شلیلیان: شهادت نگذاشت "سید مرتضی" به نذرش عمل کند/ مستند «رقص علم» با صدای شهید آوینی + فیلم
دانشجوی دانشکده سینما بودم و در پایان دوره میخواستم مستندی متفاوت ارائه دهم. سر مونتاژ به این فکر افتادم نریشن «رقص علم» را آوینی بخواند اما هیچکس باور نداشت که او این کار را میپذیرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، عبدالرحمن شلیلیان تهیهکننده و کارگردان مستندها، برنامههای تلویزیونی و فیلمهای داستانی مختلفی بوده و این روزها «بچههای گروهان بلال» روی آنتن شبکه یک سیما دارد. به بهانه این فیلم از او دعوت کردیم به خبرگزاری بیاید تا درباره حال و روز فیلمهای دفاعمقدسی و سریالهای تلویزیونیاش با هم گفتگو کنیم البته موضوعات متنوعی مطرح شد که به زودی مشروح آن منتشر میشود اما در دل این گفتگو حکایت معروف آشنایی عبدالرحمن با سیدمرتضی آوینی جالب توجه بود که از او خواستیم فیلم یادگاری سیدمرتضی را در اختیار ما بگذارد تا بعد از سالها پای «رقص علم» به فضای مجازی هم باز شود. در ادامه مشروح حکایت آشنایی شلیلیان و شهید آوینی را در ادامه بخوانید:
گفتگوی تسنیم با عبدالرحمن شلیلیان مستندساز دفاعمقدس و کارگردان «بچههای گروهان بلال»
«رقص علم» را حوزه هنری قبول کرد
"سال 69 وقتی هنوز دانشجوی سادهای بودم دانشکده سینما دانشگاه هنر از همه دانشجویانش میخواست تا به عنوان پایاننامه فیلم و یا مستندی را ارائه بدهند. من هم تصمیم گرفتم «رقص علم» را کار کنم. چرا که در کلاس فرهنگ عامه بودیم استادمان تدریس میکرد و تکالیف درسیاش را ارائه میکرد. قرار شد هر کسی طرح بدهد و من همانجا کاغذی برداشتم و طرح مستند «رقص علم» را نوشتم. تأیید شد و دنبال این افتادم که انجامش بدهم. طرح را به چند مرکز دولتی بردم اما قبول نکردند. دانشگاه هم امکانات خوبی نداشت که در اختیارمان بگذارد. در نهایت به حوزه هنری بردیم و با حسن کلامی و عباس اکبری خیلی مراوده داشتیم که در نتیجه پذیرفتند. مراسم آئینی رقص علم در دزفول بود منتها با یک نگاه عمیقتر بود که تنها صورت و ظاهر آئین را نبینیم.
"زم" یواشکی کار را میدید
مونتاژ اولیه را زدیم و راشها را سرهم کردیم و به آقای کلامی گفتم میخواهم آقای آوینی متن این کار را بخواند. نگاه کرد و گفت: آوینی قبول نمیکند. آن زمان بار کار و مسئولیت تولید و هماهنگی و صحنه به عهده خودم بود. هزینه شخصی خرج کردم. البته بعد از این که کار را دیدند، پولم را برگرداندند. تمام این کار دانشجویی پیش رفته است. تهیهکننده خودم بودم، تدوینگر خانم دهقان از بچههای دانشکده بود. صدابردار و دستیار هم به همین صورت بود. در شرایط دانشجویی این کار انجام شد. راشها را دیدند و تختکشیان و کلامی امیدوار شدند. حجتالاسلام زم رئیس وقت حوزه هنری هم بعدها میگفت وقتی شما تعطیل میکردید و میرفتید من میرفتم و کار را میدیدم. چرا که یک روز مرا دیدند و بابت این کار تشکر کردند و من سوال کردم مگر کار را دیدهاید و میخواهم صداگذاری کنم؟
همه میگفتند آوینی نمیآید
با همه این تفاسیر دوستان ما در حوزه هنری گفتند که به آقای آوینی نمیگویند و اگر میخواهیم خودمان بگوئیم تا گفتار متن را بخواند. گفتم: کجاست؟ گفتند سر خیابان نجات الهی در ساختمان سوره است. آن روز رفتیم و یک کسی پیش ایشان بود و صبر کردیم تا او برود و رفتم پیش ایشان. سلام و احوالپرسی. پرسیدم شما آوینی هستید. سراغ سیدمرتضی آوینی رفتم. آقایی روبروی او نشسته بود و با او صحبت میکرد. به گمانم یوسفعلی میرشکاک بود. مظلومانه نشستم و وقتی صحبتهای آن آقا تمام شد، رفتم و مختصری از خودم و شناسنامهای از کار گفتم.
صدای او تشخص و تفاوت فاحشی با دیگران داشت
قبل از این اتفاق هیچوقت سیدمرتضی را ندیده بودم اما از صدایش خیلی خوشم میآمد و میدانستم متن روایت فتح را خوانده است. کار روایت فتح را میدیدم و میپسندیدم. صدای او وزین بود. هر صدایی نبود. صدای او تشخص و تفاوت فاحشی با دیگران داشت. با او صحبت کردیم و گفت من متن نمیخوانم و فقط برای روایت فتح میخوانم. دوباره صحبت کردم و او قبول نکرد.
