یادداشت| داوری پایانی درباره «دولت اعتدال» در آخرین دیدار
"حسن روحانی ریشه دشواریهای اقتصادی را تحریم میدانست و تصوّر میکرد از طریق مذاکره و عقبنشینی از دستاوردها، خواهد توانست که طرفهای غربی را به برداشتنِ تحریمها وادارد درحالیکه با وجود عقبنشینی هیچ حاصلی جز خسارتِ محض بهدست نیاورد."
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی به تحلیل آخرین دیدار هیئت دولت دوازدهم با رهبر معظم انقلاب پرداخت.
متن یادداشت به شرح زیر است:
[1]. بعضی جاها «مطابقِ انتظارات»، بعضی جاها «مخالفِ انتظارات»
«عملکرد دولت جناب آقای روحانی در بخشهای مختلف یکسان نبوده؛ آنچه ما در این برههی زمان دیدیم، بعضی جاها بر طبق انتظارات بود، بعضی جاها بر طبق انتظارات نبود.»(بیانات در آخرین دیدار رئیسجمهور و هیئت دولت دوازدهم، 6/5/1400).
در این عبارت، مشخص نشده که دولت روحانی، تا «چه اندازه» بر طبق انتظارها پیش رفت و تا «چه اندازه» پیش نرفت؛ تنها به همین اشاره شده که کامیابیها و ناکامیهایی داشته است. و روشن است که وجود ناکامیها در حدّ طبیعی، موجّه است و نمیتوان از هیچ دولتی توقع داشت که بهطور کامل و تمامعیار، بر طبق توقعها و سیاستها پیش برود و مطلوبِ محض باشد، امّا مسأله این است که ناکامیهای دولت روحانی در حدّ طبیعی و معمول بودهاند، یا این دولت، با شکستهای بزرگ و افولهای متعدّد روبرو بوده است؟!
[2]. بایستگیِ تناسبِ «هدفهای دولت» با «هدفهای انقلاب»
«من آن روز هم به جناب آقای روحانی گفتم که مبنای کارها بایستی پیشبردِ اهداف انقلاب باشد. ما یک کشور انقلابی هستیم، ما انقلاب کردهایم، این مردم انقلاب کردهاند، جان دادهاند، تلاش کردهاند، سالهای سال زحمت کشیدهاند، با اینهمه خطر مواجه شدهاند و برخورد کردهاند و ایستادگی کردهاند برای خاطرِ اهدافِ انقلاب و مبانیِ انقلاب؛ باید برای این اهداف کار کرد؛ تلاش و هدف بایستی این باشد و با آن اهداف تطبیق بکند.»(بیانات در آخرین دیدار رئیسجمهور و هیئت دولت دوازدهم، 6/5/1400).
آیتالله خامنهای از زمانی که در جایگاهِ زعامت انقلاب قرار گرفت، همواره دغدغه «انقلاب» را در سر داشته و به آن پرداخته و کارگزاران نظام را به آن فراخوانده است، امّا در این دولت، حسّاسیّتهای ایشان بسیار پُررنگتر و برجستهتر شد و مسألۀ «انقلاب» و «انقلابیگری» و «انقلابیبودنِ» ساختارهای دولتی، به یک مقوله غلیط و حجیم در گفتارهای ایشان تبدیل گردید. این امر بدان دلیل بود که حسن روحانی پیش از این تصریح کرده بود که باید میان «انقلاب اسلامی» و «نظام جمهوری اسلامی»، تنها یکی را انتخاب کرد، چون این دو با هم و در کنار یکدیگر، قرار نمیگیرند. به باور او، «انقلاب اسلامی»، ما را به تنشزایی و مواجهه با غرب و دنبالکردن هدفهای بزرگ و آرمانی فرامیخواند، درحالیکه در رهیافتِ «نظامِ جمهوری اسلامی»، ما میپذیریم که شهروند مطیعِ دهکده جهانی باشیم و به نظمِ تجدُّدی گردن بنهیم.
در مقابل این برداشت، آیتالله خامنهای در بیانیّه گامِ دوّم انقلاب، «نظریه نظامِ انقلابی» را مطرح کرد و این دو مفهوم را با یکدیگر، «قابلجمع» دانست و تأکید کرد که نباید از مقاصد و غایاتِ انقلاب دست کشید و نظام در هاضمه «نئولیبرالیسمِ جهانی»، استحاله نمود.
[3]. نتایجِ تجربه تلخِ «اعتماد به غرب» در دولتِ اعتدال
«دیگران باید از تجربههای شما استفاده کنند. خب حالا یک تجربه را من بهخصوص یادداشت کردهام، حرفی است که من مکرّر [در گفتگو] با شماها و با مردم تکرار کردهام، [...] این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب [...]. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هر جا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ [...]. مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهیِ غرب موکول کرد و منوط کرد، چون قطعاً شکست میخورَد، قطعاً ضربه میخورَد. شماها هم هر جایی که کارهایتان را منوط کردید به [همراهی] غرب، ناموّفق ماندید؛ هر جایی که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد عَلَم کردید و حرکت کردید موفّق شدید.»(بیانات در آخرین دیدار رئیسجمهور و هیئت دولت دوازدهم، 6/5/1400).
مرکزیترین و بنیادیترین چاره و اندیشۀ حسن روحانی از زمان تبلیغاتِ انتخاباتی در سال 92 تا همین روزهای پایانیِ دولتش، ایجاد «گشایشِ اقتصادی» با تکیه بر «مذاکره با غرب» بود. او ریشه دشواریهای اقتصادی را تحریم میدانست و تصوّر میکرد از طریق مذاکره و عقبنشینی از دستاوردها و فتوحات، خواهد توانست که طرفهای غربی را به برداشتنِ تحریمها وادارد، درحالیکه با وجود عقبنشینیهای فراوان و امتیازدهیهای گسترده، هیچ حاصلی جز خسارتِ محض بهدست نیاورد.
روحانی ازیکسو، مزیّتها و ظرفیّتهای بهدستآمده در دوره پیش از خود را واگذار کرد، و از سوی دیگر، چیزی به دست نیاورد، جز «وعدههای کاغذی» و «امیدهای سرابگونه». روحانی، رونقِ معیشتیِ مردم را به «کنشِ غربیهای» وابسته و مشروط کرده بود، درحالیکه نباید وعدههای خویش را بر امکانهای معلّق و لغزندۀ بیرونی، استوار میساخت. این خطا سبب شد که ناکام بماند و دولتش، حتّی پایانِ خوش نداشته باشد.
[4]. دیگر مجال نیست!
«وقت تمام شد؛ [البتّه] حرف هست، حرف برای گفتن زیاد است، منتها دیگر مجال نیست؛ یک مقداری از وقت مقرّرمان هم گذشت.» بیانات در آخرین دیدار رئیسجمهور و هیئت دولت دوازدهم، 6/5/1400).
سخنان آیتالله خامنهای در این دیدار، در مقایسه با سخنانی که ایشان در دیدار با دولتهای دیگر گفته بود، بسیار اندک بود که گویا یکی از علل آن گزارش تفصیلی است که حسن روحانی ارائه کرده است.
انتهای پیام/