معرفی کتاب|انسانیت از دست رفته زیر سایه «خداوندگار مگسها»
گولدینگ در کتاب «خداوندگار مگسها» تلاش دارد بگوید که انسانها با هر نژاد و رنگی تا چه اندازه میتوانند برای جامعه خود مخرب باشند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «خداوندگار مگسها»، اثر ماندگار ویلیام گولدینگ با ترجمه جواد پیمان توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ سوم رسید. «سِر ویلیام گولدینگ»، نمایشنامهنویس، رماننویس، شاعر و معلم بریتانیی بود که در سالهای حرفهای زندگیاش توانست دو جایزه «نوبل» و «منبوکر» را به دست آورد.
ردپای تجارب آموزگاری او در «خداوندگار مگسها» به وضوح قابل مشاهده است. «خداوندگار مگسها» با عنوان اصلی Lorf of The Flies که اولینبار در سال 1954 منتشر شد، بازتاب بینش منحصربهفرد گولدینگ درباره ذات انسان است. او در این اثر، مسئله پیچیده تمدن و عقلگرایی را در یک جزیره گرمسیری دورافتاده و با محوریت گروهی دانشآموز به چالش میکشد. در زمانه خودش درباره او چنین میگفتند: «گولدینگ ادیب و دانشمندی است با شکهای فلسفی مخصوص به خود». همین بینش منحصربهفرد گولدینگ، «خداوندگار مگسها» را شایستهی دریافت نوبل کرد.
«خداوندگار مگسها» در 12 فصل به نگارش درآمده که آکنده از توصیفات ملموس نویسنده از طبیعت، وقایع، احساسات و اندیشههاست که جواد پیمان با ظرافت و دقت آنها را به فارسی ترجمه کرده است. همین ادبیات تصویری نویسنده، علتی بود تا کتاب مرجع چندین اقتباس سینمایی قرار گیرد.
«خداوندگار مگسها» که با عنوان «سالار مگسها» یا «ارباب مگسها» نیز ترجمه شده نظرات مساعدی از منتقدان دریافت کرد، اما در زمان انتشار به صورت گستردهای نادیده گرفته و مورد بیمهری واقع شد. با وجود این، شرایط برای گولدینگ به همین صورت باقی نماند، خیلی زود ورق به نفع او برگشت و این رمان به فرهنگی جریانساز مبدل شد و منتقدین و دانشجویان ادبی، آن را از نظر تأثیرگذاری بر مکاتب فکری و ادبیات مدرن با کتاب «ناتور دشت»، اثر جی.دی سلینجر، مقایسه کردند.
ماجرای کتاب گولدینگ حول ماجرای چند پسر نوجوان میچرخد؛ اما مخاطب باید برای درک معنا و مفهومی که نویسنده در پی آن بوده، از لایه بیرونی فراتر رود و با نگاهی نمادین و سمبلیک، وضعیت این چند شخصیت را نمونه و مشابهی از جامعه بزرگتر در نظر بگیرد.
هواپیمایی در یک جزیره دورافتاده سقوط میکند و تنها چند پسر نوجوان از این حادثه جان سالم به در میبرند. همه این شخصیتها؛ از سایمون پیشگو و رالف اخلاقگرا گرفته تا پیگی دوستداشتنی و جک خشن و خودخواه؛ سعی میکنند تا اوضاع را در شرایط سخت و گاهی اوقات وحشیانه دور و اطرافشان کنترل کنند. تلاش و تقلای این شخصیتها در پیدا کردن راهی برای جان به در بردن در اجتماعی بیقانون و بدون نظمی مشخص، مخاطبان را به ارزیابی دوباره مفاهیمی از قبیل ساختارهای سیاسی و اجتماعی جوامع و چارچوبهای اخلاقی دعوت میکند. رمان، مخاطب را وادار میسازد تا جامعه، حکومت و قانون را به چالش بکشد و درباره لیاقت افراد در رسیدن به قدرت و نتایج آن، تأمل کند. رمان «خداوندگار مگسها» که اغلب با «ناتور دشت» مقایسه میشود، داستان درخشانی است درباره انسانیت از دست رفته.
شخصیتهای اصلی کتاب گولدینگ را پسران شش تا 12 ساله تشکیل میدهند؛ شخصیتهایی که دارند شخصیت اجتماعی خود را تازه کشف میکنند و هنوز تصور روشنی از زندگی اجتماعی ندارند. در ابتدا همه چیز بر وفق مراد پیش میرود، اما کمکم با پیچیده شدن شرایط، زندگی آنها نیز دستخوش تغییرات اساسی میشود. دغدغه اصلی همه آنها رفع نیازهای اولیه و از آب درآوردن گلیم هرکدامشان است؛ همین موضوع سبب میشود تا به زندگی بدوی برگردند و بدون در نظر گرفتن قوانین یک زندگی اجتماعی، با جامعهای که در آن فرودست و فرادست دیده میشود، به زندگی خود ادامه دهند؛ شرایطی که همه چیز را برای بروز خشونت و از دست رفتن آن معصومیت اولیه فراهم میکند و تا جایی پیش میرود که میتواند به بروز یک فاجعه بینجامد. در واقع این شخصیتها برای یافتن راهی برای زندگی بهتر سوار این هواپیما شدهاند، اما خود جامعهای را رقم زدهاند که زندگی، شخصیت و آرمانهای آنها را مانند موریانهای از درون تهی میکند و میبلعد.
کتاب «خداوندگار مگسها» جزو آثاری است که معمولاً سایتهای مرجع در معرفی بهترین کتابها، قرار دارد. این اثر تاکنون از منظرهای مختلف نقد اجتماعی، روانشناسی و از منظر جامعهشناسی مورد بررسی قرار گرفته است. برخی معتقدند که نویسنده با خلق این اثر تلاش داشته است نظام و نگاه نژادپرستی در کشورهای اروپایی را زیر سؤال ببرد و بگوید که انسانها با هر نوع نژاد، رنگ و اعتقادی میتوانند تا چه اندازه مخرب شوند. برخی دیگر نیز از منظر روانشناسی شخصیتها را بررسی کرده و به این باور رسیدهاند که نویسنده به خوبی توانسته از پس نشان دادن ریشه تعارضهای رفتاری انسانها برآید.
گلدینگ، نام «سالار مگس ها» را از ترجمه تحتاللفظی نامِ (Beelzebub) یا شیطان بزرگ در «کتاب مقدس» الهام گرفت. Beelzebub در لغت به معنای «پروردگار مگس» است که با ظاهری شبیه به مگس تصویر میشود. در کتاب مقدس (انجیل متی)،Beelzebub شاهزاده دیوها نامیده شده است. او در ابتدا یکی از «سِرافیم» (نام گروهی از فرشتگان در یهودیت و مسیحیت) بود که از شیطان پیروی کرد و به یکی از شیاطین جهنم تبدیل شد. قدرت او در این بود که انسان را از طریق غرور وسوسه کند و بر انسانها در قالب مگس ظاهر میشد. در کتاب گلدینگ، گویی پسرهای نوجوان به غرور اینکه میتوانند جامعه را به طور عادی اداره کنند، آلوده شدهاند و سالار مگسها از طریق اعمال آنها، جزیره را مسموم کرده است.
چاپ سوم «خداوندگار مگسها» در 327 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 160 هزار تومان توسط انتشارات امیرکبیر در زمستان 1401 به بازار کتاب عرضه شده است.
انتهای پیام/