یادداشت|جامعه ترکیه و مساله «رهبری»
جایگاه معنوی و سیاسی مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه با یک شیب ملایم٬ رو به افول است و اردوغان هم بنا به دلایلی٬ شانس آن را ندارد که رهبر تمام آحاد جامعه باشد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم٬ در سنت تاریخی و اسطورهای ترکها در دوران باستان و پیش از ورود آنها به آناتولی٬ مهمترین ویژگی «رهبر» در جوامع سنتی ترکها در آسیای میانه٬ «ریشسفیدی» و بزرگمنِشی و در برخی مقاطع تاریخی نیز بنا به سنت بسیاری دیگر از جوامع سنتی٬ برخورداری از قابلیت فرماندهی نظامی و کاریزمای شخصی بود. اما این سنت در امپراطوریهای سلجوقی و عثمانی٬ متحول شد.
در دوران سلاجقه٬ شخص پادشاه با تکیه بر گستردگی قلمرو٬ تعداد نفرات نظامی و قابلیت برخورداری از درآمدهای باج و خراج کلان سالانه٬ قدرت خود را تثبیت میکرد، اما در دوران امپراطوری عثمانی٬ عنصر «خلافت» نیز به تمام این ویژگیها افزوده شد و رهبری سیاسی و معنوی در ید پادشاهانی قرار گرفت که به شکل همزمان٬ از موقعیت و جایگاه «خلیفه – سلطان» برخوردار بودند.
اما عمدهترین چالش در مورد کاریزما و محبوبیت خلیفه – سلطانها در تاریخ عثمانی٬ همان چالش قدیمی و کلاسیک انتقال قدرت به شکل خاندانی و ارثی بود و از آنجایی که بسیاری از پادشاهان عثمانی٬ فرزندان بیکفایت٬ ناتوان و بیجذبهای را پس از خود بر تخت نشاندند٬ قدرت نظامی٬ اقتصادی و فساد درباری٬ از بسیاری از آن خلفای جوان٬ رهبرانی ساخت که بدون ضرب و زور قشون و شمشیر٬ توان حکمرانی نداشتند و حکمرانی آنها نیز بر قلمرو قلوب و اذهان نبود.
آتاتورک و در انداختن طرحی نو
در این مجال کوتاه نمیتوان در مورد اصلیترین دلایل و عوامل زوال و نابودی امپراتوری عثمانی صحبت کرد، اما بدون شک علاوه بر شرایط مرتبط با نظام بینالملل و پیامدهای جنگ جهانی نخست٬ عوامل داخلی ترکیه آن دوران نیز از اهمیت حیاتی برخوردار هستند و بیکفایتی و بیلیاقتی پادشاهان عثمانی٬ نداشتن جایگاه اجتماعی و مردمی٬ دور شدن آنها از آداب و اصول سیاست و حفظ قدرت٬ مداخله خارجیها و همچنین افزایش محبوبیت نظامیان در آن دوران٬ مجموعاً شرایطی فراهم آورد که مصطفی کمال به عنوان یکی از سرداران و پاشاهای مقتدر ارتش عثمانی که در چندین جنگ بزرگ منطقهای و بینالمللی حائز افتخار شده بود٬ بر جایگاه رهبری بنشیند و چندین سال طول کشید تا مردم عادت کردند به جای عنوان «مصطفی کمال پاشا» یا «غازی مصطفی کمال پاشا» (واژه عربی غازی به معنی مرد جنگی٬ قهرمان و جانباز) لقب آتاتورک را به کار ببرند.
ماجرا این است که در سال 1934 میلادی و در دورانی که انتخاب اسم فامیلی برای مردم در ترکیه به یک قانون اجباری تبدیل شده بود، کمیسیونی از حزب جمهوری خلق (CHP) در مجلس ملی ترکیه٬ مسئول آن شد که یک نام خانوادگی مناسب برای شخص رئیسجمهور مصطفی کمال پاشا انتخاب کند.
