پیامهای تربیتی "منصور" به عنوان الگوی واقعی و باورپذیر
منصور یک ابرقهرمان دست نا یافتنی نیست او قهرمان قابل لمس است، مخاطب با منصور همراه میشود و با او همذات پنداری میکند چون اغراقی در شخصیتپردازی او مشاهده نمیکند. از همین رو میتوان گفت منصور یک الگوی باور پذیر عینی برای نسل امروزی است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تحلیل محتوایی با رویکرد تربیتی برای خانوادهها، بچهها و جوانان میتواند فیلمها را از این منظر مورد واکاوی قرار دهد و در نتیجه آثاری که از چنین ارزشهای فرهنگی برخوردار باشند را به مردم معرفی کند. سایت "چی خوبه؟" در این راستا مؤلفههای مهم نظام تربیتی مورد نظر خود را در فیلم منصور مورد بررسی قرار داده است که در ادامه گزارش آن را که به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفته است میخوانیم:
سازمان اوج که تاکنون بیشتر به تصویر کردن سرگذشت فرماندهان سپاه پرداخته است این بار زندگی «منصور ستاری» یکی از فرماندهان ارشد ارتش را دستمایه ساخت فیلم کرده است. تیمسار منصور ستاری در سالهای آخر جنگ (سال 1365)، زمانی به فرماندهی نیروی هوایی ارتش رسید که تجهیزات کافی در دسترس پدافند نیروی هوایی کشور نبود. فیلم منصور در همین بستر زمانی روایت شده است. این فیلم از زوایای مختلف قابلیت واکاوری دارد اما یک بعد مهم آن ارزیابی از بعد «تربیتی و فرهنگی» است.
روایت منصور برای سالهای آخر جنگ است؛ سالهایی که کشور زیر فشار جنگ و مشکلات اقتصادی است و در این شرایط سخت، منصور به فکر تولید در یکی از فناورانهترین صنایع جهان است. این تلاشها 11 سال بعد و حتی بعد از شهادت ایشان به سرانجام میرسد. این موضوع این پیام را به مخاطب میدهد که اگرچه تولید کردن موانعی دارد اما باید به نتیجه امیدوار باشیم.
منصور یک شخصیت واقعی در تاریخ جنگ ایران است و فیلم منصور تنها یک برش از زندگی او یعنی پروژه به ثمر نشاندن آذرخش است. این شخصیت، از سال 1365 تا 1373، منشأ خدمات فراوانی در کشور و نیروی هوایی شد. با ابتکارات او در زمینه رادارها و پدافند هوایی در طول عملیات والفجر 8 و ظرف یک هفته 80 فروند هواپیمای فوق پیشرفته بعثی را ساقط کردند. آذرخش فقط یکی از پروژههای اوج 110 شامل سه پروژه هواپیمای آموزشی پرستو، جت آموزشی و جنگنده آذرخش بوده است.
با ابتکار منصور، دانش بومی و فناورانه در طراحی و ساخت هواپیماها و جتهای جنگنده بومی در اوج 110 آغاز و بومیسازی شد و مشکل تحقیق و توسعه در نیروی هوایی ارتش حل شد. منصور از تعمیر و بازسازی در آن سالهای سخت شروع کرد و ما امروز شاهد انواعی از جنگندههای تمام ایرانی هستیم. منصور با اینکه هیچ گاه خلبان نبود و تخصص او در رادارها و پدافند بود، اما به فرماندهی این نیرو درآمد و حتی طراحی آذرخش را هم خودش انجام داد و ثنایی هم مدیر اصلی تیم طراحی بود.
منصور، مدیری اهل میدان است برای رسیدن به اهداف والایش از همه چیز خود میگذرد، او دغدغه خودکفایی دارد. چالشهای واقعی و ملموسی که دلالان و خودیهای منفعتطلب برای او پدید میآورند؛ کشش خوبی به داستان داده است. اگر سختیهای تولید و خودکفایی را نچشیده باشد، روزانه از رسانهها دنبال کرده است. منصور یک افسر عالی رتبه نظامی است که شخص رئیس جمهور از او حمایت میکند اما با این حال زیر مجموعه رئیس جمهور و سایرین برای او مشکلسازی میکنند اما کارشکنیها در اراده او خللی ایجاد نمیکند.
منصور بلند نظر است. اگرچه از پایبندترین افراد به ساختار نظام است اما تعصب بیجا ندارد و نقاط فسادزای سیستم را از دادستانی تا مجلس به خوبی میشناسد. او جلوی شرکت یاشی که مربوط به وزرات دفاع است؛ قد علم کرده و میداند که سختی های زیادی خواهد کشید اما با این حال حالش خوب است. آن موضوعی هم که او را به سکته میرساند؛ خیانت یکی از نیروهای خودش است.
منصور یک ابرقهرمان دست نایافتنی نیست او قهرمان قابل لمس است، مخاطب با منصور همراه میشود و با او همذاتپنداری میکند چون اغراقی در شخصیتپردازی او مشاهده نمیکند. از همین رو میتوان گفت منصور یک الگوی باور پذیر عینی برای نسل امروزی است.
انتهای پیام/