سرودههایی در رثای کریمه اهلبیت(س): «آقا، سلام، خواهرتان روبهراه نیست»
دهم ربیع الثانی از روزهای سوز و گداز است؛ روزی که شاعران آئینی هم بهیاد حضرت معصومه(س)، سرودههایی به محضر آن بانوی کرامت تقدیم میکنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، دهم ربیع الثانی، بهعنوان سالروز رحلت شهادتگونه حضرت فاطمه معصومه(س) شناخته شده و روز حُزن اهلبیت(ع) است.
این حُزن و سوگواری در اشعار آئینی شاعران ما هم دیده میشود.
قاسم نعمتی
خواهر شدن یعنی، بلا بر جان خریدن
از کودکی نازِ برادر را کشیدن
خواهر شدن یعنی جدایی از تو هرگز
مرگ است یک شب روی دلبر را ندیدن
خواهر شدن یعنی مدینه تا کنارت
با پای دل صحرا به صحرا را دویدن
خواهرشدن یعنی چو شمعی آب گشتن
قطره به قطره پایِ دیدارت چکیدن
خواهر شدن یعنی زهجران پیر گشتن
در کمتر از یک سال دور از تو خمیدن
مشتاق دیدارم رضا جانم کجایی
ایکاش وقت احتضار من بیایی
قم شد مسیر ِ آخرم الحمدلله
زخمی نشد بال و پرم الحمدلله
قم احترامم حفظ کرده تا که دیده
من دخترِ پیغمبرم، الحمدلله
در کوچهها راهِ عبورم را نبستند
مانند زهرا مادرم الحمدلله
با ضربۀ سیلی میانِ کوچهای تنگ
خونی نشد چشم ترم الحمدلله
بین در و دیوار با داغیِ مسمار
زخمی نگشته پیکرم الحمدلله
دعوا نشد،..بر چادر من جایِ پا نیست
خاکی نگشته معجرم الحمدلله
ما خاطراتی تلخ از بازار داریم
باز است هرسو معبرم الحمدلله
تا چند منزل دورِ من نامحرمی نیست
ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله
در کوچۀ تنگ یهودیها نرفتم
آتش نیفتاده سرم الحمدلله
بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم
محمل نگشته منبرم الحمدلله
حرفِ سنان و شمر و خولی نیست اینجا
دارم تمامِ زیورم الحمدلله
کنج خرابه آبرویم را نبُردند
دشمن نگفته کافرم الحمدلله
دور از مدینه تشییعِ من دیدنی شد
قبرم همان دم شد حرم الحمدلله
مثلِ رقیه بیکفن دفنم نکردند
باشد تنِ من محترم الحمدلله
غسل تنم کاری ندارد چون به پنجه
مویم نپیچیده به هم الحمدلله
تا صبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد
همراهِ سر از داغِ دختر گریه میکرد
مجید تال
آقا سلام خواهرتان روبهراه نیست
دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست
میخواست تا به طوس بیاید ولی نشد
ور نه رفیق بیکسیات نیمه راه نیست
وقتی به قم رسید خرابهنشین نشد
آسوده باش خواهر تو بیپناه نیست
یک مرد هم نیامده نزدیک محملش
شب را به آفتاب که اذن نگاه نیست
اذنم بده بهطعنه بگویم به شامیان
در قم محب فاطمه بودن گناه نیست
دروازه را که دید بهیاد رباب گفت
در شهر شام هیچ کسی سربهراه نیست
زینب کجا و محمل بیسایبان کجا
بال و پر رقیه کجا ریسمان کجا
زهر فراغ خورد ولی دستوپا نزد
معصومهات بهجز تو کسی را صدا نزد
مسموم شد ولی بههوای زیارتت
با اهل خویش حرفی ازین ماجرا نزد
