نگاهی به فیلم "سونامی"| کلکسیونی از ایده‌های مشوش و هدر رفته

نگاهی به فیلم "سونامی"| کلکسیونی از ایده‌های مشوش و هدر رفته

فیلمنامه گسسته و مشوش سونامی، فرصت خلق یک درام ورزشی جذاب و نفسگیر را از آن سلب کرده و فیلم در نهایت در میان مجموعه ایده‌ها، روایت‌ها و خرده روایت‌های متکثر و هدر رفته خود، بلاتکلیف و سرگردان باقی مانده است.

خبرگزاری تسنیم- محمد خاجی

سونامی نخستین فیلم بلند داستانی میلاد صدرعاملی در جایگاه کارگردان است. او فرزند رسول صدرعاملی کارگردان کهنه‌کار سینمای ایران است و نخستین حضورش در سینما را با دستیاری در فیلم دختری با کفش‌های کتانی؛ ساخته‌ پدرش تجربه کرد. میلاد صدرعاملی در ادامه حضورش در سینما، خود را در عرصه بازیگری نیز محک زد و در فیلم من ترانه پانزده سال دارم؛ ساخته دیگر رسول صدرعاملی، در مقابل ترانه علیدوستی ایفای نقش کرد.

سونامی روایتگر داستان زندگی دو تکواندوکار ملی پوش به نام های مرتضی(با بازی بهرام رادان) و بهداد(با بازی مهرداد صدیقیان) است که وقوع حوادثی سرنوشت این دو را به یکدیگر گره می‌زند. استاد خسروی(با بازی علیرضا شجاع نوری) مربی باسابقه تکواندو پس از سال‌ها دوری از عرصه مربیگری تیم ملی، به دعوت سرپرست جدید فدراسیون تکواندو از آمریکا به ایران بازمی‌گردد. تعدادی از اعضای تیم ملی نیز طی این سال‌ها ایران ترک کرده‌اند تا برای کشوری خارجی بازی کنند.خسروی که در المپیکِ سال 2012 لندن برای جلوگیری از مبارزه شاگردش؛ مرتضی با ورزشکار صهیونیستی به او گفته است: "باید ببازی"، پس از مصدومیت شاگرد جوانش بهداد؛ ملقب به سونامی، بار دیگر به سراغ شاگرد قدیمی‌اش مرتضی می‌رود و او را به تیم ملی فرا می‌خواند. دعوتی که اتفاقات تازه‌ای را در اردوی تیم ملی رقم می‌زند.

سونامی فیلم گنگ و سردرگمی است. مهم‌ترین ضعف فیلم به ازدیاد روایت‌ها و تکثر خرده روایت‌های موجود در فیلمنامه، بلاتکلیفی فیلم در پرداختن به همه آنها و در نتیجه اغتشاش محتوایی فیلمنامه بازمی‌گردد. اساسا فیلمنامه میان تبدیل شدن به یک فیلم اجتماعی، فیلمی ورزشی و فیلمی سیاسی بلاتکلیف است و نویسندگان خواسته‌اند از هر دری با مخاطب سخن بگویند بی آنکه به انسجام موضوعی و وحدت رویه درام پایبند باشند.

سونامی اساسا مسئله مشخص و منقحی ندارد. فیلم مملو از داستانک‌های سوخته‌ و هدررفته است که فرصت پرداختن به جزئیات آنها را نیافته است. برای مثال؛ ماجرای تیم ملی تکواندو و چالش برپایی مسابقات انتخابی، سرمربی‌ای که به شوق کشورش از آمریکا به آمده و به دلیل ابتلا به پارکینسون ناگزیر به ترک جایگاه مربیگری تیم شده است، سیاست عدم رویارویی ورزشکاران ایرانی با رقبای صهیونیستی، ماجرای حضور هماهنگ نشده تیم سه نفره بسکتبال دختران در یک تورنمنت بین‌المللی و موفقیت آنها در اقناع مسئولین برگزاری تورنمت برای بهره‌مندی از پوشش اسلامی، دختر بسکتبالیست جوانی که تابعیتی غیرایرانی دارد و به دلیل مشکلات مهاجرت، پاسپورت و اقامت غیرقانونی در ایران، برای بازی در تیم ملی با چالش‌هایی روبه روست و... تنها بخشی از مجموعه ایده‌های سوخته و هدررفته‌ای است که به شیوه‌ای ملغمه‌وار و دم دستی در فیلم مطرح شده و سونامی از عهده پرداختن به همه آنها ناتوان مانده است. در نتیجه؛ مسئله‌مندی فیلم حول یک محور معین و منسجم، به حلقه مفقوده و آسیب زننده به سونامی بدل شده است.

