ابعاد آشکارسازی روابط بحرین و امارات با رژیم صهیونیستی/ همگرایی کشورهای منطقه عامل سقوط اسرائیل
یک کارشناس مسائل بین الملل گفت حکومت بحرین همانند عربستان و امارات بیش از ۳۰ سال است که روابط پنهانی با اسرائیل دارد و این کشور کاملا تابعی از سیاست خارجی کشور عربستان سعودی و آمریکا است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، در 23 مرداد ماه امسال بود که کشور امارات روابط خود را با رژیم صهیونیستی به شکل علنی اعلام کرد البته این کشور همانند عربستان سالها با اسرائیل روابط پنهانی داشت ولی در این برهه زمانی تصمیم گرفت روابط خود را به صورت علنی آشکار کند. پس از امارات، "بحرین" نیز روابط خود را با رژیم غاصب اسرائیل آشکار کرد. همین موضوع سبب شد بسیاری از کشورها در غرب آسیا مانند جمهوری اسلامی ایران، سوریه، عراق و برخی کشورهای دیگر به آشکارسازی این ارتباط واکنش نشان دهند و امارات و بحرین را محکوم کنند. البته تفاوت اصلی بحرین با امارات این بود که پس از آشکارسازی این روابط، مردم بومی بحرین به اقدام دولت آل خلیفه در داخل کشور واکنش نشان دادند که همین موضوع نشان میدهد مردم بحرین دارای اصالت و پیشینه قوی هستند.
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
نکته جالب توجه این است که حکومت آل خلیفه که امروزه بر سرزمین بحرین و مردم شیعه این جزیره حکمرانی میکند اصلا متعلق به کشور بحرین نیست و سالها قبل از جنوب منطقه نجد در مرکز عربستان به این جزیره آمدند و مانند آل سعود از وهابیت پیروی میکنند. حکومت آل خلیفه دولتی نامشروع و مخالف نظر اکثریت جمعیت بحرین را تشکیل داده و با سرکوب و شکنجه توانسته تاکنون بر قدرت بماند.
آل خلیفه برای آنکه بتواند بر اکثریت شیعه این منطقه استیلا یابد مانند آل سعود در عربستان خود را تحت الحمایه انگلیس قرار داد و سالها بعد با حمایت لندن در زمان محمدرضا پهلوی خائن، این جزیره را که استان چهاردهم ایران بود از کشورمان جدا کرد. سپس با سیاست تجنیس (تغییر بافت جمعیتی یک کشور از طریق اعمال زور) شمار شیعیان این جزیره را که 95 درصد جمعیت بودند به 70 درصد و طبق آمار دولت منامه به 61 درصد کاهش داد. آل خلیفه برای این کار از یک طرف با سرکوب، اخراج و سلب تابعیت از شیعیان بحرین و از طرف دیگر با وارد کردن مهاجرانی از کشورهای عربی، پاکستان، بنگلادش و آفریقا سپس دادن تابعیت بحرینی و امتیازهای دولتی به این مهاجران بافت قومی و مذهبی این جزیره را تغییر داده است. این روندی است که همچنان استمرار دارد.
حکومت آل خلیفه که مانع چرخش در حکومت است و هیچ نشانه ای از دموکراسی در آن دیده نمی شود بومیان بحرین را که صاحبان اصلی این جزیره هستند به شهروندان درجه دو و محروم از پست های دولتی تبدیل کرده که در نهایت می توانند کارگر یا کشاورز باقی بمانند. این نامشروع بودن دولت آل خلیفه شباهت بسیاری به غصب سرزمین فلسطین توسط صهیونیستها و سرکوب خونین مردم بومی آن با حمایت انگلیس دارد.
چنانکه اشاره شد امروزه بحرین مانند امارات و عربستان سعودی دولتی نامشروع و دیکتاتوری دارد که برخاسته از آراء مردم آن سرزمین ها نیستند. نکته اسفناک اینجاست که این دولت ها هرگز ساختار انتخاباتی را نمی پذیرند و دموکراسی را رد می کنند. در زمستان سال 1389 مشاهده کردیم که دولت آل خلیفه اعتراضات آرام مردمی در میدان مروارید شهر منامه که خواهان احقاق حقوق تضییع شده بودند را با کشتار پاسخ داد و با استفاده از نظامیان آل سعود که از طریق پل ملک فهد وارد بحرین شدند بر شدت مشت آهنین خود علیه زنان، کودکان و حتی سالخوردگان شیعه افزود.
