مناظره عنقا و طالبزاده درباره مدیریت فرهنگیِ روشنفکران و حزباللهیها: میگفتند حاتمیکیا نفوذی و آوینی وصله ناجور است!/ فیلمهای غیراخلاقی جشنواره فجر احمدینژاد صدای همه را درآورد+ فیلم
دو چهره فرهنگی در خبرگزاری تسنیم درباره فرهنگ و هنر در دولتهای قبل و چالشهای آن در دولت سیزدهم صحبت کردند که در این میان به نکات قابلتوجهی اشاره شد.
خبرگزاری تسنیم ـ مجتبی برزگر: نادر طالبزاده متولد 1332 در تهران کارگردان، مستندساز، تهیهکننده و مجری تلویزیونی است. او دبیر کنفرانس بینالمللی افق نو، دبیر جشنواره فیلم عمار، از افراد مؤثر در تأسیس شبکه افق سیما و عضو هیئت اندیشهورز این شبکه است، طالبزاده دارای مدارک تحصیلی کارشناسی ادبیات انگلیسی از دانشگاه راندولف میکن و کارشناسی ارشد کارگردانی سینما از دانشگاه کلمبیا است. او فعالیت هنری را از سال 1359 در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران با ساخت فیلمهای مستند آغاز کرد. از دیگر فعالیتهای او میتوان به تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی و مدیریت مرکز تحقیقات و مطالعات سینمایی در معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد.
طالبزاده دانشجوی فیلم دانشگاه کلمبیا بود که پس از انقلاب به ایران آمد تا از آن فیلمبرداری کند. او فیلمی 35دقیقهای دربارهٔ تسخیر لانه جاسوسی آمریکا ساخت. وی از منتقدان دائمی سیاستهای رسانهای آمریکا است و بعضاً در برنامههای تلویزیون ایران بهعنوان کارشناس سینمایی حضور مییابد. بشارت منجی نام سریالی است که بهکارگردانی نادر طالبزاده ساخته شد. این فیلم بر اساس زمینههای مشترک بین اسلام و مسیحیت ساخته و پرداخته شده است.
حامد عنقا نویسنده و تهیهکننده نامآشنایی در تلویزیون، سینما و نمایشخانگی به شمار میرود. او زاده 1357 در تهران، طراح، فیلمنامهنویس و تهیهکننده است. وی از سال 1378 فعالیت خود را با ساخت مستندهای اجتماعی آغاز کرده است. وی در دورههای مختلف در تلویزیون، سینما و صنعت موسیقی بهعنوان طراح، تهیهکننده و سرمایهگذار فعالیت کرده است. همچنین وی بهعنوان مربی و معلم کارگاهها و دورههای مختلف کارآفرینی و خلاقیت در زمینه فرهنگی و هنری فعالیت کرده است.
حامد عنقا کارش را در سال 1378 در تلویزیون بهعنوان مدیرتولید مجموعه «خانه قدیمی» آغاز کرد و در ادامه به کار مستندسازی اجتماعی روی آورد. یک سال بعد کارگردانی سریال «به همین سادگی» را برای شبکه پنج بهعهده گرفت که در آن بازیگرانی چون اکبر عبدی، اکبر رحمتی، غلامرضا نیکخواه و عارف لرستانی حضور داشتند. در سال 1388 فیلمنامه «نردبام آسمان» بهکارگردانی محمدحسین لطیفی را نوشت و در سالهای 1393 و 1394 هم بهعنوان نویسنده بهترتیب با سریالهای انقلاب زیبا بهکارگردانی بهرنگ توفیقی و تنهایی لیلا بهکارگردانی محمد حسین لطیفی همکاری کرد.
او در رادیو نیز تا به حال چندین بار اجرای برنامههای مختلف با محوریت موضوعات اجتماعی و فرهنگی را بهعهده داشته است. عنقا در سال 1396 سردبیر و مجری فصل جدید برنامه سینمایی سینما دو بود که از شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشد. در شبکه نمایش خانگی فارغ از قلب یخی، آقازاده را از او دیدیم که نویسندگی و تهیهکنندگی آن آثار را بهعهده داشت و همچنین به تلویزیون چند طرحی را ارائه داده است و قصد دارد کافر را برای نمایش خانگی بسازد.
بخشی از فیلم مناظره
نادر طالبزاده و حامد عنقا به خبرگزاری تسنیم آمدند و در قالب مناظرهای به بررسی فرهنگ و هنر در دولتهای قبل و چالشهای دولت سیزدهم پرداختند که بخش اول بههمراه ویدئوی آن منتشر میشود:
نکتهای که میرشکاک به حضرت آقا گفت/ شما با حفظ سمت وزیر ارشاد هم باشید
* چرا دولتها در حوزه فرهنگ و هنر عملکرد خوبی ندارند؟
طالبزاده: من فکر نمیکنم کاملاً اینطور باشد که موفق نباشند. بعضی از افرادی که مسئول امور فرهنگی کشور بودند یا بخشهای دیگر تخصصی زیرمجموعه فرهنگ و هنر بودند؛ در آن رشته تخصص داشتند اما کم بودند. سؤال از این جهت درست است اما در عین حال توفیقاتی هم داشتیم. بستگی به سواد آن رئیس هرم دارد معمولاً اینطور است که خود آن شخص چقدر با این مقوله آشنایی دارد.
