وقتی پاسخ پیامبر(ص) به اعتقاد یهودیان درباره «عزیر نبی» آنها را درمانده کرد
یکی از بخشهای زندگانی پیامبر(ص) به ویژه پس از استقرارشان در مدینه، مناظره با فرقهها و سایر ادیان آسمانی بود که از جمله آنها مناظره با یهودیان است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، یکی از بخشهای زندگانی پیامبر گرامی اسلام (ص) به ویژه پس از استقرارشان در مدینه، مناظره با فرقهها و سایر ادیان آسمانی بود. طی این مناظرهها به دلیل علم وافر و متصل به وحی پیامبر (ص)، به نفع ایشان به پایان میرسید و گاهی به دلیل پاسخهای متقن، برخی از آنها به دین اسلام مشرف میشدند. گاهی این مناظرهها بالا میکشید و کار به مباهله میکشید که مشهورترین آنها، ماجرای مناظرۀ پیامبر(ص) با مسیحیان نجران بود. اما وقتی کار به مباهله کشید، آنها از ادامۀ کار منصرف شدند.
از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت است که روزی معتقدینِ پنج مذهب و مسلک شامل «یهودیان، مسیحیان، طبیعیمذهبان، مانویان و مشرکان عرب»، خدمت پیامبر اکرم اجتماع کردند. یهودیان گفتند «ما معتقدیم که عزیر پسر خدا است، آمدهایم در این مورد با شما مناظره کنیم. اگر در این اعتقاد تابع ما شوی، به واسطۀ سبقت زمانی که داریم بر تو مقدم هستیم و اگر مخالفت کنی، با تو به بحث و مناظره میپردازیم.»
این اعتقاد یهود به پسر خواندن عزیر نبی نسبت به خداوند را در آیۀ 30 توبه اینطور میخوانیم «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسیحُ ابْنُ اللهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ؛ یهود گفتند: «عُزیر پسر خداست». و نصارا گفتند: «مسیح پسر خداست». این سخنى است که آنها به زبان مىآورند در حالىکه همانند گفتار کافران پیشین [و مشرکان] است، خدا آنان را بکشد. چگونه از حق انحراف مىیابند.»
در ادامۀ حدیث آمده است مسیحیان مدعی شدند که عیسی مسیح علیهالسلام پسر خدا است و با او متّحد است، و گفتند «ما آمدهایم ببینیم شما در این مورد چه عقیده داری، اگر قبول کنی تابع ما خواهی بود و در صورت مخالفت با تو مناظره میکنیم». طبیعیمذهبان گفتند «اشیاء ازلی بودهاند و تا ابد خواهند بود. کسی آنها را به وجود نیاورده است. ما برای مناظره با شما آمدهایم، در صورتی که عقیده ما را قبول کنی سبقت ما موجب فضیلت ما میشود و در صورت مخالفت، با هم مناظره خواهیم کرد.» ثنویها (پیروان مانی) گفتند «نور و ظلمت تدبیر جهان را میکنند؛ اگر این را قبول کنی تابع مایی و در صورت مخالفت با هم بحث میکنیم.» مشرکین عربگفتند «ما بتها را خدای خود میدانیم، آمدهایم با شما مناظره کنیم، اگر تابع ما شوی ما مقدّم هستیم و اگر مخالفت کنی به بحث میپردازیم.» پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من به خدای یکتایی ایمان دارم که برای او شریکی نیست و به بتها و هر معبودی جز او کافرم، خداوند مرا برای مژده و هشدار به تمام جهانیان فرستاده و برای همه حجّت قرار داده است؛ به زودی اعتقاد هر یک از شما را رد میکنم و اعتقادات پوشالی را به گردنش میآویزم.»
در این موقع رو به جانب یهودیان کرد، فرمود «میخواهید بدون دلیل عقیده شما را بپذیرم»؟ گفتند نه. فرمود «پس به چه دلیل عزیر را پسر خدا میدانید». گفتند چون او تورات را برای بنیاسرائیل بعد از کهنه شدن زنده کرد. این کار را فقط به خاطر آن توانست انجام دهد که پسر خدا است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود «چه شد که عزیر پسر خدا شد و موسی که تورات را آورد، با آن معجزاتی که داشت، پسر خدا نشد؟ اگر عزیر به خاطر زنده کردن تورات پسر خدا باشد، موسی به این مقام شایستهتر است و در صورتی که ارج نهادن خدا به عُزیر به واسطه این کار موجب فرزندی شود، موقعیّت و مقام موسی که از او بالاتر است، پس باید مقامی بالاتر از فرزندی برای او به وجود آورد. اگر منظور شما از فرزندی همان گونه باشد که در فرزندان خود مشاهده میکنید، به این صورت که در اثر نزدیکی پدر و مادر، فرزندی از طریق زایمان از مادر متولد میشود، این عقیده کفر است و خدا را تشبیه به مخلوق کردهاید و صفات موجودات را به او دادهاید، در این صورت باید او خود نیز آفریده شده باشد و او را خالق و صانعی باشد.»
گفتند منظورمان این نیست، زیرا چنین عقیدهای همانطور که تذکر دادی کفر است، اما ما معتقدیم پسر خدا است، به این معنی که دارای چنین مقام و موقعیتی است، گرچه ولادتی در بین نباشد؛ همانطور که دانشمندان ما وقتی میخواهند کسی را بر دیگری امتیاز بخشند و او را احترام کنند، میگویند: پسر من است بدون اینکه ولادتی در کار باشد و با هم نسبت و خویشاوندی ندارند، خداوند عزیر را به واسطه مقامش به فرزندی خود گرفت نه اینکه از او متولد شده باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود «در این صورت چنانچه قبلاً توضیح دادم، موسی علیه السلام به این مقام از او شایستهتر است. این اعتراف بیشتر موجب رسوایی و شکست شماست، علاوه بر اینکه استدلال شما موجب میشود مقامی بالاتر از فرزندی را نیز برای او بپذیرید، زیرا گفتید بزرگان شما یک نفر اجنبی را که با آنها خویشاوندی ندارند، از روی احترام میگویند «فرزند من است.» آنها به اجنبی دیگری هم میگویند این برادر من است و یا بزرگتر و پدر من است و یا آقا و سرور من است. تمام این انتسابها از جهت احترام و عظمت است و هر چه بخواهند به کسی بیشتر احترام بگذارند، به او مقامی بالاتری میدهند. در این صورت باید موسی برادر یا بزرگتر یا پدر و سرور خدا باشد، زیرا او را از عُزیر بیشتر احترام و به این مقام مفتخرش میکنند و میگویند «سرورم یا آقای من، عمو جان یا فرمانروای من. شما تجویز میکنید موسی برادر یا بزرگتر یا عمو و رئیس یا سید و آقا و امیر خدا باشد»؟ یهودیان در جواب درماندند و گفتند ما را مهلت بده تا در این مورد اندیشه کنیم و جوابی آماده کنیم. فرمود «شما مهلت دارید مشروط بر اینکه انصاف را از دست ندهید تا خدا هدایتتان کند.»
