آیا فارسی زبان مادری امیرخسرو دهلوی بود یا آن را فراگرفت؟

آیا فارسی زبان مادری امیرخسرو دهلوی بود یا آن را فراگرفت؟

برخی شاعران بزرگ نمی‌توانستند به فارسی خوب صحبت کنند، ولی به زبان فارسی شعرهایی دارند که آن‌ها را جزو شاعران بزرگ فارسی قرار می‌دهد. این اعجاب برانگیز است. چرا که وقتی به یک زبانی شعر می‌گویی فقط الفاظ مطرح نیست؛ تمام فرهنگ و رسم و آییین مطرح است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌  محفل ادبی « شب امیر خسرو دهلوی» در راستای آشنایی با اندیشه و آثار این شاعر بزرگ  شامگاه جمعه 17 آذر، با حضور جمعی از اهالی اندیشه و ادب حوزه ایرانی فرهنگی، با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار به میزبانی گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد.

در ابتدای این نشست علیرضا قزوه شاعر و رئیس مرکز شعر، موسیقی و سرود صدا و سیما ضمن قرائت غزل « مطربی می‌گفت خسرو را که ای گنج سخن» از امیرخسرو دهلوی بیان داشت؛ در این شعر امیرخسرو دهلوی هر دو مقام شعر و موسیقی را در حد اعلا می‌داند، اما در مقام مقایسه شأن شعر را بالاتر از جایگاه موسیقی می‌داند.  امیر خسرو دهلوی که در هر دو فن شعر و موسیقی استاد است شعر را علمی می‌داند که فی‌نفسه و بدون از نیاز به سماع و صدای خنیاگران کامل و تمام است. امیرخسرو دهلوی در انتهای این غزل، نظم  و شعر را به عروسی تشبیه می‌کند که نغمه و موسیقی زینت و زیورش شده است اما برای آن عروس بدون این زینت‌آلات نیز عیبی متصور نخواهد بود.

رئیس مرکز شعر و موسیقی و سرود افزود: در گذشته با اینکه پیوند شعر و موسیقی پیوندی ناگسستنی بود اما شعر همواره بر موسیقی برتری و تقدم داشته است و شاعران موسیقی را به خدمت شعر می‌گرفتند. به عنوان مثال رودکی شخصی به نام «مَج» آوازخوان را در خدمت داشته که اشعار وی را می‌خوانده و راوی اشعار او بوده است. یعنی در روزگاری  خواننده در خدمت شاعر بوده و اصل با شعر بوده است. متأسفانه در روزگار فعلی افزون بر اینکه بین شعر و موسیقی تفکیک ایجاد شده است، یعنی حوزه شعر و موسیقی را از هم جدا می‌دانند، روند مذکور دچار دگرگونی  شده و کاملا  تغییر کرده است. بنده با نگاهی تاریخی معتقدم که شعر و موسیقی هر دو باید در کنار هم باشند.

علیرضا قزوه در خاتمه با ذکر خاطره از مهرداد اوستا تصریح کرد: آخرین سالهای حیات استاد  مهرداد اوستا بود و سن و سال من هم نصف سن و سال الانم بود ،سعادت یار شد و  همراه با  استاد اوستا مهمان شب شعری در ارومیه بودیم. در آن یکی دو روزی که در محضرشان بودیم از استاد خواستم که زیباترین بیت شعر پارسی را که تا الان شنیده‌اند و در حافظه دارد را برایم بخوانند و استاد این بیت از امیرخسرو دهلوی را در نعت پیامبر بزرگ رحمت قرائت کردند: «چنان بر هم زدی هنگامه‌ صحرای محشر را/ که طومار شفاعت در کف پیغمبران گم شد».

همان شب این غزل امیر خسرو دهلوی را  استقبال کردم و غزل «و انسان هر چه ایمان داشت ..» را سرودم و  برای استاد اوستا قرائت کردم.

 نغمه مستشارنظامی شاعر و دبیر محافل ادبی کتابخانه های عمومی کشور دیگر سخنران این نشست عنوان کرد: «ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جدا /چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟»

بی‌شک این بیت دلنشین و آشنا را بارها شنیده‌ایم، زبان شعر آنقدر روان و امروزی است که شاید کمتر کسی بداند شاعر این غزل در جغرافیایی دور از سرزمین ما و در قرن هفتم می‌زیسته است، امیرخسرو دهلوی عارف و شاعر بزرگ پارسی گوی هند شاعر این بیت دلنشین است.

مستشار نظامی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با عنوان «دلنشین پس از قرن‌ها»  تصریح کرد: امیر خسرو دهلوی را از بنیان‌گذاران سبک هندی می‌دانند و البته با وجود ظرایف و لطایف، رگه‌های سبک عراقی نیز در غزلیات وی مشهودند و شعرش پیچیدگی‌های شاعران پس از وی را ندارد و زبانش به زبان امروز نزدیک‌تر است.شاهد مثال این سخن همان غزلی است که در آغاز به آن اشاره شد.

