چرا دیپلماسی اقتصادی اهمیت دارد؟
اگر قبول داشته باشیم ایران در حال حاضر در یک جنگ تمام عیار اقتصادی قرار گرفته است، بایستی متناسب با دوران جنگ اقدامات و تصمیمات آنی و به هنگام و البته حسابشده صورت بگیرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، پژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام با همکاری مؤسسۀ آیندهپژوهی جهان اسلام در نشستی تخصصی در تاریخ 19 مرداد ماه 1400 با دعوت از کارشناسان امر آقایان، دکتر احمد سبحانی، سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در ونزوئلا، مکزیک و مدیرکل اسبق آمریکای لاتین و غرب آسیا وزارت امور خارجه و محمد رضا مودودی، سرپرست اسبق سازمان توسعه تجارت؛ به بررسی«اولویت دیپلماسی اقتصادی در سیاست خارجی دولت سیزدهم» پرداخت. در ادامه اهم محورهای مطرح شده در این نشست ارائه می شود:
در ابتدای جلسه آقای دکتر علی هادوی، دبیر نشست، مقدمه ای تفصیلی از موضوع و همچنین جایگاه دیپلماسی اقتصادی در دولت گذشته ذکر کرد. وی در یک تقسیم بندی تاریخی نقطه عطف تحول و رشد دیپلماسی اقتصادی در روابط بین الملل را به بعد از تحولات جنگ سرد و گذر از هژمونی نظامی به جهانبینی اقتصادی مرتبط کرد. به گونه ای که از این دوران به بعد، دیپلماسی اقتصادی تبدیل به یکی از ابزارهای اصلی قدرت در میان کشورها شد. ایران نیز مانند همه کشورهای دنیا می بایست در این زمینه گام های جدی و موثری اتخاذ کند و به دنبال تشکیل هرچه سریعتر این کلان نظریه باشد که همچنان خلأ آن در سیاست خارجی آن به شدت احساس می شود. در ادامه دکتر هادوی سوالات خود را در بعد مشکلات نظری و عملی در حوزه دیپلماسی اقتصادی از کارشناسان این حوزه پرسیدند:
سبحانی: بخش عمده ای از مشکلات و ناهماهنگی ها ناشی از داخل است تا خارج
آقای دکتر سبحانی در بخش نخست سخنرانی خود اظهار کرد که: دیپلماسی اقتصادی در بعد نظری در نزد دولتمردان و سیاستمداران مورد قبول همه کارشناسان می باشد اما به نظر می رسد مشکل اصلی کشورمان بیشتر در بعد عملیاتی و قوانین و مقرارات دست و پا گیر در این حوزه است. بخش مهمی از مشکلات صادراتی کشور متاسفانه ناشی از مشکلات داخلی خودمان است. با مثال اگر بخواهم صحبت کنم، قیمت موز که از اکوادور وارد می شود حدودأ 20 هزار تومان می شود در حالی که قیمت خیار تولید داخل که مثلا از ورامین می آید نیز 20 هزار تومان به دست مصرف کننده می رسد، این نشان می دهد که یک جای کار مشکل دارد. سازمان ها و نهاد های مربوطه نیز هرکدام در کشور ساز خود را کوک می کنند و یک ناهماهنگی فراوانی را در حوزه دیپلماسی اقتصادی و صادرات می توان به وضوح مشاهده کرد و این در حالی است که تا زمانی که ما در این عرصه به یک مدیریت واحد و عمل کردن تحت لوای یک بخش مشخص نرسیم، راه به جایی نخواهیم برد. بخش عمده مشکلات حوزه صادرات و تجارت خارجی ما داخلی است و ما در این حوزه دچار یک نوع خود تحریمی هستیم.
- نقش وزارت امورخارجه در دیپلماسی اقتصادی
به نظر من هر چیزی که در بعد اقتصادی در خارج از مرزها به کشورمان مربوط می شود در وهله نخست به سفیر و وزارت امور خارجه کشور مربوط می شود و وزارت خارجه باید خودش را متولی آن بداند و پیگیر جدی مشکلات اقتصادی پیش آمده باشد، سفیر، رایزن اقتصادی و سرکنسول دائمأ بایستی در گمرکات، نواحی مرزی و مناطق اقتصادی منطقه محل خدمت خود تردد داشته باشد و مشکلات را به مرکز منعکس نمایند و برای حل و فصل مشکلات اقتصادی در اسرع وقت تلاش نماید. اما وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در طول چند دهه گذشته، بدلیل آموزش ها و تعلیمات ناقص اصلا اقتصادی نیست و اقتصادی فکر نمی کند. سفرای ما بیشتر سیاسی هستند تا اقتصادی؛ همین الان شاید 50 درصد از سفرای ما کد بین المللی کالا و ال سی را هنوز کامل نمی دانند چیست. ماموریت اصلی وزارت خارجه و سفارتخانه ها آوردن ثروت و قدرت برای کشور است اما بیشتر کار سفرا در حال حاضر اقتصادی نیست. مسئول و متولی اولیه دیپلماسی اقتصادی کشور وزارت امور خارجه است و در مرحله بعد دستگاه های مربوطه در داخل نیز باید با این نهاد همکاری و همراهی لازم را داشته باشند تا موتور دیپلماسی اقتصادی به راحتی به گردش در آید.
- کریدور شمال – جنوب
این کریدور همان طور که می دانید، اروپا و روسیه را به چین و هند مستقیم وصل می کند و با یک سرمایه گذاری 500 میلیون دلاری برای راه اندازی این شاه راه، می توان سالی حداقل 10 میلیارد دلار آورده کسب کنیم و علاوه بر آن بر قدرت سیاسی و چانه زنی خودمان در منطقه نیز بیفزاییم و مسئولیت مستقیم آن با وزارت امور خارجه است که متولیان امر در داخل و حتی سرمایه گذار خارجی را به تکمیل هرچه سریع تر این مگا پروژه، ترقیب نماید. این کریدور به نظر من برای دیپلماسی اقتصادی ایران از نان شب هم واجب تر است. چراکه می تواند کشورمان را به یک هاب ترانزیتی در منطقه تبدیل نماید. اما متاسفانه بازهم شاهد کم کاری و عدم تکمیل این پروژه پر بازده می باشیم. لذا انتظاری که از مسئلین وزارت راه و وزارت امور خارجه در دولت سیزدهم می رود، تکمیل و راه اندازی هرچه سریع تر این پروژه است.
- نقش سفیر و رایزن های اقتصادی
سفیر در کشورهای محل خدمت خود، بعنوان فرمانده اقتصادی محسوب می شود و رایزن های اقتصادی در واقع در حکم بازوهای کمکی سفرا هستند. متاسفانه امروزه همه کارها در حوزه اقتصاد به رایزن ها محول شده و سفرا نقش اندکی در این حوزه دارند. در حالی که سفیر بایستی از محل اقامت خود خارج شود و به صورت ادواری پیگیر مسائل و مشکلات تجار و شرکت های ایرانی بشد. توجه داشته باشید که سفیر برای اداره سفارتخانه نمی رود بلکه برای اداره و ارتقاء سطح روابط به ماموریت فرستاده می شود. به نظر بنده کارنامه سفیر در دوره ماموریت بایستی به طور ادواری از لحاظ دیپلماسی اقتصادی و آمارهای صادراتی مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد و یکی از ملاک های موفقیت یا عدم موفقیت سفرا در ماموریت ها بحث دیپلماسی اقتصادی و همراهی با شرکت های ایرانی و به طور کلی بخش خصوصی می باشد.
- نپرداختن به دیپلماسی اقتصادی با همسایگان
یکی دیگر از مشکلات جدی ما عدم توجه به اولویت های اقتصادی در میان 15 کشور همسایه است. ما فرصت های فراوانی در حوزه اقتصادی در میان همسایگان داریم که به آنها توجه جدی نمی شود. برای مثال سرمایه های افغانستان بعد از ناآرامی ها، به سمت دبی، هند و پاکستان سرازیر شده و این در حالی است که ایران در همسایگی این کشور قرار دارد و می توانست در این حوزه فعال تر باشد. یا مثلأ پاکستان با 200 میلیون جمعیت اصلا به آن توجه نمی شود. حدود 67 درصد صادرات پاکستان منسوجات است. منسوجات پاکستانی بعد از صادرات به ترکیه تبدیل به پوشاک ترک شده و روانه بازار ایران با چند برابر قیمت می شود. مثال دیگر، افغانستان سوخت مورد نیاز خود را به جای ایران از کردستان عراق وارد می کند و یا ارمنستان بعد از بحران قره باغ و اختلاف با ترکیه که طی نامه ای به ایران کالاهای ایرانی را جایگزین کالاهای ترک کرد و ما هنوز از آن هیچ استفاده ای نکرده ایم. مثال دیگر اتحادیه اقتصادی اوراسیاست که باید جدی تر در آن وارد عمل شویم و از این فرصت استفاده مناسب تری داشته باشیم.