این کمیسیون اسامی مختلفی را به شخص مصطفی کمال ارائه کرد که یکی از آنها «ترک آتاسی» یا پدرِ ترک بود. اما یکی از نمایندگان مجلس که جایگاه معنوی ویژهای نزد مصطفی کمال داشت٬ با این استدلال که عنوان و لقب اسطورهای٬ تاریخی و سنتی ترکهای آسیای میانه «آتابیک» بوده و کلمه آشناتری از کلمه ترک آتاسی است٬ عبارت آتاتورک را پیشنهاد کرد. مصطفی کمال از این پیشنهاد خوشحال شد و او این اسم نه تنها به عنوان لقب افتخاری بلکه در شناسنامه رسمی به عنوان نام خانوادگی او ثبت شد.
آتاتورک که در آغاز تاسیس نظام جمهوری ترکیه و در نخستین سخنرانیهای خود٬ از ترکها٬ کردها و دیگر عناصر قومی ترکیه به عنوان «عناصر اسلامیه» یاد کرده بود٬ بعدها٬ هم تحت تاثیر ناسیونالیسم افراطی آلمانیها و طرفداران آنها در داخل ترکیه و هم به خاطر فضای به وجود آمده پس از عصیانهای کُردی شیخ سعید پیران٬ احسان نور پاشا و سید رضا درسیمی (هر سه از رهبران کردها)٬ کشتی خود را در مسیر ناسیونالیسم ترکی پیش برد و عملاً پدر و رهبر ترکها شد و نه رهبر تمام ملت ترکیه.
در آن دوران سه عنصر مهم مردم ترکیه یعنی کردها و نیز ترکهای اسلامگرا و بخش قابل توجهی از علویان٬ عملاً به حاشیه رانده شدند، اما نظام تکحزبی٬ دولت دسپوتیک پلیسی دارای مشت آهنین و تبعیت از سنت نظامی سالاری٬ جایگاه آتاتورک را تثبیت کرد، اما در دیگر سو٬ ترکهای اسلامگرا٬ کردها و علویان نیز در جستجوی رهبر٬ بیکار ننشستند.
ترکیه و سنت رهبران خاموش
بدیع الزمان نورسی که در دوران عثمانی نام کامل او شیخ سعید الکُردی نورسی بود٬ به دلیل عقاید دینی و اختلاف نظر با آتاتورک٬ پس از دوران تاسیس جمهوری و به حاشیه رانده شدن اسلامگرایان٬ بخش قابل توجهی از عمر خود را در زندان سپری کرد.
از آن جایی که او گرایشی به سمت و سوی ناسیونالیسم کُردی نداشت و اندیشه اسلامی امتمحور را از هر چیزی مقدمتر میدانست٬ به جایگاه پدر معنوی و رهبری طیف بسیار گستردهای از اسلام گرایان ترکیه دست پیدا کرد و به موازات اسلامگرایان٬ کردها و علویان نیز برای خود٬ رهبر و پیر و مرشد دست و پا کردند.
در این حوزه فکری و اجتماعی٬ طریقتهای عرفانی نقش بسیاری مهمی داشتند و به عنوان مثال٬ طریقت نقشبندیه٬ چنان نفوذی در جامعه سیاسی ترکیه داشت که حتی رهبر تکنوکرات و اسلامگرای مدرنی همچون نجمالدین اربکان نیز از زیر شنل طریقتها بیرون آمد.
در این حوزه٬ علاوه بر نورسی٬ عاطف اسکلیپلی و نجیب فاضل٬ رهبران کوچک و بزرگی ظهور کردند که بنا به دلایل سیاسی و امنیتی و همچنین قدرت جریان کمالیست و لاییک٬ هیچکدام از آنها نتوانستند حتی به چند فرسخی جایگاه آتاتورک نزدیک شوند و بعدها چهرههای ملی گرای افراطی ترک همچون آلپ ارسلان تورکَش (موسس حزب حرکت ملی MHP)٬ دولت باغچلی٬ محسن یازیجی اوغلو٬ رهبران سوسیال دموکراتی همچون بلنت اجویت و دیگران٬ هیچکدام نتوانستند محبوبیتی گسترده و ماندگار به دست بیاورند.
