اقدام راهبردی علیه تسلیم
پشت پرده حمله حسن روحانی به مجلس یازدهم به خاطر مصوبه اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران چیست؟
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، محمدصدرا مرادی در یادداشتی نوشت: آقای حسن روحانی در جدیدترین اظهارات خود، مدعی شده مصوبه مجلس موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران مانع توافق هستهای با آمریکا در سال 1400 شده است. البته این نخستینبار نیست حسن روحانی چنین ادعایی را مطرح میکند. وی پیش از این نیز در چند نوبت این ادعا را طرح کرده بود. همان زمان نیز که روحانی ماههای پایانی ریاست جمهوری خود را سپری میکرد و دولت باید این قانون را ابلاغ میکرد، روحانی مخالفت خود را با این مصوبه اعلام کرده بود.
مفاد این قانون چیست؟
پس از ترور شهید دکتر «محسن فخریزاده»، نمایندگان مجلس 12 آذر 1399 طرح اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران را تصویب کردند. با وجود مخالفت حسن روحانی، این مصوبه که به تایید شورای نگهبان رسیده بود، 15 دی توسط اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت دوازدهم ابلاغ شد. بر اساس این قانون، سازمان انرژی اتمی موظف شد سالانه 120 کیلوگرم اورانیوم با غنای 20 درصد در کشور ذخیره کند. همچنین سازمان مذکور موظف شد نیاز کشور برای مصارف صلحآمیز اورانیوم با غنای بالای 20 درصد را به طور کامل و بدون تأخیر تأمین کند. در بند 3 این قانون نیز آمده است: برای تحقق هدف مندرج در ماده 29، سازمان انرژی اتمی ایران مکلف است حداکثر ظرف 3 ماه پس از تصویب این قانون عملیات نصب، تزریق گاز، غنیسازی و ذخیرهسازی مواد را تا درجه غنای مورد نیاز، با حداقل هزار دستگاه ماشینهای نسل دوم پیشرفته (آیآر – تو ام) آغاز کند.
همچنین در همین بازه زمانی، عملیات غنیسازی و تحقیق و توسعه با ماشینهای نسل ششم (آیآر- سیکس) را با حداقل 164 ماشین از این نوع آغاز کرده و آن را ظرف مدت یک سال پس از تصویب این قانون به هزار دستگاه ماشین توسعه دهد. در این قانون همچنین آمده است: در اجرای بند 3 قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام مصوب 21/7/1394 و در جهت تحقق ظرفیت یکصد و 90 هزار سو غنیسازی، سازمان انرژی اتمی ایران مکلف است بلافاصله پس از تصویب این قانون، ظرفیت غنیسازی و تولید اورانیوم غنیسازیشده با سطح غنای متناسب هر یک از مصارف صلحآمیز کشور را به میزان ماهانه حداقل 500 کیلوگرم افزایش دهد و نسبت به نگهداری و انباشت مواد غنیشده در کشور اقدام کند. در ماده 4 این قانون نیز سازمان انرژی اتمی مکلف شد نسبت به طراحی یک عامل واکنش (رآکتور) آب سنگین 40 مگاواتی جدید با هدف تولید همسانهای پایدار (رادیو ایزوتوپ) بیمارستانی با جدول زمانبندی اقدام کند. در ماده 6 این قانون نیز دولت مکلف شد در واکنش به عدم اجرای تعهدات بانکی 1+4 نظارتهای فراتر از پادمان از جمله اجرای داوطلبانه سند (پروتکل) الحاقی را متوقف کند.