بحرین همواره تابع سیاستهای آل سعود بوده و همیشه سیاستهای این کشور را در خاورمیانه اجرا کرده است. خود عربستان نیز بر همگان واضح است که تابع سیاست خارجی آمریکا است به طوریکه از این کشور به عنوان "گاو شیرده" آمریکا یاد میکنند.
اما سوال این است که چرا بحرین در این برهه زمانی تصمیم گرفت روابط خود را با رژیم صهیونیستی آشکار کند؟ آیا بعد از بحرین کشور دیگری تصمیم به این کار دارد؟ پشت پرده این اقدامات چه کسی قرار دارد؟
محمد پارسا نجفی کارشناس مسائل خاورمیانه در گفتوگو با تسنیم اظهار داشت: بحرین همانند عربستان و امارات بیش از 30 سال است که روابط پنهانی با اسرائیل دارد و این کشور کاملا تابعی از سیاست خارجی کشور عربستان سعودی و آمریکا است.
وی افزود: دولت بحرین رژیمی نامشروع و دیکتاتور است چرا که اصلا آل خلیفه متعلق به بحرین نیستند و اکثریت شیعه را با کمک زور انگلیس به زیر سلطه کشیده اند و همچون آل نهیان و آل سعود ریشه کاملا وهابی دارد.
کارشناس مسائل غرب آسیا معتقد است که در آینده قطعا کشور عربستان همانند بحرین و امارات، روابط خود را با اسرائیل آشکار خواهد کرد. عربستان که تا قبل از به قدرت رسیدن ملک سلمان تمایلی نداشت همانند کشورهای اردن و مصر روابط خود را با اسرائیل آشکار کند به خاطر نقاب "ملک عبدالله" بود چرا که این شخص بسیار تمایل داشت خود را نماینده جهان عرب در دنیا معرفی کند و حتی در برخی از مواقع به صورت فرمالیته از تشکیلات خودگردان فلسطین و حماس حمایت مالی میکرد ولی امروزه سیاستهای عربستان متفاوت شده و "بنسلمان" این نقاب را از چهره دولت سعودی برداشته و کاملا خلاف سیاستهای ظاهری ملک عبدالله رفتار میکند. دخالت آشکار در لیبی، یمن، سوریه و همچنین دستگیری و زندانی کردن نمایندههای جنبش حماس در عربستان نشان میدهد که این روند با سیاست ملک عبدالله متفاوت است.
نجفی در ادامه از شیطنت و دخالتهای دو کشور انگلستان و آمریکا در خاورمیانه سخن گفت و افزود: این دو کشور همواره به دنبال پیاده کردن راهبرد " القاء واگرایی" در میان کشورهای خاورمیانه بودهاند مشابه آنکه آمریکا توانست سیاست "بالکانیزه"را در دهه 1990 در مقیاس کوچک در جنوب شرق اروپا اجرا کند و کشور یوگسلاوی را به هفت کشور تقسیم کند، امروزه در مقیاس بزرگتر تمایل بسیار زیادی دارد که این سیاست را در غرب آسیا و شمال آفریقا پیادهسازی کند و اقدامات جنگ افروزانه دولتهای ائتلاف عربی ( عربستان سعودی، بحرین و امارات) در کشورهای عربی به ویژه سوریه، عراق، یمن و لیبی گواه این مدعاست.
نجفی تصریح کرد: منطقه خاورمیانه دارای دو مولفه بسیار مهم "انرژی" و "راهگذرهای راهبردی" است که هر کشوری خواستار حکمرانی در جهان است به این دو مولفه نیاز دارد و از آنجا که آمریکا و انگلستان در سودای حکومت جهانی هستند در تلاش هستند بر این دو مولفه استیلا یابند در غیر این صورت توان تاثیرگذاری آنها در سطح جهانی از بین خواهد رفت. قرارگرفتن سه آبراه مهم (تنگه هرمز، کانال سوئز و تنگه بابالمندب) که در تبادلات تجارت جهانی دارای اهمیت بسیاری است و وجود منابع نفت و گاز فراوان در این منطقه انگیزه کافی برای دخالت و تنش آفرینی را از سوی واشنگتن و لندن فراهم کرده است.