مودودی: راهی که چین رفت و ما نرفتیم
- جنگ اقتصادی
دنیا بعد از به دست آوردن تکنولوژی های نوین جنگ های نظامی و سنتی خود را به جنگ های روانی، اقتصادی، نرم و ... تغییر داده است که بدون دادن تلفات و هزینه های سنگین انسانی و مالی و با استفده از تحریم های اقتصادی اهداف خود را دنبال می کنند. پس اگر قبول داشته باشیم که ایران در حال حاضر در یک جنگ تمام عیار اقتصادی قرار گرفته است، بایستی متناسب با دوران جنگ اقدامات و تصمیمات آنی و به هنگام و البته حساب شده صورت بگیرد. متاسفانه علیرغم اینکه در دو دهه گذشته این جنگ اقتصادی را تجربه کرده ایم اما هنوز به این بلوغ نرسیده ایم که تصمیمات ما در زمان جنگ نباید همان تصمیمات دوران صلح باشد و مسئلین ما باید به این بلوغ برسیم که در حال حاضر در یک جنگ تمام اقتصادی هستیم و در جنگ اقتصادی، سربازان شما شرکت ها تجاری و صادرکنندگان کالا و خدمات محسوب می شوند. به نظر شما رئیس جمهور پیشین چند جلسه یا صادرکنندگان و شرکت های فعال در امر صادرات جلسه داشته است؟
چین با هزینه حدودأ 310 میلیارد دلار بعد از 1979 تا 1996 نه تنها 200 میلیون شغل ایجاد کرد بلکه ساختار و زیرساخت های اقتصادی را به وجود آورد که امروزه حدود 2500 میلیارد دلار صادرات به کل دنیا دارد. این در حالی است که ایران در 60 سال گذشته بالغ بر 2000 میلیادر دلار درآمد ارزی داشته است که 85 در صد آن بعد از انقلاب و 65 درصد آن برای همین دو دهه گذشته است. ایران با 7 برابر منابع مالی بیشتر نسبت به چین نتنها 200 میلیون شغل ایجاد نکرد. بلکه کل صادرات نفتی و غیر نفتی ما در حال حاضر به 80 میلیارد دلار هم نمی رسد. وقتی به آمار اقتصادی نگاه می کنیم، متوجه می شویم که بیش از1350 میلیارد دلار از 2000 میلیارد دلار، صرف واردات به کشور شده در حالی که چین از این منابع در راه ساخت زیرساخت های اقتصادی خود استفاده کرد و ما برای واردات. وارداتی که امروزه تبدیل به یک رانت قوی شده که اجازه تغییر و تحول هم به شما نمی دهد.
- واردات یا صادرات ؟
امروزه واردات در ایران بدون اغماض می گویم که وحشتناک درگیر فساد سیستماتیک می باشد که به راحتی مدیر کل را برای نیل به منافع خود تغییر می دهند. این در حالی است که باید بگویم تنها کشوری در دنیا هستیم که به وارد کننده یارانه ( ارز 4200 یا نیمایی ) می دهیم اما صادرکننده را با دستورات شخصی مانع صادرات آن می شویم. صادرکننده ای که با هزار زحمت بازاری برای خود تدارک دیده اما با قوانین داخلی محدودکننده، رقیب او در منطقه جای آن را می گیرد. به نظر من بخش صادرات در دو دهه گذشته که در جنگ اقتصادی قرار داریم، ضربه مهلک خورده و در مقابل بخش واردات تبدیل به یک قول فسادزا شده است. به گواه آمار، در دوره دوم آقایی روحانی صادرات ایران 50 میلیارد دلار افت کرده است و تنها در سال 99 حدود 7 میلیارد دلار صادرات کاهش داشته است و این فاجعه است. کاهش 50 میلیادری صادرات به منزله کاهش حرکت چند میلیون کشتی، قطار، کشنده های ترانزیتی می باشد؟ زمانی که سرمایه اجتماعی یک کشور اعتمادش را نسبت به سیستم و عملکرد آن تضعیف شود نتیجه اش می شود این که سرمایه خود را در دبی، عمان و استانبول و .... سرمایه گذاری می کند. تا زمانی که اعتماد بخش خصوصی تضعیف شود روند سرمایه گذاری نیز نمی تواند به درستی شکل بگیرد.
- عدم وجود اهلیت در مدیرت خرد و کلان
اهلیت مدیریت در لایه های خرد و میانی در کشور وجود ندارد و این مسئله یک ضعف بسیار بزرگ برای اداره کشور محسوب می شود. ما در کشور امروزه نیاز به یک خانه تکانی اساسی در حوزه مدیریت و اهلیت داشتن آنها داریم. جوان گرایی و استفاده از پتانسیل های فراوان نخبگان صنعتی و دانشگاهی بعنوان مدیران و مشاوران مسوئولین یکی دیگر از راهکارها در این زمینه می تواند محسوب شود.
انتهای پیام/