چرا این قانون تصویب شد؟
با خروج آمریکا از برجام، حسن روحانی نزدیک 3 سال حق ایران برای کاهش تعهدات برجامی خود را متوقف کرده بود. روحانی ابتدا مدعی بود خروج آمریکا از برجام به مثابه خروج یک عامل مزاحم از این توافقنامه است. وی سپس مدعی شد میتوان برجام را با حضور ایران و 1+4 ادامه داد. بر همین اساس روحانی و ظریف مدعی بودند اروپاییها مستقل از آمریکا، تعهدات برجامی خود را انجام میدهند. البته همان زمان منتقدان برجام هشدار دادند اروپا توانایی اقدام مستقل از آمریکا را ندارد و بر همین اساس تروئیکای اروپا -حاضر در برجام - از تکالیف و تعهدات خود استنکاف خواهد کرد. روحانی اما مخالف این استدلال بود و بر همین اساس ایده اینستکس مطرح شد. اینستکس یک ابزار ویژه مالی بود که ژانویه 2019 توسط کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان برای تسهیل تجارت غیردلاری با ایران ایجاد شد.
هفتم تیر 1398 با اعلام سیدعباس عراقچی، معاون وقت وزیر امور خارجه، سازوکار مالی اینستکس عملیاتی شد. 31 مارس 2020 نخستین تراکنش مالی اینستکس توسط دولت آلمان برای کمک به بیماران کرونایی انجام شد اما این تنها عملیات اینستکس بود. اروپاییها از انجام تعهدات برجامی خود خودداری کردند و اینستکس نیز با شکست مواجه شد. با شکست سازوکار اینستکس، مسلم شد 3 کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان اگرچه در برجام حضور داشتند اما مانند آمریکا از اجرای تعهدات خود در برجام سر باز زدند. با این اقدام اروپا، انتقادات در ایران از دولت روحانی افزایش یافت. با وجود اینکه وفق برجام و به خاطر تخطی آمریکا و 3 کشور اروپایی از اجرای تکالیف خود در برجام، ایران حق داشت تعهدات برجامی خود را کاهش دهد اما روحانی پس از خروج آمریکا از برجام، به بهانه اجرای تعهدات 3 کشور اروپایی، مانع کاهش تعهدات برجامی ایران شد.
پس از استنکاف اروپاییها از اجرای تکالیف برجامی خود، دیگر بهانهای وجود نداشت و دولت روحانی باید با استناد به برجام، دستور میداد تعهدات برجامی ایران کاهش یابد. با این حال، در کمال تعجب، روحانی از انجام این اقدام خودداری کرد. او نهتنها از حق ایران برای کاهش تکالیف خود در برجام استفاده نکرد، بلکه پس از مطرح شدن طرح اقدام راهبردی در مجلس، آشکارا با آن مخالفت کرد. روحانی این بار یک بهانه جدید مطرح کرد. وی این بار مدعی بود طرح اقدام راهبردی مانع مذاکرات او با دولت بایدن است. کما اینکه بعدها هم مدعی شد این قانون مانع توافق او با دولت بایدن شد. این در حالی است که در بازه یک ساله پایان دولت روحانی که با نخستین سال ریاست جمهوری جو بایدن مصادف شده بود، دولت آمریکا اساسا تمایلی به احیای برجام یا انجام یک توافق هستهای جدید با ایران نداشت. با این حال اما روحانی که با شکست برجام و اینستکس، همه اعتبار خود درباره تعامل با غرب را در معرض خطر میدید، بارها مدعی شد میتوانست با دولت بایدن به توافق برسد اما قانون اقدام راهبردی مجلس، مانع توافق او شد!
در ایران اما نمایندگان مجلس که بخوبی از ماهیت مخالفت روحانی با استفاده ایران از حق کاهش تعهدات خود در برجام مطلع بودند، دست به کار شدند و وفق مفاد برجام، دولت را موظف کردند محدودیتهای برنامه هستهای ایران را لغو کرده و بر اساس نیازهای کشور، غنیسازی اورانیوم را از سر بگیرد.
