هفتمین حضور «تسخیرناپذیر» در بازار نشر
رمان «تسخیرناپذیر»، نوشته ویلیام فاکنر با ترجمه پرویز داریوش، توسط انتشارات امیرکبیر برای هفتمینبار به چاپ رسید و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،رمان «تسخیرناپذیر» نوشته ویلیام فاکنر با ترجمه پرویز داریوش، به تازگی توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ هفتم رسیده است. این کتاب یکی از عناوین مجموعه «داستان های خارجی» است که این ناشر منتشر میکند.
ویلیام فاکنر نویسنده آمریکایی این کتاب، متولد 1897 و درگذشته به سال 1962 است که در ایران با کتابهای «گور به گور»، «حرامیان» و «خشم و هیاهو» و به عنوان یک نویسنده سختخوان شناخته میشود. او تا پیش از سال 1949 که جایزه نوبل ادبی را دریافت کرد، نویسنده شناخته شدهای نبود.
کتاب تسخیرناپذیر که ترجمه دقیق عنوانش «شکست ناپذیران» میشود، برای اولینبار سال 1938 منتشر شد و داستانش در شهر خیالی یوکناپاتافا در ایالت می سی سی پی آمریکا جریان دارد که بستر مکانی بسیاری از آثار و نوشته های این نویسنده است.
این کتاب در ابتدا هفت داستان کوتاه بود که پیش از قرار گرفتن در ساختار رمان، منتشر شده بودند اما فاکنر آنها را در قالب رمان تحت عنوان «شکست ناپذیر» تدوین کرد. زمان وقوع اتفاقات داستان هم، دوران جنگ داخلی آمریکاست. محوریت هم با خانواده سارتوریس و اتفاقاتی است که برای اعضای آن رخ میدهند.
بین شخصیتهای داستانهای فاکنر، غلبه با عموم مردم ایالتهای جنوبی آمریکاست و شهر خیالی یوکناپاتافا هم آینهدار ناحیه لافایت است که این نویسنده بیشتر عمر خود را آن جا گذراند. رمان «تسخیرناپذیر» هم از این قاعده مستثنی نیست. این کتاب در ساختار نهاییاش فصولی دارد که هرکدام به چندبخش تقسیم میشوند. عناوین این فصول به این ترتیب است:
شبیخون، عقبنشینی، یورش، ضربه متقابل، انتقام، جنجال در ملک سارتوریس، عطر شاهپسند.
پرویز داریوش، مترجم فقید ادبیات انگلیسی اروپا و آمریکا، جز این کتاب، آثار دیگری از ادبیات آمریکا مثل «موشها و آدمها» و «ماه پنهان است» از جان اشتاین بک را ترجمه کرده است.
در قسمتی از رمان «تسخیرناپذیر» میخوانیم:
دفتر بزرگ حساب بود؛ در حدود دو من وزن داشت. دفتر را روی میزی که مخصوص خواندن انجیل بود باز کردند، بی بی جون و رینگو کنار هم ایستاده بودند، و بیبی جون قوطی را از لباسش درآورد و پول را روی دفتر ریخت. اما تا وقتی که بیبی جون اسمها را بلند نخواند کسی از جا نجنبید. آن وقت یکانیکان آمدند، و رینگو اسمشان را از روی دفتر میخواند و تاریخ و مبلغی را که قبلاً گرفته بودند ذکر میکرد.
بیبی جون هربار که پول میداد میپرسید میخواهند با آن پول چه کنند و حالا میپرسید با آن پول چه کردهاند تا ببیند دروغ گفتهاند یا نه. به آنها که بیبی جون قاطرهایی را که تازه داغشان را سیاه کرده بودند و اب اسنوپس می ترسید بفروشد، داده بود.
اکنون میگفت تعریف کنند که قاطر چه وضعی دارد و چقدر کار کرده است، و گاه قاطر را از یک زن یا مرد می گرفت و به مرد یا زن دیگری می داد، رسید قبلی را پاره میکرد و مرد یا زنی که قاطر را میگرفت وا میداشت رسید بدهد، و تاریخی معین میکرد که آن مرد یا زن برود قاطر را بگیرد.
این بود که وقتی رینگو دفتر را بست و رسیدهای تازه را دسته کرد بعد از ظهر شده بود، و بیبی جون دیگر بقیه پولها را در قوطی ریخت، او و کشیش فورتین براید کاری را که هربار میکردند، انجام دادند.
کشیش گفت: «من کارم با قاطر خوب شده. احتیاج به پول ندارم.»
بیبی جون گفت: «دهه اه. در تمام عمرت نمیتوانی به قدر غذای یک مرغ در زمین چیز بکاری. این پول را بگیر.» فورتین براید گفت: «نه. وضع من خوب است.»...
چاپ هفتم این کتاب با 254 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 260 هزار تومان عرضه شده است.
انتهای پیام/