روز فرماندهان شهید حزبالله؛ روزی مهم در تقویم مقاومت اسلامی لبنان+عکس
۱۶ فوریه سالروز شهادت فرماندهان شهید حزب الله لبنان است که روز مقاومت اسلامی نام دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، 16 فوریه روز مهمی در تقویم مقاومت اسلامی لبنان است. این روز، روز فرماندهان شهید حزب الله لبنان شیخ راغب حرب از رهبران حزب الله، سید عباس موسوی دبیرکل حزب الله و همسرش سیده أم یاسر و عماد مغنیه فرمانده شاخه نظامی حزب الله است که این مناسبت، هفته مقاومت اسلامی نامیده شده و همه ساله برنامههایی برای گرامیداشت این فرماندهان شهید برگزار میشود.
همچنین بر بزرگداشت این مناسبت اصرار داریم تا نسلهای کنونی و آینده بدانند فرماندهان اصلی و برتر و فداکاران بزرگ چه کسانی بودند؛ فرماندهانی که خداوند به برکت صداقت، اخلاص، جهاد، صبر، جانفشانی و خونهای پاک آنها ما را یاری کرد. میگوییم سروران پیروزی چه کسانی بودند تا نسلهای آینده از این واقعیت مطلع شوند و همگان بدانند تصویر واقعی حزب الله و مقاومت اسلامی لبنان، تصویر سید عباس، شیخ راغب و حاج عماد است.
ما این سران را تنها به عنوان فرماندهان شهید به ملت، نسلها و امتمان معرفی نمیکنیم بلکه آنها را در زندگی، روش، عبادت، ایمان، تدین، اخلاق، تواضع، صداقت، اخلاص، صبر، بلندنظری و گذشت از مسائل کوچک، عظمت در حد قضایای امت و همهی صفتهای زیبا و نیکویشان الگو و اسوهی خودمان، فرزندان، نوهها و همهی نسلهای آینده قرار میدهیم و میگوییم در ویژگیهای بزرگ و مهم مثل سید عباس، شیخ راغب و حاج عماد باشید.»
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان همه ساله در شانزدهم فوریه در وصف این فرماندهان شهید سخنرانی میکند.
در ادامه این گزارش به زندگینامه شیخ شهیدان مقاومت اسلامی، شیخ راغب حرب ، سیدالشهداء مقاومت اسلامی، سید عباس موسوی و فرمانده بزرگ جهادی عماد مغنیه خواهیم پرداخت.
شهید شیخ راغب حرب
شیخ راغب حرب در سال 1952 در روستای در جنوب لبنان متولد شد، وی با مردم روستای خود زندگی میکرد و با نیازمندیهای ملت و مردمش همزیستی میکرد.
او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در روستای خود و شهر النبطیه گذراند و سپس برای پیگیری علوم دینی به بیروت رفت تا در سلک روحانیت وارد شود.
مدتی بعد به شهر نجف اشرف در عراق رفت تا دروس علمی خود را در نزد علمای برجسته دنبال کند. شیخ شهید مقاومت، مردم را دوست داشت و به خدمت به مردم معروف بود. وی در نجف نیز به خدمت به دیگران به ویژه لبنانیها میپرداخت و بسیاری از این افراد همچنان به یاد میآورند که چگونه شیخ گاهاً حتی بدون این که آنها متوجه شوند، نیازهای آنها را تأمین میکند.
در سال 1974 شیخ راغب به محل تولد خود یعنی جبشیت برگشت و نماز جمعه را در این منطقه راه انداخت. وی از مسجد به اقدامات جهاد بر ضد دشمن صهیونیستی منتقل شد و جنبش جهانی را تأسیس کرد که بسیاری از عناصر مقاومت و شهدا این مسیر را دنبال کردند.
