مرثیه حضرت امالبنین در سوگ حضرت عباس(ع)
حضرت امالبنین پس از واقعه عاشورا بر اثر از دست دادن امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) همچون سایر بستگان هاشمی بسیار بیتابی میکرد و به مرثیهسرایی میپرداخت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا فاطمه بنت حزّام مشهور به امالبنین، از همسران امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) و از شخصیتهای محترم در میان شیعیان است. روایت است که پس از وفات حضرت فاطمه(س) در 11 ق، امام علی(ع) با برادرش عقیل که در نسب شناسی عرب شهره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد و عقیل، فاطمه بنت حزام بن خالد را پیشنهاد داد و گفت در میان عرب دلیرتر از مردان بنی کلاب دیده نشدهاند. امام علی (ع) این پیشنهاد را پذیرفت لذا با امالبنین ازدواج کردند.
نتیجه این وصلت ولادت چهار فرزند دلاور به نامهای عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود؛ از این جهت ایشان به امالبنین یعنی مادر پسرها مشهور شد. در بین فرزندان ایشان عباس(ع) صاحب مقام و فضیلتهای بالایی شد. هرچند هر چهار بزرگوار در روز عاشورا و در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند تا نام نیکشان تا قیامت نقل محافل و باب معارف اهل حق باشد.
بر اساس استنادات تاریخی، حضرت امالبنین پس از واقعه عاشورا بر اثر از دست دادن امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) همچون سایر بستگان هاشمی بسیار بیتابی میکرد و شب و روز گریه سر میداد و چنان ناله میکرد که هر شخصى از آنجا مىگذشت گریان مى شد. این اشعار از امّ البنین در مرثیه حضرت عباس(ع) و دیگر فرزندانش نقل شده است:
یَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ کَرَّ عَلَى جَمَاهِیرِ النَّقَدِ وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ
اى که عباس را دیدى حمله میکرد بر تودههاى فرومایه و از فرزندان حیدر هر شیر یالدارى دنبال او بود
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یَدٍ وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
خبردار شدهام که به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالى که بریده دست بود واى بر من بر شیر بچهام که ضربت عمود سرش را خمیده کرد
لَوْ کَانَ سَیْفُکَ فِی یَدِیْکَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
اگر شمشیرت در دستت بود کسى نمى توانست به تو نزدیک شود
همچنین این اشعار از جانب امالبنین نقل شده است:
لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ
واى بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان که مرا به یاد شیران بیشه ام میاندازى
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
مرا پسرانى بود، که به آنان خوانده مى شوم اما امروز براى من پسرانى نیست
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
چهار پسر مانند کرکسان بلندیها که با بریده شدن رگ حیات یکى پس از دیگرى به مرگ پیوستند
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعاً طَعِینَ
نیزهها بر پیکرهایشان ستیزه داشتند همه آنان با تن مجروح به خاک افتادند
یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ
اى کاش میدانستم آنچنان است که خبر دادند این که دست عباسم بریده شده بود
منابع:
* شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام ،ج3 ،ص182ـ 186
* سفینة البحار،ج3 ، مرثیة أم البنین للعباس، ص 308
انتهایپیام/