میزگرد عکاسان دفاع مقدس | کریمیان: گروه چهل شاهد را با عکاسی آشنا کردیم/ فریدونی: عکاسی مدافعان حرم جدی گرفته نشد
عکاسان دفاع مقدس در میزگرد خبرگزاری تسنیم از بیتوجهی مسئولان به مقوله عکاسی گلایه کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، چهل سال است که عکاسی به عنوان بخشی از هنر انقلاب اسلامی دستاوردهای بزرگ و سترگ انقلاب را به معرض نگاه افکارعمومی داخلی و خارجی قرار داده است. برخی از فعالان عرصه عکاسی حرفهای معتقدند که آنگونه که باید این بخش از هنر به عنوان ابزاری کارآمد در عرصه تبلیغ و ترویج آثار و مفاهیم انقلاب مورد توجه قرار نگرفته است و مسئولین فرهنگی نیز آنچنان که باید و شاید به هنرمندان این عرصه بهایی ندادهاند.
روز گذشته قسمت اول میزگرد مجید کریمیان و علی فریدونی از عکاسان دفاع مقدس را منتشر کردیم (اینجا) و در ادامه قسمت دوم (پایانی) این میزگرد را از نظر میگذرانید:
ماجراهای فیلم «دیدهبان» را کاملاً حس میکردم
کریمیان: در فیلم دیدهبانِ ابراهیم حاتمیکیا وقتی که دیدهبان میخواست جلو برود اتفاقات زیادی در مسیرش رخ میدهد اما او سالم میماند و نهایتاً به خط مقدم میرسد. من دقیقاً احساس این دیدهبان را درک میکنم چراکه در موقعیتهای مشابه بودهام. معمولاً وقتی که یک عملیات به اتمام میرسید در روزهای ابتدایی پس از عملیات میان خطی که شکسته شده بود تا خط مقدم درگیری یک فضای خالی وجود داشت که همیشه خمپارههای سرگردان از سوی نیروهای دشمن و حتی نیروهای خودی به آن محدوده اصابت میکرد و به این خاطر کسی در آن منطقه تردد نمیکرد و عبور از آنجا بسیار خطرناک بود.
یک بار به همراه علی فریدونی سوار یک وانت شدیم و به چنین محدودهای رفتیم در آنجا چند سنگر خالی دیدیم. پیاده شدیم تا از این سنگرها عکس بگیریم. به محض پیادهشدن چند خمپاره به اطراف ما اصابت کرد. من و علی هرکدام به یک طرف فرار کردیم، من علی را صدا زدم اما دیگر نتوانستم پیدایش کنم، در نهایت علی برگشت و من به داخل سنگر رفتم و نشستم. مقداری آنجا ماندم تا وضعیت آرام شود. واقعاً گیر کرده بودم و نه میتوانستم جلو بروم و نه عقب. آنقدر از داخل سنگر نگاه کردم تا وضع کمی آرام شد اما باز هم خطر وجود داشت. دوربین و کیفم را زیر بغلم گرفتم و به سمت جلو راه افتادم. مرتباً خمپارههایی به اطرافم اصابت میکرد و مجبور میشدم بنشینم به صورتی که نیم ساعت طول کشید تا حدود 30 قدم را طی کردم.
عاقبت خسته شدم و با خود گفتم هر چه بادا باد. 150 قدم دیگر را با سرعت زیاد راه رفتم و 10 قدم آخر را دویدم. خمپاره و گلوله مرتباً به اطرافم اصابت میکرد اما دیگر برایم مهم نبود تا اینکه بالاخره خودم را به خط مقدم رساندم. زمانی که در سینما فیلم دیدهبان را میدیدم آن موقعیت را کاملاً حس میکردم اما بقیه حضار سینما به چشمِ فیلم آن صحنه را تماشا میکردند. منظورم از بیان این خاطره این بود که تمام عکاسان دفاع مقدس بیشتر حس رزمندگی داشتند تا عکاسی. شاید اگر حس عکاسیِ خبری داشتیم اصلاً به جبهه نمیرفتیم.
ریسکپذیری ما باعث ثبت عکسهای خوب شد
فریدونی: پس از حمله شیمیایی فقط یک مرد واقعی میتوانست به مصاف این حمله نامردی برود. فقط عکاسانی که خوی رزمندگی داشتند تا آخرین روز جنگ مثل یک رزمنده ایستادگی کردند. مجید کریمیان جانباز است و من بیش از سه بار مجروح شدم.
عملیات فاو از لحاظ حیثیتی برای ما خیلی مهم بود. بعد از اینکه خط شکست و ما وارد خاک عراق شدیم. ما آماده هر نوع واکنش شدیدی از سوی ارتش عراق بودیم. ما حدود 45 روز در فاو مقاومت کردیم و عراق نیز با تمام قوا مقاومت میکرد و حتی کشورهای منطقه و کشورهای غربی هم به آنها کمک میکردند. برای عراق خیلی مهم بود که حضور خود را در فاو تثبیت کند. هر جایی که کار گره میخورد و مقاومت سخت میشد ما از نیروهای لشکر 27 محمد رسول الله استفاده میکردیم و عراق هم در چنین مواقعی از نیروهای گارد ریاست جمهوری استفاده میکرد. در فاو عراق ریسک کرده و به تقلید از ایرانیها شبانه عملیات کرد، آن هم با استفاده از نیروهای گارد ریاست جمهوری. نیروهای ما نیز آنها را دور زدند و در حلقه محاصره همه را قتل عام کرده بودند. نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق جنگ شبانه را بلد نبودند و ضدپاتک خوردند.