فیلم همچنین در شخصیت‌پردازی و ارائه جزئیات کافی درباره پیشینه کاراکترها، روند تطور روابطشان با یکدیگر در گذشته و کیفیت روابطشان در اکنون، منسجم و متعادل عمل نمی‌کند. برای مثال؛ اساسا مشخص نیست که چرا شخصیت مرتضی پس از وقوع آن اتفاق در المپیک 2012 لندن، ورزش حرفه‌ای را برای همیشه ترک گفته و وارد فاز شرط‌بندی و مبارزات زیرزمینی شده است. از دیگر سو،‌ معین نیست چرا مرتضی خانواده و زندگی پیشین خود را از دست داده و اکنون برای دیدن فرزند خردسال خود با چالش جدی عدم پذیرش از سوی فرزند و همسرش(حتی نمی‌دانیم اکنون باید این زن را همسر مرتضی بدانیم یا این دو در گذشته از یکدیگر طلاق گرفته‌اند) روبه روست. این اتفاق در رابطه رمانتیک میان بهداد و ترگل ( با بازی فرشته حسینی) نیز به چشم می‌خورد و ما اساسا متوجه نمی‌شویم این دو با یکدیگر چه نسبتی دارند، سطح رابطه‌شان چگونه است  و چه چیزی موجب از میان رفتن اعتماد موجود میان این دو شده که آن‌ها در طول فیلم بارها با چالش بی اعتمادی نسبت به یکدیگر مواجه می‌شوند.

کشاکش میان اخلاق و شهرت یکی دیگر از ایده‌های حیف شده سونامی است که در صورت پرورش صحیح آن در فیلمنامه، می‌توانست به مراتب جذاب‌تر و دراماتیک‌تر از آنچه در فیلم می‌بینیم، به پیشبرد موقعیت دراماتیک اثر منجر شود اما عملا در فیلم چنین اتفاقی نمی‌افتد و مشخص نیست مرتضی با چه انگیزه‌ای در مسابقه پایانی تن به شکست مقابل بهداد می‌دهد. آیا انگیزه او اخلاقی است و هدفش به جا آوردن رسم جوانمردی(به دلیل مصدومیت بهداد) است یا اینکه از تکرار تجربه آنچه در المپیک لندن برایش اتفاق افتاده می‌هراسد (با توجه به اینکه یک صهیونیستی در این وزن جواز حضور در المپیک را گرفته است) یا آنکه اساسا سودای دیگری در سر دارد.

فیلم همچنین از گاف‌های جدی در پرداختن به موضوع ورزش رنج می‌برد. برای مثال؛ در یکی از سکانس‌های تمرین تیم ملی تکواندو، در میانه کوران تمرین، رضا در حالی‌که بدنش گرم است و تعریق زیادی کرده، قصد استراحت و تازه کردن گلویش را دارد. مربی بطری آب یخ آلود را برای نوشیدن به رضا می‌دهد. پُرواضح است که یک ورزشکار حرفه‌ای در میانه تمرین سنگین بدنی، با بدن گرم و تعریق یافته هرگز آب یخ نمی‌نوشد چراکه دانش تغذیه ورزشی، این رفتار را برای ورزشکار بسیار مضر و پرخطر می‌داند. فیلم اما از توجه به چنین نکته ساده‌ای نیز وامانده و نسبت به آن آگاهی ندارد. همچنین بسیار بعید است که در رقابت‌های انتخابی تیم ملی، مربی، پزشک و سایر اعضای تیم ملی، یکی از طرفین مسابقه را هدایت کنند. اما در سونامی مربی تیم ملی (با بازی محمدرضا غفاری) در عین حال که یکی از اعضای کادر فنی تیم ملی است، به هدایت بهداد نیز اشتغال دارد. وجود گاف‌های این چنینی در فیلمنامه نشان می‌دهد که فیلمنامه نویسان از نکات بسیار بدیهی حوزه ورزش و مسابقات ورزشی نیز آگاهی چندانی نداشته‌اند و در فاز پژوهش درباره سوژه فیلم، ضعیف و سهل‌انگارانه عمل کرده‌اند.

در تحلیل نهایی، جسارت سازندگان سونامی؛ از این حیث که در فضای فقیر سینمای ایران و بی توجهی کارگردانان به خلق آثاری با سوژه‌ها و مضامین ورزشی، جسارت پرداختن به یک سوژه ورزشی را داشته‌اند قابل تمجید است اما فیلمنامه گسسته و مشوش آن، فرصت خلق یک درام ورزشی جذاب و نفسگیر را از سونامی سلب کرده و فیلم در نهایت در میان مجموعه ایده‌ها، روایت‌ها و خرده روایت‌های متکثر و هدر رفته خود، بلاتکلیف و سرگردان باقی مانده است.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران