یادداشت| به مناسبت گردهمایی جبهه فرهنگی انقلاب؛ خیلی چیزها زمین مانده!

یادداشت| به مناسبت گردهمایی جبهه فرهنگی انقلاب؛ خیلی چیزها زمین مانده!

وجه مشترک همه آنها که دعوت شده‌ایم به این گردهمایی، به گمانم نوشته‌هایمان درباره انقلاب و دفاع مقدس است. دو موضوعی که همیشه دلمان را به درد آورده، هر وقت که یادش می‌افتیم و یادمان می‌افتد که خیلی چیزها زمین مانده و ننوشته‌ایم.

خبرگزاری تسنیم- یوسف قوجُق

می‌گویند هر داغی، روزی سرد می‌شود ولی هیچ پخته‌ای، دیگر خام نمی‌شود! حکایت حالِ جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی هم به واقع، همین طور است. حالا با گذشت چهل و سه سال از پیروزی انقلابمان، یقین داریم پخته شده‌ایم. این را فقط من نمی‌گویم که نزدیک به سی سال است، کارم خواندن و نوشتن بوده. این نظر تمام دوستانم است که هرکدام، در جایی از خاکریزهای فرهنگی، قلم می‌زنند.

بیش از 10 سال است اینها را می‌شناسم. امروز هم که چند روزی مانده به برگزاری هفته دفاع مقدس، همگی دعوت شده‌ایم به یک گردهمایی با همین موضوع. بانیاش، حسین قرایی و دوستان همفکر و همدل‌اش هستند که از همین حالا، جلوجلو رفته‌اند به استقبال هفته‌ای که قرار است یادی بکنیم از آنها که جانشان را برای دفاع از میهن به کف گذاشته‌اند و رفته‌اند.

وجه مشترک همه آنها که دعوت شده‌ایم به این گردهمایی، به گمانم نوشته‌هایمان درباره انقلاب و دفاع مقدس است. دو موضوعی که همیشه دلمان را به درد آورده، هر وقت که یادش می‌افتیم و یادمان می‌افتد که خیلی چیزها زمین مانده و ننوشته‌ایم آنچنان که باید می‌نوشته‌ایم.

دغدغه‌های حسین قرایی و یاران همدلش را خوب می‌دانیم. همانی است که سالها پیش، همه ما را جمع کرده بود تا سری بزنیم به کورهپزخانه‌ها و حلبی‌آبادهای حاشیه تهران، تا به بهانه تقسیم غذا، سراغشان برویم و به قدر توان‌مان، چیزی اگر داریم برای بچه‌های دانش‌آموزشان، تقدیم کنیم. موضوعی که دغدغه اهالی فکر و قلم باید باشد و سال‌ها بود چنین نشده بود. حسین آن روزها وظایف انسانی و بشری اهالی فرهنگ و توصیه‌های پیر جماران را به خاطرمان آورده بود و همین هم بهانه‌ای برایم شده بود که بیشتر دوستش بدارم.

سه نفریم. من و اصغر فکور و محمدرضا اصلانی. می‌رسیم به مسجد جامع ورامین. در نگاه اول، کسی را نمی‌بینیم به استقبال‌مان آمده باشند اما اشتباه می‌کنیم. در ورودی مسجد، نمایشگاهی از عکس‌های جبهه و شهدا برپاست. زنده‌هایی که به استقبالمان آمده‌اند. نگاهشان می‌کنیم. خبری از لبخندهایشان نیست و هرچه می‌بینیم پیکرهای مثله شده مطهرشان است. پیشتر، چهره‌هایشان را غالباً با لبخند در قاب تصاویر می‌دیدیم اما این اواخر، در چنین نمایشگاه‌هایی تصویری از لبخندهایشان نیست.

به گمانم، سنگینی بار غم روزگارمان است که این چنین در قاب عکس‌ها پیداست. پایین عکس‌ها به آنها که برای دیدنش آمده‌اند، هشدارهایی نوشته شده (نقل به این مفهوم) که «این‌ها را ببین و در امروزت اندیشه کن!» هشداری گزنده و تلخ است. خیلی تلخ. آن اطراف، خیلی‌ها را می‌بینیم که بی هیچ نگاه به آن تصاویر، می گذرند و می روند. دلم می‌گیرد. حس می کنم نگاهشان سرد است، نمی‌دانم چرا. 

می‌رویم به مسجدی که همان نزدیکی‌هاست. وضویی می‌گیریم و نماز می‌خوانیم. دربارة حسین غیبت می‌کنیم که دعوت‌مان کرده ولی خودش را نیست. از او می‌گوییم و فن بیان و سادگی‌اش و کارهای بزرگی که انجام می‌دهد. (به قول خودش)، به عمیق بودنش و کارهای خودجوش و خوبش ضریب می‌دهیم. درمی‌مانیم که این مرد، با آن همه مشغله فکری، چطور می‌تواند به فکر گردهم آمدن اهالی فرهنگ و ادب جبهه فکری و فرهنگی در این روزگار ناخوش و نامراد باشد!

