محسن کرامتی: شاگردان برومند فرهیختگان را به موسیقی ایرانی علاقهمند کردند
محسن کرامتی معتقد است که شاگردان برومند با تکیه بر اصالتهای ردیف، تاثیر زیادی در جذب دانشجویان و قشر فرهیخته به سمت موسیقی ایرانی داشتند.
خبرگزاری تسنیم - محسن کرامتی از خوانندگان و استادان عرصه آواز است که در چند دههی گذشته شاگردان بسیاری را تربیت کرده است. کرامتی از معدود خوانندگانی است که با وجود سالها شاگردی در نزد محمدرضا شجریان، تلاش کرده تا شیوهی آوازی خاص خودش را داشته باشد. تاثیر او بر تربیت خوانندگان نسل جدید آواز ایران، بر کسی پوشیده نیست. با کرامتی همکلام شدیم تا به بررسی اوضاع آواز در موسیقی ایران بپردازیم. یکی از مهمترین مباحثی که اکنون گریبانگیر آواز ایران شده، بحث تقلیدهای بیچون و چرا در عرصه این هنر اصیل است. با کرامتی این بحث را مطرح کردیم تا علل این معضل را از او جویا شویم. برکسی پوشیده نیست که بسیاری از خوانندگان حال حاضر موسیقی ایران از شیوهی آوازی محمدرضا شجریان پیروی میکنند، به گونهای که بسیاری از این خوانندگان توان خروج از سایهی این خواننده را نداشته و به تکرار آثار او در سطحی پایینتر مشغولند. کرامتی در این باره نکات مهمی را مطرح کرده که در این گفتوگو حاصلش را میخوانید.(این گفتوگو دو سال پیش به تاریخ هفتم آبان 1395 تهیه شده است)
برایمان از زمان آشناییتان با موسیقی و رفتن سراغ آواز بگویید.
حوالی سال 1353 بود. دانشجو بودم. در خانه مشغول کار بودم و رادیو هم روشن بود. آوازی از رادیو پخش میشد که در دستگاه ماهور بود؛ با این مطلع
بر سر آنم که گر ز دست برآید / دست به کاری زنم که غصه سر آید
چون از آغازِ برنامه رادیو روشن نبود نمیدانستم که خواننده این آواز کیست. اول فکر کردم که غلامحسین بنان است. اما وقتی آواز ادامه یافت دیدم که صدایش از بنان قبراقتر و تند و تیزتر است. وقتی اوج گرفت، دیدم که این اوج در صدای بنان نیست. در پایان برنامه گوینده اعلام کرد که آواز از «سیاوش». این نخستین بار بود که صدای محمدرضا شجریان را میشنیدم.
یک بار دیگر آوازی در «چهارگاه» از ایشان پخش شد با مطلع؛
از در درآمدی و من از خود به در شدم / گویی کز این جهان به جهان دگر شدم
البته بعدها همین شعر را در آلبوم «دستان» اجرا کرد، اما آوازی که پیش از انقلاب با صدای شجریان ضبط شده، با همراهی پیانو بود.
آن زمان من دانشجوی رشته نقاشی در دانشگاه هنرهای زیبا بودم. وقتی پرس و جو کردم گفتند که این خواننده محمدرضا شجریان است که با نام مستعار «سیاوش» میخواند. از آن پس بود که کارهای ایشان را پیگیری میکردم.
از جوانی هم علاقهای به خواندن داشتم. در دانشگاه که برای دانشجویان میخواندم، مرا تشویق کردند که به کلاسهای آقای شجریان بروم.
شما قدیمیترین شاگرد محمدرضا شجریان هستید. نخستین بار کی و کجا او را دیدید و چگونه به کلاسهایش راه پیدا کردید.
روزی در رادیو و در میدان ارگ ایشان را پیدا کردم. برای اولین بار بود که شجریان را میدیدم. کت و شلوار خاکستری به تن داشت و عینک هم بر چشم. به هر روی آوازی در بیات ترک برایش خواندم و با فراز و نشیبهای زیادی به کلاسهای شجریان راه یافتم. این اتفاق درست در سال 1356 رخ داد.
درسم را با یادگیری آواز «ابوعطا» آغاز کردم. آقای گلریز، خانم اخوان، آقای ذوالقدر و آقای شاپوررحیمی شاگردانی بودند که پیش از من در سر کلاسهای آواز شجریان حاضر بودند. بعدها هم که انقلاب شکل گرفت و چند ماهی کلاسها تعطیل شد. بعد از آن کلاس آواز را به کانون چاووش منتقل کردند. مدتی هم در آنجا کار کردیم و بعدش هم به خاطر اختلاف نظرهایی که آقای شجریان با حزب توده داشت، این کلاسها هم تعطیل شد. در ادامه کلاسها در منزل آقای شجریان برپا شد. تا پایان دورهی آموزش آوازم، به منزل آقای شجریان در فلکه چهارم تهرانپارس میرفتم. این کلاسها تا سال 1365 یعنی حدود 9 سال طول کشید. البته در این میان وقفههایی هم بود.
صدای شجریان طراوت و تازگی داشت که در صدای هیچ خوانندهای من ندیده بودم. آن زمان خوانندگان خوبی آواز میخواندند؛ ایرج، گلپایگانی، قوامی و ادیب میخواندند که هر کدام صداهای بسیار خوبی داشتند. اما صدای شجریان خلوص و بدویتی داشت که من در صدای هیچ خوانندهی دیگری ندیده بودم. ضمن اینکه در اوج آواز میخواند و من این ویژگی را دوست داشتم. بعدها دیدم که دیگر دانشجویان هم جذب صدای شجریان شده بودند. کلاس کار شجریان نسبت به دیگر خوانندگان رادیو فرق میکرد. دانشجویان بسیاری با صدای شجریان به سمت موسیقی ایرانی جذب شدند.
شاگردان برومند با تکیه بر اصالتهای ردیف، تاثیر زیادی در جذب دانشجویان و قشر فرهیخته به سمت موسیقی ایرانی شدند.
شجریان در شیوه آوازخوانی موسیقی ایرانی تغییراتی ایجاد کرد و ابتکاراتی به کار برد. برخی از پیشکسوتان آواز با این تغییرها چندان میانهی خوبی ندارند.
شجریان تحریرهایی را وارد آواز کرد که پیش از آن کسی اجرا نکرده بود. ایشان از حنجرهشان به عنوان یک ساز استفاده کردند. تحریرهایش ساده نیست. البته پیش از شجریان بنان هم چنین کارهایی کرده بود، اما شجریان تکنیکهای تحریری را به اوج رساند.
تا پیش از شجریان تحریرها به گونهای بود که یک موتیف ساده را تکرار میکرد. اما تحریرهای شجریان ملودیک اجرایش بسیار سختتر است. قبل از شجریان تحریرها معمولا به صورت مسلسل بوده است.
شجریان از هنجرهاش به گونهای استفاده کرد که گویی یک ساز در حال نواختن است. جایگاه شجریان در رشد آواز، کتمان شدنی نیست.
در گذشته تحریرها به گونهای بود که خیلی تنوع نداشت. آقای شجریان تنوعهای متنوعی دارد. البته مقلدان شجریان فقط تکرارِ او هستند و اگر این مقلدان نمیتوانند تحریرهای تازهای وارد آوازشان کنند، این ضعف آنهاست، نه ضعف شجریان.
آثار شجریان در قبل از انقلاب نسبت به آثاری که پس از انقلاب خوانده آیا با هم متفاوتند.
اوایل فعالیتشان کاستیهایی در کارشان بود و ناپخته بود. با زحمت و پشتکار، تکنیکش را ارتقاع داد. کارهای پیش از انقلاب با آثار پس از انقلاب، از نظر تکنیکی فرق چندانی ندارد، البته در کارش رشد بوده است. منظورم سالهای اول فعالیتشان نیست. منظورم از سالهای پس از انقلاب، پس از آشناییاش با برومند و مکتب طاهرزاده است.
مثلا «نوا» و «راستپنجگاه»ی که پیش از انقلاب در جشن هنر شیراز خواندهاند را اگر مقایسه کنید با آثاری که پس از انقلاب در همین دستگاهها خوانده است، شیوه و تکنیک چندان فرقی نکرده است؛ البته که پیشرفت در اجرا و پختگی محسوس است.