میخواست تا شهیده شود مثل مادرش
هرچند تازیانه به او بیحیا نزد
از کوچهای گذشت که نامحرمی نداشت
اطراف او کسی سخن نابجا نزد
آقا اجازه؟! فاطمه تو زمین نخورد
اینجا کسی به ساحت او پشتپا نزد
اصلاً به جان فاطمه سوگند یارضا
او را کسی برای رضای خدا نزد
اذنم بده بهطعنه بگویم مدینه را
قم، امن بود، فاطمه را بیهوا نزد
این کوچهها کجا غم آن کوچهها کجا
زهرا کجا و سیلی آن بیحیا کجا
مهدی رحیمی
امام کل گنبدهاست گر تَحْتُ الْحَنَک دارد
که در پشت سرش معصومه فوجی از ملک دارد
جهان را میکند روشن ولی با نور این گنبد
یقین دارم به نورافشانیاش خورشید شک دارد
جهان کوچکی دارد ولی از هر نظر کامل
که زیر گنبدش هم چرخ دارد هم فلک دارد
کسی که مبدأ میل جهان را میدهد تغییر
برای طعم این تغییر دریایی نمک دارد
اگر که این همه گلدسته دارد معنیاش این است
به زُوّار گرفتارش فقط قصد کمک دارد
کریمه، عالمه یا ساجده یعنی که این خانم
فقط با چارده معصوم فصل مشترک دارد
یکی با دیدن گنبد یکی با بوسه بر مرقد
برای زائرانش نسخههای تک به تک دارد
نگو که سنگ قبر بهجت و علامه در اینجاست
بگو معصومه دور مرقدش سنگ محک دارد
منم در زیر پای زائرانش خسته و بیتاب
اگر دیدی که سنگی در حرم قدری ترک دارد
مجتبی خرسندی
قبلهی هفتم ما قبلهی هشتم دارد
تا خراسان رضا آینه در قم دارد
توبه شد عاقبت گریهی هر زائر مست
بر زمین ریخته هر باده که در خم دارد
((بُعد منزل نبود در سفر روحانی))
هر سلامی بفرستیم، علیکم دارد
میروم در حرم از صحن به صحنی دیگر
موج تا در دل دریاست تلاطم دارد
عکسم افتاد در آیینهی صحن و دیدم
شیشه اینمرتبه با سنگ تفاهم دارد
هم کریمهست و هم از نسل کریمان بانو
پس گدا در حرمش حق تقدم دارد
لطف بیبیست که در جمعیت شاعرها
شاطر عباس قمی فیض تکلم دارد
مرغ دل گرچه سیاه است ولی از سر لطف
از سر گنبد او حسرت گندم دارد
سیدمحمدجواد شرافت
ای دختر خورشید ای خواهر دریا
زهراترین زینب زینبترین زهرا
ماه مقیم قم مهتاب بیتالنور
در سایهسار توست سرتاسر دنیا
فهم حقیر ما پایینتر از پایین
وصف بلند تو بالاتر از بالا
لبخند معصومت مُهر رضایت زد
بر شوق خواهرها، عشق برادرها
تنها بهدست توست ای سورهٔ انفاق
دنیای ما امروز عقبای ما فردا
ماییم و چشمی تر، ای چشمهٔ کوثر
بر ما عطایی کن از فیض اَعطینا
وقتی ضریحت را با گریه میبوسیم
در چشممان پیداست آن قبر ناپیدا
باز از تو میگویم یا حضرت زینب
باز از تو میخوانم یا حضرت زهرا
از آه لبریزم از اشک سرشارم
این قطره را دریاب دریاب ای دریا
ولیالله کلامی زنجانی
معصومهای کریمۀ والای اهلبیت
گنجینۀ ولایت کبرای اهلبیت
اخت الرّضا و دختر موسیبن جعفری
قبرت به قم نشان تجلای اهلبیت
عنوان این حدیث که از صادق و رضاست
بر دوستان آلعلی مایۀ رجاست
فرمودهاند آن دو امام بزرگوار
ای شیعه شهر قم حرم اهلبیت ماست
انتهای پیام/*