبب سنوسال بر مطهری تقدم داشت و بهنوعی پدر روشنفکری دینی ایران خوانده می-شد، نگاه کاملاً علمی به مسئلهی دین داشت و حتی می توان گفت که تا حدی ضدفلسفی بود. در مقابل، شهید مطهری که در میان مجتهدان و دانشآموختگان حوزهی علمیه اولین فردی بود که پا به عرصه ی دانشگاه گذاشت، رویکرد کاملاً فلسفی به دین داشت. با توجه به آنچه گفته شد، در این نوشتهی کوتاه، به برخی وجوه اشتراک و افتراق این دو پرداخته می شود.
وجوه اشتراک بازرگان و مطهری
- صدور اعلامیهی مشترک
یکی از وجوه اشتراک بازرگان و شهید مطهری، انتقاد آن دو از یکی از جزوات منتشرشدهی دکتر شریعتی است که بهزعم آن ها تحلیل های انجامشده به دور از واقعیتهای اسلام بود. این مسئله باعث تشکیل یک ائتلاف سیاسی-فکری بین شهید مطهری و مهندس بازرگان در روز 23 آذر 56 شد که حاصل این ائتلاف، اعلامیهای مشترک در رابطه با دکتر شریعتی بود. این نامه توسط شهید مطهری نوشته شد و بازرگان نیز پس از مطالعه، آن را امضا نمود.
بخشی از متن این اعلامیه از این قرار است: «اینجانبان... معتقدیم که وی (دکتر شریعتی) در هیچیک از مسائل اصولی اسلام، از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و امامت، گرایش غیراسلامی نداشته است، ولی نظر به اینکه تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربی بود و هنوز فرصت مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعهی وافی داشته باشد... در مسائل اسلامی (حتی در مسائل اصولی) دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعی کتمان حقیقت و مشمول سخن خداست.»[1]
در واقع مهندس بازرگان بر این باور بود که برخی از تحلیلهای دکتر شریعتی متأثر از اندیشه های مارکسیستی است و از آنجا که دکتر بازرگان خود فردی دینی و ضدمارکسیسم بود، این انتقادات را به وی وارد کرد.
شهید مطهری نیز به مانند مهندس بازرگان معتقد بود که متون برخی از جزوات دکتر شریعتی بیشتر از «سوسیالیسم و کمونیسم و ماتریالیسم تاریخی و اگزیستانسیالیسم مایه گرفته است تا اسلام و بیشتر شبیه به اسلامسرایی و نثرهای ادبی می ماند که البته زیبا نیز سروده شده است و اسلام بیشتر بهعنوان یک سوژه برای یک سلسله تخیلات و حداکثر اندیشههای دیگر قرار گرفته است.»[2]
البته این انتقادات تنها به بخشی از نوشته های دکتر شریعتی وارد گردید و بیانگر نظرات کلی ایشان در رابطه با دکتر شریعتی نبود. چنانکه اولین کسی که از دکتر شریعتی دعوت به سخنرانی در حسینیهی ارشاد کرد، شهید مطهری بود و یا اینکه مهندس بازرگان نیز بعدها در دومین سالگرد فوت شریعتی، از وی تقدیر کرد. از نظر او، شریعتی سه رکن شهادت، امامت و انتقام را در افکار و روحیات نسل جوان، بذرپاشی و آبیاری کرد و از طرف رهبری و متولیان انقلاب، با هنرمندی تمام مورد بهرهبرداری قرار گرفت.
شهید مطهری و مهندس بازرگان معتقد بودند که متون برخی از جزوات دکتر شریعتی به اسلامسرایی و نثرهای ادبی میماند که البته زیبا نیز سروده شده است و اسلام بیشتر بهعنوان یک سوژه برای یک سلسله تخیلات قرار گرفته است.