متن حدیث: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ کَفَرْتُ {بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ} بِکُلِّ مَعْبُودٍ سِوَاهُ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ بَعَثَنِی کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ حُجَّهًًْ عَلَی الْعَالَمِینَ وَ سَیَرُدُّ کَیْدَ مَنْ یَکِیدُ دِینَهُ فِی نَحْرِهِ ثُمَّ قَالَ لِلْیَهُودِ أَ جِئْتُمُونِی لِأَقْبَلَ قَوْلَکُمْ بِغَیْرِ حُجَّهًٍْ؟ قَالُوا لَا قَالَ فَمَا الَّذِی دَعَاکُمْ إِلَی الْقَوْلِ بِأَنَّ عُزَیْراً ابْنُ اللَّهِ؟ قَالُوا لِأَنَّهُ أَحْیَا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ التَّوْرَاهًَْ بَعْدَ مَا ذَهَبَتْ وَ لَمْ یَفْعَلْ بِهَا هَذَا إِلَّا لِأَنَّهُ ابْنُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ فَکَیْفَ صَارَ عُزَیْرٌ ابْنَ اللَّهِ دُونَ مُوسَی وَ هُوَ الَّذِی جَاءَ لَهُمْ بِالتَّوْرَاهًِْ وَ رُئِیَ مِنْهُ مِنَ الْمُعْجِزَاتِ مَا قَدْ عَلِمْتُمْ وَ لَئِنْ کَانَ عُزَیْرٌ ابْنَ اللَّهِ لِمَا ظَهَرَ مِنْ إِکْرَامِهِ بِإِحْیَاءِ التَّوْرَاهًِْ؟ فَلَقَدْ کَانَ مُوسَی بِالنُّبُوَّهًِْ أَوْلَی وَ أَحَقَّ وَ لَئِنْ کَانَ هَذَا الْمِقْدَارُ مِنْ إِکْرَامِهِ لِعُزَیْرٍ یُوجِبُ لَهُ أَنَّهُ ابْنُهُ فَأَضْعَافُ هَذِهِ الْکَرَامَهًِْ لِمُوسَی تُوجِبُ لَهُ مَنْزِلَهًًْ أَجَلَّ مِنَ النُّبُوَّهًِْ لِأَنَّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ إِنَّمَا تُرِیدُونَ بِالنُّبُوَّهًِْ الدَّلَالَهًَْ عَلَی سَبِیلِ مَا تُشَاهِدُونَهُ فِی دُنْیَاکُمْ مِنْ وِلَادَهًِْ الْأُمَّهَاتِ الْأَوْلَادَ بِوَطْءِ آبَائِهِمْ لَهُنَّ فَقَدْ کَفَرْتُمْ بِاللَّهِ وَ شَبَّهْتُمُوهُ بِخَلْقِهِ وَ أَوْجَبْتُمْ فِیهِ صِفَاتِ الْمُحْدَثِینَ فَوَجَبَ عِنْدَکُمْ أَنْ یَکُونَ مُحْدَثاً مَخْلُوقاً وَ أَنْ یَکُونَ لَهُ خَالِقٌ صَنَعَهُ وَ ابْتَدَعَهُ قَالُوا لَسْنَا نَعْنِی هَذَا فَإِنَّ هَذَا کُفْرٌ کَمَا دَلَلْتَ لَکِنَّا نَعْنِی أَنَّهُ ابْنُهُ عَلَی مَعْنَی الْکَرَامَهًِْ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ هُنَاکَ وِلَادَهًٌْ کَمَا قَدْ یَقُولُ بَعْضُ عُلَمَائِنَا لِمَنْ یُرِیدُ إِکْرَامَهُ وَ إِبَانَتَهُ بِالْمَنْزِلَهًِْ مِنْ غَیْرِهِ یَا بُنَیَّ وَ إِنَّهُ ابْنِی لَا عَلَی إِثْبَاتِ وِلَادَتِهِ مِنْهُ لِأَنَّهُ قَدْ یَقُولُ ذَلِکَ لِمَنْ هُوَ أَجْنَبِیٌّ لَا نَسَبَ لَهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ وَ کَذَلِکَ لَمَّا فَعَلَ اللَّهُ تَعَالَی بِعُزَیْرٍ مَا فَعَلَ کَانَ قَدِ اتَّخَذَهُ ابْناً عَلَی الْکَرَامَهًِْ لَا عَلَی الْوِلَادَهًِْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ فَهَذَا مَا قُلْتُهُ لَکُمْ إِنَّهُ إِنْ وَجَبَ عَلَی هَذَا الْوَجْهِ أَنْ یَکُونَ عُزَیْرٌ ابْنَهُ فَإِنَّ هَذِهِ الْمَنْزِلَهًَْ بِمُوسَی أَوْلَی وَ إِنَّ اللَّهَ یَفْضَحُ کُلَّ مُبْطِلٍ بِإِقْرَارِهِ وَ یَقْلِبُ عَلَیْهِ حُجَّتَهُ إِنَّ مَا احْتَجَجْتُمْ بِهِ یُؤَدِّیکُمْ إِلَی مَا هُوَ أَکْثَرُ مِمَّا ذَکَرْتُهُ لَکُمْ لِأَنَّکُمْ قُلْتُمْ إِنَّ عَظِیماً مِنْ عُظَمَائِکُمْ قَدْ یَقُولُ لِأَجْنَبِیٍّ لَا نَسَبَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ یَا بُنَیَّ وَ هَذَا ابْنِی لَا عَلَی طَرِیقِ الْوِلَادَهًِْ فَقَدْ تَجِدُونَ أَیْضاً هَذَا الْعَظِیمَ یَقُولُ لِأَجْنَبِیٍّ هَذَا أَخِی وَ لِآخَرَ هَذَا شَیْخِی وَ أَبِی وَ لِآخَرَ هَذَا أَخِی وَ لِآخَرَ هَذَا سَیِّدِی وَ یَا سَیِّدِی عَلَی سَبِیلِ الْإِکْرَامِ وَ إِنَّ مَنْ زَادَهُ فِی الْکَرَامَهًِْ زَادَهُ مِثْلَ هَذَا الْقَوْلِ فَإِذاً یَجُوزُ عِنْدَکُمْ أَنْ یَکُونَ مُوسَی أَخاً لِلَّهِ أَوْ شَیْخاً لَهُ أَوْ أَباً أَوْ سَیِّداً لِأَنَّهُ قَدْ زَادَهُ فِی الْإِکْرَامِ مِمَّا لِعُزَیْرٍ کَمَا أَنَّ مَنْ زَادَ رَجُلًا فِی الْإِکْرَامِ فَقَالَ لَهُ یَا سَیِّدِی وَ یَا شَیْخِی وَ یَا عَمِّی وَ یَا رَئِیسِی عَلَی طَرِیقِ الْإِکْرَامِ وَ أَنَّ مَنْ زَادَهُ فِی الْکَرَامَهًِْ زَادَهُ فِی مِثْلِ هَذَا الْقَوْلِ أَ فَیَجُوزُ عِنْدَکُمْ أَنْ یَکُونَ مُوسَی أَخاً لِلَّهِ أَوْ شَیْخاً أَوْ عَمّاً أَوْ رَئِیساً أَوْ سَیِّداً أَوْ أَمِیراً لِأَنَّهُ قَدْ زَادَهُ فِی الْإِکْرَامِ عَلَی مَنْ قَالَ لَهُ یَا شَیْخِی أَوْ یَا سَیِّدِی أَوْ یَا عَمِّی أَوْ یَا رَئِیسِی أَوْ یَا أَمِیرِی عَلَی طَرِیقِ الْإِکْرَامِ، وَ إِنَّ مَنْ زَادَهُ فِی الْکَرَامَهًِْ زَادَهُ فِی مِثْلِ هَذَا الْقَوْلِ، أَ فَیَجُوزُ عِنْدَکُمْ أَنْ یَکُونَ مُوسَی أَخاً لِلَّهِ، أَوْ شَیْخاً، أَوْ عَمّاً أَوْ رَئِیساً، أَوْ سَیِّداً أَوْ أَمِیراً لِأَنَّهُ قَدْ زَادَهُ فِی الْإِکْرَامِ عَلَی مَنْ قَالَ لَهُ: یَا شَیْخِی أَوْ یَا سَیِّدِی أَوْ یَا عَمِّی، أَوْ یَا رَئِیسِی، أَوْ یَا أَمِیرِی؟. قَالَ فَبُهِتَ الْقَوْمُ وَ تَحَیَّرُوا وَ قَالُوا یَا مُحَمَّدُ أَجِّلْنَا نَتَفَکَّرْ فِیمَا قَدْ قُلْتَهُ لَنَا فَقَالَ انْظُرُوا فِیهِ بِقُلُوبٍ مُعْتَقِدَهًْ لِلْإِنْصَافِ یَهْدِکُمُ اللَّهُ.
منبع: (الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص 23)
ادامه دارد ...
انتهایپیام/