حکایت و ماجرای آشنایی شلیلیان و آوینی و یادگاری سیدمرتضی برای آیین سنتی محرم
میخواهید بیایید و نمیخواهید نیایید
دیدم 45-40 دقیقه با این آقا حرف میزنم و او قبول نمیکند. به من هم برخورد که با او صحبت میکنم و او فقط «نه» میگوید. بهم ریختم و رگه جنوبیام گرفت و گفتم: «میخواهید بیایید و نمیخواهید نیایید. گفتم این کار من نیست و کار امام حسین (ع) است. اگر آمدید من منتدار نیستم و شما منتکش امام حسین(ع) هستید. اگر نیامدید که لطفی بود قرار بود شامل حال شما شود و از دست دادید.»
جملهام آوینی را بهم ریخت
این جمله خیلی جواب داد و آوینی را بهم ریخت. سر خود را پائین انداخت و دست به محاسن خود کشید و گفت شما درست میگویید ما همه منتکش امام حسین (ع) هستیم. قبول کرد اما باز هم گفت: متن را نمیخوانم! میبینم و نظراتم را میگویم. قبول کردم و پیش خودم گفتم همین هم مغتنم است. فردی باتجربه است و دو نکته به ما بگوید هم مفید است.
پای میز نشست و خودش فیلم را پایین بالا میکرد
یادم میآید قرار شد روز جمعه ساعت 11 صبح بیاید؛ چرا که بعد از آن ساعت میخواست به نماز جمعه برود. سر ساعت 11 صبح با لندوور معروف خودش آمد و چفیه در دست داشت. باکس مونتاژ را از قبل آماده کردیم و هماهنگیها انجام شد. پای میز نشست و خودش فیلم را پایین بالا میکرد و هرچند بار بعضی از صحنهها را با یک جدیت بیشتری میدید. گفتم من افکت نگذاشتم و صدای صحنه است است. گفت اشکال ندارد، من حال و هوا به دستم بیاید کافی است تا نظراتم را بگویم.
هم خودم مینویسم و هم میخوانم
هر از گاهی نکاتی را گوشزد میکرد، آوینی چشم از مانیتور برنمیداشت. کار تمام شد روی میز مونتاژ زد و گفت: "این فیلم را هم خودم مینویسم و هم میخوانم؛ دیگر با کسی صحبت نکنید". تشکر کردم. آن زمان در حوزه هنری سروصدا کرد. آقای کلامی خیلی هیجانزده شد و اظهار لطف میکرد. از آن زمان مدام میآمد.
فراستی به من گفت: سیدمرتضی از «رقص علم» خیلی خوشش آمده بود
هر زمان هم میآمد فراستی، نادر طالبزاده و حتی یک بار سیفالله داد را همراه خود میآورد. وقتی قدری از کار پیش میرفت این افراد را میآورد تا کار را ببینند و نظر بدهند. بعدها مسعود فراستی به من گفت که سیدمرتضی از «رقص علم» خیلی خوشش آمده بود و دوست داشت ما هم بیاییم و کار را ببینیم.
آهنگران هم اذان گفت
بعد از سیدمرتضی به سراغ صادق آهنگران هم رفتم تا اذان پایانی فیلم را بگوید. آن موقع دانشجوی زبان وادبیات فارسی دانشگاه تهران بود. او تا به حال اذان نگفته بود و میگفت: عبدالرحمن! من موذن نیستم، من مداحم و اذان حکایتش با نوحهخوانی متفاوت است. دوباره به حاج صادق هم گفتم این کار برای امام حسین و تو نمیخواهی برای امام حسین بخوانی. او هم پذیرفت و گفت یا علی برویم انجام بدهیم. استودیو را هماهنگ کردیم و اصلاً همین «رقص علم» باعث شد حاج صادق و سیدمرتضی آوینی برای اولین بار همدیگر را ببینند.
خبر دارم که آخر هم دستمزدی به سیدمرتضی ندادند
جالب است بدانید با مرتضی آوینی بر سر دستمزد هم صحبت کردم اما او به من گفت یک لطفی از جانب امام حسین(ع) شده و این لطف و برکت را با پول نمیتوان مقیاس کرد. البته موضوع دستمزد سیدمرتضی را با تختکشیان هم درمیان گذاشتم و او به من گفت ما خودمان میدانیم و یک چیزی را درنظر میگیریم. خبر دارم که آخر هم دستمزدی به سیدمرتضی ندادند.
«حسینیه کوچکها» مصادف شد با شهادت سیدمرتضی آوینی
نکته دیگر نذری بود که سیدمرتضی آوینی انجام داد و به من گفت: عبدالرحمن از حالا تا هر وقت برای امام حسین(ع) فیلم ساختی خودم متن مینویسم و میخوانم که دیگر نشد. بعدها «حسینیه کوچکها» که قرار بود سیدمرتضی هم بنویسد و هم بخواند مصادف شد با شهادت سیدمرتضی آوینی و نریشن آن را سیدمهدی شجاعی خواند".
«رقص علم» به جشنواره واتیکان رفت و فیلم برگزیده شد. در جشنواره دانشجویی رم و چند جشنواره دیگر هم اکران شد.
فیلم «رقص علم» با صدای ماندگار شهید سیدمرتضی آوینی را در ادامه ببینید:
(جایی که سیدمرتضی با همان صدای دلنشین و قدرتمند خودش میگوید: علم را به رودخانه میبرند تا تطهیر کنند. چیزی به محرم نمانده است و باید بار دیگر سیاه پوشید و علم را سیاه پوشاند و کفن کرد. عاشورا جراحتی همیشه تازه است و هر سال این روز که میرسد باز به خون میافتد. دزفول نیز شهری جوان نیست از در و دیوارها میتوان فهمید پیر است و سرد و گرم چشیده. قرنهاست که این روزها وقتی جراحت عاشورا تازه میشود. آینهداران علم را برداشتند و رو به سوی رودخانه کوچهها را طی کردند و از گذرها گذشتند تا به آب برسند....)
انتهای پیام/