تبدیل افراد بیکار به "ماشین امضا" در شرکتهای صوری برای اخلال در نظام ارزی
یکی از متهمان پرونده اخلال ارزی گفت: به من پیشنهاد شد در ازای دریافت حقوق ۳ میلیونی، مدیرعامل شرکت شوم؛ برای من دردسری نداشت چون فقط به چند بانک رفتیم، دسته چک گرفتیم و امضا کردم و چکها را به آنها دادم.
به گزارش خبرنگار قضائی خبرگزاری تسنیم، در ادامه جلسه محاکمه 12 متهم اخلال در نظام ارزی کشور قاضی موحدیآزاد گفت: آقایان مرادی، نائینی و اعلایی در جلسه علنی غیررسانهای تفهیم اتهام شدهاند و دفاعیات آنها اخذ شده است. در این جلسه صحبت سه تن از مطلعین را اخذ میکنیم.
سپس قاضی موحدیآزاد از سیدهادی حسینی یکی از مطلعان پرونده خواست در جایگاه حاضر شود.
حسینی گفت: آبدارچی شرکت بودم و پیش آقای مرادی کار میکردم. چهار سال و نیم با مرادی همکار بودم و او رئیس من بود. قبل از تأسیس شرکت در فرمانیه املاک داشت. با آقای نائینی در کیش آشنا شدم و آقای اعلایی هم با مرادی در املاک همکاری میکردند.
وی با اشاره به تأسیس شرکت میعادسازان گفت: مرادی به من گفت میخواهیم شرکت تأسیس کنیم و به نفر احتیاج داریم. من هم چهار نفر از اعضای خانوادهام را به این شرکت بردم. به من گفت اگر بخواهی به خارج از کشور بروی باید پول در حسابت باشد و میخواست من را به آلمان بفرستد تا پناهندگی بگیرم.
این مطلع افزود: تمام کارهای مرادی تلفنی بود. من حتی یک نفر را در دفتر ندیدم. او سه_چهار شرکت در کیش داشت و دفترها خالی و فقط برای تأیید بانکها بودند.
وی ادامه داد: آقایان به من پیشنهاد خروج از کشور را دادند تا من را رد کنند و اگر خواستند کسی را بگیرند، جریانات را گردن من بیندازند. مرادی در رأس همه کارها بود. جلوی مأمورانِ خودتان تهدید کرد که مرا به زندان میاندازد. اعضای خانوادهام عضو سه شرکت شدند.
قاضی موحد پرسید: پول هم گرفتید؟
حسینی گفت: پول نگرفتم. تنها مبلغ یک میلیون و 500 هزار تومان به من داد و گفت لازمت میشود. مرادی تا توانست از ما کپی برابر اصل گرفت.
قاضی موحد پرسید: چرا میخواست شما را از کشور خارج کند؟
مطلع پاسخ داد: به من پیشنهاد خروج از کشور را داد. میخواست من را فراری دهد که جرمهایش را گردن نگیرد و مسئولیتها را گردن ما بیندازد.
در ادامه قاضی از وحید بیداریان به عنوان یکی دیگر از مطلعان پرونده خواست در جایگاه قرار گیرد و توضیحات خود را بیان کند.
این مطلع افزود: در حال حاضر راننده اسنپ هستم اما اواخر خرداد سال 97 آقای نائینی که پیش از آن آشنایی مختصری با او داشتم تماس گرفت و خواست یک دفتر برای شرکتشان پیدا کنم. بعد از پرسوجوهای بسیار در میدان هروی یک دفتر پیدا کردم و خانم شاهینفر قرارداد تجاری دفتر را امضا کرد.
وی درباره وظایف خود در شرکت گفت: بعد از این قضیه کارمند شرکت شدم و چکها را جابهجا و نقد میکردم و در برخی موارد نیز پرفرمهایی با سربرگ شرکت از طریق واتساپ برایم ارسال میکردند که پرینت میگرفتم.
این مطلع حقوق ماهیانه خود را 2 میلیون تومان اعلام کرد و گفت: کار خاصی در شرکت انجام نمیدادیم و صبح تا شب مینشستیم و فقط گاهی اوقات از من میخواستند فلان پرونده مالی را تشکیل دهم و یا فلان چک را نقد کنم.
