آیا تلویزیون سریال اپیزودیک و پلیسی را فراموش کرده است؟
خبری از سریال «محکومین»، مرا به یاد یک نقد جدی انداخت که چرا قالب ساخت سریال اپیزودیک در تلویزیون فراموش شده است؟
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر
«پدر سالار»، «سمندون» و «روزگار قریب» را برای تلویزیون بازی کرده و البته در سریال تلویزیونی «پدر سالار» به اوج خودش رسید. ناصر هاشمی برادر مهدی هاشمی است؛ او در دورههای دبیرستان در چندین نقش بسیار کوتاه در تئاترهای برادرش (مهدی هاشمی) بازی کرد و پس از آن فعالیت حرفهای خود را آغاز کرد و از سال 1363 در چندین تئاتر، تله تئاتر، فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی به عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان وارد عرصه حرفهای شد.بعد از مدتها ناصر هاشمی با یک سریال به تلویزیون برگشته است. سریال «محکومین» که در این فقدان کارهای اپیزودیک، روزهای تصویربرداری را سپری میکند.
سریال «کلانتر» محسن شاهمحمدی
ساخت سریال "اپیزودی" فراموش شده است
البته این روزها تلویزیون سریال اپیزودیک «کلانتر» را هم روی آنتن میبرد کار محسن شاهمحمدی که این کارگردان هم سالهاست دیگر سریالسازی انجام نمیدهد. کاری را که خوب انجام میداد و میدانست مخاطب چگونه به حسّ دلچسبی از تماشای یک سریال دست پیدا میکند. اما با کنار رفتن این سریالسازان گویا قالب جذاب و لازمِ "اپیزودیک" به ورطه فراموشی سپرده شده و از این نوع سریالسازی مخاطبپسند هم فاصله گرفتیم. البته که کنار رفتن سریالسازان کاربلد و حرفهای هم مزید بر علت شده است چون تازهواردها گویا به ساخت سریال خطّی، سوژههای تکراری و صرفاً جذابیتهای بصری، بیشتر علاقهمندند. جایی هم در این قالبها به سرمنزلی نرسند حتماً از ستارههای سینمایی بهره میبرند باز هم خبری از بازیگران پیشکسوت و کاربلد تلویزیونی نمیشود. همان رویهای که رسانهملی در جذب مخاطب با واگذاری اجرا به سلبریتیها یا زرق و برق برنامهای و کپیبرداری از آثار خارجی در دستور کار خودش قرار داده است.
«کلید اسرار»، زنگ اپیزودسازی را به صدا درآورد
ساخت سریالهای اپیزودیک هم از جایی در تلویزیون رونق پیدا کرد که مخاطب پای «کلید اسرار» نشست و البته در کنار بازپخش بسیاری از آثار دیگر تلویزیون، این فقره تکرار نشد! سریالی که در دو سری پخش از آنتن رسانهملی (شبکه سه)- سالهای 86 و 87- توانست در هر قسمت قصههایی عبرتآموز و پندآموز با محوریت اخلاقی مطرح کند. فارغ از محتوای جذاب و دلچسب، مخاطب سریالهای اپیزودیک پیگیر سریال هم نباشند میتوانند حداقل از یک اپیزود و چند قسمت این سریال بهره ببرند. چون مزیّت قالب سریالسازی اپیزودیک همین است که این فرصت را به بیننده میدهد تا از هر زمانی به گروه مخاطبان ثابت یا اتفاقی و گذرای این اثر بپیوندد. چرا که از دست دادن یک قسمت از مجموعه تلویزیونی به معنای گمکردن کلاف داستانی آن محسوب نمیشد.