فرض کنید در موضوع هنر چقدر با موسیقی و هنرهای تجسمی و ادبیات آشناست و همچنین در مورد فرهنگ وقتی وارد فرهنگ میشویم بحث تمدن هست اینها برمیگردد به خود شخصی که مسئول آن هرم است خود آن چقدر بار دارد.
این گزینش خیلی مهم است چهکسی انتخاب میشود، مثل صداوسیما است؛ از اول هم کج بوده است، اول کسی که رئیس صداوسیما گذاشتند قطبزاده بود که میخواست بعد از دو سال امام(ره) را نابود کند؛ این چهمسئولی است، چقدر تخصص رسانه دارد، بعد پشتسرِ آن کسی را میگذارند هیچ تخصصی ندارد.
فکر میکنم نزدیکترین کسی که تخصص داشت در مقطع کوتاهی فیلمسازی بود که اول انقلاب مسعود کیمیایی مدت کوتاهی مسئول صداوسیما گذاشتند، آن فرد حداقل میدانست سینما چیست، تاریخ سینما را میدانست آدمها را میشناخت.
بعد از این فرد، نفرات دیگری بهعنوان رئیس صداوسیما برگزیده شدند؛ شخصی که مدتی در مجلس بود، مدتی در شورای امنیت و اصلاً رشتهشان رسانه نبود، بنابراین شناخت و عملکرد فرهنگ و هنر و رسانه برمیگردد به اینکه چهکسی را رئیس هرم بگذارند.
میرشکاک شوخیای را نسبت به رهبر انقلاب داشت که خیلی قابل توجه است، میگفت "حضرت آقا با حفظ سمت وزیر ارشاد هم باشد."، این حرف کاملاً درست است؛ خصوصیات لازم را دارند و به عرصههای مختلف فرهنگی و هنری اشراف کامل دارند.
انتقاد به یک شبکه رادیویی
وقتی که شما الآن شبکه رادیویی دارید که 90 درصد موسیقیهایش طبق شرع اسلام حرام است و همه هم گوش میدهند، نشان میدهد آن اشرافی که نسبت به شناخت موسیقی درست و غیردرست بعضاً وجود ندارد، همه هم گوش میدهند و تأثیر وضعی در روح شما دارد، جمهوری اسلامی هم اجازه داده و دستاندرکاران امر نمیدانند موسیقی میتواند از این جنس باشد و فلان اشکالات را هم نداشته باشد. این شبکه آرام آرام شروع کرد و الآن فقط در اشعار اصطلاحاً قربان چشم و ابروی همدیگر رفتن است، ریتم آن ریتمِ رقص است و کسی جلویش را نمیگیرد.
پس ما یک مشکل بزرگ داریم یعنی اینکه صدمه میبینیم؛ منظورم این است باید خیلی با دقت مسئول امور فرهنگی و هنری را انتخاب کنند که این اتفاق در رسانه نیفتاده است و این مشکل بزرگی است؛ بهنظرم آن فرد مسئول، باید در رشته مربوطه فرهنگی و هنری مجتهد باشد، آنگاه همه را بهخط میکند و هماهنگیای که باید، به وجود میآید.
من یادم هست در جلسهای محضر رهبر انقلاب بودم، چند نفر بیشتر نبودند، حضرت آقا برگشتند به آقای زم گفتند (آن زمان روزهای دوشنبه آقای زم جلساتی داشت که هنرمندان را پیش حضرت آقا میآوردند): "میدانید که سرود برای کوهنوردی نداریم و سرودهای خوبی هم دارند، ما چرا نداریم و شما بروید سرود بسازید؛ هم شعرش را برای من بیاورید هم آهنگش را بیاورید."، این موضوع برای بیش از 20 سال قبل است؛ شخصیتی که هم موسیقی را میشناسند و هم شعر و کاملاً دخالت میکنند؛ البته فکر میکنم حوزه هنری این کار را نکرد. بهنظرم حساسیت در این موارد بسیار زیاد است.
تقریباً بعد از جوّی که در این 30 سال گذشته به وجود آمده که اغلب از آن طرفیها بوده است اصطلاحاً به آن لیبرال میگوییم و خلاف مسیر انقلاب بودند؛ و نتیجهاش را امروز میبینیم. بخشی این است که در فرهنگ و هنر هیچ کنترلی نبوده است. شاید جالب باشد که بدانید وقتی المنار تأسیس شد در مورد موسیقی مشورت کردند حتی با ما که "چهکار کنیم؟"
موسیقی استفاده شود یا نه؛ مدرن باشد یا جدید و یا همان آلات موسیقی و آهنگسازان باشند. چهچیزی زده بشود که تأثیر مخرب در روح نداشته باشد. حرام و حلال در موسیقی مهم است اما حساسیت بهروی آنها تقریباً نیست. یک مجتهد میخواهد که در این عرصه بیاید تا مسائل جزئیتر را ببیند و بررسی کند.