وی همچنین مسجد را به عنوان خاستگاه اقدامات خیرخواهانه انسانی قرار داد و جمعیت خیریه و فرهنگی را تأسیس کرد و پس از آن کانون حضرت زینب (ع) را برای حمایت از ایتام تاسیس کرد. وی همچنین با امکانات اندک ، صندوق «بیت المال مسلمین» را تأسیس کرد که میتوانست به تعدادی از اهالی شهر که نیاز مادی داشتند، مبالغی اندک قرض دهد.
شادابی و فعالیت شیخ راغب حرب باعث شد در ذهن اهالی جنوب و حتی بیروت و بقاع نیز جای بگیرد، این در حالی بود که لبنان در آن زمان تحت اشغال صهیونیستها بود.
حرب به مرکزی برای گرایش بسیاری از دانشجویان و روحانیان تبدیل شد و نمادی از جهاد بر ضد دشمن شد تا این که دشمن اسرائیلی از طریق مزدوران خود وی را تحت تعقیب قرار داد و تحرکات او را رصد میکرد. اسرائیل تلاش کرد مواضعی از طریق حرب صادر شود تا محبوبیت اشغالگران در افکار عمومی را افزایش دهد.
شیخ راغب خاستگاه اساسی و مؤسساتی جهان مقاومت شد و طوایف مختلف جامعه جنوب لبنان را بر ضد دشمن اسرائیلی متحد کرد، او در مبارزه با صهیونیستها سخت و خشن بود و همین موضوع باعث شد رویکردی از مقابله با دشمن و انتشار فرهنگ ضد صهیونیستی در نزد مردم ایجاد شود.
او اعتقاد داشت که این مرحله نیازمند سخت گیری و خشونت است. او میگفت که هر چیزی که انجام میدهد حجت است و به خاطر آن مورد محاسبه قرار میگیرد، چرا که مردم در این کارها از وی پیروی خواهند کرد.
این مرد سختگیر در تقابل با اشغالگری صهیونیستها ، چهره مهربان دیگری نیز در تعامل با مردم داشت، حرب به جستجوی فقرا و کشاورزان میپرداخت و از اوضاع و احوال و معیشت آنها جویا میشد.
قلب شیخ در برابر یتیمان و فقیران و نیازمندان میشکست. کسانی که با او زندگی کردهاند، رفتار او به ویژه با ایتام را پدرانه مینامند. او از غذای یتیمان میخورد و مانند آنها زندگی میکرد.
یکی از نکات جالب در ابعاد شخصیتی شیخ راغب حرب بهعنوان یک رهبر و الگو این است که با مردم با گفتمان خشن صحبت نمیکرد بلکه راهنمای آن ها بود و از گفتمانی استفاده میکرد که در آنها تأثیرگذار باشد و روحیه آنها را بالا برد و ارزش و کرامت واقعی آنها را به عنوان یک انسان که در جامعه و زندگی خود منشا اثر هستند، به آنها بازگرداند.
تمام این مسائل باعث شد دشمن بیش از پیش در کمین شیخ شهید باشد تا این که در 8 مارس سال 1983 او را بازداشت کرد و به بازداشتگاه انصار برد. راغب حرب مدتی بعد به مرکز سرویس جاسوسی اسرائیل در شهر صور منتقل شد.
رژیم صهیونیستی پیشنهاد کرد که وی را تبعید کند و او از خانواده و هوادارانش دورشده و جنوب لبنان را ترک کند، اما حرب اعلام کرد این کار را نخواهد کرد و همچنان در سرزمین خود باقی خواهد ماند.
دشمن به سرعت متوجه شد که با بازداشت شیخ راغب حرب در یک بحران در برابر اهالی مناطق جنوب لبنان قرار گرفته است و مردم تحرکاتی را برای آزادی شیخ آغاز کردند.
بعد از افزایش فشار مردمی، شیخ مقاومت 17 روز پس از بازداشت آزاد شد. بازداشت شیخ راغب، اصرار وی به اقدامات جهادی و بسیج مردمی بر ضد غاصبان اشغالگر را افزایش داد. همچنین تجمع عمومی مردم برای مطالبه آزادی شیخ به روندی تبدیل شد که دیوار هراس مردم را شکست و فرصتی را به وجود آورد که شیخ به دنبال استفاده از آن برای کشاندن جامعه به سمت مبارزه و ایستادگی در برابر دشمن صهیونیستی بود.
افراد نزدیک به شیخ راغب میگویند که وی به ویژه در خلال بازداشت و پس از آن حالتی استثنایی در مبارزه با دشمن را دنبال میکرد. وی پس از آزادی مطمئن بود که دیگر از سوی دشمن بازداشت نخواهد شد، بلکه خود و اطرافیانش را آماده شهادت کرده بود.
شیخ هر کاری که اشغالگران را خشمگین میکرد، انجام میداد و رویکردی تنشزا با اشغالگران آغاز کرد. او میگفت که اگر هزاران شهید بدهیم و اگر خانههایمان ویران شود، هیچ کس نمیتواند ما را به تسلیم شدن در برابر دشمن وادارد.
همچنین از شیخ راغب حرب نقل شده که میگفت: زمانی که ما به پیش دشمنان و ظالمان شکایت میبردیم به پایان آمده است، تمام دولتهای استکباری و سازمانهایی که بر ضد امت ما توطئه میکنند، حقیر هستند. شیخ راغب معتقد بود که آزاد سازی اراضی اشغالی تنها به زمان نیاز دارد.
بعد از بازداشت و مشکلاتی که دشمن اسرائیلی در این زمینه با آن مواجه بود، رژیم صهیونیستی تصمیم به حذف شیخ راغب حرب گرفت، اسرائیل تصور میکرد به این ترتیب صدای حق و آتش مقاومت و جهاد خاموش خواهد شد. بنابراین در 16 فوریه سال 1984 از طریق مزدوران خود اقدام به ترور شیخ مجاهد مقاومت کرد و به این ترتیب منطقه جنوب لبنان را به جنگ با دشمن اسرائیلی ترغیب کرد.
شهادت شیخ راغب حرب نقطه تحولی در عملکرد مقاومت بود و اقدامات این جبهه را به صورت روز افزونی توسعه داد تا اینکه به آزادسازی جنوب لبنان و پیروزیهای پیدرپی پس از آن منجر شد.
شهید سید عباس موسوی
سید عباس موسوی در 26 اکتبر 1952 در منطقه «الشیاح» در ضاحیه جنوبی بیروت به دنیا آمد و دوران کودکی را کنار خانواده متدین و پایبند به اصول دینی و اجتماعی سپری کرد و با مفاهیمی نظیر وطن پرستی و مردم دوستی و پیش از همه اهمیت موضوع فلسطین آشنا شد.
او در اوج نوجوانی فعالیت جهادی خود را آغاز کرد و دورههای مختلف آموزش نظامی را پشت سر گذاشت و تصمیم گرفت تحصیلات خود را در حوزه ادامه دهد، بنابراین به حوزه امام سید موسی صدر در شهر «صور» در جنوب لبنان پیوست و 16ساله بود که لباس روحانیت به تن کرد؛ سپس لبنان را بهمقصد عراق ترک کرد تا در آنجا در محضر شهید محمدباقر صدر حضور پیدا کند.
وی پس از 9 سال اقامت در عراق تصمیم گرفت به لبنان بازگردد، زیرا معتقد بود میتواند در لبنان به خانواده و جامعه خود خدمت کند.سید عباس پس از بازگشت به لبنان اولین کاری که انجام داد، این بود که طلاب علوم دینی را که در آغاز حکومت رژیم بعثی در عراق از حوزه نجف بیرون رانده شده بودند، گرد هم آورد و حوزه امام قائم(عج) را در «بعلبک» در «بقاع» تأسیس کرد و پس از آن جمعیت علمای مسلمان را در سال 1979 راهاندازی کرد که این نخستین گام عملی لبنان در راستای وحدت مسلمانان بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، سید عباس با امام خمینی(ره) ارتباط داشت و در آغاز حمله اسرائیل به لبنان در سال 1982 بهبرکت رهنمودهای امام خمینی(ره) و با شعار ایشان به گروهی از فرماندهان مقاومت مبنی بر اینکه «مرحله شما کربلائی است»، فعالیت نظامی مقاومت در لبنان را آغاز کرد.
از آن پس شهید موسوی تمام وقت خود را در لبنان میگذراند. وی فقط به عملیات نظامی علیه اسرائیل در بیروت اکتفا نکرد، بلکه تلاش کرد عملیات مقاومت علیه اشغالگران اسرائیلی را در سراسر بخشهای اشغالی لبنان از بیروت تا شهرها و روستاهای جنوب توسعه دهد.
هر کس مدتی با شهید عباس موسوی زندگی کرده است، از او نقل می کند که وی تأکید داشت، آینده متعلق به مقاومت است و موج استکبار و کفر فروکش خواهد کرد و موضوع آزادی، موضوع روز است.
او نگاه متفاوتی به مسائل داشت و از توان تحلیل و ارزیابی بالایی برخوردار بود که برگرفته از ایمان قوی و روحیه بالای ایشان بود و بر همین اساس توانست روند مسائل را بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با نگاهی واقع بینانه مورد تحلیل قرار دهد.
شهید موسوی همواره تأکید داشت اسرائیل دشمن اول و آخر مسلمانان است و اوست که بهدنبال فتنهانگیزی و دودستگی بین مسلمانان بوده و تلاش دارد از این راه بر آنان غلبه کند.
او از نخستین کسانی بود که به مسلمانان در مورد رویکردهای تکفیری هشدار داده و تصریح کرد این رویکردها فقط بهنفع دشمن اسرائیلی است که بهدنبال حمایت از تکفیر است تا هدف مورد نظر خود یا همان از هم پاشیدگی امت مسلمان را تحقق بخشد.
او با کار و تأکید بر جهاد نشان داد، مقاومت فقط با حضور و مشارکت تمام طرفها تکمیل خواهد شد و خود را وقف تماس با تمام گروههای اسلامی کرد.
در همین ارتباط و بهعبارت بهتر در راستای یکپارچه کردن امت مسلمان برای مقابله با استکبار جهانی، شهید موسوی به پاکستان و افغانستان سفر کرد، زیرا تلاش داشت برای مقابله با هرگونه فتنهانگیزی دشمن اسرائیلی همه متحد باشند، از همین رو تلاشهایی را در راستای اطلاعرسانی و آگاهی بخشی آغاز کرده کوشید این مفهوم را تثبیت کند که چنانچه فتنه گریبان امت مسلمان را بگیرد، همه را با هم از بین خواهد برد و هیچ کس از آن در امان نخواهد ماند.شهید موسوی عقیده داشت که مقاومت مکتبی است که همه را گرد هم میآورد و باید از آن درس عزت و سرافرازی مسلمانان را آموخت.
او پس از آنکه در ماه می 1991 به عنوان دبیرکل حزبالله لبنان انتخاب شد، راهکار مقاومت مبتنی بر حمایت از اقدامات خدماتی به جامعه مقاومت را ترسیم کرد.
شهید موسوی کنار رزمندگان در جبهه نبرد حضور داشت و با مردم در زندگی روزمره آنان همراه میشد تا از درد و رنج آنان مطلع شده و در جریان نیازهای خدماتی آنان قرار بگیرد و به همین دلیل بود که بر بازدید از محلههای مسکونی متعدد تأکید داشت تا بتواند از نیازهای آنان باخبر شود و شعار جاودانه او این بود: « با پلک چشمهایمان به شما خدمت خواهیم کرد».
او در راستای خدمتگزاری به مردم کوشید به آنان نزدیک شود، زیرا معتقد بود مقاومت و حزبالله حرکتی جهادی است و خانواده نیروهای مقاومت از ناحیه اجتماعی و معیشتی با فشارهای زیادی روبهرو هستند، بهویژه اینکه خانه برخی از نیروهای مقاومت ویران شده و یا بهشیوههای مختلف هدف ظلم و حمله قرار میگرفتند، از همین رو ایشان خدمت به این افراد را وظیفهای ضروری عنوان و تأکید کردند: «همزمان با مقابله با اشغالگران در برابر ظلم و محرومیت نیز میایستیم».
در شانزدهم فوریه 1992 در هشتمین سالگرد شهادت شیخ راغب حرب شهید موسوی اصرار کرد در مراسمی که حزبالله در شهرک «جبشیت» برگزار کرده بود سخنرانی کند.
در این مراسم همسر و حسین فرزند کوچک شهید موسوی نیز همراه او بودند و او سخنرانی خود را شبیه سخنرانی خداحافظی ایراد کرده و در آنجا وصیت جاودان خود یا همان «حفظ مقاومت اسلامی» را بر زبان آورد.
آن روز هواپیماهای جاسوسی اسرائیل بر فراز این شهرک در پرواز بودند، شهید موسوی آخرین گامهای خود را برداشته بدون توجه به این هواپیماها سوار خودرو شد و در حالی که جبشیت را بهمقصد بیروت ترک میکرد در شهرک «تفاحتا» هدف بالگردهای اسرائیلی قرار گرفت، در نتیجه خودرویی که او و همسرش و حسین در آن بودند، منهدم شده و همگی آنان به فیض شهادت نائل آمدند.اینگونه بود که شهید موسوی آنگونه که خود دوست داشت با تنی پاره پاره زندگی را وداع گفت و همانگونه که آرزو داشت به لقاءالله پیوست.
شهید عماد مغنیه
شهید عماد مغنیه معروف به حاج رضوان، 7 دسامبر سال 1962 در شهر صور واقع در جنوب لبنان به دنیا آمد. پدرش فایز مغنیه و برادرانش جهاد و فؤاد بودند و هر دو برادرش به شهادت رسیدند. از شهید عماد چند فرزند باقی ماندهاند. جهاد یکی از فرزندانش که در 27 دی 1393 در هجوم بالگردهای اسرائیلی به خودروی حامل وی در بلندیهای جولان سوریه به شهادت رسید.
خانواده مغنیه پس از مدتی از صور به ضاحیه جنوبی بیروت نقل مکان کردند و در این منطقه بود که وی، تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را گذراند و پس از آن در جوانی، وارد دانشگاه آمریکایی بیروت (AUB) شد.
عماد مغنیه در اوایل دهه 80 میلادی به «نیروی 17» شاخه نظامی جنبش آزادی بخش فلسطین پیوست. این نیرو به منظور محافظت از مبارزانی مانند ابوعمار، ابو جهاد و ابود ایاد تشکیل شده بود.
او از همان زمان، در عملیات انتقال سلاح از جنبش آزادی بخش فلسطین برای مقاومت اسلامی لبنان( که عبارت بود از حزب الله و جنبش امل)، نقش اساسی داشت. هرچند به دنبال اشغال لبنان در سال 1982م از سوی رژیم صهیونیستی، مبارزان جنبش آزادی بخش فلسطین مجبور به ترک لبنان شدند.
او در ابتدا با خروج مبارزان فلسطینی و سازمان آزادی بخش فلسطین از لبنان، به رزمندگان جنبش امل پیوست. اما با انتقال سید حسن نصرالله به حزب الله او نیز به این حزب تازه تاسیس منتقل شد و پس از اجرای موفق چند عملیات، به عنوان فرمانده گارد حفاظت مقامات بلند پایه حزبالله انتخاب شد.
روز 12 فوریه 2008 میلادی (23 بهمن 1386) «عماد فایز مغنیه»، معاون دبیرکل حزب لبنان در کمیته جهادی حزب الله به منطقه «کفر سوسه» در دمشق میرسد و وارد آپارتمانی میشود که برخی از رهبران فلسطینی و مسئول یکی از بخشهای جهادی حزبالله و تعدادی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران در آن حضور داشتند تا درباره آموزشهای نظامی و هماهنگیهای نظامی بحث و تبادل نظر کنند.
پیش از پایان نشست شهید مغنیه نشست را ترک میکند و از حاضران میخواهد، بحث و گفتوگوها و هماهنگیها را ادامه دهند. دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید. تمام کسانیکه در نشست شرکت داشتند، بر این باور بودند که هدف قرار گرفتهاند، اما داد و فریاد مردم در حیاط جلوی ساختمان و حضور دستگاهها و نیروهای امنیتی سوری در محل، تعدادی از آنها را از خانه بیرون کشید تا ببینند، چه اتفاقی افتاده است که عماد مغنیه را یافتند که 8 گوی آهنین به بدن وی اصابت کرده است.
یکی از گویهای آهنین به چشمش اصابت کرده و از پشت سرش بیرون آمده بود. او بلافاصله جان خود را از دست داده بود. دوستانش پیکرش را به داخل ماشین برده و مستقیما راهی لبنان شدند. مسئول نظامی حزبالله که همراه شهید مغنیه در نشست حضور داشت، با سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان تماس میگیرد تا خبر شهادت مغنیه را به او بدهد و پیکرش را به بیمارستان منتقل کند.
رژیم صهیونیستی برنامههای کاری و نقشه رفت و آمدهایش را از بیش از 6 ماه قبل از ترور تهیه کرده و از آن آگاه بود، به گونهای که دستگاه اطلاعات و جاسوسی که وی را در خفا و سکوت تعقیب میکرد.
به این ترتیب شهید مغنیه روز 12 فوریه در اثر انفجار بمب به شهادت رسید. منابع مذکور تاکید میکنند که 3 تیم در محل ترور حضور داشتند، تیم رصد و پیگیری، تیم اجراکننده عملیات و تیم بیرون بردن و خارج کردن عوامل از محل. همه این تیمها در نزدیکی محل ترور و در آپارتمانی رو به روی مرکز وابسته به سپاه حضور داشتند.
همچنین در محل ترور، هواپیمای بدون سرنشین مدل «هارون» مشاهده شد که از نوع هواپیماهای رادار گریز است و رادارهای سوری توان کشف و شناسایی آن را نداشتند. وظیفه این هواپیما پوشش تیمهای مجری عملیات تروریستی کفرسوسه بود.
غیر از آن دستگاه شنود 8200 ساخت رژیم صهیونیستی برای تحت نظر داشتن و ضبط تمام تماسهای ثابت و همراه و اطلاعات لازم از تمام نیروهای امنیتی و غیر امنیتی در محل حادثه کار گذاشته بود تا حمایت لازم از تیمها را به عمل آورد و بر موفقیت عملیات بیفزاید.
بدین ترتیب بود که عماد مغنیه معروف به حاج رضوان بنیانگذار یگان نظامی حزب الله لبنان و از فرماندهان جنگ 33 روزه بود که در این حادثه تروریستی به شهادت رسید.
وی به «مرد سایه» در مقاومت اسلامی شهرت داشت و بسیاری او را مغز متفکر حزب الله قلمداد میکردند. دولت ایالات متحده برای دریافت هر اطلاعاتی از او جایزه تعیین کرده بود. عماد مغنیه در سال 2008 م در دمشق ترور شد و به شهادت رسید. آیت الله العظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در پیامی به مناسبت شهادتش، او را فردی معرفی کرد که سراپا عشق و شور جهاد فی سبیل الله بود.
انتهای پیام/