نمایی از سریال ترکیهای «کلید اسرار»
«شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» ساخته شد
این اتفاق در «کلید اسرار» هم افتاد و البته آغاز یک ماجرا و ایدهپردازی ساخت قصههای مجزا در دل یک مجموعه بود. جایی که با توفیق و اقبال بینندگان سیما مواجه شد؛ از جمله سریالهایی که یک یا دو سالی بعد از پخش «کلید اسرار» در تلویزیون در قالب اپیزودیک روایت شدند میتوان به سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» اکبر تحویلیان اشاره کرد که تعدادی از کارگردانان از جمله راما قویدل، احمد معظمی، محمود معظمی، سید محسن یوسفی، نوید میهن دوست، رضا ابوفاضلی، داریوش یاری، امیر مسعود آقاباباییان و نویسندگانی چون محسن سرتیپی، طلا معتضدی، نازنین فرخلو، نیلوفر محلوجی، محمد محمود سلطانی، مصطفی زندی، مسعود کرمی، ندا نوبخت و حسین تراب نژاد آن را هدایت کردند.
عزیزالله حمیدنژاد هم «چرخ فلک» را ساخت
«شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» در قسمتهای 35 الی 45 دقیقهای در هر قسمت ماجرایی مجزا و با محوریت یک موضوع عمدتاً اخلاقی را روایت میکرد و برخی از اپیزودهای آن بارها و بارها نه تنها از شبکه پنج سیما بلکه در مناسبتها و زمانهای مختلف روی آنتن بقیه شبکهها هم رفت. این سریال که از سال 89 آغاز شد در چهار سری متوالی تا سال 92 ادامه یافت. البته نمونههای دیگری همچون «کمی دیرتر» راما قویدل، «زخم» مسعود آبپرور، «یادداشتهای یک زن خانهدار» مسعود آبپرور هم جلوی دوربین رفتند. اتفاقاً همین چندی پیش هم «یادداشتهای یک زن خانهدار» دوباره از شبکه آیفیلم پخش شد. عزیزالله حمیدنژاد کارگردان با سابقه سینما و تلویزیون هم وارد این قالب سریالسازی شد و «چرخ فلک» را برای ماه مبارک رمضان ساخت.
خبری از «مهدی فخیمزاده» و «محسن شاهمحمدی» نیست
البته آثار دیگری همچون «در قصهها زندگی میکنند» داوود بیدل و «دیوار شیشهای» نوید مهیندوست از دیگر آثار اپیزودیک تلویزیون به شمار میرود. کار پلیسی و جنایی مثل «کلانتر» ساخته نشد چون کاربلدهای این ژانر همچون محسن شاهمحمدی، مهدی فخیمزاده و مسعود آبپرور چند صباحی است که به گونهای کنار رفتند. شاهمحمدی که سالهاست کار نمیکند، فخیمزاده که بیشتر به کارهای سینمایی و بازیگری میپردازد تا کارگردانی و آخرین کار سینمایی او به «مشت آخر در وقت اضافه» و کار تلویزیونی هم سریال «فوق سری» برمیگردد. او در جریان ساخت «مشت آخر در وقت اضافه» دچار سانحه تصادف شد و چند وقتی از میادین به دور بود. اما انگار فخیمزاده به آن صحبتهایی که در یک برنامه تلویزیونی درباره بازیگری و کارگردانی انجام داده بود جامه عمل میپوشاند و کمتر میخواهد بسازد و بیشتر بازی کند. یا حداقل در کارگردانی سریال تلویزیونی خودش را کمرنگتر کند و مسعود آبپرور هم که بعد از «هوش سیاه» آن طور که باید با او رفتار نشد و طرحهایش به مرحله اجرا درنیامدند بعد از مدتها یک مسابقه سینمایی اجرا میکند. حتماً نبود سریالسازان قوی و اپیزودیککار، هم این قالب را کمرنگ کرده و هم از طرفی ژانر پلیسی و جنایی تلویزیون دچار یک فرسایش جدی شده است.
«بدون شرح» با بازی فتحعلی اویسی یک طنز اپیزودی بود
کارهایی که اپیزودی روی آنتن تلویزیون رفته و البته در پشت آن تفکر و اندیشه و خلاقیت یک کارگردان برجستهای چون «محسن شاهمحمدی» یا «عزیزالله حمیدنژاد»، «راما قویدل» و حتی «مسعود آبپرور» نشان میدهد که سریالهای اپیزودیک الگوهای موفقی در سریالسازی بودهاند و هستند. اما جای تأمل است چرا این رویه و روند ساخت در تلویزیون ادامه پیدا نکرد؟ مطمئناً نیازمند یک اندیشه عالمانه و تفکر خلاقانه کارگردانان کاربلد حوزه سریالسازی تلویزیون است اتفاقی که با کارگردانان فعلی نمیافتد؛ چون به دنبال ساخت یک سریالِ خطی هستند که در بازپخش مجدد هم خوب دیده نمیشوند و یا در چند سال آینده مخاطب هیچگاه به یاد نمیآورد چنین سریالی هم روزی در تلویزیون پخش شده اما هنوز هم «کلانتر»، «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد»، «بدون شرح» یا همان «کلید اسرار» را به یاد میآورند.البته یک طنز اپیزودی هم به نام «بدون شرح» ساخته شد که این شبها از شبکه آیفیلم پخش میشود و برای اولین بار فتحعلی اویسی که سالها در ژانرها و شخصیتهای جدی به ایفای نقش میپرداخت در این کار با یک کاراکتر کمدی، شمّه دیگری از هنرنماییاش را به رخ کشید.
مخاطب وقتِ دیدن سریال خطّی ندارد!
امروز تلویزیون با یک مخاطبی مواجه است که علاوه بر درگیریها و مشغلههای روزمره خود، پیوسته خودش را در معرض استفاده از رسانههای مختلف خصوصاً شبکههای اجتماعی و موبایلی نوظهور قرار میدهد و کمتر زمانی را برای قاب جعبه جادویی تلویزیون میگذارد. به نظرمیرسد در این موقعیت و شرایط بهترین قالب، همان قالب سریالسازی اپیزودیک است. سریالهایی که در هر قسمت داستانهای مستقل دارند و میتوانند خوراک بصری مناسب و نمایشی را برای بیننده همراه کنند. از سوی دیگر این نوع سریالها مثل «بدون شرح» که یک خط داستانی واحد و روایتهای مستقل و مجزای هر اپیزود در کنار هم قرار گرفتند و نوعی تلفیق ایجاد شد که به کشش و جذابیت داستانی اثر و منطق روایی سریال کمک میکند.
چرا که مثلاً در همان سریال «بدون شرح» ماجرای دفتر یک هفتهنامه در حال ورشکستگی است موضوع و محور اصلی داستان قرار گرفت؛ و برای اولینبار هم تلویزیون به چنین موضوعی پرداخت. در محور این داستان هم قصههای کوچک و داستانهای مستقل در چند قسمت، سریال را جلو میبرد. این نوع ساخت سریال به کشش و جذابیت داستانی و از طرفی دلچسبی برای مخاطب ایجاد میکرد. مخاطب حتماً نیاز نبود هر شب مخاطب «بدون شرح» باشد یا سریالهای دیگر اپیزودیک را از ابتدا تا انتها ببیند میتوانست مخاطب چند قسمت باشد و لذت ببرد.
نمایی از سریال «محکومین»
رونق اپیزودسازی با ساخت «محکومین»
از طرفی تولید مجموعههای اپیزودیک علاوه بر پیگیری مخاطب به دلیل اتصال در ساختار، بازار کار مناسبتری برای بازیگران است که به جای حضور در یک تله فیلم 90 دقیقهای یا یک سریال خطی که چند کاراکتر مشخص دارد یک سریال چند اپیزوده به مرحله ساخت برسد و بازیگران بیشتری را به کار دعوت کند. همان اتفاقی که برای سریال «محکومین» شبکه یک افتاده است؛ در فقدان و نبود سریالهای اپیزودیک در تلویزیون بهروز مفید از تهیهکنندگان با سابقه صداوسیما این قالب را دوباره روی آنتن میبرد. اتفاقاً بازیگرانی که از کنار دور افتادهاند مثل محمد شیری و حتی مرحوم حسین محباهری و دیگر بازیگران مثل ناصر هاشمی و بابک نوری فرصت بازی در یک سریال تلویزیونی را پیدا کردند.
البته در هر اپیزود از این سریال به تناوب موضوع بازیگرانی به این سریال دعوت میشوند. مثل اپیزود «خیابان یکم» اپیزود جدید سریال «محکومین2» که بازیگرانی همچون ناصر هاشمی، بابک نوری، مسعود شامی و فرناز زوفا بعد از مدتها دوری، بازیگر یک سریال تلویزیونی شدهاند. بنابراین ساخت سریال اپیزودیک علیرغم مزیّتهای فنی، دلچسبی برای مخاطب و استقلال قصههای مختلف برای بازگویی بهتر روایتها، اشتغال مناسبی هم برای بازیگران کمکار و فراموششده ایجاد میکند.
نمایی از سریال «مزد ترس» به کارگردانی حمید تمجیدی
چرا حمید تمجیدی و حمید لبخنده سریال نمیسازند؟
امیدواریم تلویزیون به جای هزینه برای ساخت کارهای سطحی و زودگذر، به سراغ سوژههای بکر با قالب اپیزودیک برود و البته به فکر رونق دوباره ژانر پلیسی و جنایی خودش هم باشد که مدتهاست کار جذاب پلیسی مخاطب روی آنتن ندیده است. اگر یک مروری بر این آثار داشته باشیم به نامهای «محسن شاهمحمدی»، «مهدی فخیمزاده»،«حسن هدایت»، «سیروس مقدم» و حتی «حمید لبخنده» و «حمید تمجیدی» میرسیم. کارهای خوب پلیسی «هشدارهای پلیس»، «آینه عبرت»، «کلانتر»، «شلیک نهایی»، «تصمیم نهایی» و «گارد ساحلی» محسن شاهمحمدی دوباره تکرار نمیشوند و باید به سراغ این کارگردان رفت تا از تجارب خوب او در این زمینه بهره برد. یا کسی «مزد ترس» حمید تمجیدی را نمیتوان فراموش کند که در عرصه سریالهای پلیسی و جنایی یک اثر به یادماندنی و حرفهای به شمار میرود که هنوز هم مجدداً روی آنتن میرود پربیننده میشود.
نمایی از سریال «پلیس جوان» با بازی شهاب حسینی
شهاب حسینی را با «پلیس جوان» شناختند
یا «کارگاه علوی» حسن هدایت که هم احمد نجفی در آن درخشید و این شکل و شمایل و ساختار نسبتا متفاوت از یک کاراگاه به نام علوی مورد توجه خیلی از مخاطبان قرار گرفت، تا جاییکه چند سال بعد بخش دوم این مجموعه نیز با بازی نجفی ساخته شد که البته مثل بیشتر مجموعههای ایرانی که در فصلهای بعدیشان موفقیت بخش اول را کسب نکرد آنچنان خوب از آب در نیامد.سال 80 سیروس مقدم به سراغ «پلیس جوان» رفت که با نقشآفرینی شهاب حسینی در نقش اصلی یک رونقی در عرصه ساخت سریالهای پلیسی و جنایی اتفاق افتاد. جایی که بعد از چند سال خالی بودن آنتن شبکه های تلویزیون از سریال پلیسی رفته رفته بازار ساخت این گونه آثار مجددا داغ شد و سیروس مقدم یکی از آغازگران این شروع دوباره بود. او سال 80 سریال «پلیس جوان» را روی آنتن برد، سریالی که روایت همزمان چند قصه بود اما حضور شهاب حسینی به عنوان یک افسر پلیس جوان آن را در زمره کارهای پلیسی تلویزیون قرار داد.
پای خبرنگار هم به سریال پلیسی مقدم کشیده شد
داستان «پلیس جوان» درباره یونس پلیس جوانی بود که پدرش در مقام قاضی دادگستری سالها پیش به شکل مشکوکی به قتل رسیده و او به توصیههای مادرش برای کشف راز قتل پدر وارد دانشکده پلیس شده بود. این ستوان آگاهی در خلال جستوجوی راز قتل پدر هر قسمت ماجراهای تازهای برای تماشاگران روایت میکرد. مخاطبان تلویزیون آن روزها شهاب حسینی را به اندازه حالا نمی شناختند و او نیز هیچ یک از موفقیتهایی که امروز در کارنامهاش دارد به دست نیاورده بود، اما در همان سالها هم توانست نقشآفرینی قابل قبولی از خود در قالب یک شخصیت جستجوگر ارائه دهد. یکی دیگر از نقشهای به یادماندنی این سریال را مریلا زارعی بازی کرد، او در این مجموعه نقش یک خبرنگار را داشت که پا به پای یونس وارد ماجراجوییها میشد.
نمایی از سریال «خواب و بیدار» مهدی فخیمزاده
رویا نونهالی را به ناتاشای «خواب و بیدار» میشناسند
یک سال بعد(81) مهدی فخیمزاده «خواب و بیدار» روی آنتن برد. یکی از متفاوتترین سریالهای پلیسی که در زمان پخش به خاطر محبوب شدن یکی از بازیگران نقش منفیاش به «ناتاشا» معروف شده بود. هنوز هم رویا نونهالی را به نام آن کاراکتر میشناسند. سریالی که هم رمزآلود بود، هم حضور نیروهای پلیس و تقابلشان با خلاف کاران پررنگ بود و هم از صحنههای اکشن بیبهره نبود. یکی دیگر از عوامل مورد توجه قرار گرفتن این سریال حضور زنان در نقشهای مختلف بود.فخیمزاده در این سریال علاوه بر استفاده از چند بازیگر به عنوان پلیسهای قصه، نقش اصلی و خلافکار قصه، ناتاشا را هم به رویا نونهالی سپرد، کاری که شاید در آن دوران ساختارشکنی محسوب میشد. همه این عوامل دست به دست هم داد تا بعد از چند سال بیرونقی تلویزیون در پخش یک سریال پلیسی خوب این اثر مهدی فخیمزاده لقب یکی از محبوبترین مجموعههای پلیسی را به خود اختصاص دهد. رویا نونهالی، مهدی فخیمزاده، دانیال حکیمی، لادن طباطبائی، لیلا برخورداری و ... از بازیگران این سریال بودند.
فخیمزاده چند سال بعد(84)، «حسّ سوم» را ساخت. «حسّ سوم» روایت قصه فانتزی یک زن با حس بویای خاص (با بازی نسرین مقانلو) شاید برای مخاطب عادی تلویزیون جذاب میآمد، اما روایت این اثر هیچ وقت نتوانست طرفداران جدی ژانر پلیسی را راضی نگه دارد. فخیمزاده در سالهای بعد نیز چند اثر در ژانر پلیسی ساخت»، «بیصدا فریادکن» و «ساختمان 85» از جمله این آثار بودند که به جرات میتوان گفت هیچکدام نتوانستند موفقیت اولین کار این کارگردان در این زمینه را تکرار کنند.
حمید لبخنده کارگردان سریال «کارگاهان»
«کارگاهان» و «هوش سیاه» شمّهای دیگر از کار پلیسی تلویزیون
سال 87 شاید آخرین کارگردانی «حمید لبخنده» را برای تلویزیون شاهد بودیم که دست به ساخت «کارگاهان» زد. سریالی که در آن چند افسر پلیس پیگیر پروندههای جنایی و پلیسی میشدند. لبخنده در این سریال از حضور بازیگرانی چون مهدی هاشمی و اکبر زنجانپور بهره برد. سال 89 مسعود آبپرور «هوش سیاه» را برای تلویزیون ساخت که پنج سالی تلویزیون از خلأ یک مجموعه پلیسی رنج میبرد. «هوش سیاه» به جرائم رایانهای میپرداخـت موضوعی که تا به حال کسی سراغ آن نرفته بود و در آن سال با هر چه بیشتر پررنگ شدن نقش فضای مجازی در زندگی روزمره افراد مورد توجه قرار گرفت. نقش اصلی پلیس این سریال به حسین یاری سپرده شده بود و کیکاووس یاکیده نیز نقش خلافکار قصه را داشت. «هوش سیاه» نیز سری بعدش ساخته شد و سال 92 با همان مضمون روی آنتن رفت.