چرا وضع اینطوری است؟
در این قسمت افرادی که میگذارند کار کرده باشند، بشناسند، دغدغه داشته باشند و کارشان این باشد؛ در موقعیت شغلی قرار بگیرند و بتوانند تأثیر وضعی داشته باشند، مشکلی را حل کنند و استراتژیای را به وجود آورند. ما خرابتر کردیم و اعتراض شما برای اینکه میگویید "چرا وضع اینطوری است؟"، چون رهایش کردیم و به اینجا رسیدیم که در ماشین مینشینید موسیقی از رادیو پخش میشود که فکر میکنید نوار است؛ چون همهاش قربان چشم و ابروست!
نمیتوان اعتراض هم کرد چون شبکه رادیویی جمهوری اسلامی است؛ هیچکس هم اعتراض نمیکند در صورتی که ما در این زمینه خط و مرزی داریم و میتواند موسیقی را با اشراف مناسب و درست پخش کند. وقتی خطمشیِ آن مشخص شود چهچیزهایی را گوش بدهد و چهچیزهایی را گوش ندهد، کدام آهنگها و موسیقیها تأثیر منفی بهروی روح آدمی نداشته باشد؛ اینها همان حلقههای مفقودهای است که باید به آنها توجه کنیم.
حامد عنقا: جلوی آقای طالبزاده که حرف زیادی برای گفتن نیست، برای اینکه ما در اوایل نوجوانی و جوانیمان ادای ایشان را درمیآوردیم. اصطلاحاً دوست داشتیم اینشکلی شویم؛ آقای طالبزاده درباره بخشی از موسیقی مخصوصاً در صداوسیما بحث کردند و اگر به من فرصت دهید نگاهی به سِیر مدیریتی در وزارت فرهنگ و ارشاد داشته باشم.
همین دوستان امروزی که علمِ آزادیخواهی برداشتند؛ حلقه اولیه ارشادند!
شاید تلویزیون تأثیرش روی موسیقی و حتی فیلم و ذائقهسازی بیشتر باشد اما حوزه کتاب، سینما، تجسمی و... در این وزارتخانه هست؛ اینکه چه اتفاقاتی افتاد و چرا بعضی از مسائل ایجاد شد، چون بههرحال تعارف که نداریم در فضای انتزاعی که زندگی نمیکنیم یعنی یک راه طیشدهای هستیم و یک وضعیت موجود، که نمیتوانیم بگوییم نه الآن کیلومتر را صفر میکنیم از روز اول شروع میکنیم؛ یعنی از آن روزی که قطبزاده به تلویزیون میرود یا ناصر میناچی در دولت موقت، وزیر ارشاد ملی آن موقع میشود که بعداً به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تغییر نام میدهد که آقای معادیخواه وزیر میشوند.
آقای طالبزاده آن سالهای اول انقلاب هم بودند و با یک گروه بزرگ بینالمللی کار رسانهای میکردند خاطرشان هست؛ همین دوستان امروزی که این علم و کُتَل آزادیخواهی و اصلاحطلبی را برافراشتند، حلقه اولیه ارشادی بودند که تشکیل شد؛ یعنی همین آقای تاجزاده معاون نشر و کتاب بود و بعداً معاون بینالملل شد و همین آقای ابطحی، آقای آرمین و کسانی که اسم میبرم و امروز میشناسید ریلگذارهای جریان وزارت فرهنگ بودند.
اما در این مسیری که آمدیم شما وزرای فرهنگ و ارشاد را که نگاه کنید چیزهای عجیب و غریبی هم میبینید یعنی شاید مثلاً هرجای دنیا بگوییم که ما وزیر فرهنگ و ارشادی داشتیم که دورهای رئیس شهربانی و پلیس این کشور بوده است و بعد ما او را انتخاب کردیم در جایی که درباره کتاب یا درباره اینکه این نقاشی را برگزار کنیم یا نکنیم یا آثار نقاشیهای سپهری را بگذاریم یا دیگر فعالیتهای فرهنگی و هنری که تا دو سه سال قبل در صبحگاه شرکت میکرده است و همه به او سلام نظامی میدادند.
یا همان مدیر تلویزیون که منظور آقای طالبزاده، آقای لاریجانی بود، ایشان هم یک سال بعد از اینکه آقای خاتمی از وزارت ارشاد رفت بهعنوان وزیر ارشاد انتخاب میشود. چون امروز خیلی از نسل امروز با نگاه تلسکوپی به آن دوران نگاه میکند و فکر میکند وزارت ارشاد دوران خاتمی خیلی گلوبلبل بوده، درحالی که اینطور نبوده است.
یکی از وادادهترین دورههای وزارت ارشاد...
بهنظر من یک دورههایی اسفبارتر میشود؛ دورههایی که اتفاقاً آقای طالبزاده میتواند توقع داشته باشد؛ الآن وزارت ارشاد میتواند کار حسابی کند منظورم دقیقاً از سال 1384 به بعد است که توقعی در نیروهای انقلابی به وجود میآید با این دولت، وزارت ارشاد میتواند کار حسابی کند میبینیم اتفاقاً یکی از وادادهترین دورههای وزارت ارشاد را آنجا داریم.
