زبان فارسی و دمیدن روح تازه بر پیکر ادبیات هند
سیده فاطمه بلقیس حسینی، از اساتید زبان فارسی در هندوستان، معتقد است: فارسی در ادبیات هند روح تازهای دمید، در تمام شئون زبانهای گوناگون هند نفوذ پیدا کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیده فاطمه بلقیس حسینی، استاد دانشگاه دهلی و از شاعران فارسیزبان هند، در یادداشتی به تأثیر نثر فارسی در هند پرداخته و نوشته است:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ
آیه قرآنی است که هر حرف آیینهدار جمال محبوب، هر لفظ تفسیر کردار رسالت، نکته نکته دفتر راز و نیاز و بیانگر وسعت حکومت محمدی است که از عالم سفلی تا عالم علوی همه تحت نظارت و تسلط ویاند، تا این گِلسرشتگان را که دارای ابعاد گوناگوناند، هدایت کند و فرزندان آدم در سایه رحمت محمد مصطفی(ص) از عداوت دشمن دیرینه نجات یابند؛ و فکر و شعور ایشان از زمزمه قرآنی «ای فرزندان آدم! مبادا شیطان شما را فریب دهد چنان که پدر و مادر شما را(از جنّت) بیرون کرد و جامه عزّت را، از تن آنها در آورد»؛ تغذیه یابد و هشدار باشد و بداند که این پیامبر تنها رسولی است که مدینة العلم است.
رسول خدا(ص) فرمودند «مابعث الله نبیا الا راعی غنم»؛ پس آشکار است که برای انسان به تنهایی به کمال رسیدن ناگزیر است تا وقتی که هدایت عقل و کمک رسولان و جانشینان معصوم نباشد. در قرآن آمده «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»؛ یعنی مبعوث شد بر این که آیات الهی را تلاوت کند، نفوس را پاکیزه گرداند و علم و حکمت را یاد بدهد. (سوره جمعه/ آیه 2)
این برکت وجود همان معلم بشریت است که اندیشهها را صیقل و دلها را روشن کرده است که در چمنستان ادب زمزمه خوانیم و امیدواریم که در این راهپیمایی علم و دانش در مسیر بزرگان به کمال دست یابیم.
بزرگان ما تا حدی جانفشانی کردند که آنچه را که خدا میگوید «لَمْ یَكُنْ شَیْئاً مَذْكُوراً»( سوره دهر/ آیه 1) «تو قابل ذکر نبودی»، بر اساس علم به منزل «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» رسانند. عرفای ما آثار زیادی از عرفان و مذهب و اخلاق به ما به عنوان ترکه دادند؛ گاهی در مکاشفات «کشف المحجوب»، «اسرار التوحید» را در مییابیم و از «کیمیای سعادت» زنگار دل را میزداییم.گاهی در نهانخانه «فیه ما فیه» گم میشویم و در «مرصاد العباد» اسرار زندگی را جستوجو کرده برای دور کردن تشنگی روح و صعود به سوی کمال، برنامهریزی میکنیم: «اکنون سلطان عشق را به شحنگی فرود آرند، و وزیر عقل را به بوّایی بر دل نشانند و شهر دل را به زیور لآلی و جواهر یقین و اخلاص و توکل و صدق و کرم و مروت .... و انواع صفات حمیده و خصال پسندیده بیارایند. چه بوده است؟ سلطان حقیقی به خلوت سرای دل میآید، معشوقه اصلی از تتق جلال جمال مینماید»(مرصاد العباد).
اولین کتابی که در عرفان و تصوف زبان فارسی در هند نوشته شد «کشف المحجوب» هجویری است که نثری به جای مانده از قرنهای گذشته است و با تحولات زمانی و زبانی امروز فاصله دارد: «همی آید که اندر بصره رئیسی بود به باغی از آن خود رفته بود. چشمش بر جمال زن برزگر افتاد. مرد را به شغلی فرستاد و زن را گفت: درها دربند گفتا همه درها بستم الا یک در که نمیتوانم دربست. گفت: کدام در است آن؟ گفت آن در که میان ما و خداوند است جل جلاله، مرد پشیمان گشت و استغفار کرد». (کشف المحجوب)
«چون یاد الهی محکم در سینهام جا گرفت. فکر کردم که حکم است «سیرو فی الارض»؛ پس دنبال سفرنامهها گشتم و با حکیم ناصر خسرو بسیار شهرها را گردش کردم که خسته شدم و پای اندیشهام آبله آبله شد. فکر کردم بروم در دیار هند، در گلستانی که «ریاض الانشاء» نام داشت؛ عبارت زیبا، فنی و هنری با نمک شوخی و شیرینی مزاح را بگشایم. وقت نیست که گلچینی کنم. رسیدم در دربار مغول چه شکوه و چه تجمّلی! ابوالفضل علّامی بر مسند دبیری نشسته آیین اکبری مینگاشت بسیار قانونسازی میکرد، گویی هفت اقلیم در دستش بوده، نیروی قلم قوی ابتکار اندیشه و خیالپردازی عالی بود، فقط دو سطر برای نمونه کافی است «اورنگنشین کیهانپیرای را از اندیشه آبادیِ خواهش، ترازِ آفرین گیرد و کارکرد به شایستگی گراید، پیکرستان حقیقت زار گردد و ظاهر چهره به معنی بر گشاید».(آیین اکبری)
و در هندوستان بزرگ چه بسیار دبیریها که در دست هندوان بود و چه بسیار منشیان ایرانی و هندی که هر کدام چه زیبا و رنگرنگ هنرآفرینی کردند. درباره یکی یکی(تک تک آنها) حرف زدن مشکل است، وقت نیست. استاد نفیسی که بسیار عبارتهای نغز دارد، نمیتوانم حق شاگردیاش را ادا کنم . جلال آل احمد که به داستاننویسی منزلتی خاص داد و جمالزاده و هدایت و سیمین دانشور و بزرگ علوی و بسیاری دیگر. آری «فارسی شکر است»، «غربزدگی»، «انتری که لوطیش مرده بود»، «سووشون»، «تنگسیر» و چندین رمانهای خوب و نمایشنامههای «گوهر مراد» و غیره به وجود آمد و در هند شهرت گرفت و در برنامههای درسی شامل شد.
سیری به ادبیات فارسی در چند دقیقه بسیار مشکل است. فارسی در ادبیات هند روح تازهای دمید، در تمام شئون زبانهای گوناگون هند نفوذ پیدا کرد. اولین روزنامه از هند چاپ شد، «راجه رام موهن رای» را هیچ کس نمیتواند فراموش کند. هند از اسارت انگلیسیها به استقلال رسید اما آنها فارسی را از ادارهها بیرون کردند؛ ولی اهل دانش قدردانی کردند و آن را بر تخت دانشگاهی متمکّن کردند.
پروفسور مسعود حسن ادیب، پروفسور نذیر احمد، پروفسور سید حسن و پروفسور سید امیرحسن عابدی و دیگران این چراغی را که سو سو میزد، از باد سَموم نجات دادند که هرچه امروز ما داریم از زحمات چنین بزرگانی است. نمونهای از آثارشان را در همین مختصر میگنجانم.
نمونهای چند مشتی از خروار از اساتید هند ارائه میدهم که اصلاً از آثار نقد ادبی است. پروفسور عابدی مینویسد:
«خلاصه از حمله محمود غزنوی تا بابر، مرکز ادبیات فارسی در ایران بود. اما پس از حمله بابر، هند مرکز ادبیات فارسی شد. هرچه در ایران از رونق بازار شعر و ادب کاسته میشد، به هند در همان نسبت ارزش حاصل کرد... همچنین درباری که کلیم به آن پیوستگی داشت، آخرین و بزرگترین درباری در هند بود که در آن نفوذ تمدّن و زبان وادب ایران به حد اعلای قدرت رسیده بود و ظاهر اختلاط تمدنهای ایران و هند به منتهی درجه درآن جلوهگری میکرد».
همچنین پروفسورآذرمیدخت صفوی می نویسد: «غزل یکی از زیباترین و عمدهترین صنفهای شعر فارسی است که ناشی از هیجانات روحی و تراوشی از احساسات و عواطف قلبی میباشد. رقّت الفاظ و لطافت معانی از مشخصات عمده غزل خوب است». همچنین نمونهای از نثر پروفسور خورشید فاطمه حسینی درباره زیب النسا مخفی(بزرگترین دختر اورنگزیب و از شاعران فارسیسرا در هند) نیز قابل ملاحظه است.
انتهای پیام/