سیدمسعود علوی‌تبار شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن مالی اسلامی گفت: اصالت پدر امیرخسرو دهلوی از بلخ بود که به هنگام حمله مغول به هند رفت و در آنجا و در شهر پتیالی  امیرخسرو به دنیا آمد و در دهلی رشد و نمو یافت. لذا می‌توان از این شاعر پارسی‌گوی با عنوان «امیرخسرو بلخی» نیز یاد کرد.  زندگانی امیرخسرو دهلوی در دو دوره حکومتی تغلقیان و خلجیان  بود و با یازده تن از سلاطین این دو حکومت در شبه قاره معاصر بود که در دوره فیروزشاه در حلقه امرا در آمد و لقب امیر گرفت.  علاوه بر جنبه شاعری امیرخسرو دهلوی می‌توان او را در زمره تاریخ‌نگاران دوران آغازین تاریخ‌نگاری اسلامی به زبان پارسی در شبه قاره هم محسوب کرد، یعنی دوران قبل از گورکانیان که سنت تاریخ‌نگاری شبه قاره متأثر از تاریخ‌نگاری ایرانی و در قالب زبان فارسی شکل گرفت. این شاعر بزرگ پارسی‌‌زبان در تمامی آثار خود داده‌ها و اطلاعات تاریخی مهمی را با محمل ادبیات منظوم و منثور به نسل‌های بعدی انتقال داده است.

سید حکیم بینش شاعر افغانستانی با سؤال «آیا فارسی زبان مادری امیر خسرو دهلوی بود یا آن را فراگرفت؟»، سخنان خود را آغاز کرد و ادامه داد: این سؤال به این دلیل مطرح می‌شود که می‌بینیم شاعران بزرگی مانند اقبال لاهوری نمی‌توانستند به فارسی خوب صحبت کنند، ولی به زبان فارسی شعرهایی دارند که آن‌ها را جزو شاعران بزرگ فارسی قرار می‌دهد. این اعجاب برانگیز است. چرا که وقتی به یک زبانی شعر می‌گویی فقط الفاظ مطرح نیست؛ تمام فرهنگ و رسم و آیین آن زبان مطرح است. از این نگاه هم اشعار امیر خسرو دهلوی قابل تأمل است. گفته شده است که او در کودکی و نوجوانی زبان و ادبیات فارسی را فرا گرفت و به فرهنگ فارسی علاقه بسیار داشت. بنابراین، این شگفت‌انگیز است که امیرخسرو دهلوی به زبان فارسی شعر می‌سراید و به اندازه‌ای اشعارش فصاحت و بلاغت دارد که به سعدی هندوستان مشهور می‌شود و بعدها بر شاعران بزرگی چون حافظ و جامی تأثیر می‌گذارد.

بینش تصریح کرد:  نکته آخر که باید به آن اشاره کنیم، قدرت زبان است. تا قرن نهم زبان و ادبیات فارسی از قوی‌ترین زبان‌ها بود. بزرگترین شاعران و سخنوران ما تا این قرن ظهور کرده‌اند. در واقع می‌توانیم بگوییم اوج قدرت زبان و ادبیات فارسی تا این زمان است. اگر در هندوستان شاعران بنامی مانند امیرخسرو دهلوی ظهور می‌کنند، به خاطر قدرت زبان و ادبیات فارسی است. بنابراین اگر ما به توسعه قلمروز زبان فارسی فکر می‌کنیم، باید این زبان را تقویت کنیم. یکی از راه‌هایش تولید محتوای برتر است. تولید محتوای برتر می‌تواند دیگران را نیازمند یادگیری زبان و ادبیات فارسی کند.

 در این نشست شاعران و هنرمندانی چون علیرضا قزوه، سید مسعود علوی تبار، محمد علی یوسفی، سید حکیم بینش، نغمه مستشار نظامی، ساعده موافق، فاطمه نانی زاد، فاطمه مظفری، سارا عبداللهی فر، فاطمه ناظری، لیلی حضرتی، مهسا ایمانی،  مریم فروزان کیا و سارا عبداللهی حضور داشتند.

علیرضا قزوه در این مراسم غزلی را که در استقبال از شعر امیرخسرو دهلوی سروده قرائت کرد‌، این غزل به شرح ذیل است:

و انسان هر چه ایمان داشت پای آب و نان گم شد
زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد
شب میلاد بود و تا سحرگاه آسمان رقصید
به زیر دست و پای اختران آن شب زمان گم شد
همان شب چنگ زد در چین زلفت، چین و غرناطه
میان مردم چشم تو یک هندوستان گم شد
از آن روزی که جانت را اذان جبرئیل آکند
خروش صور اسرافیل در گوش اذان گم شد
تو نوح نوحی اما قصه‌ات شور دگر دارد
که در طوفان نامت کشتی پیغمبران گم شد
شب میلاد در چشم تو خورشیدی تبسم کرد
شب معراج زیر پای تو صد کهکشان گم شد
ببخش ای محرمان در نقطه خال لبت حیران ـ
خیال از تو گفتن داشتم امّا زبان گم شد

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران