جبهه مقاومت در شناسایی داعش پیشتاز بود
کارشناس مسائل خاورمیانه گفت: سیاست اعلامی آمریکا مبنی بر کاهش نیروی نظامی در منطقه صادقانه نیست.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، ترامپ رئیسجمهور آمریکا روز چهارشنبه (24 مهر) بار دیگر حضور نظامی این کشور در غرب آسیا را نادرست خواند و اعلام کرد که واشنگتن در حال پایان دادن به «جنگهای بیپایان احمقانه» است. او همچنین اذعان کرد که حمله این کشور به عراق «بدترین تصمیم تاریخ آمریکا» بوده و به بهانهای واهی انجام شده است. رییس جمهور آمریکا همچنین ادعا میکند که ایالات متحده تاکنون 8 تریلیون دلار برای جنگ و حفاظت از خاورمیانه خرج کرده است.
ترامپ همچنین در مورد تصمیم تازه دولتش برای عقبنشینی از مناطق تحت کنترل شبهنظامیان کرد در شمال سوریه، در توییتر نوشت: "جنگ که برای صدها سال بین گروههای مختلف در جریان بوده است. ایالات متحده آمریکا هرگز نباید در خاورمیانه میبود". در همین رابطه خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان، با سعد الله زارعی کارشناس مسائل خاورمیانه، مصاحبهی تفصیلی انجام داد.
هیچ گاه از حجم نیروهای نظامی آمریکا در منطقه کاسته نشد
با توجه به تحولات اخیر منطقه چرا ترامپ ادعا میکند که رفتن به خاورمیانه بدترین تصمیم تاریخ آمریکا بود و از طرف دیگر گفته می شود از زمان حضور نیروهای این کشور، منطقه بیش از پیش دچار بی ثباتی شده است.
زارعی: من در پاسخ به این سوال مهم سه نکته به نظرم میرسد. اول اینکه وقتی در آستانه انتخابات آمریکا مسئله لزوم بازگرداندن نظامیان آمریکایی به کشورشان مطرح میشود، حاکی از آن است که این تصمیم براساس مطالبه عمومی و سیاست اتخاذ شده نه بر اساس خواست دولت واشنگتن، بلکه جمع بندی عموم کشور این است که حضور نظامی آنها در جهان دیگر به نفع آمریکا نیست و برای کاستن از هزینه ها، مشکلات و مصیبتهایی که حضور نظامیان در خارج از مرزها برای خانوادهها ایجاد میکند لازم است تا در داخل مرزهای خود به دنبال امنیت باشند.
نکته دوم این است که دولت آمریکا در خارج کردن نیروهای نظامی خود از منطقه صادق نیست، چراکه این حرف را آمریکاییها از ابتدای دولت اوباما زدهاند و در دوره ترامپ هم این گفتوگوها تشدید شده است، اما هیچگاه از حجم نیروهای نظامی آنها در خاورمیانه کاسته نشده است.
طی 5 سال آینده منطقه خالی از نیروهای نظامی آمریکا میشود
در حقیقت نیروهای آمریکایی در منطقه ما جابه جا میشوند، به عنوان مثال نیرویی از سوریه به عراق، از عراق به کویت و از کویت به قطر رفته است، اما منطقه را ترک نکرده اند. اکنون هم که ترامپ خارج کردن نیروهای خود از سوریه را مطرح میکند، بخشی از نیروهای خود را از منطقه شمال رقه برده، اما تمام نظامیان خود را به داخل عراق فرستاد، همچنین قصد دارد بازهم به تعدادنیروهای نظامی خود در این کشور اضافه کند، بنابراین سیاست واشنگتن مبتنی بر کاهش نیروی نظامی از منطقه تاکنون صادقانه نبود.
نکته سوم این است که آمریکاییها در نهایت ناگزیر میشوند منطقه ما را ترک کنند، اما بردن نیروی نظامی تحت یک سیاست اتخاذ شده در داخل واشنگتن نیست، بلکه یک سیاست تحمیلی به آمریکاست، یعنی همان گونه که با یک قرارداد امنیتی در سال 2009 نیروهای خود را از عراق خارج کردند و تا سال 2011 تقریبا حضور آن ها در این کشور به صفر رسید، ناگزیر به خارج کردن نیروهای خود از منطقه هستند. همانطور که باید سوریه را ترک کنند، ولی این خروج تابع شرایط منطقه ماست و به نظر من حداقل طی 5 سال و حداکثر 10 سال آینده منطقه ما خالی از نیروهای نظامی آمریکا می شود.
حضور آمریکا در منطقه دیگر برای واشنگتن منفعتی به همراه ندارد
ترامپ ادعا می کند، از زمانی که نیروهای نظامی اش را به منطقه آورده، ثبات و امنیت منطقه خاورمیانه کمتر شده است، به نظرتون به دنبال بازی نیست؟
زارعی: ترامپ از یک سو ادعا میکند که دیگر لزومی برای ادامه حضور نظامی آنها در منطقه احساس نمی شود و از طرف دیگر میگوید که خاورمیانه از گذشته تاکنون نا امن تر شده است، این اظهارت به چه معناست؟ اگر واشنگتن خود را ابر قدرت میداند و منافعی برای خود در منطقه قائل است، چرا نمیماند تا از آنها دفاع کند؟ اظهارات ترامپ بدین معناست که بوش با لشکرکشی، 100 هزار نیروی نظامی را به این منطقه گسیل کرد و از آن زمان امنیت خاورمیانه کمتر شده است ، یعنی از سال 2001 که آمریکا لشکر کشی خود را آغاز کرد تا سال 2009 منطقه برای آنها نا امنتر شده است و این یعنی که حضور نظامیان واشنگتن در خاورمیانه برای آنها منفعت، قدرت و امنیت نمیسازد و وضعیتی را به نفع شان تغییر نمیدهد.
منطقه برای ملتها و دولتها امن، ولی برای آمریکا نا امنتر شده است
با این تفاسیر این سوال مطرح میشود که چرا باید نیروهای آمریکایی در منطقه بمانند. روی دیگر سکه این است، به میزانی که منطقه ما برای نظامیان آمریکایی نا امنتر میشود، برای ملتهای منطقهای امنتر خواهد شد. به عبارت دیگر شما امروز را نسبت به سال 2001 که آمریکا افغانستان را اشغال کرد همچنین در مقایسه با سال 2003 که عراق را تحت سیطره خود در آورد یا سالهای 2011 و 2012 که آمریکاییها به حجم مداخلات خود در منطقه افزودند می توان گفت منطقه امنیت بیشتری پیدا کرده است، چراکه در افغانستان حوادث کمتر شده و در پاکستان و سوریه هم امنیت بیشتری وجود دارد. در آن سالها میزان مناطقی که در سوریه تحت سیطره دولت قرار داشتند کمتر از 20 درصد بود، اما اکنون این رقم به حدود 65 درصد رسیده است. عراق هم از اشغال و سیطره تروریست خارج شد، بنابراین میتوان گفت که منطقه برای ملتها و دولتها امنتر شده، ولی برای آمریکا نا امنتر شده است. در حقیقت واشنگتن در منطقه به دنبال سیطره مطلق بر منابع و منافع ملتها و دولتها است.
چه عاملی منجر به خارج شدن ملتها و دولتها از سیطره آمریکا شده است؟
زارعی: طی 50 سال گذشته مفهوم قدرت در دنیا تغییرات اساسی کرده است، قبلا قدرت در چارچوب ظرفیتهای سخت افزاری مورد ارزیابی قرار میگرفت؛ قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی همچنین اتحادیههای نظامی، اقتصادی و تسلط بر آبراهها بسیار برجسته بود، اما به مرور ملتها و دولتها متوجه شدند که قدرتهای سخت افزاری عدالت را رعایت نمیکنند، حقوق ملتها را در نظر نمیگیرند و به دنبال سیطره هستند، بنابراین نمیشود به آنها تکیه کرد بلکه بایدقدرت از درون منطقه بجوشد، در نتیجه به این سمت رفتند که قدرت نرم تولید کنند.
در واقع قدرت نرم در منطقه ما نمیتواند از دین نشات گرفته باشد، چراکه خاورمیانه مرکز بعثت ادیان بزرگ است؛ دین اسلام، مسحیت و زرتشت و یهودیت در همین منطقه بالیده و امروز بخش اعظم جهان را زیر سیطره فرهنگی گرفته است، بنابراین از متن دین مفاهیم و انقلابهایی پدید آمده در حالی که در آن دورهای که سخت افزار حرف اول را میزد، ادبیات این بود که دین افیون است، اما در 50 سال اخیر ادبیات راجع به دین تغییر کرد و دین عامل اصلی تحریک شد. اما در نهایت ملتها به خودشان آمدند و شاهد شکل گیری گروههای مقاومت در سطح منطقه بودیم؛ در لبنان، عراق، سوریه و همه جای منطقه گروههای مقاومت به شکل رسمی و نهادی درون ملتها به وجود آمد بنابراین امروز منطقه ما در برابر آن قدرت سخت افزاری که قبلا مسلط بر ملتها و دولتها بود، احساس ضعف نمیکند.
جبهه مقاومت در شناسایی داعش پیشتاز بود
برخی معتقدند آمریکا این سیاست را دنبال می کند که با تقویت کشورهای هم پیمانش، از مسئله ای خارج می شود تا آن کشورها به نیابت از واشنگتن همان هدف را دنبال کنند. به عنوان مثال داعش توسط خود آمریکا پدید آمد و بدون حضور آن ها سیاست های این کشور را دنبال می کرد. نظر شما چیست؟
زارعی: این موضوع یعنی همان ضرب المثل فارسی که «دیگی که برای من نجوشد، میخواهم سر سگ در آن بجوشد» در حقیقت آمریکاییها زمانی رو به تولید گروه تروریستی رفتند که از این موضوع که منفعت در منطقه تقریبا مایوس شدند، بنابراین می خواستند که این دیگ برای هیچکس منفعت نداشته باشد، در نتیجه تروریست را در منطقه شارژ و دولتها مختلف را وادار به حمایت از این ایده کردند و شورهای عربی،ترکیه، رژیم صهونیستی و همه عوامل را سر این مسئله آورد تا این قاعده که ملتها با سرنوشت خود حاکم باشند، به هم بخوردکه در تضاد با تئوری سیطره آمریکا بر دنیا با گروههای تروریستی و نشانهایی از منطقه یعنی اسلام گرایی از هم بپاشد چراکه گرایش مردم برای ساختن جامعهای مستقل در متن خاورمیانه، اسلام بود، در نتیجه آنها تلاش کردند که از اسلام استفاده کنند و پادزهر جنبشهای اسلام گرا را این آنتی اسلام گراهایی دانستند که تحت عنوان داعش، النصره و انواعی از آنها مطرح کردند که در نتیجه شکست خورد، به همین خاطر ملتها آگاه شدند که آن ها در حال به کارگیری قدرت نرم افرازانه هستند و این موضوع منجر شد که ملتها بسیار زود بدلی بودن داعش را درک کنند.
داعش از سال 2012 شروع به کار و در سال 2015 عملا متوقف شد یعنی کل پروژه بدیل سازی سه سال بیشتر طول نکشید و پس از این مدت از چشم مسلمانان افتاد و اینجاست که نقش پیشتاز جبهه مقاومت که این نسخه بدلی را به بایگانی بفرستد، بسیار تعیین کنند بود.
آمریکا به دنبال ایجاد درگیری هدفمند در منطقه است
ترکیه وارد جنگ با بخشی از کردهای سوریه شدو همچنین عربستان هم در باتلاق یمن گیر کرده و میخواهد آبرومندانه از آنجا خارج شوند. به نظرتون این نوعی سیاست آمریکا نیست که در منطقه آشوب و درگیری بماند؟
زارعی: بله ایالات متحده آمریکا به دنبال آشوب و پیدایش یک درگیری هدفمند در منطقه است، سیاست انفعالی واشنگتن با این هدف بود که نظم نوینی بر منافع مسلمانان در منطقه به وجود نیاید. اما در اینجا ماجرا معکوس شد یعنی آن نظم نوین که نیاز به زمان داشت تا مستقر شود، با دسیسه آمریکاییها سرعت گرفت. در حقیقت روزی که جنگ عربستان، امارات و غرب علیه یمن آغاز شد (1394) انصارالله تنها بر 4 استان یمن مسلط بود (عمران، صعده، حجه و صنعا)، اما امروز 10 استان تحت سیطره انصارالله است به گمان من اگر این اتفاق نمیافتاد بعید بود در مدت کوتاه انصارالله بر بخش وسیعی از یمن مسلط شود.
در کل تصمیم ترامپ برای خروج نیروهایش از منطقه را چطور می بینید؟ و صحبتهای ترامپ را چطور ارزیابی می کنید؟
زارعی: به نظر من ترامپ هوشمندانه این اظهارات را مطرح می کند زیرا جنبه تبلیغاتی دارند. او می خواهد بگوید که باتوجه به بی ثمر بود حضور نظامیان آمریکایی در منطقه مردم این کشور انتظار بازگشت بیشتر این نیروها به داخل کشورشان را دارند که این گرایش عمومی و رای آور است.
نکته دوم این است که رییس جمهور آمریکا در مقابل مخالفین خود یک چالش بزرگ را مطرح کرده است، میدانیم که کم کردن نظامیان این کشور در دنیا دقیقا در نقطه مقابل آرمان واشنگتن است و حتی خود ترامپ هم میخواهد حضور نظامی نیروهایش در دنیا استمرار یابد، در نتیجه این اظهارات ریاکارانه است، چراکه نیروهای نظامی آمریکا در منطقه کاهش نیافته است.
در نتیجه حقیقت این است که ترامپ قصد دارد مخالفین خود را تحت فشار قراردهد و به آنها بفهماند که اگر سر به سرش بگذارند، استراتژی اصلی آمریکا که حضور نیروها در خارج از کشور است را به عنوان اهرم فشاری علیه آنها کار می گیرد.
منبع : باشگاه خبرنگاران
انتهای پیام/