امام حسن(ع) و درک دقیق شرایط اجتماعی
صلح امامحسن مجتبی(ع) از مهمترین رخدادهای تاریخ صدر اسلام است. بسیاری در نگاه سطحی، این صلح را نشانه ضعف دانستهاند، اما بررسی دقیق شرایط اجتماعی، سیاسی و نظامی آن عصر نشانمیدهد که این تصمیم یک انتخاب هوشمندانه برای حفظ اسلام بود.
خبرگزاری تسنیم ـ رضا واوسری؛ صلح امامحسنمجتبی(ع) یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ صدر اسلام است که همواره محل مناقشه و بحث میان مورخان، اندیشمندان و متفکران بوده است. بسیاری در نگاه سطحی، این صلح را نشانه ضعف یا سازشپذیری دانستهاند؛ اما بررسی دقیق شرایط اجتماعی، سیاسی و نظامی آن عصر نشانمیدهد که این تصمیم در حقیقت یک انتخاب راهبردی و هوشمندانه برای حفظ اسلام و بقای جامعه مسلمانان بود. اگر قیام امامحسین(ع) در کربلا تجلی «نه» گفتن به ظلم و انحراف بود، صلح امامحسن(ع) را میتوان تجلی «بله» گفتن به بقای دین و پاسداری از جان و توان امت اسلامی دانست؛ دو راهی که در ظاهر متفاوت اما در حقیقت، هر دو در مسیر واحد پاسداری از رسالت نبوی قرار داشتند.
پس از شهادت امیرالمؤمنین علی(ع) در سال چهلم هجری، امامحسن(ع) بهعنوان خلیفه مسلمانان در شرایطی به قدرت رسید که جامعه اسلامی از جنگهای داخلی فرسوده و روحیه سپاهیان بهشدت تحلیل رفتهبود. جنگهای جمل، صفین و نهروان نهتنها ذخایر انسانی و اقتصادی عراق را از میان بردهبود، بلکه روحیه اعتماد و وفاداری در میان سپاهیان کوفه و بصره را نیز سست کرده بود. در مقابل، معاویه بن ابوسفیان در شام حکومتی قدرتمند و متمرکز بنا نهاده بود. او با سیاستهای هوشمندانه، بهرهگیری از ثروت شام و فرماندهانی منسجم، سپاهی آماده داشت که در برابر سپاه عراق که گرفتار اختلافات قبیلهای بود، برتری محسوسی داشت. به همین دلیل، ادامه جنگ برای امامحسن(ع) بهمعنای وارد شدن به میدانی نابرابر بود که نتیجهای جز شکست قطعی و نابودی جبهه اهلبیت(ع) نداشت.
امامحسن(ع) در چنین شرایطی تصمیم گرفت با معاویه صلح کند. این تصمیم نه از سر ضعف، بلکه از سر درایت و آیندهنگری بود. نخستین هدف امامحسن(ع) در این اقدام، حفظ اصل اسلام بود. ایشان در اندیشه تشکیل حکومت برای خود نبودند، بلکه دغدغه اصلیشان صیانت از میراث پیامبر(ص) بود. اگر جنگ ادامه مییافت و سپاه عراق شکست میخورد، نهتنها حکومت بهدست معاویه میافتاد (که در هر صورت میافتاد)، بلکه خاندان پیامبر(ص) و هسته مرکزی تشیع نیز از میان میرفت و هیچ نقطه امیدی برای آیندگان باقی نمیماند.
دومین هدف امامحسن(ع)، افشای ماهیت واقعی معاویه بود. معاویه در ظاهر خود را مردی دیندار و سیاستمداری متعهد به قرآن معرفی میکرد. امامحسن(ع) با قرار دادن شروط دقیق در صلحنامه، در حقیقت او را در برابر تعهدات آشکار قرار داد تا جامعه اسلامی به چشم خود ببیند که معاویه اهل پایبندی به عهد و دین نیست. مورخان شروطی همچون اداره حکومت بر اساس قرآن و سنت، منع سبّ علی(ع)، حفظ حقوق شیعیان و بازگرداندن خلافت به امامحسن(ع) پس از معاویه را نقل کردهاند. اما تاریخ نشان داد که معاویه به هیچیک از این بندها وفادار نماند و با نقض عهد، چهره واقعی خود را برای امت آشکار ساخت. همین امر باعث شد که پس از چند سال، وجدان عمومی مسلمانان دریابد که حکومت اموی نهتنها ادامه راه پیامبر(ص) نیست، بلکه انحرافی آشکار از آن است.
هدف سوم امامحسن(ع) از صلح، فرصتسازی برای آینده بود. ایشان میدانستند که جامعه خسته و پراکنده امروز، توان قیام علیه بنیامیه را ندارد. اما اگر فرصتی به وجود آید، تاریخ خود داوری خواهد کرد. صلح امامحسن(ع) این فرصت را پدید آورد که مسلمانان، بهویژه نسل بعد، درک کنند که امویان چه اندازه از ارزشهای اسلامی فاصله گرفتهاند. در واقع، اگر صلح امامحسن(ع) نبود، زمینه قیام عاشورا نیز فراهم نمیشد. زیرا افکار عمومی باید بهتدریج به جایی میرسید که حقانیت اهلبیت(ع) و بطلان امویان را دریابد. این آگاهی جمعی، ثمره مستقیم صلح امامحسن(ع) بود.
در این میان، باید به شرایط اجتماعی عراق نیز توجه داشت. سپاه کوفه که در ابتدا برای امامحسن(ع) بیعت کرده بود، دچار سستی و خیانت شد. بسیاری از فرماندهان قبایل با رشوه و وعدههای معاویه به او پیوستند. حتی برخی از یاران نزدیک امام، ایشان را تنها گذاشتند. در چنین شرایطی، امامحسن(ع) عملاً نمیتوانست به یک نیروی وفادار و یکپارچه تکیه کند. اگر امام در برابر این واقعیت چشم میبست و جنگ را ادامه میداد، چیزی جز یک شکست فاجعهبار بهدست نمیآمد. بنابراین، پذیرش صلح در حقیقت بهمعنای انتخاب کمهزینهترین و پربازدهترین راه بود.
از منظر علومسیاسی، اقدام امامحسن(ع) نمونهای روشن از یک استراتژی تعویق در برابر شرایط ضعف نسبی است. رهبر خردمند، هنگامی که ظرفیت داخلی برای مقابله وجود ندارد، با پذیرش صلح موقت، بقای جبهه خود را تضمین میکند تا در فرصت مساعد آینده، راه حق ادامه یابد. امامحسن(ع) با این تصمیم نشان داد که نگاهش فراتر از لحظه و مقطع کوتاهمدت است. او به آینده میاندیشید و میدانست که اسلام ناب محمدی نیاز به حفظ ذخایر انسانی و فکری دارد تا در شرایطی مناسبتر بار دیگر به صحنه بازگردد.
از همین رو میتوان گفت همانگونه که امامحسین(ع) شهید کربلا شد و با خون خود اسلام را زنده کرد، امامحسن(ع) نیز شهید صلح شد؛ زیرا با تدبیر خود و پذیرش شرایط دشوار، جان اسلام را در لحظهای حساس نجات داد. این دو رویکرد در حقیقت دو مرحله از یک راهبرد کلان الهی بودند: نخست حفظ موجودیت اسلام از طریق صلح، و سپس احیای وجدان اسلامی از طریق شهادت. بدین ترتیب، صلح امامحسن(ع) نه یک عقبنشینی که یک پیروزی تاریخی بود؛ پیروزی خرد بر هیجان، پیروزی آیندهنگری بر شتابزدگی، و پیروزی حقیقت بر سیاستهای مصلحتجویانه معاویه.
انتهای پیام /