از دیگر سو٬ رهبری همچون عبدالله اوجالان هم نتوانست به رهبر همه کردها تبدیل شود و علویان نیز به خاطر شرایط سخت و دشوار سیاسی٬ فرهنگی و اجتماعی تا حد زیادی خنثی ماندند.
پیشرانها و موانع رهبری اردوغان
پس از کودتای پست مدرن 1997میلادی و از صحنه پایین آوردن نجمالدین اربکان٬ مهمترین نقطه عطف تلاش برای هدایت جریان اجتماعی و سیاسی اسلامگرا٬ به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه و افزایش تدریجی محبوبیت و قدرت رجب طیب اردوغان بود.
اردوغان از شاگردان و همراهان قدیمی پروفسور نجم الدین اربکان بود و در شاخه جوانان احزاب اسلامی تاسیس شده توسط اربکان٬ بارها در حوزههای مختلف فعالیت کرد و در آخرین دهه قرن بیستم٬ به یکی از نورچشمیهای اربکان تبدیل شد که علاوه بر آن که پست شهرداری مهم استانبول به او سپرده شد٬ از سوی اربکان ماموریت یافت تا یک گزارش مفصل محرمانه در مورد راهکارهای ترکیه برای حل معضل کردها تدوین و ارائه دهد.
او پس از تأسیس حزب عدالت و توسعه به سرعت مسیر قدرت و ترقی را پیمود و با کمک سخنرانیهای آتشین و جذبه شخصیتی خود توانست نبض مردم اسلامگرای ترکیه را در دست بگیرد و علاوه بر ترکها توجه بخشی از کردها را نیز به سوی خود جلب کند.
با این وجود اردوغان نیز همچون بسیاری دیگر از رهبران ترکیه از یک نقص جدی برخوردار است. همچنان که آتاتورک در عمل، به رهبر معنوی جریان کمالیست و لائیک تبدیل شد و آلپ آرسلان ترکش و باغچلی به پدر ملیگرایان تندرو تبدیل شدند٬ اردوغان نیز در دایره محافظهکاران اسیر مانده و نتوانسته به یک رهبر ملی و محبوب تبدیل شود که توجه همه کردها٬ علویان٬ ترکهای افراطی و جریان چپگرا را نیز به سوی خود جلب کند.
به همین خاطر است که آرای حزب عدالت و توسعه همواره بر لبه پرتگاه و در شرایط ناپلئونی مانده و این حزب نمیتواند بیش از 50 درصد از آرای مردم ترکیه را به دست بیاورد. خود شخص اردوغان نیز در انتخابات ریاست جمهوری شانسی بالاتر از 52 درصد نداشته است و این نشان میدهد که او نیز رهبری نیست که بتواند تمام عناصر قومی٬ فکری و مذهبی کشورش را مورد خطاب قرار دهد.
در سالیان اخیر٬ حزب عدالت و توسعه٬ به آتاتورک حمله نکرده، اما به شکلی غیرمستقیم و آرام٬ زمینه آن را فراهم کرده که از سویی نام و نقش اردوغان برجستهتر شود و از دیگر سو٬ مناسک و یادبودهای تاریخی مرتبط با آتاتورک٬ رفته رفته کمرنگ شود.
با این حال به شکل آشکار٬ میتوان دید که در جامعه ترکیه جایگاه معنوی و سیاسی مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه با یک شیب ملایم٬ رو به افول است، اما اردوغان هم٬ شانس آن را ندارد که رهبر تمام آحاد جامعه باشد.
اردوغان علاوه بر آن که تمرکز خود را بر جریان محافظهکار متمرکز کرده و از دیگر عناصر فکری٬ فرهنگی و قومی ترکیه تا حد زیادی غافل شده٬ در میدان عمل سیاسی نیز به شدت٬ حزبی عمل میکند و گاه با دافعهها و بیانات تند و آتشبار خود٬ تصویری از رهبری را به نمایش میگذارد که در حوزه عواطف انسانی٬ از ویژگیهای یک رهبر ملی و معنوی٬ برخوردار نیست.
محمد علی دستمالی٬ کارشناس مسائل ترکیه
انتهای پیام/