آمریکا؛ بدون نقاب
ترامپ یک شخصیت رسانهای است و سیاست را از دالانهای لابیهای سیاسی به صحنه رسانه آورده است و بدیهی است که این رفتار وی، سیاست پنهان را آشکار و چهره آمریکایی را برای جهانیان شفافتر نمایان میکند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، حضرت آیتالله خامنهای در سخنرانی اخیر در مراسم عزاداری سالروز شهادت امام رضا علیهالسلام، با اشاره به سابقه دشمنی آمریکا با ملت ایران فرمودند: «یک سؤالی در اینجا مطرح است که دشمنی آمریکا با ایران به خاطر چیست؟ این سؤال، سؤال آسانی به نظر میرسد لکن سؤال پیچیدهای است؛ جواب این سؤال، جواب مهمّی است، جواب پیچیدهای است. این دشمنی مال امروز هم نیست؛ 45 سال است که دولتهای آمریکا ــ از انواع و اقسام افراد و اشخاص و احزاب گوناگون آمریکا که سر کار آمدهاند ــ همین دشمنی را، همین تحریم را، همین تهدید را نسبت به جمهوری اسلامی و ملّت عزیز ایران داشتهاند. علّت چیست؟ در گذشته این علّت را کتمان میکردند، تحت عناوین گوناگونی به عنوان تروریسم، به عنوان حقوق بشر، به عنوان مسئلهی زن، به عنوان دموکراسی؛ تحت این عنوانها. یا اگر هم میگفتند، به شکل آبرومندانه میگفتند میخواهیم رفتار ایران عوض بشود؛ گذشتهها اینجور حرف میزدند. این آقایی که امروز سر کار است در آمریکا، مسئله را لو داد، آن هدف حقیقی را روشن کرد؛ گفت مقابلهی ما با ایران، با ملّت ایران برای این است که ایران گوشبهفرمان آمریکا باشد! ما ملّت ایران باید این را درست بفهمیم؛ این مسئلهی مهمّی است. البتّه تعبیر او ممکن است یک مقداری با این [چیزی] که من گفتم متفاوت باشد؛ مثلاً «ایران حرفگوشکن باشد»؛ به این تعبیر گفته باشد. یعنی یک دولتی، یک قدرتی پیدا شده در دنیا که نسبت به ایران، ایرانِ با این تاریخ، ایرانِ با این عزّت، ایرانِ با این ملّت، این توقّع را دارد که این کشور، این تاریخ، این ملّت بزرگ با همهی افتخاراتش، گوشبهفرمان او باشد! علّت [دشمنی] این است؛ دشمنیها به خاطر این است.» 1404/06/02
رسانه KHAMENEI.IR بر همین اساس در یادداشتی به بررسی شیوه دولت فعلی آمریکا در آشکار کردن خصومت با ایران و عبور از الگوهای ظاهرپسند و مبهم دولتهای پیشین ایالت متحده برای تحقق رؤیای تسلیم ایران پرداخته است.
آمریکاییها از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا چندی پیش، در الگویی مبهم و گاه محتاطانه با جمهوری اسلامی ایران تعامل کرده و تلاش داشتند، نیت درونی خود را نسبت به نظام سیاسی ایران آشکار نکنند. آنان خصومت خویش با ایرانیان را در چهارچوبهای همهپسند جهانی چون حقوق بشر، مبارزه با تروریسم، حمایت از حقوق زن، آزادی و دموکراسیخواهی، تزیین و پنهان میکردند. لکن ریاست جمهوری ترامپ و الگوی سیاسی وی، این الگوی مبهم و به ظاهر همهپسند را تغییر داده است و آشکار از تسلیم ایران در برابر آستان قدرت آمریکایی، آن هم بدون شرط سخن میگوید. چرایی این تغییر رفتار را در چند علّت میتوان یافت:
1. قدرت روز افزون جمهوری اسلامی ایران و ایستادگی بر آرمانهای انقلاب اسلامی، باعث شده است که دیگر تعارف و تلاش را در ایجاد یک مفاهمه کنار بگذارند. اگر روزگاری طمع داشتند که میتوانند از درون، نظام را تغییر داده و یا تدریجا انقلاب را از اهداف اصیل خویش دور کرد، امروز دیگر این مهم را ناممکن یافتهاند. ثبات و از سویی قدرتمندی جمهوری اسلامی ایران امید را ناامید کرده و رویکرد فرصت طلبی را کم خاصیت کرده است. پس باید آشکارا با جمهوری اسلامی تکلیف را روشن کرد!
2. بیاطلاعی از ظرافتهای سیاسی یک مرد کاسب پیشیه، عامل دیگر است. ترامپ برخلاف بسیاری از سیاستمداران آمریکایی از مسیری متفاوت از صحنهی سیاسی آمریکا به قدرت رسید و بهرهگیری از ابزار رسانهای مدرن و فرصتهای سیاسی صاحبان ثروت در نظام سیاسی آمریکا، صاحب قمارخانهها و مراکز فساد پر درآمد را به صحنهی سیاست منتقل کرد. این سیاستناآشنایی ترامپ و عدم فهم ظرافتهای سیاسی، چهرهی آمریکاییها را آشکارتر نموند و درونیات آنان را برای جامعه ایرانی آشکارتر کرد.
این سیاست نابلدی صدای بسیاری از سیاسمدارن آمریکایی را که روزگاری همراه ترامپ بودند را نیز درآورده است. بهعنوان مثال جان بولتن در کتاب خاطرات خود نمونههایی از ناشیگری و سادهانگاری ترامپ را روایت میکند و یا نویسنده مشهور آمریکایی، باب وود وارد در دو کتاب «ترس» و «جنگ»، به روشنی مصادیقی از عدم فهم ظرافتهای سیاستورزی را در کنش ترامپ، توضیح میدهد.
3. به نظر ترامپ در شرایط جهانی جدید به دنبال ایجاد نظم جهانی مطلوب آمریکایی است، نظمی که برخلاف گذشته نه با رهبری دو نمایده از تمدن غربی یعنی شوروی و آمریکا، بلکه در میانهی دو قدرت شرقی و غربی در حال شکلگیری است. چین از شرق و آمریکا در غرب، مدعی ایجاد نظم جدید هستند. نظم جدید زمانی شکل میگیرد که آشکارا ترسیم شود و همگان آن را پذیرا باشند به زور یا به اردهی خویش. ترامپ در تعامل به اروپاییها و دیگر بازیگران جهانی تعارفات را کنار گذاشته است و جایگاه خویش را به ایشان دیکته میکند. وی به راحتی ارزشهای نظم گذشته، چون مرزهای ملی را زیر پا مینهد و در بازی جدید، مرزهای ملی اوکراین را با روسها معامله میکند.
4. ترامپ نمایندهی رئالیسم کلاسیک در دنیای مدرن است که همه چیز را با قدرت تفسیر میکند. او آشکارا نشان دادهاست که غرب در بزنگاه تحولات، نقاب از چهره برمیگیرد و خود را هویدا میکند. غرب بعد از چند دهه چهرهی پنهان خویش را در آستانه نظم جدید آشکار کرده است و برخلاف روایتهای رومانتیک، فانتزی و غیرواقعبین که از نظم عادلانهی لیبرالی سخن میگفتند، نشان داد که قدرت یگانه ارزشی است که جنگل تمدن غرب به رسمیت میشناسد.
5. کیش شخصیت عامل دیگری است که ترامپ را مجبور میکند تا آرزوهای پنهان انسان غربی را به راحتی اظهار کند. او رهبری دنیا را در سر دارد و خود را منجی عالم میپندارد، همین بیماری خود پسندی او را مجاب میکند تا آشکارا سخن گفته و همچون اسلاف خویش نقاب بر چهره نزند.
6. ورود اینترنت و به ویژه ظهور پلتفرمهای تعاملی وب، دیپلماسی عمومی را وارد عصر دیجیتال کرد. در این میان، پلتفرم ایکس (توییتر سابق) به دلیل معماری منحصربهفرد خود، به سرعت به ابزار منتخب رهبران جهان تبدیل شد و پدیدهای نوین با عنوان «دیپلماسی توییتری» (Twiplomacy) را رقم زد. توییتر با ویژگیهایی چون سرعت آنی در اطلاعرسانی، دسترسی بدون واسطه به نخبگان و شهروندان عادی، و قابلیت بسیج افکار عمومی از طریق ابزارهایی چون هشتگ و بازنشر، به دولتها قدرتی بیسابقه برای شکلدهی به روایتها بخشید. این پلتفرم با بیش از 560 میلیون کاربر فعال به یک اکوسیستم اطلاعاتی جهانی تبدیل شده که در آن دیپلماسی به صورت آشکار و در برابر چشم همگان اجرا میشود. ترامپ یک شخصیت رسانهای است و سیاست را از دالانهای لابیهای سیاسی به صحنه رسانه آورده است و بدیهی است که این رفتار وی، سیاست پنهان را آشکار و چهره آمریکایی را برای جهانیان شفافتر نمایان میکند.
منبع: KHAMENEI.IR
انتهای پیام/