نگاهی به مستند «اجاق»| خاطراتی درباره اجاقهای قشقایی
مستندساز برای توضیح کاربردهای اجاق در فرهنگ قشقایی علاوه بر مصاحبههایی که بهخاطر تکرار، کسلکنندهاند، در برخی صحنهها از نقاشی نیز بهره میبرد که این نیز تکنیکی کلیشهای است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مستند «اجاق» درباره کاربردهای اجاقهای صحرایی در ایل قشقایی است که البته این کاربردها فراتر از امور روزمره است و مستندساز تا شرح معجزاتی که این اجاقها در فرهنگ قشقایی بدان قائل هستند نیز پیش میرود. گرچه مستند اجاق در انتخاب سوژه، جزءنگر است و سعی میکند با پرداختن بر یک عنصر از جزء (اجاق) به کل (فرهنگ ایل) رجوع کند، اما بهجای اینکه کوچکترین و دمدستیترین اعمال بیانشده در متن و سوژه را بهروشی تصویری نمایش دهد فقط به نقل آن بهواسطه مصاحبه با چند مرد و زن بومی قشقایی اکتفا میکند و همین ضعف سبب میشود تا مستند بهجای تصویری بودن و یا کنشمندی، رویهای توضیحی داشته باشد.
دیالوگ کلیدی مصاحبهشوندگان در ابتدای اثر این است: «قشقاییها بر سه پایه استوار بودند، خدا، قرآن و اجاق.»، که محتوای این عبارت، چند بار چه در کلام مصاحبهشوندگان و یا در گفتار متن تکرار میشود. بهطور کلی یکی از ضعفهای عمده مستند کوتاه «اجاق» همین تکرار اطلاعاتی است که درباره موارد استفاده از اجاق در فرهنگ قشقاییها در کل اثر بدان اشاره میشود.
مستندساز برای توضیح کاربردهای اجاق در فرهنگ قشقایی علاوه بر مصاحبههایی که بهخاطر تکرار، کسلکنندهاند، در برخی صحنهها از نقاشی نیز بهره میبرد که این نیز تکنیکی کلیشهای است، علاوه بر این بهروی این نقاشیها گفتار متنی نیز قرار دارد که فقط کارکرد توضیحی دارد و مستند را بیشازپیش از بیانی تصویری خارج و به اثری صرفاً شنیداری بدل میکند، حتی سادهترین اعمالی که ممکن است بهصورت زنده توسط دوربین ثبت شود نیز در این مستند با دمدستیترین شیوه بیان میگردد.
بخشهای طولانی از اثر اختصاص دارد به توضیح خاطرات افراد حاضر جلوی دوربین و بومیهای منطقه تا ماجراهایی را که به اعتقادات آنان از اجاق ارتباط دارد بیان کنند، بهطور مثال نمایش اجاقی 120ساله که یادگار پدر یک قشقایی است و او همچنان در صدد حفظ آن برآمده است، یا کاربردهای متنوع از اجاق همچون بهره بردن از روشنایی آن، غذا پختن، نان درست کردن و یا تهیه محصولات لبنی.
شکل زندگی و زیست و چگونگی امرار معاش و نمایش صنایعدستی منطقه نیز در لابهلای شرحِ موضوع اصلی یعنی اجاق، توسط مستندساز در اثر جانمایی میشود که مستند را از وحدت موضوعیاش خارج میکند. اوج این بیارتباطی و دور شدن از موضوع اصلی، مربوط به پایان این اثر است، آنجایی که بخش زیادی از مستند به مراسم عروسی و ارتباط آن با بحث رسومی است که به اجاق اختصاص دارد. مستندساز در پایانبندیاش، آنچنان محو عروسی میشود که خود نیز موضوع اصلی یعنی اجاق را از خاطر میبرد و بهشکلی احساسی به موضوع دختران و تبعیضی که والدین بین فرزندان دختر و پسر قائلاند میپردازد.
استفاده از موسیقی بومیِ منطقۀ موردتحقیق در مستند «اجاق» نیز تنها کارکردی تکبعدی دارد. موسیقی بومی استفاده میشود تا فقط تزئینی برای عریانی اثر باشد و کارکردی محتوایی که تأثیری قابلاتکا داشته باشد، ندارد.
مستند «اجاق» تلاش دارد تا با تأکید بر زاویه دید مردم منطقه بر سوژه، اجاق را ــ که برای این اقوام بهشکلی تقدسیافته درآمده ــ توصیف کند؛ اما مستندساز برای بیان این موضوع نیز فقط به نقلقول و بیان خاطرات بسنده میکند، بهعبارتی هر آنچه قابلیت تصویری و نمایشی دارد نیز در این مستند فقط با کلام مصاحبهشوندگان عرضه میگردد، این امر یکی از ضعفهای اساسی این مستند است چرا که جز مصاحبه و چند نما از شرایط محیطی منطقه و شرح کلامی موضوع، راهکاری دیگر برای شرح بهکار نمیرود.
بهطور مثال، افراد حاضر جلوی دوربین در خاطراتشان از اجاق به موارد زیر اشاره میکنند: «دروغگو را به اجاق واگذار میکردند و هرکس قسم دروغ میخورد جان سالم بهدر نمیبرد.»، این عبارت بهعنوان یک نقلقول از چند نفر در این مستند بیان میشود و در ادامه، مستندساز تکههایی از خاطرات افرادی دیگر را برای اثبات این مسئله در اثر میگنجاند، یا در جای دیگر، در خلال خاطرهگوییها و شرح روایاتی از گذشته، شخصیتهای مستند ماجرای افرادی را شرح میدهند که بهواسطه توهین یا بیاعتنایی به قداست اجاق و یا بیاحترامی به آن، سزای عملشان را نیز گرفتند. این نقلقولها، جدای اینکه خلوص و یا باوری سنتی را نشان دهد از نظر القای این باور کاملاً ناکارآمد است، چرا که مستندساز برای بازنمای آن روشی کلیشهای و مصاحبههایی تکراری را برگزیده است.
یکی از ضعفهای مستند اجاق، اتکای بیشازاندازه مستندساز بر «گفتار متن» است، اینگونه است که تصاویر فقط نقش یک ابزار یا پرکننده فضا را ایفا میکند و اطلاعات بهشکل غیرهنرمندانهای بهواسطه همین گفتار متن توضیحی ارائه میشود و نه خود تصاویر.
در ادامه و در نیمه دوم اثر، مستندساز برای حفظ ریتم در روایت و به اوج رساندن آن، سعی میکند با هیجانی که بهواسطه تدوین و چینش کلام مصاحبهشوندگان ایجاد میشود، با اتکا بر سویۀ معجزهوار اجاق، رنگی دیگر به اثرش بدهد، بهطور مثال در این بخش از مستند و در لابهلای خاطرهگویی آدمها، این اطلاعات به مخاطب داده میشود: یک شیء مخفیشده در یک اجاق، برای حفظ آبروی صاحبخانه از نظر پنهان میشود یا تغییر حالت میدهد، یا اجاقی که اجازه نمیدهد فردی به هدفش برسد، یا سزای کسی که به اجاق اهانت کرده توسط خود اجاق داده میشود، یا اجاقی که چند ماه بیوقفه بدون دخالت انسان روشن میماند. یا شفا دادن بیمار و شرح چگونگی این معجزه توسط یک زن! در این حالت، اجاق تبدیل به یک شیء مقدس میشود و مردم منطقه با ایمان به آن حاجت میگیرند. همه اینها فقط در لوای همان خاطرهگوییِ تکرارشونده در این مستند بیان میگردد که کارکردی تصویری ندارند.
مستندساز در بخش انتهایی مستند با بیان اطلاعاتی از اعتقاد و رسوم مردم منطقه نسبت به اجاق، اثرش را وارد فازی جدید میکند اما همچنان تمامی این موارد با استفاده از گفتار متنی مستقیم بیان میگردد که فاقد ارزش تصویری است. مستندساز برای توصیف موضوع و بیان آن فقط در حد یک گزارشگر و شارحی غیرمستقیم باقی میماند و دوربین او تلاشی برای جستوجو ندارد.
نوشته: رحیم ناظریان
انتهای پیام/+