این همه کارهای به زمین مانده را ببیند و بتواند این همه افراد گمنام و کم نام و نشان و خوش نام و نشان را گردهم بیاورد که وجه شبه واحدی دارند و دغدغه‌مند و همدل‌اند. به هم می‌گوییم ای کاش تعداد این آدم‌های دغدغه‌مند و خودجوش زیاد بود.

بعد از کمی استراحت در سایبان بیرون مسجد، راه می‌افتیم سمت مسجد جامع که محل گردهمایی است. این بار می‌فهمیم جمعیت زیادی آمده‌اند از اهالی قلم و فکر. چهره‌هایی آشنا و لابد کم آشنا که باید آشنا شویم با آنها. قصد حسین هم لابد همین است.

با رعایت پروتکل‌های توصیه شده، با فاصله، می‌نشینیم کنار هم. حجت‌الاسلام محمودی (رئیس شورای هماهنگی تبلیغات استان تهران) دارد از قدمت شهر ورامین و نقش مردم آنجا در انقلاب اسلامی و ضرورت حفظ آن بزنگاه‌های تاریخی کشور دارد سخن می‌گوید. نماینده شورای شهر هم درباره ضرورت‌های مشابه صحبت می‌کند. بعد آقای دادمان که چندی پیش رییس حوزه هنری شده و ما کمتر دیدهایم‌شان، صحبت می‌کند و بالاخره نوبت به بچه‌های گروه سرود شهر می‌رسد  تا با غرور، از شهدا یاد کنند.

به وقت وضو برای نماز مغرب و عشا، خانم تجار و آقای شرفشاهی و برخی دوستان آشنا را می‌بینم.  آقای دادمان را هم می‌بینیم. او را در خبرگزاری تسنیم دیده‌ام اما همکلام نشده‌ام. فرصت خوبی است تا برخی گله‌هایمان را بکنیم. خودم و دوستانم را خیلی موجز و سریع می‌شناسانم. امیدوار به فرصتی مغتنم در آینده است تا در زمانی مناسب، صحبت‌ها را بشنود.

شب را قرار است در هتلی در همان شهر بمانیم. با دوستانم تا دیروقت، بیدار می مانیم و درباره ادبیات دینی و ضرورتهای بازنگری در فرم و ساختار و امثالهم صحبت می‌کنیم. 

نیمه اول روز بعد را به ورامین‌گردی اختصاص داده‌اند. اماکن دیدنی شهر را می‌شناسانند و بین این گشت و گذارها، تعدادمان بیشتر میشود. بعد از نماز ظهر، من و خانم تجار برای دیدار با برخی نویسندگان جوان و نوجوان آن شهر انتخاب شدهایم تا تجربیاتی اگر داریم، به آنها بازگو کنیم. نویسنده خوب دفاع مقدس، آقای رحیم مخدومی هم که مقیم آن شهر است، با ما همراه می‌شود. اگرچه تعداد حاضرین اندک است اما هر چه از تجربیات ادبی و فرهنگی داریم، برایشان می‌گوییم.

رحیم مخدومی از فعالیت‌های صادقانه و خالصانه خودش و دیگران می‌گوید و بعد از آن، به محل گردهمایی می‌رویم تا  از شعرخوانی و صحبت‌های سالخوردگان دفاع مقدس بهره ببریم. سرانجام آقای سعید قاسمی هم پشت تریبون می‌رود و با بُغضی فروخورده که در گلویش مانده، از موضوعاتی صحبت می‌کند که ما در روز قبل، در ابتدای ورودمان به گردهمایی، از نگاه به زنده‌های جاوید در تصاویر نمایشگاه عکس خوانده‌ایم. همان هشدارهایی را تکرار می‌کند که زیر عکس‌ها برای دیگران نوشته شده. «این‌ها را ببین و در امروزت اندیشه کن!» هشداری که گزنده و تلخ است. خیلی تلخ.

آن شب تا دیروقت، با استاد کامران شرفشاهی نشستیم و با هم درباره ادبیات معاصر و کلاسیک و دورنمای آن صحبت کردیم. همان شب کتاب «مردان فردا» را که سال‌ها پیش با موضوع دفاع مقدس و نقش قوم ترکمن در آن جنگ برای نوجوانان از کانون پرورش فکری منتشر شده بود، به او و دوستانم دادم. آقای اصلانی بعد از نماز صبح، بیدار مانده بود تا همان را بخواند. نظراتش برای من آموزنده بود.

روز بعد سیدبشیر حسینی را در جمع خودمان دیدیم و گپ و گفت همدلانه و خوبی بین ایشان و دوستان همقلم انجام شد و ... به این ترتیب، آن جمع همدل، با انگیزهای بیش از پیش، برگشتیم به تهران.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران