«آزادسازی سوسنگرد» یعنی ایستادگی «تن» در برابر «تانک»+ صوت
مسئله مهم همکاری برادران بود که با تکبیر جلوی تانکها میرفتند و موفق برمیگشتند؛ میگفتند دعا کنید شهر سقوط نکند تا مقابل خداوند و اماممان شرمنده نشویم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، روز 25 آبان ماه سال 1359، سوسنگرد زیر آتش توپ و خمپاره نیروهای عراقی قرار داشت. دشمن که از روز گذشته شهر راکاملاً محاصره و نیروهای خود را در اطراف شهر مستقر کرده بود، اولین حمله خود را صبح زود از سمت جاده هویزه شروع کرد.
در نبردهای کوچه به کوچه، برادران با پنج تانک عراقی، درگیر شدند که پس از انهدام سه تانک، حمله متوقف شد و مجدداً تانکهای عراقی را از بیرون شهر به اجرای آتش پرداختند.
نیروهای دشمن که از سمت بستان (شمال غربی شهر) در دو کیلومتری مستقر شده بودند از سمت شمال، 15 تانک در آستانه شهر، به کوبیدن مواضع مدافعان مشغول بودند و جنگ تانک و تن به شدت جریان داشت.
از طرف حمیدیه (شرق سوسنگرد) نیز دروازه شهر در اختیار نیروهای دشمن بود و نیروهای خودی از ابتدای شهر به طرف ساختمانهای داخل شهر عقبنشینی کرده بودند.
اگر تا ساعت 9 صبح کمک قطعی نمیرسید، سوسنگرد سقوط میکرد و همه قطعا می شدند.
ساعت 9 صبح، یک افسر ژاندارمری از سوسنگرد اطلاع داد که نیروهای عراقی وارد شهر شده خیابان به خیابانها میآید و چند خیابان را در اختیار دارند.
حدود 200 نفر در شهر مقاومت میکردند در حالی که تعداد بسیاری شهید و زخمی شده بودند. احتیاج به کمک زیادی بود دیوار فولادینی از تانکهای دشمن اطراف سوسنگرد را در محاصره داشت.
* روایت شهید علی تجلایی فرمانده وقت عملیات سپاه در سوسنگرد
صبح روزه 25 آبان ماه 1359 دوباره حمله شروع شد، ناراحتی برادران از دیر رسیدن نیروهای کمکی بود. البته نه از اینکه به شهادت نائل خواهند آمد. بلکه از اینکه چون پیشوایانشان حسین (علیه السلام) در سنگرهای سوسنگرد، غریب مانده بودند و غریبانه می جنگیدند.
واقعا مثل حسین (علیه السلام) در دل خود با خدای خود سخن میگفتند آیا کسی هست مرا یاری دهد؟ چیزی که ما را ناراحت میکرد از دست دادن یاران بود بهترین دوستانمان، بهترین برادرانمان در خون میغلتیدند.
در این روز عراقیها حلقه محاصره را تنگتر کردند مهمات کم کم تمام شد که با زدن ضربه شدید به عراقیها مقداری از مهمات آنها را به دست آوردیم.
در این روز دیگر جای سالمی در شهر نمانده، اکثر برادران زخمی و شهید شدند، ولی برادران هر لحظه مصممتر میجنگیدند.
نیروهای عراقی که ضربه شدیدی خورده بودند، مثل دیوانهها تمام خانهها و خصوصاً ساختمانهای بلند را که میدانستند ما در آنها مستقر هستیم، به توپ و تانک میبستند.
البته نتیجه جنگ برای ما خوب بود، زیرا با به جا گذاشتن تعدادی زخمی و شهید توانستیم، حمله شدید آنها را دفع کنیم و خیلی از نفرات و تانک ها را از بین ببریم.
مسئله مهم همکاری برادران بود که با تکبیر جلوی تانکها میرفتند و موفق برمیگشتند؛ میگفتند دعا کنید شهر سقوط نکند تا مقابل خداوند، امت و اماممان شرمنده نشویم.
در این روز تمام برادران مهربانی و قدرت دوشادوش هم جنگیدند. یک دکتر ژاندارمری بود که طی دو روز خیلی موثر واقع شد. ولی مسئلهای که دردآور بود، نبودن دارو و حتی باند بود و فقط برخی را به ملحفه سفید میبستند.
شهر وضع عجیبی داشت، واقعا میدان کربلا بود، در هر کوچه و خیابان خون پاکباختگان اسلام به چشم میخورد. شهر در آتش میسوخت، صدای ناله زخمیها از مسجد و خانه ها در شهر میپیچید و بهراستی نالههای آنها و دعای ملت مستضعف بود که باعث میشد خداوند متعال به ما کمک کند.
دوباره نیروهای باقی مانده را منظم کردیم که در خانههای مختلف سنگر گرفتند به نگهبانی ادامه دادند تا صبح این دیوانه های بعثی و این مزدوران آمریکایی شهر را کوبیدند.
در این روز نتیجه جنگ برای ما خیلی خوب بود به من خبر دادند که نیروهای کمکی در نزدیکی شهر هستند ولی ما باور نمیکردیم تا اینکه نزدیکیهای ظهر بهاتفاق برادران به طرف جاده رفتیم، در این موقع نیروهای سپاه را که در جاده پیش میآمدند، ندیدیم.
این لحظه گفتنی نیست که از خوشحالی همه دعا میکردند و شکرخدا به جا میآورند؛ همدیگر را در آغوش میکشیدند و گریه میکردند. البته گریه خوشحالی.
هوانیروز و توپخانه ارتش و سپاه پاسداران تانکهای دشمن را در محور کرخهکور منهدم کرده بودند؛ آسمان را دود و آتش گرفته بود شروع به پاکسازی شهر کردیم و نیروهای پراکنده بعثی را کشته یا دستگیر کردیم.
در این روز من از قسمت پا تیر خوردم اگر در این لحظه این تیر به جمجمهام هم میخورد ناراحت نبودم، چون با خیال راحت شهید میشدم، زیرا دیگر سوسنگرد آزاد شد.
ولی این مزدوران، این بعثیهای آمریکایی که آلت دست اربابان آمریکایی و روسی خود هستند، نمیدانند که این ملت با وعده خداوند متعال مهربان به مستضعفان داده، شکست نخواهند خورد و ما تا سرنگونی رژیم بعثی عراق خواهیم جنگید.
* منبع: لطفالله زدگان، علیرضا، روزشمار جنگ ایران و عراق هویزه
در همین راستا بخشی ازکتاب صوتی نبرد امام مهدی(عج)که به حوادث 26 آبان و آزادسازی سوسنگرد پرداخته را بشنوید:
انتهای پیام/