یک چیزهای عجیبی در حوزه فرهنگ اتفاق میافتد که فکر میکنم خود آقای طالبزاده هم که از سال 1358 در حوزه رسانه و فرهنگ و هنر کار جدّی میکنند، حتی ایشان نتوانند خیلی جواب روشنی به من نسل بعد از خودشان بدهند، به این معنا که مثلاً فرض بگیرید ما فیلمسازی داریم بهنام ابراهیم حاتمیکیا که از سال 1364 ـ 1365 بهشکل جدّی فیلم میسازد دو تا از فیلمهایش را بهعنوان نمونه مطرح میکنم؛ یکی "بهرنگ ارغوان" در دولت خاتمی و "گزارش یک جشن" در دولت احمدینژاد توقیف میشوند. از علاقه عالیترین مقام این مملکت به ایشان همه آگاهیم و میدانیم آقا ابراهیم جزو معدود کسانی است که میتواند خیلی سریعتر و راحتتر از خیلیهای دیگر حتی از خیلی سیاسیهای جدّی میتواند خدمت حضرت آقا برسد و عرضش را بگوید.
چرا چپ و راست حاتمیکیا را بایکوت میکنند؟
فیلم "بهرنگ ارغوان" را وزارت اطلاعات زمان آقای خاتمی، آن زمان آقای یونسی وزیر بود، جلوی فیلم را میگیرد و اینکه چند سال بعد اکران شد. تصور عمومی این است وقتی دولت انقلابی مثل دولت احمدینژاد سر کار میآید دیگر بهقول ما عروسی آقای حاتمیکیا هست؛ این کارگردان، "گزارش یک جشن" میسازد که آن فیلم هنوز هم توقیف است؛ اتفاقاً فیلم شریفی هم هست و باید زمان خودش دیده میشد، لازم بود.
سال 1388 را مثال میزنم بعد دوره وزارت ارشاد مهاجرانی را هم میگویم. بعد از اتفاقاتی که در سال 1388 افتاد 4 فیلمساز با 4 نگاه حالا بهجز فیلمسازان غیرجدّی مثل آن فیلم پایاننامه حامد کلاهداری که خیلی جدّی نبود آقای حاتمیکیا در مورد 1388 فیلم میسازد و آقای ابوالقاسم طالبی فیلم "قلادههای طلا" را میسازد از این طیف بچهانقلابیها و از طیف بچههای آن طرف مثلاً فیلم "آشغالهای دوستداشتنی" بعد از چند سال ساخته میشود یا کار رضا درمیشیان ساخته میشود؛ کاری ندارم که کار رضا درمیشیان اکران شد اما کار ابراهیم حاتمیکیا هنوز اکران نشده است.
شاکی اصلی فیلم "قلادههای طلا" ابوالقاسم طالبی که هنوز که هنوزه سرموضعش ایستاده است و شکایت میکند، وزارت اطلاعات است؛ هم وزارت اطلاعاتی که زمان آقای مصلحی بود و هم وزارت اطلاعات فعلی؛ فیلم آقای حاتمیکیا هم در دولت آقای احمدینژاد توقیف میشود و هنوز در این دولت هم رنگ پرده به خودش ندیده است، این نشاندهنده یک ناسازگاری در این است که؛ آیا اصولاً چیزی بهاسم استراتژی فرهنگی در این 40 سال حکمفرما بوده یا خیر؟ فکر میکنم شما بگویید نه!
زمانی میگفتند آقای چمران هم نفوذی است؟!
چرا این سالهای این دولت را مثال میزنم برای اینکه میدانم آقای طالبزاده دربارهاش حرف، زیاد دارد. این عدم شناخت و واگرایی که بین بچههای انقلاب و حوزه فرهنگ و ادبیات به وجود آمده است که ما هم خیلی وقتها دربارهاش بحث میکنیم اسم چهار کتاب و فیلم میآوریم طور خاصی نگاهمان میکنند و میگویند "این نفوذی است!"، برای ما دیگر عادی شده است، چون یک موقعی ایشان (نادر طالبزاده) در این مملکت، نفوذی بود، یک موقعی سیدمرتضی آوینی، نفوذی بود یک موقعی شهید مصطفی چمران، نفوذی بود.
آقای طالبزاده خاطرشان هست؛ فکر نکنید امروز چمرانی که با این افتخار و فخر دربارهاش حرف میزنیم یک موقع پشت در اتاقش بهعنوان فرماندهی جنگهای نامنظم مینوشتند "آمریکایی، برگرد به خانهات". همچنین ابراهیم حاتمیکیا را بعد از فیلم "گزارش یک جشن" گفتند "از اول هم نفوذی بوده و چراغ خاموش آمده است". یادم هست خود آقای طالبزاده را نفوذی میدانستند و میگفتند "مگر میشود کسی دانشگاه کلمبیا درس خوانده باشد، از خانواده اینطوری باشد بعد بیاید اینجا پای کار انقلاب، جنگ و دفاع مقدس بایستد و بعد به بوسنی برود و خنجر شقایق بسازد؛ او حتماً نفوذی است"؛ این نفوذی باید بعد از 20 سال جواب میداد، هنوز همان کارها را میکند و سنش هم 40 سال نیست؛ بالاخره این نفوذی بهاصطلاح آنها، یکجا باید پروژهاش را به نتیجه برساند.