بیایید یک بار دیگر ماجرا را به صورت مختصر مرور کنیم: 18 اردیبهشت 97 دونالد ترامپ آمریکا را از برجام خارج کرد. قانون اقدام راهبردی مجلس 12 آذر 1399 تصویب شد. به عبارتی 32 ماه پس از خروج آمریکا از برجام، ایران کاهش تعهدات برجامی خود را آغاز کرد. روحانی در این 32 ماه کشور را معطل 3 کشور اروپایی کرده بود. در این مدت جز یک مورد که مربوط به ماجرای کرونا بود، اروپاییها تعهدات برجامی خود را متوقف کرده بودند. به عبارتی، ایران بلافاصله پس از خروج آمریکا از برجام، اقدام متقابل انجام نداد و نزدیک 3 سال صبر کرد تا اروپاییها تعهدات خود را انجام دهند. اما نهایتا پس از 32 ماه، مجلس ایران از حق خود در برجام استفاده کرد و همانند آمریکا و 3 کشور اروپایی، تعهدات برجامی را متوقف کرد.
همان زمان نمایندگان مجلس استدلال کردند اگر قرار است هر نوع مذاکرهای با دولت بایدن انجام شود، این مذاکرات زمانی میتواند به یک توافق منتهی شود که ایران پشت میز مذاکره، برگهای موثری برای متقاعد کردن آمریکاییها به حصول توافق در اختیار داشته باشد اما روحانی در حالی تمایل داشت با دولت بایدن مذاکره کند که برنامه هستهای ایران تقریبا متوقف شده بود و بر همین اساس دولت آمریکا نگرانی چندانی بابت برنامه هستهای ایران، یا به زعم خودشان، حرکت ایران به سمت استفاده نظامی از این برنامه احساس نمیکرد. از همین رو دولت بایدن تمایلی برای مذاکره جدی با ایران نداشت. بر همین اساس نمایندگان مجلس استدلال میکردند از سرگیری فعالیتهای غنیسازی ایران باعث میشود دولت آمریکا نسبت به مذاکره یا توافق جدید متمایل شود.
به عبارت دقیقتر، مذاکره جدید با آمریکا باید در شرایطی انجام میشد که پشت میز مذاکره توازن محقق شود. ضمن اینکه طبق برجام، این حق ایران بود که در واکنش به بدعهدی طرف مقابل، واکنش نشان داده و تعهدات خود را متوقف کند. در واقع نمایندگان مجلس تاکید میکردند در شرایطی که برنامه هستهای ایران تقریبا متوقف شده و ذخایر اورانیوم 20 درصد ایران نیز از بین رفته است، ایران پشت میز مذاکره دستبسته خواهد بود و طرف آمریکایی و اروپایی با اتلاف وقت، ضرورتی به توافق نمیدیدند.
بر همین اساس، اقدام نمایندگان مجلس در تصویب طرح اقدام راهبردی، هم استفاده از حق ایران برای نشان دادن واکنش متقابل به توقف تکالیف آمریکا و اروپا در برجام بود و هم دست دولت روحانی را برای کشاندن آمریکا به پای میز مذاکره و انجام مذاکرات جدی پر کرد. این در حالی بود که دولت بایدن مطلقا تمایلی به احیای برجام یا انجام توافق هستهای جدید با ایران از خود نشان نداد. بایدن در نخستین سخنرانی خود درباره سیاست خارجی پس از نشستن بر مسند ریاست جمهوری، از همه چیز گفت جز موضوع هستهای ایران. وی حتی در نخستین اظهارنظر خود درباره مذاکره با ایران، در پاسخ به سوال خبرنگار سیانان درباره لغو تحریمهای ایران؛ یک جواب یک کلمهای داد: «خیر!»
این موضع بایدن نیز طبیعی بود. ایران بر اساس برجام، فعالیتهای هستهای خود را متوقف کرده بود. بنابراین آمریکا اگرچه بعضا مدعی بود خواستار مذاکره با ایران است اما در عمل و در اصل، ضرورتی برای مذاکره با ایران احساس نمیکرد اما قانون اقدام راهبردی مجلس، در واقع تلاشی بود برای آنکه دولت بایدن به صورت جدی وارد مذاکره و نسبت به توافق احتمالی با ایران متمایل شود.
پشت پرده ادعای روحانی
چرا با وجود شواهد غیر قابل انکار، روحانی با انتقاد از قانون اقدام راهبردی، مدعی است در آستانه توافق با دولت آمریکا بوده و این قانون مانع توافق شد؟ به اعتقاد کارشناسان، این اظهارنظر روحانی فاقد شواهد و گزارههای روشن و همینطور استدلالهای منطقی است و صرفا یک ادعا است. هیچ گونه شواهدی مبنی بر تمایل دولت بایدن برای حصول یک توافق با ایران در دولت روحانی وجود ندارد، پس چرا وی چنین ادعایی را مطرح میکند؟
واقعیت این است که سرنوشت برجام و آشکار شدن پشت پرده سیاست آمریکا در قبال ایران، به مثابه بیاعتباری ایده نتیجهبخش بودن مذاکره با آمریکا و لغو تحریمها پس از برآورده کردن مطالبات آمریکا و به عبارتی رفع نگرانیهای ادعایی آمریکا بود.
جریان غربگرا در ایران پس از تشدید تحریمها، همواره تنها راه از بین بردن اثرات تحریم را مذاکره با آمریکا و توافق با این کشور میدانست. در واقع این جریان مدعی بود از طریق مذاکره میتوان تحریمها را لغو کرد و پیشنیاز لغو تحریمها، توافق با آمریکاست. ریشه این تفکر، اعتماد به آمریکا و معتبر دانستن سازوکارهای نظام آمریکایی حاکم بر دنیا بود. بر همین اساس روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 با شعار مذاکره برای لغو تحریمها توانست بر مسند ریاست جمهوری تکیه بزند. وی از همان روزهای نخستین ریاستجمهوری، ایده خود را اجرایی کرد و وارد مذاکرات مستقیم با دولت باراک اوباما شد. در جریان برجام نیز محمدجواد ظریف راهبرد مذاکراتی دولت روحانی را اعلام کرد. این راهبرد مدعی بود «هر توافقی بهتر از عدم توافق است(!)». در راستای همین راهبرد مذاکراتی بود که برخی خطوط قرمز نظام زیر پا گذاشته شد و طبق اذعان ظریف، تیم مذاکرهکننده دولت روحانی نتوانست این خطوط قرمز را رعایت کند.
نهایتا برجام امضا شد اما عمر بسیار کوتاهی داشت. شکست برجام، یک پیام واضح برای افکار عمومی ایران داشت: غیر قابل اعتماد بودن آمریکا. بدعهدی در برجام از دولت اوباما شروع شد و نهایتا در دولت ترامپ، آمریکا از برجام خارج شد. تبعیت اروپا از آمریکا نیز یکی دیگر از تجربیات برجام بود. افکار عمومی ایران متوجه شد اروپا هیچ هویت مستقلی از آمریکا ندارد و عملا دنبالهرو آمریکاست. بر همین اساس شکست برجام، در واقع به معنای شکست ایده روحانی مبنی بر تعامل با آمریکا و به رسمیت شناختن سازوکارهای نظام آمریکایی حاکم بر دنیا بود. به همین خاطر در حالت عادی، شکست برجام به معنای بیاعتبار شدن ایده سیاسی روحانی است. بر همین اساس، حتی پس از خروج آمریکا از برجام، برخی همفکرانش مدعی بودند او باید از ریاستجمهوری استعفا میکرد، چرا که ایده او شکست خورده بود و عملا دیگر کارکردی نداشت. روحانی اما در عمل هرگز نخواست این واقعیت را بپذیرد. او همواره تلاش کرده است برخی عوامل داخلی را به عنوان دلایل شکست برجام القا کند. بر همین اساس، صاحبنظران معتقدند اظهارنظر روحانی مبنی بر در دسترس بودن توافق با دولت بایدن، ادعایی در راستای عدم پذیرش واقعیت شکست ایده سیاسیاش است. بر این اساس، روحانی تلاش دارد با مقصر جلوه دادن اقدام راهبردی مجلس، همچنان مدعی شود ایده او کار میکرده است. در حالی که در حالت طبیعی و بر اساس شواهد و مستندات روشن و منطقی، قانون اقدام راهبردی، یک راهبرد دقیق برای متقاعد کردن آمریکا به حضور جدی پای میز مذاکره و تمایل واقعی برای توافق با ایران بود.