حضور حامد بهداد در یک سریال پلیسی
«سقوط آزاد» علیرضا امینی سریال دیگر پلیسی تلویزیون به شمار میرود که سال 90 ساخته شد. امینی در این سریال با استفاده از حضور بازیگران چهرهای چون حامد بهداد و پوریا پورسرخ سعی در جذب مخاطب داشت، اما صورت نگرفتن استقبال آن چنانی مخاطب از این مجموعه باز هم ثابت کرد برای ساخت یک اثر پلیسی موفق نمیشود به چند نکته از جمله انتخاب بازیگر چهره اکتفا کرد. «دیوار» سیروس مقدم کار دیگر این کارگردان با سابقه تلویزیون در ژانر پلیسی و جنایی به شمار میرود.
نمایی از سریال «میکائیل» سیروس مقدم
«دیوار» و «میکائیل» کارهای پلیسی سیروس مقدم
آتیلا پسیانی در این سریال نقش افسر پلیسی را بازی کرد که البته با پلیس واقعی که اطرافمان میدیدیم تفاوتهایی داشت. این سریال به سفارش نیروی انتظامی ساخته شد و شاید بخش زیادی از ایرادهایی که به آن وارد شد نیز نشات گرفته از همین موضوع باشد. «میکائیل» هم اثر دیگر سیروس مقدم در این ژانر به شمار میرود، اکشن این سریال و نوع روایت داستان این مجموعه بیشتر از کارهای قبلی که در این ژانر ساخته شدند به مذاق مخاطب خوش آمد. چاشنی عشق و عاشقیهای شخصیت اصلی داستان هم جذابیتهای دیگری را برای بیننده این سریال رقم زد. به خصوص اینکه کامبیز دیرباز نیز بازی قابل قبولی در نقش یک افسر پلیس از خودش به نمایش گذاشت و توانست مخاطبان را راضی نگه دارد.
انتخاب نا به جا از حمید گودرزی در «گشت ویژه»
«گشت ویژه» مهدی رحمانی هم سال 95 ساخته شد مهدی رحمانی که پیش از این در سینما فعالیت میکرد سریال پلیسی «گشت ویژه» را برای شبکه یک ساخت تا نام او نیز در لیست پلیسیسازهای تلویزیون قرار بگیرد. «گشت ویژه» سعی در نمایش چهرهای واقعیتر از پلیس داشت اما انتخاب نابهجای بازیگر نقش اصلیاش یعنی حمید گودرزی باعث شد تا مخاطب نتواند آنطور که باید غرق در قصه این سریال شود. با این اوصاف به نظر میرسد اگر راه برای ورود کارگردانهای جوان به این عرصه باز شود شاید بتوان به پویایی، اکشن و هیجان بیشتر در آثار پلیسی امیدوار بود.
تلویزیون دوباره به ساخت سریال اپیزودی و پلیسی برگردد
حال باید منتظر کارهای جدید پلیسی و اپیزودیک باشیم تا مخاطب یک بار دیگر قاب تلویزیون را همچون گذشته جدی بگیرد. نظرسنجی رمضانی تلویزیون هم این را میگوید که تلویزیون دیگر از سریالهای خطی و محوری کلیشهای، تکراری و صرفاً متکی بر یکسری دیالوگهای شعاری و حتی چهرههای سینمایی، خسته شده و منتظر کارهای پلیسی، هیجانی، امنیتی و اپیزودیک است. ناگفته نماند در چند پرداخت نمایشی بومی هم تلویزیون توانست توجه مخاطب را جلب کند؛ همان اتفاقی که برای «پایتخت»، «نون.خ» و حتی «جاده قدیم» افتاد. این روزها یک سریال امنیتی به نام «گاندو» روی آنتن تلویزیون است و باید منتظر بمانیم و ببینیم مخاطب تا پایان چه نظری درباره این سریال خواهد داشت.
انتهای پیام/