وقتی که شما جریان موسیقی اصیل را نمیشناسید
سیدمرتضی آوینی را در این مملکت نفوذی میدانستند؛ این خاطرهای که عکس شهید آوینی را میبرند محضر حضرت آقا که "ببینید قبل انقلاب چهشکلی بوده است."، نقلی که از ایشان آمد که "احترامم نسبت به ایشان چند برابر شد". چون صحبت نفوذ شد، این عدم شناخت از کجا میآید؟! قبول داریم عصری که در آن هستیم حداقل در این 20 ـ 30 سال اخیر یا در این 50 سال اخیر؛ یعنی از جریان دهه 60 و 70 میلادی که میل به شرقگرایی هیپیها و دنبال عرفان رفتن، این میل به معنویت بیشتر شده است.
آیا انقلاب 1357 غیر از این بود که نگاه عرفانی که امام(ره) وارد سیاست کرد کلمه ولایت بار عرفانی دارد. قبول دارید که وقتی جنس اصلی را دست مخاطب ندهید جنس بدلی و جعلی فروش میرود. وقتی میگویم دولت انقلابی، چون امروز نتیجه آن افکار را میبینیم این چیزی که میگوییم جریان انحراف، خیلیها آن موقع سریع خرجشان را سوا کردند.
در دورهای بهخاطر عدم شناخت مدیری که در حوزه کتاب گذاشتید کتب اصیلی که مثلاً باورتان میشود که سال 1387 ـ 1386 کتاب منازل السائرین که امام(ره) سالها این کتاب را درس میدادند، اجازه چاپ نگرفته است. وقتی که این کتاب اجازه چاپ ندارد مردم سراغ کتابهای دیگر و حرفهای غیراصیل میروند. این جوان 18ساله حرف معنوی میخواهد وقتی تو به او حرف معنوی اصیل نمیدهی که از عرفای بزرگ آمده است، سراغ قلابیها میرود و در حوزه سینما، تجسمی و موسیقی هم همین است.
وقتی که شما جریان موسیقی اصیل را نمیشناسید که در اختیارش بگذارید جذب نمیشود اهل مشورت هم نیستند. چرا امروز خوشحالم خدمت آقای طالبزادهام برای اینکه من در مورد مثلاً موسیقی کانتری و جز آمریکا و بیتلز و پینک فلوید یک چیزهایی شنیدم و ایشان دیده است، یعنی دوران دانشجویی رفته و کنسرت راجر واترز دوران بهچشم دیده است.
البته امروز امثال آقای طالبزاده را متهم میکنم
البته امروز من متهم میکنم امثال آقای طالبزاده را برای اینکه آدمهاییاند که صاحب علم، اشراف و شناخت بودند کلاس آندره بازن دیده است و بعد باعث تأسف است که میبینم خیلی از بچهها که میتوانند درست تربیت بشوند بهخاطر عدم استراتژی فرهنگی کارمان با خودکار قرمز زیر همدیگر خط غلط میکشیم.
یادم هست سالی که فیلم "بشارت منجی" به جشنواره آمد، در رادیو برنامه زنده برای جشنواره فجر داشتم؛ آن سال همه معترض بودند "چرا اینشکلی است؟"، من گفتم "مخاطب فیلم آقای طالبزاده ما نیستیم؛ این فیلم با جای دیگری حرف میزند و اگر میخواست مخاطبش ما باشیم فیلم را براساس نص صریح قرآن کار میکرد، نمیرفت انجیل برنابا دستش بگیرد، به همین خاطر این فیلم ممکن است داخل کشور اقبال آنچنانی نداشته باشد" اما میبینیم در جشنوارههای غربی یا در گروههای مسیحی و واتیکان میرود. همه این نکات را که گفتم، شرح همان چیزی است که وقتی پرچم را دست یک آدم نابلد میدهیم ما را یک جای بَدی میبرد و الآن در موقعیت بَدی قرار داریم.
مطلقاً نمیتوانید با کاندیدا درباره فرهنگ حرف بزنید
همین الآن 7 کاندیدای ریاستجمهوری داریم با هیچ کدام نمیتوانید در مورد حوزه فرهنگ و هنر حرف بزنید، مطلقاً نمیتوانید با هیچ کدام در مورد حوزه فرهنگ و هنر حرف بزنید، بهجز همین حرفهای عادی که میتواند تیتر خبرگزاریها باشد، یعنی از حرفهای کلی که رد بشویم بگوییم "خب! حالا چهکار کنیم هیچ چیزی نیست"، وقت تمام میشود باید یک شخص دیگری بیاید و این بیسوادی که حاکم میشود خطر بیسوادی خود نظریهپردازپنداری است که خیلی وقتها آقایان پیدا میکنند.