محمد پارسا نجفی در ادامه تاکید کرد: طبعا آمریکا به دنبال واگرایی سیاسی در میان کشورهای این منطقه است تا امکان حفظ نفوذش بر مولفه های یاد شده حفظ شود درنتیجه این راهبرد در سیاست خارجی آمریکا تغییرناپذیر است و ربطی به انتخاب رئیس جمهور دموکرات و یا جمهوریخواه آمریکا ندارد و پس از کلینتون این سیاست در همه برهههای زمانی اجرا شده است. آمریکا دوست دارد که میان کشورهای منطقه تنش، درگیری و از هم گسیختگی ایجاد شود.
اختلاف افکنی امارات و عربستان در یمن و متحد شدن این دو کشور در لیبی علیه قطر، اختلاف شدید قطر و عربستان در برخی از موضوعات در عین حال حمایت این دو کشور از تروریستهای وهابی و تکفیری در سوریه برای ساقط کردن دولت بشار اسد همچنین تلاش برای ایجاد اختلاف و درگیری در لبنان و عراق از جمله آثار راهبرد ایجاد واگرایی در غرب آسیا و شمال افریقاست. در ادامه این راهبرد واشنگتن و لندن از تجزیه یمن، سوریه و عراق استقبال می کنند و آن را در راستای سیاست واگرایی تقویت می کنند.
وی تشریح میکند: می توان نتیجه گرفت که درگیریهای سیاسی، آشفتگی اجتماعی، جنگ داخلی، تحریمهای اقتصادی دولتهای منطقه از جمله سیاستهای اصلی آمریکا است چرا که راز بقای آمریکا در منطقه غرب آسیا درگیری و تجزیه این کشورها است. پس طبیعی است که کشورهای خاورمیانه با یکدیگر درگیر باشند چرا که به گفته حضرت امام(ره) اگر همه کشورهای منطقه متحد و ( یَد واحده) شوند در آن صورت اسرائیل نابود خواهد شد که طبعا آمریکا و انگلیس خواستار بقای رژیم صهیونیستی هستند.
پارسا نجفی اظهار کرد: مواردی از تحقق خلاف خواست غرب هم در منطقه دیده شد و آمریکا نتوانست به هدف خود که درگیر کردن ترکیه با ایران و روسیه بود برسد و برعکس بعد از کودتای آمریکایی فتح الله گولن در ترکیه همگرایی بین آنکارا با تهران و مسکو ایجاد شد و سبب شد آتش جنگ در سوریه به سمت خاموشی حرکت کند.
با تمام این تفاسیر نتیجه میگیریم وقتی کشورهای همسایه با یکدیگر در منطقه"همگرایی" داشته باشند علاوه بر اینکه در وهله نخست اسرائیل از بین خواهد رفت، کشورهای آمریکا و انگلیس در منطقه جایی نخواهند داشت.
به یاد آوریم که آمریکا، انگلیس و اسرائیل سالهاست که از خواب غفلت جهان عرب استفاده کرده و به خوبی سیاستهای خود را در منطقه پیاده کردهاند. آمریکا قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی بر ایران هم مانند کشورهای عربی مسلط بود ولی انقلاب اسلامی و تحقق نظرات حضرت امام(ره) سبب شد تمام دخالتهای این کشور در امور داخلی ایران خنثی شود و اکنون پس از 41 سال نتوانسته این کشور را فریب خواستههای شوم خود کند.
روند آشکارسازی روابط با رژیم صهیونیستی ابعاد تاکتیکی هم دارد؛ برای مثال این روزها که ترامپ در آمریکا، نتانیاهو در اسرائیل و بوریس جانسون در انگلیس تحت فشار و انتقادات زیادی قرار دارند طبیعی است در غرب آسیا اقداماتی انجام دهند که نوعی موفقیت برای خود ایجاد کنند تا صدای اعتراضات مردمی و مخالفان خود را ساکت کنند و از زیر بار فشار خلاص شوند. همین آشکارسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل یکی از اقدامات شوم آنها برای خلاصی از زیر فشار انتقادات است؛ دونالد ترامپ که در طرح معامله قرن به شدت شکست خود و زیر فشار انتقادات و اعتراضات زیادی قرار دارد در آستانه انتخابات نوامبر نیاز دارد یک سری اقداماتی در خاورمیانه در راستای منافع آمریکا انجام دهد که بتواند از آن برای خود یک برگ برنده برای پیروزی در انتخابات درست کند. در همین راستا پیش بینی میشود که پس از امارات و بحرین، "عربستان سعودی" یا "سودان" در آینده روابط خود را با رژیم جعلی صهیونیستی آشکار کنند.
انتهای پیام/