شناور زندگی کنیم تا از طوفانها به سلامت بگذریم
در مقاطع دشوار زندگی شاید لازم باشد ظرفیتها، تواناییها و امکانات بالقوه خود را مجدداً مرور کنیم! همه که تاجر، انبوهساز مسکن، پزشک و... نیستند که بتوانند امور مادی و مخارج خود را اداره کنند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، «دخترک به دلیل بیماری باید هر چه سریعتر جراحی شود، لیکن پدر خانواده که به کار پیک موتوری اشتغال دارد، قادر به پرداخت هزینه عمل نیست. دختر بچه که ناراحتی پدر خود را میبیند چند نقاشی میکشد و به پدرش میدهد و میگوید: بابا، این نقاشیها رو کشیدم تا بفروشی و پول عملم رو بدی...»
دخترکی که نقاشی میکشد را میتوان از دو جنبه مورد توجه قرار داد؛ یکی احساس همدردی و تأسف که ناشی از حس نوعدوستی و ترحم ماست و جنبه دوم نوع تفکر اوست. این کودک بدون اینکه بداند، بهجای زانوی غم بغل گرفتن با مهارت مختصری که دارد قصد دارد به اقتصاد خانواده کمک کند. او به این درک و فهم رسیده که اوضاع مالی خانواده مناسب نیست، ولی کاسه چه کنم به دست نگرفته است - فارغ از اینکه عملش مثمرثمر باشد یا بینتیجه - و بهجای رویکرد «مشکل محور»، رویکرد «راهحل محور» را در پیش گرفته است.
پیشبینی روزهای سخت
حتی اگر در شرایط ایدهآل هم باشیم نباید از آینده غافل شویم. هیچ کدام نمیدانیم سر پیچ بعدی مسیر زندگی چه چیزی در انتظار ماست؟ ممکن است یک فرصت طلایی باشد یا یک پیشامد ناخوشایند. اگر تا الان به فکر نبودید، از امروز برنامهریزی و اقدام کنید. سؤال میکنید چه برنامهریزی؟ بخشی از درآمد خود را سرمایهگذاری کنید یا به عنوان سپرده نزد بانک به امانت بگذارید. اگر درآمد شغل اولتان تکافوی امور زندگی را نمیدهد یا احتمال دارد فرصت شغلیتان به هر دلیلی دچار تزلزل شود، مهارت شغلی دومی را بیاموزید. خود من 24 سال در امور بازرگانی فعالیت داشتم ولی بنا به دلایلی سوزن ریل فعالیت خود را تغییر دادم و علاوه بر فعالیت مختصر بازرگانی به ترجمه متون، تدریس و حتی آموختن برنامههای کامپیوتری مانند فتوشاپ روی آوردم. به فرزندم هم همین توصیه را کردم. حتی فرزندم که به تازگی وارد دبیرستان شده حسب علاقهاش در کلاس نقاشی شرکت کرده است و اکنون در اوقات فراغت روی بوم نقاشی و برای فروش آن بازاریابی میکند. تاکنون چند تابلو هم کشیده و به فروش رسانده است. در تابستان گذشته به درخواست من هفتهای دو روز بهصورت کارآموزی در شرکت یکی از بستگان مشغول کار شد تا ضمن مواجهه با زندگی روزمره و افراد مختلف- ورای محیط خانه و مدرسه- بر مهارتهای ارتباطی و اجتماعیاش افزوده شود. توصیهام این است اگر امکان سرمایهگذاری مناسبی برای فعالیت در کسب و کاری ندارید یا تغییر شغل فعلی ریسک بالایی برای شما دارد و از آن طرف توقع درآمد بیشتری دارید یا موقعیت شغلی شما متزلزل شده است، مقطع تحصیلی یا مهارتهای خود را افزایش دهید، وگرنه بسنده کردن به یک حرفه، گفتن این جمله که «دیگه از من گذشته یا نمیتونم» و حسرت خوردن و بد و بیراه گفتن به زمین و زمان جز مستهلک کردن روح و روانتان نتیجهای در بر نخواهد داشت.
هیچ ابری در برابر نور خورشید دوام نمیآورد
همه ما کمابیش روزهای بد داریم، اما هیچ ابری آنقدر تیره نیست که آفتاب نتواند از بین آن بتابد. اینجا باید تأکید کنم که مشکلتان را بزرگتر از چیزی که هست، نکنید. اجازه ندهید یک ابر تیره تمام آسمان زندگیتان را بپوشاند. همین که الان هستید، میتوانید این مقاله را بخوانید و روی تخت بیمارستان نیستید، جای شکر دارد. خورشید مدام در حال تابش روی بخشی از زندگی همه ماست. گاهی وقتها باید احساسمان را فراموش و به این فکر کنیم که شایسته چه چیزهایی هستیم. درد و لذت همزمان در زندگی وجود دارند. باید تلاش کنیم «مشکل محور» نباشیم. هیچ کس دوست ندارد بیمار باشد یا 24 ساعت شبانهروز و هفت روز هفته رنج بکشد و غصه بخورد، بنابراین حتی در دشوارترین وضعیت هم لحظههایی از لذت وجود دارد. اگر در رویارویی با بحران یا شرایط غیرمترقبه نیاز داریم به خود مجالی بدهیم تا خود را پیدا کنیم، به عنوان پیشنهاد مثلاً میتوانیم از یک دوست یا همسرمان بخواهیم همراهیمان کند و قرار بگذاریم با هم کمی قدم بزنیم، چیزی بخوریم، خرید یا سینما برویم یا هر کار دیگری که به ما روحیه میدهد و حالمان را خوب میکند، انجام دهیم. چنانچه دوران دشوار پس از به هم خوردن یک رابطه کاری را میگذرانیم و حتی به سختی میتوانیم لبخند بزنیم، در انتظار نمانیم دوره رنجمان کاملاً تمام شود تا به زندگی معمولی برگردیم؛ کاری کنیم از منزل بیرون برویم و سرگرم فعالیتی شویم. چند ساعتی هر کاری دلمان میخواهد انجام دهیم، در کتابفروشی بچرخیم، به تماشای یک فیلم کمدی برویم یا با یک تور یک روزه کمی تفریح کنیم. این حرکت به معنی بیدرد بودن یا انکار مشکلات نیست، بلکه چند ساعتی به خودمان استراحت میدهیم و با اندکی لذت و تفریح، انرژیمان را شارژ میکنیم. این مطالب شعار نیستند. توصیههای بسیاری از روانشناسان و مشاوران هستند و مبنای علمی دارند. به زبان آوردن جملاتی نظیر «ولم کن»، «اصلاً حرفشو نزن، الان داغونم»، «دلت خوشِها»، «چه خاکی بر سرم بریزم» و عباراتی اینچنینی تنها پردهای از انرژی منفی روی ما میکشد. فراموش نکنیم حتی درد و رنجهای ناراحت کننده به طور عجیبی میتواند احساس سپاسگزاری ما را نسبت به لحظههای خوشی و لذت، عمیقتر و بیشتر کند. گویی تمام احساس ما با یک دریافت هیجانی جدید، تقویت میشود و میتوانیم نعمات و داشتههای زندگیمان را ببینیم و تحسین کنیم و از آنها برای بهتر کردن وضعیتمان کمک بگیریم. زندگی هیچ وقت تجربه یکنواختی از هیجان، شادی و ثروت نیست، بلکه غم و شادی دوشادوش هم در کنار ما حرکت میکنند. برخی افراد در برابر چالشها و سختیهای زندگی مقاومت میکنند و حتی از روحیه بالایی نیز برخوردارند که اطرافیان گاهی متوجه مشکلات آنها نمیشوند. بر عکس برخی دیگر در برابر سختیها زود تسلیم میشوند و خود را میبازند. یکی از شیوههای دیگر خارج نشدن از ریل زندگی صبر و تحمل است. شاید مسئلهای که در زندگی شما بهوجود آمده است در زندگی بسیاری از افراد جامعه هم وجود داشته باشد و حتی در شرایطی خیلی بدتر. مسیر زندگی میتواند با سختیها و حوادثش ما را غافلگیر کند و این حس را به ما بدهد که هیچ وقت طوفان گرفتاریها تمام نخواهد شد، ولی چنانچه یاد بگیریم و تمرین کنیم با دردها و سختیها چطور برخورد کنیم و مهمتر آنکه به ذهنمان اجازه ندهیم در مواجهه با مسائل شروع به ساختن سناریوهای ترسناک کند و پیشاپیش به استقبال پیشامدهایی که شاید اصلاً اتفاق نیفتند نرود، آن موقع بهجای احساس یأس و شکست، میتوانیم موجسواری را یاد بگیریم و با رویکرد «راهحل محور» به بازی زندگی ادامه بدهیم. همه چیز بستگی به اعتماد ما به خودمان و ظرفیتمان برای نجات از هر وضعیت ناخوشایند و ادامه رشد و شکوفایی دارد. شناور زندگی کنیم تا از طوفانها به سلامت بگذریم.
مسئولیت موقعیتها را بپذیریم
بیشتر افراد از مسئولیت میترسند و گریزانند. هنگامی که دیگران را به خاطر اتفاقاتی که برایمان افتاده است مقصر بدانیم، از مسئولیت شانه خالی خواهیم کرد و نمیتوانیم اوضاع را تغییر دهیم. یکی از دوستانم کارمند یکی از ادارات دولتی بود. حین خدمت و بهدلیل علاقه به کارهای فنی، عصرها در مغازه تعمیر لوازم خانگی گازسوز مشغول کار شد. پس از بازنشستگی اقدام به اخذ امتیاز نمایندگی سرویس و تعمیرات یکی از برندهای لوازم خانگی کرد و حالا همراه با چند نفر تکنیسین مشغول کار است. بازنشستگان دیگری هم داریم که از عدم تکافوی حقوق ماهانه خود دائماً گلهمند و ناراحتند، به ویژه آنها که دارای عروس و داماد و نوه هستند، لذا وضعیت حال حاضرمان صرفاً منوط به شرایط و مقتضیات محیطی و جامعه نیست بلکه نشان میدهد خودمان هم از خود غافل شدیم یا بر عکس مدیریت خوبی داشتیم. به محض اینکه خودمان را مسئول بدانیم و آدمها و چیزهای دیگر را برای خوشبختی یا بدشانسیهایمان مقصر ندانیم، شادتر و خوشبختتر خواهیم بود. چنانچه اکنون غمگین هستیم، گرفتاریم و بیکار، مقصر الزاماً کس دیگری نیست. دورهای که در آن زندگی میکنیم با 30 سال پیش فرق دارد و 30 سال بعد هم اوضاع با امروز بسیار متفاوت خواهد بود. جز مشاغلی خاص زمان تک شغله بودن گذشته است. حتی گاهی میبینیم خواندن برخی رشتههای دانشگاهی و صرف هزینه - البته جز در صورت علاقه به کسب علم و مطالعه- فاقد توجیه است و بهتر است بهجای این کار با کسب مهارت مشغول کار شویم، در حالی که مثلاً 30 سال پیش داشتن مدرک کارشناسی همراه با تضمین شغلی مناسب و با پرستیژ بود.
مشکل برای همه هست، من یک استثنا نیستم
همه در خورجین خود مشکلاتی داریم. به هر مشکل یا رویداد مانند یک تکلیف مدرسه نگاه کنیم. از خودمان سؤال کنیم: «این وضعیت چه درسی میخواهد به من بدهد؟» هر موقعیتی در زندگی ما درسی برای آموختن دارد. برخی از این درسها و تجربیات عبارتند از: قویتر شو. بهتر و عقلانیتر ارتباط برقرار کن. زود از کوره در نرو. در محل کار چند مهارت داشته باش تا اگر خواستند جابهجایت کنند برایشان سخت باشد. ببخش. بدان چه زمان فراموش کنی. چیزی جدید را امتحان کن.
ضمناً سعی کنیم خودمان را از اشخاص منفی دور نگه داریم. هر موقع منفیهای زندگی را از خودمان دور کنیم، جا برای مثبتها باز خواهد شد. زندگی بسیار کوتاه است که بخواهیم وقتمان را با آدمهایی بگذرانیم که خوشبختی و شادی را از ما میگیرند. از اشخاص منفی دوری کنیم، برای اینکه آنها اعتمادبهنفس و عزت نفس ما را از بین خواهند برد. خودمان را با اشخاص مثبتی مشغول کنیم که بهترینها را در ما میبینند. اگر وضعیتی در زندگی ناراحتمان میکند، این به معنی ناکارآمد بودن ما نیست. تنها به این معنی است که ما یک انسان هستیم و مانند بقیه انسانها برای درست کردن خودمان و اوضاع به زمان احتیاج داریم؛ پس ما تنها نیستیم. افرادی هم هستند که قبل از ما به فکر این روزهای احتمالی بودند و از قبل اقدامات پیشگیرانه انجام دادند و الان موقعیتشان بهتر است. بدانیم اگر درباره موقعیتی که به آن دچار شدهایم، حس ترس و ناراحتی داریم، خیلیهای دیگر هم آن بیرون وضعیتی شبیه ما دارند. هنگامی که زندگی دشوار میشود، دنبال کردن قلبمان و برداشتن یک گام دیگر کار سختی میشود، ولی بدتر این است که اجازه دهیم درماندگی، یأس و نگرانی مبنی بر اینکه فردا چه خواهد شد، جلوی ما را بگیرد. رمز کار این است که ترسمان را بشناسیم، خودمان را تحلیل کنیم، تواناییهای خودمان را بهتر بشناسیم، توکل کرده و مستقیم با واقعیت برخورد کنیم. جمله «ای بابا من بدبختم» و «میدونم بیفایده است» متعلق به افراد ضعیف است. ما که نمیخواهیم نزد فرزندمان ناتوان جلوه کنیم و مانند یک بازنده درمانده در ذهنش باقی بمانیم. حداقل از ما تلاش کردن و به هر دری زدن و جلو رفتن را میآموزد. گاهی برای به کرسی نشاندن حرفمان و خودمان به روزگار باید سخت کوشش کنیم، زیرا اگر اینکار را نکنیم، خودمان را در برابر حملات و ترس از آینده قرار دادهایم، چون برای مقابله با حریفان احتمالی خود را از قبل آماده نکردهایم.
داشتههایمان را مرور کنیم
در مقاطع دشوار زندگی شاید لازم باشد ظرفیتها، تواناییها و امکانات بالقوه خود را مجدداً مرور کنیم! همه که تاجر، انبوهساز مسکن، پزشک و... نیستند که بتوانند امور مادی و مخارج خود را اداره کنند. خود من به عنوان یک کارمند حقوق بگیر در یکی از مراحل بحرانی زندگی، بهجای آنکه قافیه را زود ببازم و با زمین و زمان بجنگم، ابتدا روحیه خود را نزد خانواده حفظ کردم. سپس چند روز با خود اندیشیدم تا چگونه میتوانم بحران پیش آمده را مدیریت کنم؟ برای فکر کردن هم دانش تخصصی لازم نیست. ناگهان به ذهنم رسید با توجه به مهارتی که در زبان انگلیسی دارم چرا به این حوزه وارد نشوم؟ حتی دیدم ته صدایی دارم و به این فکر افتادم برای کار گویندگی تست صدا بدهم. بنابراین ما همینی هستیم که در حال حاضر هستیم. گذشتهها گذشت. گاهی به فرزندم گوشزد میکنم اگر میخواهی چشم انداز خوبی برای 30، 20 سال بعد داشته باشی از فرصت درس خواندن و مهارت آموزی الان کمال استفاده را ببر. همان ویژگیهایی که حالا داریم، آنقدرها هم نمیتواند بد باشد. مسئله مهم آن است که یک فکر و راهکار مثبت پیدا کنیم که الهامبخش ما باشد و به ما برای جلو رفتن در زندگی انگیزه بدهد. به این فکر بچسبیم و روی آن تمرکز کنیم. ممکن است فکر کنیم چیزهای زیادی نداریم یا اصلاً هیچ چیز نداریم، ولی ذهن و عقل سالم داریم که میتواند به ما انگیزه بدهد. برای پیش رفتن در زندگی همین برایمان کافی است. مسلماً گاهی ادامه مسیر سخت است ولی بین دوراهی تسلیم و خارج شدن از ریل زندگی یا ماندن روی رویل و حرکت هر چند آهسته کدام را ترجیح میدهید؟ هیچ وقت نمیتوان قطعاً یقین داشت که کاری که انجام میدهیم، مؤثر خواهد بود ولی میتوان صد در صد مطمئن بود که دست روی دست گذاشتن و کاری نکردن هیچ تأثیری نخواهد داشت. از الان همین امروز فکر کنید، برنامه بریزید، مشورت کنید و امتحان کنید. یا موفق میشوید یا یک درس از زندگی میگیرید. در هر دو حالت شما یک برنده خواهید بود.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/