ایدئولوژی سیاسی
وجه اشتراک دیگر استاد مطهری و بازرگان در این بود که هر دو دین را بهعنوان ایدئولوژی قبول داشتند. بازرگان را می توان از نخستین پیشگامان در زمینهی تفکر در باب دین بهعنوان ایدئولوژی دانست. وی درصدد بود تا نشان دهد «چگونه می توان از قرآن و سنت، جواب مسائل اجتماعی و سیاسی و آنچه را که احزاب بهعنوان ایدئولوژی عرضه مینمایند ارائه داد و عرضه نمود.»[3] این نوع قرائت از دین، که گاه با عنوان اسلام سیاسی نیز از آن یاد می شود، «گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار می دهد.»[4]
این نوع گفتمان، که نگاهی نو در اندیشه های اسلامی محسوب می شود، به دنبال حفظ اصول دین و انطباق آن با مقتضیات جامعهی مدرن و نیز استفاده از دستاوردها و پیشرفت های غرب است. «اسلام سیاسی از تعبیرهای اسلامی برای تبیین و توضیح وضعیت سیاسی جامعه استفاده می کند و بازگشت به اسلام و تشکیل حکومت اسلامی را تنها راهحل بحران-های جامعه ی معاصر به شمار می آورد...»[5]
استاد مطهری نیز به تبعیت از کتاب «بعثت و ایدئولوژی» مرحوم بازرگان، دیدگاه هایی را در رابطه با ایدئولوژی عرضه کرده است. وی بین ایدئولوژی و جهانبینی تفاوت قائل است و «ایدئولوژی را نتیجهی منطقی و ضروری جهانبینی معرفی می کند و اختلاف در حوزهی جهانبینی را منشأ تمایز ایدئولوژی ها می داند.»[6]
شهید مطهری تنها راه کمال و برونرفت از گمراهی و سرگشتگی انسان را ایدئولوژی، آن هم از نوع «وحی» می داند، زیرا به باور ایشان، ایدئولوژی تنها وسیله ای است که می تواند چگونه زیستن و چگونه بودن را به انسان بیاموزد: «ایدئولوژی می گوید چگونه باید بود، چگونه باید زیست، چگونه باید شد، چگونه باید ساخت؛ یعنی خود را چگونه باید بسازیم، طبق چه الگویی باید بسازیم، جامعهی خودمان را چگونه باید بسازیم. ایدئولوژی به این امور پاسخ میدهد.»[7]
علیرغم اشتراکات فکری، رویکرد این دو اندیشمند در برخی از مسائل مانند مسئلهی دین تا حدی متفاوت از هم بود:
وجوه افتراق بازرگان و مطهری
رهیافت بازرگان به دین
رهیافت بازرگان به دین را می توان از صحبت وی که «ما مسلمان، ایرانی و مصدقی هستیم.» دریافت. جمله ی ما مسلمانیم بهخوبی اثباتکنندهی این امر است که وی به نقش دین در زندگی انسان و اجتماع اعتقاد دارد. اما رهیافت وی به مسئلهی دین، رهیافتی علمی است که می توان گفت بیشتر با دید تجربی و اندیشه های آگوست کنت سازگار است.
بدین معنی که او «دین را از نگریست.»[8] اگوست کنت که پایهگذار پوزیتیویسم است، اعتقاد دارد می توان اندیشه های دینی را با دستاوردهای علوم طبیعی منطبق کرد. پوزیتیویست ها که منکر فلسفهی عقلی هستند، بر این باورند که حقیقت، تنها از راه حس برای انسان کشف میشود و روش عقلی یا شهودی راه رسیدن به حقیقت نیست.دیدگاه تفکر علوم تجربی مبتنی بر طبیعت مشهود می
البته اندیشهی کنت و مهندس بازرگان در مواردی هم متفاوت از هم بود. مثلاً کنت معتقد بود دین و فلسفه مربوط به دورههاى گذشته است و تاریخ، بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرش دینی و فلسفی از بین رفته و تنها اندیشه ی تجربی علم باقی می ماند، اما بازرگان نگاهی متفاوت داشت.
بر این اساس، « های سنتی فقه، عرفان و فلسفهی ظهور و بروز نمییابد، بلکه تفکر تجربی دستمایهی تأملات دینی او قرار می گیرد.»[9]بازرگان نیز در همهی آثارش به دنبال اثبات حقانیت اسلام و هماهنگی آن با علم و دستاوردهای علمی بشر بود. این دغدغه در قالب
وی درصدد بود تا «تفسیری ریاضی-ترمودینامیکی از ضرورت کار و مجاهده در زندگی و رعایت تقوا، شیوهی افزایش برکات برای اجتماع با التزام به ایمان و رعایت تقوا به دست دهد.»[10]
البته نگرش بازرگان به دین را می توان تا حدی متأثر از تحصیلات وی در غرب دانست. وی که تحصیلکرده فرانسه بود، هنگام بازگشت از فرانسه با وفادار ماندن به اندیشه های مذهبی اش، نگاهی تجربی به دین را از این کشور به ارمغان آورد؛ چراکه تحصیلات وی در فرانسه مقارن بود با فعالیت دو جریان نیرومند سیاسی یعنی جریان کاتولیک و جمهوریخواه که در نهایت منجر به رشد کاتولیک ها و احیای افکار مذهبی در سطوح مختلف گردید.
طی این سال ها، یعنی در سال 1932 میلادی نیز انجمن کاتولیک دانشجویان تشکیل شد. تشکیل این انجمن که همزمان با تحصیلات بازرگان در دانشگاه بود، منجر به فعالیت وی در این انجمن نیز گردید. بنابراین برداشت-هایی که بازرگان از نقش مذهب در اروپا پیدا کرد، در بینش مذهبی او و رهیافتش به دین تأثیر بسزایی گذاشت.
رویکرد شهید مطهری در آموزههای دینی، رویکرد فلسفی است. دیدگاههای او ریشه در وحی دارد که البته با عقل نیز هماهنگ است. این رویکرد از رهیافت الهیات طبیعی بهره گرفته است و در آن سعی می شود باورهای دینی، با دلایل فلسفی-کلامی اثبات شود.
رهیافت شهید مطهری در دین
«شهید مطهری را باید پدر روشنفکری دروندینی ایران دانست. مقصود از روشنفکران دروندینی گروهی از مجتهدان و مدرسان حوزهی علمیهی قم هستند که با هجوم تجدد به ایران، دریافتند که نمیتوان در برابر آن منفعل بود.»[11] ایشان با بحثهای آزادی که در زمینهی دینی در دههی چهل در دانشگاه برپا می کردند، علم کلام را در اصطلاح جدید آن به کار گرفتند.
بهطور کلی، نظر شهید مطهری در رابطه با مسئلهی دین این است که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت به علم و دین احتیاج دارد و راه رسیدن به حقیقت از طریق عقل و وحی میسر است که همین مسئله وجه اختلاف بازرگان و مطهری در مسئلهی دین است. به همین دلیل نیز علیرغم آنکه مطهری، بازرگان را فردی با خلوص نیت میداند، اما به رهیافت وی در زمینهی دینی انتقاد کرده و معتقد است راهی که ایشان در یکی از کتابهای خود بدان تمسک جسته است، «کوچکترین خدمتی به توحید نکرده و نمیتوانسته است بکند.»[12]
رویکرد شهید مطهری در آموزههای دینی، رویکرد تعقلی و فلسفی است و دیدگاههایی که از این آموزه ها عرضه کرده است ریشه در وحی دارد که البته با عقل نیز هماهنگ است. این رویکرد از رهیافت الهیات طبیعی بهره گرفته است و در آن سعی می شود باورهای دینی، با دلایل فلسفی-کلامی اثبات شود.
براساس این رهیافت بود که شهید مطهری قلمرو دین را محدود به امور فردی و عبادی نمی کرد و معتقد بود که «اسلام... مکتبی است جامع و واقعگرا. در اسلام به همهی جوانب نیازهای انسانی (اعم از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فکری یا احساسی و عاطفی، فردی یا اجتماعی) توجه شده است.»[13]
وی تأکید داشت که تمام شئون زندگی، اعم از دین، اقتصاد، فرهنگ و... توأم با یکدیگر است. «ممکن نیست اجتماعی مثلاً فرهنگ یا سیاست، یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و یا اقتصادش فاسد باشد، اما دینش درست باشد و بالعکس.»[14]
جمعبندی
بازرگان و شهید مطهری در برخی مباحث دینی به یکدیگر نزدیک میشدند. این زمانی بود که رویکردهای التقاطی به دین فزونی میگرفت و میرفت تا دامن دین را آلوده کند. اما از این گذشته، میان مطهری و بازرگان تفاوتهای چشمگیری نیز وجود داشت. نگاه بازرگان به غرب و مدرنیته با تسامح بیشتری همراه بود و در بسیاری از مواقع، عمق و هستهی اندیشهی غربی او، تنها با روکشی از تفکر اسلامی پوشانده میشد. این در حالی بود که شهید مطهری به دلیل حضور گسترده و طولانی در حوزه و مطالعه در ابعاد مختلف تشیع، تلاش مینمود تا اسلام را بدون التقاط مارکسیستی و لیبرالیستی و در معنای واقعی آن به مردم معرفی کند.(*)
پی نوشت ها:
[2]. استاد مطهری و روشنفکران، انتشارات صدرا، صفحات 35 تا 37.
[3]. کمالی زادهدانش، محمد (1385)، بررسی تحولات فکری مهدی بازرگان، مجلهی حوزه، شمارهی 9.
[4]. بهروزلک، غلامرضا (1386)، اسلام سیاسی و اسلامگرایی معاصر، پگاه حوزه، شمارهی 209.
[5] حسینیزاده، محمدعلی (1386)، اسلام سیاسی در ایران، قم، دانشگاه مفید، ص 18.
[6]. خسروپناه، عبدالحسین (1383)، اسلام و مقتضیات زمان از دیدگاه شهید مطهری، رواق اندیشه، شمارهی 34، ص 40.
[7]. مجموعهی آثار شهید مطهری، ج 13، ص 341.
[8]. یزدی، ابراهیم (1373)، «مهندس بازرگان چرا نخستوزیر شد؟»، ایران فردا، سال 3، ضمیمهی شمارهی 16.
[9]. کمالی زادهدانش، همان.
[10]. نراقی، احمد (1373)، «بازرگان و مسئلهی علم و دین»، کیان، سال 4، ش 23، ص 34.
[11]. قوچانی، محمد (1393)، قربانی مارکسیسم اسلامی فرقهی فرقان علیه ائتلاف مطهری، بازرگان چرا و چگونه شکل گرفت؟، ماهنامهی مهرنامه، شمارهی 35.
[12]. طباطبائی، محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 31، مقدمه و پاورقی به قلم مرتضی مطهری، تهران 1368-1370.
[13]. مزینانی، محمدصادق (1378)، قلمرو اجتماعی دین از دیدگاه شهید مطهری، مجلهی حوزه، شمارهی 91.
[14]. همان.
منبع:برهان
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.