اقدام راهبردی علیه تسلیم
مخالفت روحانی با قانون اقدام راهبردی، در ابتدای امر این ذهنیت را ایجاد میکند که با وجود خروج آمریکا از برجام و عدم اجرای تعهدات توافق توسط اروپا، ایران باید همچنان به تعهدات خود در برجام پایبند میبود؛ چرا؟ به این امید که مثلا دولت بایدن برای احیای برجام یا یک توافق جدید مصمم میشد؟ آقای روحانی بر اساس کدام شواهد و مستندات مدعی است دولت بایدن در حالی که برنامه هستهای ایران متوقف مانده بود، حاضر به لغو تحریمهای ایران میشد؟ دولت اوباما، یعنی همان دولتی که بایدن در آن معاون رئیسجمهور بود، با وجود آنکه خود برجام را امضا کرده بود اما حاضر به انجام تعهدات برجامی خود نشد، لذا چرا بایدن در حالی که برنامه هستهای ایران متوقف بود، باید تحریمهای ایران را لغو میکرد؟ چه ضرورتی ایجاب میکرد بایدن تحریمهای ایران را لغو کند؟ آن هم در حالی که برنامه هستهای ایران متوقف بود و دولتی در ایران سر کار بود که تمایلی برای کاهش تعهدات برجامی خود نداشت؟! بنابراین کاملا پیداست در واقعیت، هیچ نشانهای مبنی بر تمایل دولت بایدن برای لغو تحریمهای ایران وجود نداشت. به همین دلیل، تقید و تعهد ایران به تکالیف خود در برجام، یک اقدام غیرمنطقی و خلاف منافع ملی بود، چرا که در عمل، برنامه هستهای ایران متوقف مانده بود و تحریمها نیز نهتنها لغو نشده بود، بلکه تشدید نیز شده بود.
به همین خاطر، برخی معتقدند ایده روحانی در واقع همان «تسلیم» بود.
اینکه روحانی چه میگوید و چه ادعایی مطرح میکند مهم نیست. واقعیت این بود که بدون آنکه تحریمها لغو شده باشد، برنامه هستهای ایران تقریبا تعطیل شده بود. طرف آمریکایی به همه خواستههای خود درباره برنامه هستهای ایران رسیده بود اما ایران به هدف اصلی خود - لغو تحریمها - نرسید. این مهمترین واقعیت مربوط به بازه زمانی قبل از مصوبه اقدام راهبردی مجلس بود. به اعتقاد کارشناسان، اصرار بر حفظ این حالت، با هر بهانهای که مطرح شود، معنایی جز تسلیم ندارد. برخلاف ادعاهای جریان غربگرا، اتفاقا این شرایط، باعث افزایش خطرات امنیتی علیه ایران شد. در حالی که برنامه هستهای ایران متوقف شده بود، رژیم صهیونیستی اقدام به ترور شهید فخریزاده کرد. همان زمان کارشناسان امنیتی هشدار دادند سیاست دولت روحانی مبنی بر تداوم تعطیلی فعالیتهای هستهای ایران، یک پیام ضعف و انفعال خطرناک ارسال میکند و بر همین اساس، رژیم صهیونیستی اقدام به ترور شهید فخریزاده کرد.
ترور شهید فخریزاده نشان داد تعطیلی برنامه هستهای ایران، توان بازدارندگی ایران را مخدوش کرده است. به همین خاطر بود که اقدام راهبردی مجلس، بلافاصله پس از ترور شهید فخریزاده در مجلس کلید خورد. شهید فخریزاده 7 آذر ترور شد و طرح اقدام راهبردی، 5 روز بعد یعنی 12 آذر در مجلس تصویب شد. به عبارتی، مصوبه اقدام راهبردی از یک سو تلاش برای ایجاد موازنه هستهای پشت میز مذاکره بود و از سوی دیگر، تلاشی برای احیای توان بازدارندگی ایران.