اگر بخواهید نقطه عطف فعالیت هنری شجریان را تعیین کنید، کدام مقطع زمانی را در نظر میگیرید.
این نقطه عطف درست در زمانی است که از طریق آقای لطفی با برومند آشنا شد. این آشنایی موجب شد که شیوه کارش متحول، کلاس کارش متفاوت و نگاهش به آواز جور دیگری شد.
این نقطه عطف تا کی ادامه داشت.
تا همین الان هم بوده است.
یعنی شما افتی در کارهای شجریان نمیبینید.
نه. شاید کارهایی بوده که از نظر کیفیت پایین بوده باشد، اما تقصیر ایشان نبوده و تقصیر متوجه آهنگساز است.
البته از نظر سن و سال تواناییهای تکنیکیِ ایشان کمتر شده است. از نظر کیفیت اجرا آدم پیر میشود. آخرین کاری که از شجریان شنیدم نسبت به سنش فوقالعاده است. شما کدام خوانندهی بالای هفتاد سال را میبینید که با چنین صلابتی آواز بخواند.
این تداوم و تواناییِ خواندن در سنِ بالای هفتاد سال، رمزش چیست.
این ماندگاری به خاطر تمرین و مداومت ایشان است. نگذاشت صدایش زنگ بزند. خدا انشاءالله شجریان را شفا دهد. همیشه میخواند. تکنیکش منحصر به فرد و فوقالعاده است.
یکی دیگر از ایرادهایی که به سبک آوازخوانی شجریان وارد میکنند، زیاد شدن شعر و کم شدن تحریرهاست. این ایراد را قبول دارید.
تا پیش از انقلاب ضبط صوت و سی دی و نوار نبود. هنرمندان آثارشان را از طریق رادیو به گوش مخاطبان میرساندند. وقتی نوار وارد بازار موسیقی شد و هنرمندان کارهایشان را از طریق نوار کاست به دست مخاطبان میرساندند، اوضاع تغییر کرد.
تولید نوار موجبِ زیاد شدن شعر در آوازها شد. آوازهای قدیمی 10 دقیقه بیشتر نبود. کل برنامه گلها نیم ساعت بود. پیش درآمد و گوینده و تصنیف و در آن میان هم آوازی 10 دقیقهای که در مجموع برنامهای نیم ساعته میشد.
هر کسی اثری تولید میکند و میخواهد آن را به صورت نوار یا سی دی منتشر کند، مجبور است که زمانش را زیاد کند. یا باید آواز را بیشتر کنید یا باید تصنیف بیشتری بخوانید. شجریان خواننده آواز است به همین دلیل هم آوازها را بیشتر خوانده است. زیاد کردن آواز مساوی است با زیاد شده تعداد بیتها. این به معنی کم کردن تحریر نیست.
روند رشد تولید آثار موسیقی این مسئله را موجب شده است. همه کسانی که در این چند ساله آواز خواندهاند، استفاده بیشتری از شعر کردهاند.
بین آثار شجریان کدام یکی بهترین اثر است.
همه جای دنیا مردم دوست دارند بهترینها را برای خودشان ایجاد کنند. اما از نظر من این مسئله بیمعناست. «نوا» بهتر است یا «راست پنجگاه» یا «ماهورِ» جشن هنر، یا «سهگاه»ی که با لطفی خوانده است. کارهای بسیاری خوبی در دوران فعالیتش دارد و نمیتوان بهترین را انتخاب کرد.
شاید شجریان خودش بتواند از نظر احساسی که با یک اثر برقرار کرده بهترین اثرش را انتخاب کند. از خودش شنیدم که یک بار میگفت آوازی که در دستگاه «شور» خواندهام بهترین آوازم است. این آواز شور را با نوازندگی داریوش پیرنیاکان خوانده است. در این آواز گوشه «حسینی» را هم در اوج خوانده است. این آواز با رِنگی از پیرنیاکان همراه شده و تصنیفی از ساختههای خودِ شجریان.
آواز «ماهور»ی که با همراهی مشکاتیان و موسیقی با شعری از سعدی خوانده است برای من خاطرههای بسیاری دارد و این آواز را بسیار دوست دارم.
-----------------------------
گفتوگو: یاسر شیخی یگانه
-----------------------------
ادامه دارد...
انتهای پیام/