فعلا خبری از رقابت ایدهمحور نیست
اگر بدنه اجتماعی درک کند که قرار است از طریق صندوق رای تحولی در ایدههای سیاستگذاران رقم بخورد و ایدههای جدیدی در راستای حرکت حکمرانی مطلوب اجرایی شوند، طبعا رغبت پیدا خواهد کرد با حضور در انتخابات افراد دارای چنین ایدههایی را بر مسند بنشاند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، میزان مشارکت مردم در انتخابات یکی از مهمترین فاکتورها برای ارزیابی پشتوانه اجتماعی هر ساختار سیاسی محسوب میشود. بالابودن مشارکت باعث میشود کسانی که به طمع نابودی یک کشور و ساختار سیاسی حاکم بر آن طرحریزی کردهاند از موضع خصمانه خود عقبنشینی کرده و در مواجهه با قدرت مردمی احتیاط بورزند. رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با مردم قم تاثیر حضور مردم در شکست سیاستهای دشمن را اینگونه متذکر شدند: «اگر جنگ تحمیل میکنند، دشمن در جنگ شکست میخورد، اگر حمله کودتایی میکنند، شکست میخورد؛ اگر حمله امنیتی میکنند، شکست میخورد؛ علت این است که مردم در صحنه حاضرند. آنجایی که توانستند مانع از حضور مردم در صحنه بشوند، دشمن پیروز شده.» اهمیت حضور مردم در صحنه متعاقبا بسترسازی برای افزایش مشارکت مردمی در انتخابات به عنوان یکی از جلوههای حضور مردم را به امری الزامی تبدیل میکنند که تحقق آن در گرو اتخاذ مجموعهای از اقدامات ایجابی و تبلیغاتی است. پیش از این در گزارشی با عنوان فرمول هشتگانه غنیسازی انتخابات برخی از مهمترین اقدامات سلبی و ایجابی که در مدت کوتاه باقیمانده تا موعد اخذ رای باید اتخاذ شود مورد اشاره قرار گرفت؛ اقداماتی که قدرت ایجاد امید و انگیزهبخشی برای افزایش مشارکت را داشته باشد. فارغ از اقدامات سلبی و ایجابی تبلیغات همواره عنصر موثر برای ایجاد برانگیختگی در مردم است. در ادامه به وضعیت سیاسی احزاب و رسانهملی به عنوان مهمترین ارکان بهکارگیری ابزار تبلیغات در آستانه دو ماه تا انتخابات مجلس پرداخته شده است.
تخریب ناتوانی سیاسی اصلاحطلبان بر سر مشارکت
یکی از مهمترین دلایلی که برخی اصلاحطلبان برای عدم حضور فعالانه در انتخابات مطرح میکنند این است که کاندیداهایشان ردصلاحیت شده و گزینه مطلوبی ندارند. این ادعا درحالی مطرح میشود که در سال 92 علیرغم حضور چهرهای همچون محمدرضا عارف که رئیس بنیاد باران بوده و از نزدیکان به خاتمی محسوب میشود، جریان اصلاحطلب از حسن روحانی حمایت کرد تا نشان دهد کنش سیاسی خود را بر مبنای کسب رای تعریف کرده و نه حمایت از چهرههای مطلوب. با شکست سیاستهای اجرایی روحانی و کاهش محبوبیت او در جامعه اما چهرههای اصلاحطلب مسیر مرزبندی با روحانی را در پیش گرفته و با اصولگرا خواندن او سعی در سلب مسئولیت از خود داشتند. پس از سال 92 اصلاحطلبان با محتمل دانستن پیروزی خود به صورت گسترده در انتخابات شرکت کرده و نقش موثری در مجلس دهم داشتند. اما کاهش بدنه اجتماعی بار دیگر آنها را به قهر با صندوق در سال 98 کشاند. حال اما پس از چهار سال اصلاحطلبان باوجود اینکه ژست مخالف خود را حفظ کردهاند بار دیگر به صندوق رای اقبال نشان داده و در آن ثبتنام کردهاند. عدم داشتن ایده ایجابی و نداشتن برآورد صددرصدی از پیروزی در انتخابات اما باعث شده این جناح نیز دست به عصا حرکت کرده و کنش انتخاباتی فعالانهای نداشته باشد. درصورتیکه نظرسنجیهای روزهای پایانی شکست اصلاحطلبان را پیشبینی کند باید بار دیگر منتظر بهانهجوییهایی باشیم که به قیمت کاهش میزان مشارکت برای اصلاحطلبان وجههای مظلومانه میسازد. مهمترین دلیل اتخاذ این رویکرد مذبذبانه این است که این جناح سیاسی ایده جدیدی برای تحول در ساختار حکمرانی ندارد. تکرار کلیدواژههای مصرفشده در حوزه سیاست خارجی نیز گواه دیگری برای اثبات این است که اصلاحطلبان از ارائه ایدههای جدید برای تحول در ساختار حکمرانی تهی ماندهاند.
گروههای ضدمشارکت اصولگرا
تلاش جبهه معاندان برای کاهش پشتوانه مردمی حاکمیت و تاثیر حضور مردم به عنوان عاملی بازدارنده در مقابل اقدام تهاجمی علیه کشور تلاش برای افزایش مشارکت را به امری بدیهی تبدیل کرده است. علیرغم نیاز به وجود شکلگیری یک عزم همگانی اما برخی گروههای سیاسی که قدرت رای آوریشان از بدنه ایدئولوژیک حامی فراتر نرفته و تنها در صورت پایین بودن میزان مشارکت قدرت رایآوری دارند به سمت تئوریزه کردن کاهش مشارکت حرکت کردهاند. مصادیقی از این حرکت را میتوان در اظهارنظرهای جسته و گریخته نمایندگان این گروهها مشاهده کرد. اواسط آبان ماه بود که توییت قاسم روانبخش در فضای رسانهای سر و صدا کرد. عضو شورای مرکزی جبهه پایداری در مطلبی خواهان رد صلاحیت نامزدهایی شده بود که از نظر وی در تراز انقلاب اسلامی محسوب نمیشوند. روانبخش حدود این تراز را اینگونه تشریح کرد: «انتظار این است، کسانی که با سوءاستفاده از جایگاه خود مانع تصویب طرحهای مهم شفافیت و صیانت از کاربران فضای مجازی و عفاف و حجاب شدهاند رد صلاحیت شوند.» فارغ از اینکه هریک از طرحهای مذکور به لحاظ کارشناسی تا چه میزانی عملیاتی بوده و واکنش افکار عمومی نسبت به آن چیست این نقد به اظهارات روانبخش وارد است که اگر بنا باشد هرکه مخالف نظر او باشد ردصلاحیت شود پس دیگر رایگیری در صحن مجلس چه اهمیتی دارد؛ چراکه هرگونه نظر مخالفی قرار است با برچسب مخالفت با انقلاب اسلامی طرد شود. پس از چند ماه صادق محصولی، دبیرکل جبهه پایداری نیز اظهاراتی را مطرح کرد که تا حدی موید نظر روانبخش بود. صادق محصولی در مجمع عمومی حزب پایداری واژه خالصسازی را اسم رمز حمله به شایستهسالاری دانسته و مطالبهاش از دولت را اینگونه مطرح کرد: «دولت ضعفهایی هم دارد. اصلیترینش این است که برخی افراد حاضر در دولت، مثل خود رئیسجمهوری در فکر و عمل، تحولگرا نیستد ولی همچنان در دولت حضور دارند. از دولت انتظار داریم و مطالبه میکنیم هرچه سریعتر نیروهای کارآمد انقلابی را جایگزین چنین افرادی کند و اسیر شانتاژهایی چون اتهام خالصسازی نشود.» پس از آنکه تاجگردون توسط شورای نگهبان تاییدصلاحیت شد برخی نمایندگانی که در رد اعتبارنامه در مجلس یازدهم نقش داشتند خواهان رد صلاحیتش توسط شورای نگهبان شدند؛ حالآنکه چنین مطالباتی صرفا برای شورای نگهبان هزینهتراشی کرده و اعضای شورا را برای بررسی دقیق صلاحیت سایر نامزدها تحت فشار قرار میدهد. حمید رسایی از دیگر چهرههایی است که برای اعمال نظر خود شورای نگهبان را تحت فشار قرار داده است. رسایی در مطلبی با عنوان «تایید صلاحیت روحانی: کاهش مشارکت» مدعی شده رئیسجمهور سابق ایران 800 هزار شاکی خصوصی دارد که تایید صلاحیت روحانی ناامیدی آنها و در نتیجه کاهش مشارکت را درپی خواهد داشت. رئیس کمیته انتخابات