البته در این بین یک ادعای کذب دیگر نیز مطرح میشود که حمله رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران را به قانون اقدام راهبردی ربط میدهد. در حالی که حمله نظامی به ایران، در پی تحولات 2 سال اخیر در منطقه رخ داد. نتانیاهو در ماهها و هفتههای منتهی به 23 خرداد بارها مدعی شد به واسطه ترور رهبران و فرماندهان جبهه مقاومت و پس از حملات جنایتبار به غزه و لبنان، جبهه مقاومت ضعیف شده و به زعم او، اکنون نوبت حمله به ایران است. بنابراین حمله به ایران، نهتنها اساسا هیچ ربطی به قانون اقدام راهبردی نداشت، بلکه به اعتقاد صاحبنظران یکی از مهمترین دلایلی که باعث ناچار شدن نتانیاهو و ترامپ به توقف جنگ شد، وضعیت ذخایر اورانیوم غنیشده 60 درصد ایران بود. آنها بشدت نگران سرنوشت این ذخایر ارزشمند ایران بوده و هستند. کما اینکه پس از توقف جنگ، یکی از شروط 3 کشور اروپایی برای عدم فعالسازی مکانیسم ماشه، همچنین تمدید قطعنامه 2231، اطلاع یافتن از شرایط این ذخایر مهم است.
از سوی دیگر، هم 3 کشور اروپایی و هم آمریکا اعلام کردهاند یکی از دستورکارهای هر نوع مذاکره با ایران در آینده و یکی از شروط آنها برای توافق احتمالی، تعیین تکلیف این ذخایر مهم است؛ ذخایری که در نتیجه قانون اقدام راهبردی مجلس به وجود آمد. به همین خاطر، اکنون کاملا مشخص شده است یکی از دستاوردهای قانون اقدام راهبردی، تقویت توان بازدارندگی ایران بوده است. قانونی که اکنون نزدیک به 5 سال پس از ابلاغ آن، مشخص شده است بر اساس واقعبینی از مناسبات جهان، نوع مقابله و مواجهه غرب با ایران، نیز مبتنی بر یک مقاومت فعالانه تصویب و اجرایی شد و توانست با افزایش توان بازدارندگی ایران، جلوی توطئههای خطرناک علیه کشور را بگیرد.
به همین خاطر است که تخریب این قانون و وارونهنمایی درباره دستاوردهای آن را نمیتوان صرفا ناشی از تفاوت دیدگاه و اختلاف نظر دانست.
تخریب قانون اقدام راهبردی، در واقع تخریب مقاومت و ایستادگی و زمینهسازی برای تجویز نسخههای سازشکارانه است. همان دیدگاهی که با وجود تشدید تحریمها همچنان تاکید میکرد فعالیتهای هستهای ایران متوقف بماند، قاعدتا اکنون و در شرایط فعلی نیز نسخههای مشابه ارائه میدهد.
وقتی قانون اقدام راهبردی تخطئه میشود، به تبع آن، دستاوردهای این قانون نیز مورد تخریب قرار میگیرد. یکی از این دستاوردها ذخایر ارزشمند اورانیوم غنیشده 60 درصد ایران است. بدیهی است یکی از پیامدهای تخریب قانون اقدام راهبردی، مسامحه درباره ذخایر اورانیوم 60 درصد ایران است. همان چیزی که اکنون آمریکا و اروپا خواستار از بین رفتن آن هستند. تفکری که ذخایر اورانیوم 20 درصد ایران را در ازای عدم لغو تحریمها، از بین برد، بعید نیست اکنون چنین نگرشی به ذخایر اورانیوم 60 درصد هم داشته باشد.باید مراقب بود.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/