آقای اصغر فرهادی فیلمی میسازد بهاسم "جدایی نادر از سیمین" وسط فیلمبرداری در جشن خانه سینما ایشان یک صحبتی میکند رئیس سازمان سینمایی وقت آن موقع همراه رئیس جمهور نیویورک بود، از آنجا یک نامهای مینویسند که یادتان هست با آن تیتر "انّا للّه و انّا الیه راجعون" یک بساطی راه میافتد.
در مورد دورهای حرف میزنیم که خانه سینما تعطیل است و فیلمی که بهعنوان نماینده ایران به اسکار میرود یعنی 100 درصد توسط ارشاد انتخاب شده است، یعنی اینطور نیست که اصناف در انتخاب فیلم تأثیرگذار باشند. فیلم "جدایی نادر از سیمین" نماینده ایران در اسکار میشود و آن اتفاقات میافتد و اسکار را میگیرد؛ یک دفعه میبینیم آقای سجادپور مدیرکل نظارت و ارزشیابی وقت سازمان سینمایی میگوید؛ آقای رئیس جمهور گفت «سینمای ایران را جهانی کنید»، ما خیلی تلاش کردیم؛ با جایزه اسکار که سینمای ایران جهانی نمیشود.
پردهبرداری طالبزاده از واقعیت عکسی که علیه آوینی به رهبری نشان دادند
فرض میگیریم اینطور است شما کسی نبودید که 6 ماه پیش برای این فیلمساز، کفنپوش بیرون میآمدید اینکه خروجی خودت شد! بعد که میگویید "لابی کردم"، یعنی سازوکار اسکار را هم نمیداند؛ آدمهایی را که در مورد جریانهای ژورنالیستی پشت قضیه حرف میزنند، متهم میکنند.
طالبزاده: برادر عزیزمان خیلی مطالب درستی را میفرمایند و من هم خیلی استفاده کردم چون مطلبی گفته شد اگر هیچ چیزی نگویم به خودم خیانت کردم و بهراستی خیانت کردم؛ همهجا شایعه است که عکس آقای اوینی را خدمت آقا آوردند و آقا عکس را دید و گفت که "ایشان برایم محترمتر شد."، آن ماجرایش چیز دیگری است اما آنطوری جا انداختند.
عنقا: چون نقل خود آقا را هم داشتیم.
طالبزاده: این کتاب دغدغههای فرهنگی رهبری وقتی منتشر شد این متن آنجا کامل هست. من در آن جلسه بودم 20 نفری بودیم آقای حاتمیکیا، خانم ثقفی و... بودند، وسط صحبتها، حضرت آقا اشاره کردند که چند وقت پیش عکسهایی از فردی آوردند که در همین جلسه هم هست.
ماجرا از این قرار بود که تازه از سفر آمریکا برگشته بودم ساعت 25 یا خنجر شقایق در بوسنی؛ آن موقع بعد از رحلت امام(ره)، آلبومهای عکس انبار ما را خالی کردند و بردند که آن عکسها را فرستادند برای حضرت آقا؛ در کتاب دغدغههای فرهنگی رهبری آمده است؛ منتها این کتاب شاید 15 سال بعد درآمد و من حالا چون متن دارم میگویم اما شایعه شد؛ آقای اوینی دو سال و نیم قبل شهید شده بود و ایشان هیچچیز طاغوتی و حکومتی زمان شاه نداشتند.
پاکدستی آیتالله رئیسی به روایت نادر طالبزاده
* آقای طالبزاده! شما نام حوزه هنری را در ابتدای صحبتهایتان آوردید؛ جالب است که آقای مجیدی بعد از پخش فیلم مرمتشده "بدوک" که در جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد حرفهایی درباره بایکوت کردن او بهخاطر پرداختن به مسائل اجتماعی و بیمدیریتیهای آن زمان در سیستان و بلوچستان میزند، حتی بهخاطر این کملطفیها از حوزه هنری میرود، چرا این مانعتراشیها برای ساختن کارهای استراتژیک توسط برخی از دولتمردان و مدیران صورت گرفته است و کماکان این رویه وجود دارد؟
نادر طالبزاده: اینکه واضح است شما را نگذارند در مورد یک معضل اجتماعی فیلم بسازید؛ اگر فیلمساز فیلمساز باشد، بلد باشد فیلم بسازد کار خودش را پیش میبرد. اما در رابطه با موضوعی که آقای عنقا به آن اشاره کردند فیلمهای "بهرنگ ارغوان" و "گزارش یک جشن"؛ هر دو فیلم خوبی است و دلیلی نداشت جلویش را بگیرند. بعدها خود این نوع حرکتها فکاهی میشود و در قاب دیگری مردم میخندند.
حامد عنقا: یکطوری پاسگل به دشمن است، شما وقتی نمیگذارید ابراهیم حاتمیکیا حرف بزند "بیبیسی" حرف میزند.