شریان درحالی با چنین مطلبی تهدید به کاهش مشارکت میکند که شرایط امنیتی ایجادشده علیه کشور ایجاب میکند تا همه گروههای سیاسی برای آوردن سلایق مختلف پای صندوق فعال شوند. آنچه آرای گروههای سیاسی را از سطح بدنه حامی فراتر میبرد و بخشهایی از بدنه عمومی جامعه را نیز به آنها متمایل میکند ارائه ایدههایی است که بتوانند کلانمسائل کشور و مشکلاتی را حل کنند که در زندگی مردم عینت دارند. اتخاذ چنین مواضعی از نمایندگان گروههای سیاسی و تلاش آنها برای حذف رقیب از طریقی غیر از صندوق نشاندهنده عدمتوانمندی آنان در ارائه کلانایدههای راهبردی و جذب آرایی فراتر از بدنه پیرامونی است، لذا ترجیح میدهند با کاهش حضور سلایق سیاسی مختلف احتمال پیروزی خود را افزایش دهند.
رسانه ملی؛ غایب بزرگ انتخابات
اگرچه احزاب سیاسی در هر انتخاباتی مدتها پیش از موعد تبلیغات بهصورت غیررسمی جلسات هماهنگی خود را آغاز و بسترهای تبلیغات را فراهم میکنند اما در این دوره کنشهای سیاسی بسیار کاهش یافتهاند، حتی اگر بخواهیم عدم فعالیت موثر انتخاباتی احزاب را با این دلیل توجیه کنیم که موعد تبلیغات شروع نشده، درمورد انفعال رسانه ملی بهعنوان مهمترین بازوی تبلیغات افزایش مشارکت پاسخ قانعکنندهای قابلارائه نیست. رسانه ملی در اقدامی شایسته قصد دارد در ایام تبلیغات بهصورتی برابر به تمام کاندیداها فرصت تبلیغات 20 دقیقهای بدهد. دبیر ستاد انتخابات کشور در اینباره اعلام کرده است: «208 حوزه انتخابیه داریم. علاوهبر برنامههای شبکههای استانی، 200 حوزه انتخابیه توسط صداوسیما پوشش داده میشود. برنامه ضبطی هر کاندیدا در زمان 20 دقیقه پخش میشود.» علیرغم این اقدام نمیتوان فعالیت سیاسی رسانه ملی در آستانه انتخابات را کافی توصیف کرد. مهیج کردن فضای سیاسی و بسترسازی برای افزایش مشارکت نیاز به زمینهچینیهایی دارد که فرآیندش ماهها قبل از انتخابات آغاز میشود. بخشی از این زمینهچینی نیز در گرو فعالیت رسانه ملی است. اگر بدنه اجتماعی درک کند که قرار است از طریق صندوق رای تحولی در ایدههای سیاستگذاران رقم بخورد و ایدههای جدیدی در راستای حرکت حکمرانی مطلوب اجرایی شوند، طبعا رغبت پیدا خواهد کرد با حضور در انتخابات افراد دارای چنین ایدههایی را بر مسند بنشاند. صداوسیما از طریق معرفی ایدههای تحولآفرین میتواند هم به انتخاب کاندیداهای دارای ایده کمک کند و هم جامعه را از سطح دعواهای سیاسی به سطح نزاعهای گفتمانی تحولساز رشد دهد. زمانی که خلأ وجود چنین محتوایی را صرفا چهرههای سیاسی پر کنند- که آنها هم تا یکماه قبل در قاب تلویزیون جایی نداشتهاند- این برداشت در اذهان ایجاد میشود که رسانه ملی کلانایده جدیدی برای افزایش مشارکت ندارد و بهجای معرفی ایدههای تحولی از مسیر دعواهای سیاسی شب انتخاباتی بهدنبال افزایش مشارکت است.
راهبردهای جبهه ضدمشارکت
در فضایی که گروههای سیاسی و رسانه ملی در تشویق مردم به حضور در انتخابات و افزایش مشارکت نتوانستهاند موفق عمل کنند، گروههای اپوزیسیون و حامیان دولتی آنها در غرب پلنهای متعددی برای آسیب زدن به انتخابات یا سوءاستفاده از آن را روی میز خود قرار دادهاند که در ادامه به تشریح هریک پرداختهایم.
1. برگزار نشدن انتخابات
اقدامات تروریستی که 13 دیماه در کرمان رخ داد، اهدافی را دنبال میکرد که میتواند عاملان را برای تکرار آن تشویق کند. کارآمدی دستگاه حکمرانی مهمترین عامل برای اعتماد مردم به آن محسوب میشود و امنیت نیز یکی از پراولویتترین ارکان این کارآمدی است. دستگاههای امنیتی ایران علیرغم وجود تهدیدات پیدرپی حتی در اوج بحرانهای منطقهای توانستهاند در ایجاد امنیت موفق عمل کنند، لذا جبهه معاندان با هدف ساختن تصویری ناکارآمد از دستگاه حکمرانی ایران همواره سعی دارد از جامعه سلب امنیت و از این طریق مردم را صندوق رای و مشارکت سیاسی ناامید کند. اقدامات تروریستی همچنین با هدف ایجاد ترس در مردم ممکن است تا روز انتخابات تکرار شوند، به این امید که با ناامنی امکان برگزاری انتخابات را سلب کنند یا حداقل از حضور مردم در آن تا حد زیادی بکاهند.
2. برگزار شدن انتخابات با مشارکت حداقلی
در سال 98 چندین عامل در کاهش میزان مشارکت موثر بود که ازجمله آنها میتوان به ناآرامیهای پساگرانی بنزین، خطای انسانی در هدف قرار دادن هواپیمای اوکراینی و مهمتر از همه پاندمی کرونا اشاره کرد. این عوامل ترکیبی از ناامیدی و ترس محسوب میشوند که باعث شدند کمترین میزان مشارکت در یک انتخابات از زمان شکلگیری جمهوری اسلامی تاکنون رقم بخورد. معاندان با درنظر گرفتن این تجربه بدشان نمیآید تا بار دیگر بتوانند ترکیبی از اجزای لازم برای تکرار یک مشارکت کمرونق را در انتخابات فراهم آورند. همانطور که به آن اشاره شد ایجاد ناامنی یکی از ابزاری است که عنصر ترس را در ترکیب کاهش مشارکت تامین میکند.
3. تبدیل بخشی از انتخابات به کمپین کنشگری علیه نظام
رای سفید یا رای باطله یکی از جدیدترین ابزارهایی است که با هدف خدشه به جمهوریت نظام فعال شده است. اگرچه همواره افرادی با حضور در انتخابات رای خود را سفید یا با اسامی و جملات غیرمرتبط به صندوق میانداختند اما حجم این موارد هیچ گاه بهقدری نبود که بتواند مورد سوءاستفاده تبلیغاتی علیه کشور قرار بگیرد. در انتخابات ریاستجمهوری 1400 اما عوامل متعددی باعث بالا رفتن این آمار شد، پس از این اتفاق شاهدیم آرای باطله نیز بهعنوان ظرفیتی برای کنشگری تبلیغاتی علیه کشور فعال شده و حالا رسانههای معاند تمام تلاش خود را بهکار گرفتهاند تا ضمن کاهش میزان مشارکت بر طبل ناامیدی بکوبند و آرای باطله را هم افزایش دهند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/