وی در ادامه در پاسخ به سوال رئیس دادگاه مبنی بر ماجرای پرداخت 400 میلیون تومان به داودی گفت: شنیده بودم قرار بوده که به خاطر کارهایی که داودی انجام داده 400 میلیون به وی پرداخت شود.
بیداریان همچنین درباره دادن یک دستگاه خودرو کیا به مبلغ 200 میلیون تومان و امیرخسرو علائی گفت: این ماشین در ازای حوالههای ارزی که علائی دریافت کرده بود به او از طرف مرادی داده شد.
قاضی همچنین از این مطلع خواست درباره بحث خروج نائینی، مرادی و علائی از کشور توضیحاتی دهد که وی پاسخ داد: شنیده بودم که قرار است اینها از کشور خارج شوند و این مسئله را نیز از صحبتهای خانم شاهینفر متوجه شدم؛ آنها میخواستند از کشور بروند تا چیزی به نامشان نباشد.
در ادامه قاضی از سومین مطلع این پرونده خواست در جایگاه قرار گیرد و توضیحات خود را ارائه کند.
رضا علیکرم داودی که خود را متولد 21 اسفند سال 72، مجرد و دارای تحصیلات فوقدیپلم حسابداری و کارگر روزمزد میهمانداری ریاست جمهوری معرفی کرد گفت: بعد از اینکه از سربازی بازگشتم بیکار بودم و به صورت روزمزد در میهمانداری ریاست جمهوری و هتلها کار میکردم. در همین ایام در باشگاه انقلاب نیز مشغول شدم و روبروی غرفه ما غرفه دیگری بود که فردی به نام خانم محمدی در آن کار میکرد. خانم محمدی به من گفت اگر بخواهم میتواند مرا به شرکتشان معرفی کند تا به عنوان حسابدار مشغول شوم. من نیز پذیرفتم و با مسئول شرکت صحبت کردم اما او گفت فعلا نیرو نیاز ندارند ولی میتواند به شرکت دیگری مرا معرفی کند. در نهایت به فردی به نام نائینی معرفی شدم و با او صحبت کردم و قرار شد به عنوان کارمند حسابداری در شرکتی در کیش مشغول شوم. در مسیر رفتن به کیش از آرزوهایم صحبت کردم و گفتم دوست دارم روزی به خارج از کشور بروم و درآمد خوبی داشته باشم زیرا پدرم که یک کارگر ساده بود سکته مغزی کرده و خانهنشین شده بود و تأمین هزینههای خانه بر عهده من بود.
این مطلع اضافه کرد: در مسیر رفتن به کیش پیشنهاد شد به ازای دریافت ماهیانه 3 میلیون تومان مدیرعامل شرکت شوم و من نیز پذیرفتم زیرا برای من هیچ دردسری نداشت و فقط به چند بانک رفتیم و من دستهچکهایی را گرفته و امضا کردم و به آنها دادم و مدت همکاری ما نیز 2 الی 3 ماه بیشتر طول نکشید.
وی اضافه کرد: برای دریافت دستهچکها به شعب بانک ملت در کیش و میدان ونک و همچنین شعبه بانک کشاورزی در سمنان مراجعه کردیم و شرایط طوری نبود که متوجه شوم کار غیرقانونی در حال انجام است، ضمن اینکه وقتی به شعب بانکها میرفتند من را به عنوان مدیرعامل شرکت بسیار تحویل میگرفتند و با آبمیوه پذیرایی کردند و عزت و احترام میگذاشتند.
در ادامه قاضی از مطلع خواست درباره بحث خروج از کشور توضیح دهد که وی گفت: آقای مرادی گفته بود پسرخالهاش در کانادا بسر میبرد و میتواند من را از راههای غیرقانونی از کشور خارج کند. قرار بود برای خروج از کشور 300 تا 400 میلیون تومان بدهد.
وی همچنین در پاسخ به سوال قاضی درباره "نقش دکتر" نیز گفت: من دکتر را نمیشناسم اما میدانم کسی بود که همه دستورها را از او میگرفتند.
انتهای پیام/