نادر طالبزاده: از این جهت که معتقدم که ما معضل کم نداریم اینها با زبان فیلم و مستند، درام خوب بیان میشود راهش هم همین است و ماندنی میشود و مردم به آن فکر میکنند؛ تأملبرانگیز است، اگر اجازه ندهیم این عرصه باز شود مردم طرف چیزهایی میروند که تخیّلیاند! قرار بود سینما داشته باشیم فحشا نداشته باشیم؛ در سینما این معمول است که شما بیایید نقد کنید. ببینید در مقطع کوتاهی آدمهایی که خانههای 120 متری داشتند چطور صاحب خانههای چندهزار متری شدند؛ چون فیلم این معضل را نساختیم کسی باور نمیکند با یک مکانیزمی اتفاق افتاده است و گفتیم مشروع هم هست.
من در یکی از جلسات به آقای رئیسی گفتم "آقای رئیسی، میدانید چرا شما آقای رئیسی هستید؟"، گفت "نه!"، گفتم "برای اینکه رئیس هیئت نظارت بر این مسائل (اصل 49) هستید."، گفت "بله"، "و هیچ وقت برای خودت هیچچیزی برنداشتی! من قضاتی میشناسم خانههای 30 طبقه در دربند دارند بغل دستم مینشینند؛ قاضی هم هستند به اسم فک و فامیل خودشان گرفتند، عموماً یک اتفاق مشروع است. چرا شما یکی از آن خانهها را خودت برنداشتی؟!"
یعنی یک آدمی که فقیر بزرگ شده بود آنقدر چشم و دل سیر بود که تمام "اصل 49" دستش بود آن شورای ستاد اجرای فرمان امام(ره) دستش بود خودش بالاتر از همه اینها نفوذ داشت، هیچ چیزی برای خودش برنداشت و اعتبار امروزش آن است که مالِ حرام در زندگیاش نبرد.
این وادادگی است!
* فضای کدام دولتها برای فعالیت هنرمندان بازتر بوده است؟ (سانسور، بایکوت و فضای هنرمندان و فیلمهایی که بیشتر جلوی آن گرفته میشد و کتابهایی که منتشر نمیشد؛ و حتی برخوردشان با سازمان صداوسیما سلبیتر بود و به عرصه ساخت و تولید فیلمها و مستندها بیشتر ایراد وارد میکردند و رونقی در این راستا وجود نداشت).
حامد عنقا: من فکر میکنم عرصه هیچکدام از دولتها برای فعالیتهای هنرمندان باز نبود اگر عرصه بازی میبینی، در مقاطعی انگیزه و انرژی خود هنرمند بیشتر بوده برای اینکه راهی پیدا کند، شاید امروز مثلاً تصویر خیلیها باشد که در دولت اصلاحات سال 1376 تا 1384 مثلاً موقعی که عطاءالله مهاجرانی بود هر نویسندهای هرچه دلش میخواست مینوشت و منتشر میکرد یا هر فیلمسازی هر فیلمی که میخواست درست میکرد، چون این تصور از مطبوعات به جامعه تزریق شد، واقعیت این نبود.
یعنی واقعیت این بود که ما تعداد فیلمهای توقیفیمان آن موقع کمتر از دوران میرسلیم نبود؛ کتابها همینطور کنسرتها همینطور نمایشگاههای نقاشی، اما چون فضای رسانهها و روزنامهها یک فضای شلوغ و پربسامدی در جامعه بود، تلقی این بود که در همه حوزههای فرهنگ و هنر هم خیلی سروصدا وجود دارد؛ اما واقعیت این نبود.
یادتان باشد دومین سال دولت دوم آقای احمدینژاد پرسروصداترین جشنوارهای بود که همه صدایشان درآمد؛ اینهمه فیلم و حجم روابط غیراخلاقی و عشقهای مثلثی و...، در دولتی که ما توقع داشتیم این حرفها باشد آنقدر نبود که اینجا هست؛ چرا؟ همان عدم شناخت هست که اول درباره آن صحبت کردیم، این وادادگی است.
اینکه تو وقتی که مدیری را انتخاب میکنی، آنجا که نشسته است دوست دارد ادای حزباللهی داشته باشد اما در درون پیش خودش یک احساس کمبودی نسبت به فلان نویسنده، فلان فیلمساز روشنفکر و شبهروشنفکر دارد بیشتر از آن مدیر که اتفاقاً متهم به روشنفکری میشود؛ چون دلش میخواهد این آقا و این خانم از در اتاق بیرون میآید بگوید "این عجب مدیر روشنفکری بود"؛ نمیداند که آن فرد هیچ وقت این را نمیگوید چون در همان دیالوگ اولی متوجه میشود که چطور باید از این فرصت سوءاستفاده کند.
میخواهم بگویم این اتفاق در زمان آقای میرسلیم هم افتاد؛ فیلمهای آن موقع ساخته شد و یا آقای ضرغامی معاونت سینمایی بود فیلمهایی ساخته شد و زمان دولت اصلاحات که علیالظاهر درها برای هنرمندان باز بود امکان نداشت که تو بتوانی اینچنین فیلمی بسازی، حواسمان به این چیزها باشد.
امروز نسل بعد ما که جوانهای 20سالهاند، خیلی وقتها دچار سوءتفاهمی در مسیر تاریخی حوزه فرهنگی میشوند. ما در نوجوانیمان، آقای طالبزاده در جوانیشان قبض و بسط تئوریک شریعت و نظریه تکامل معرفت دینی سروش را در مجله کیهان فرهنگی خوانده است، یعنی در مجلات اقماری که رئیس وقتش نماینده رهبری است.
طیفی که امروز بهعنوان جریان زاویهدار انقلاب شناخته میشود، یک وقتهایی حواسمان نیست فکر میکنیم از روز اول اپوزیسیون بودند نه اینها ریلگذارهای جریان فرهنگی انقلاب بودند؛ آقای رخصفت و آقای تهرانی را آقای طالبزاده میداند که کجا بودند، همانجایی کار میکردند که یوسفعلی میرشکاک دو تا اتاق آنطرفتر بوده است، یکسری ماندند و یکسری رفتند.
یادتان میآید شهید آوینی وصله ناجور بود!
اشتباه نکنیم یک وقت حواسمان پرتِ این موضوع نشود که فکر کنیم این جریانی امروز ما داریم به آن جریان شبکهای از اول با انقلاب زاویه داشتند، اینها کسانی بودند که روزی شما پرچم، علم و کُتَل فرهنگ و هنر و فلسفه این مملکت را دست این آقایان داده بودید.
اتفاقاً میبینیم که مثلاً وقتی روزنامه کیهان دست آقایانی مثل آقای خاتمی، آقای ابراهیم یزدی و شمسالواعظین که یک موقعی سردبیرش هست، بهاصطلاح تندترین مواضع خاص را دارد که ما با این مواضع انقلابی بهواسطه اینها آشنا شدیم امروز وقتی میگوییم شهید آوینی، یادتان باشد شهید آوینی از نظر آقایانی که سیاستگذاران و مدیران بزرگ فرهنگی این مملکت بودند وصله ناجور بود، واقعاً اگر حضرت آقا تشییع جنازه شهید آوینی و بعد آن صحبتها را درباره مرحوم شهید آوینی نمیکردند خیلی مطمئن نیستم که ما امروز در جامعه داشتیم درباره شهید آوینی بهعنوان یکی از اسوهها، اسطورهها، الگوهای انقلابی و دفاع مقدس حرف میزدیم. احساس میکنم که امروز یک جاهای دیگری داشتند درباره آوینی حرف میزدند و درباره خیلیهای دیگر، برای همین خیلی درگیر این موضوع نباشید که از روز اول قصه اینطوری بوده است، اینطوری نبود.
اصلاً مستضعف این وسط گم شد
* آقای طالبزاده، شما هم در مورد همین فضای باز برای فعالیتهای هنرمندان که در کدام دولتها وجود داشته است، صحبت کنید که آقای عنقا در مورد فضای سانسور و بایکوت صحبت کردند بعضی از این بازیگرهای قبلِ انقلاب یا هنرپیشههای قبلِ انقلاب خودمان با آنها گفتوگو کردیم که خیلیها میگفتند "اتفاقاً خیلی از اینها که در جبهه اصلاحاتند و پرچم مدعی فرهنگ و هنر را سردادند باعث شدند که یا ما نتوانیم کار کنیم یا جلوی کار ما را بگیرند."
طالبزاده: یک مقدار وسیعتر از این صحبت کنیم. این قسمت را من شنیدم که خود آقایانی که الآن لیبرال شدند آن زمان تندروهایی بودند که نگذاشتند که خیلی آدمهای خوبی که بودند و میتوانستند بازی کنند کار کنند و هدر نروند و اینها جلوی آنها را گرفتند و آنی شد که شد، کاملاً با شما موافقم یک کار اشتباهی بود و نباید انجام میشد.
بهنظرم وقتی میگوییم چرا فرهنگ اینطوری شد تأثیر وضعی بحث اقتصاد و بیعدالتی در اقتصاد هست، چون آنجا مواظب مستضعف نبودید اصلاً مستضعف این وسط گم شد. قرار نبود یک قشری در ایران که چندین میلیون نفرند به یک وضعی برسند که برخی از آنها تعداد زیادی هم دارند، مثلاً یک سال است پروتئین نخوردند؛ قرار این نبود!
شما امروز میگویید چرا فرهنگ و هنر اینطوری است، چون جای دیگری خراب شد؛ الآن هم ناامیدانه صحبت نمیکنم و خیلی امیدوارم در همین جریان ـ این کاندیدای ریاستجمهوری ـ بتوانند تغییر وضعی بدهند. اینها که دو دوره اخیر بر سر کار بودند که متوجه نشدیم از کجا آمدند و کارهای عجیب و غریبی کردند، لذا در رابطه با فرهنگ و هنر خیلی هم خوب است صحبت کنیم همه ایرادها هم میگوییم بجاست.
ادامه دارد...
انتهای پیام/+