عراق منطقه را 15 متر به 15 متر با خمسه خمسه میزد و بسیار خطرناک بود. من به همراه یک عکاس دیگر داوطلبانه به منطقه رفتیم. ما با فاصله از همدیگر حرکت میکردیم که اگر خمپاره اصابت کرد حداقل همگی با هم کشته نشویم. یک نفر این طرف و یک نفر آن طرف جاده حرکت میکرد. ما زیر این آتش خمسه خمسه پیاده میرفتیم. تعداد بسیار زیادی از جنازههای نیروهای گارد آنجا بود. اشتیاق بسیاری داشتیم که تا پشت خاکریز برویم و ببینیم چه اتفاقاتی افتاده است. میخواستیم صحنههای نابی از مجاهدت رزمندگان را ثبت کنیم. در میانه راه یک موتوری با سرعت میرفت. دوست عکاس ما جلوی او را گرفت و سوار موتور شد و به سمت جلو رفت. من تک و تنها در آن منطقه ماندم. فضا پر از دود بود چراکه رزمندههای ما مخازن نفت را زده بودند. دود به حدی زیاد بود که انتهای جاده را نمیدیدم.
وحشت بسیاری بر فضا غالب بود و من به خدا توکل کردم. چند دقیقه بعد یک آمبولانس با سرعت به سمت جلو میرفت. من جلوی آمبولانس را گرفتم و به زور او را نگه داشتم. گفتم : «من هر طوری هست باید جلو بروم و عکاسی کنم.» در میان راه دو کامیون ریو که رزمندهها سوارش بودند را زده بودند و ماشینها هنوز در حال سوختن بودند. وقتی جلو رفتم دیدم که بچهها با خمپارههای عراقی که از فتح منطقه غنیمت گرفتند تانکهای عراقی را میزدند. من عکسهای بسیار خوبی را در آنجا ثبت کردم. حتی از نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق هم عکس گرفتم. این ریسکپذیری ما باعث ثبت عکسهای خوب شود. عکاسان دفاع مقدس باید قدر دانسته شوند و نباید فقط در هفته دفاع مقدس از آنها یاد شود. البته نیروهای خبرگزاری تسنیم روحیه رزمندگی دارند و همیشه به یاد ما هستند.
*آقای کریمیان واکنش نسل جوانی که جنگ را درک نکردهاند در قبال تماشای این عکسها را چطور ارزیابی میکنید؟
کریمیان: این جنگ تنها جنگ ایران در طول تاریخ بود که ما هیچ خاکی را از دست ندادیم. بسیاری از اراضی ایران در زمان قاجار با معاهدهها از ایران جدا شد. در زمان پهلوی اول کوههای آرارات و در زمان پهلوی دوم بحرین از خاک ایران جدا شد.
ما باید احترام زیادی برای شهدا، جانبازان و خانوادههایشان قائل باشیم چراکه آنها با رشادت خود اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک ایران جدا شود. جنگ بسیار تلخ است. انشاالله که دیگر جنگ نشود. ملت ما هنوز در حال تحمل عوارض جنگ هستند.
جانبازهای شیمیایی و خانوادههایشان زندگی بسیار سختی دارند. عوارض جانبازی من در حدی نیست که بخواهم خود را با این جانبازها مقایسه کنم چراکه من سالم هستم، راه میروم و به راحتی نفس میکشم. متاسفانه ملت ما زیاد کتاب نمیخوانند. من همیشه توصیه میکنم که اگر هیچ کتابی نمیخوانند حداقل تاریخ ایران را بخوانند تا بدانند این خاک با چه رشادتی حفظ شده است.
*در پایان چه صحبتی دارید؟
فریدونی: متاسفانه پس از جنگ به مقوله عکاسی بها داده نشد. متاسفانه مسئولین فرهنگی ما عکاسان جنگ را رها کردند و نتوانستند از تجربیات آنها برای نسل جوان استفاده کنند. ما هنوز یک آژانس عکس حرفهای در کشورمان نداریم. عکاسان جوان ما نیاز به ساماندهی دارند. عکاسان خوب باید گلچین شوند و در یک آژانس عکس به کار گرفته شوند و عکسهای خوب آنها به رسانهها فروخته شود. نه اینکه خبرگزاریها عکسها را به صورت مجانی روی سایت بگذارند و در اختیار روزنامهها قرار دهند. این رویکرد موجب کاهش انگیزه عکاسان جوان و بیکیفتی کار آنها میشود.
یادی از گروه «چهل شاهد»
کریمیان: خوب است در پایان یادی از بچههای «چهل شاهد» داشته باشیم. در سالهای ابتدایی جنگ «ستاد تبلیغات جنگ» تشکیل شد. این ستاد گروهی به نام «چهل شاهد» تشکیل داد که بسیاری از آنها شهید شدند. مقر این ستاد در اهواز بود. ما هر وقت که به ستاد میرفتیم به بچههای چهل شاهد آموزش عکاسی میدادیم. آنها از برنامهها و بازدید شخصیتها عکس و فیلم تهیه میکردند و گاهی هم از عملیاتها عکاسی میکردند. هیچکدام از آنها عکاس و فیلمبردار حرفهای نبودند اما آثاری از آنها باقی ماند. آنها زحمت بسیاری برای جنگ کشیدند. از فیلمهای آنها یک فیلم بلند تهیه شد که در آن زمان از تلویزیون پخش کردند.
فریدونی: متاسفانه به بچههای چهل شاهد هم بها داده نشد که این هم به مسئله سوءمدیریت باز میگردد. در حال حاضر ما توانایی لازم برای ایجاد یک گروه منسجم عکاسی از مدافعان حرم را داریم اما متولیان امر عزمی برای انجام این کار ندارد. دستاوردهای مدافعان حرم باید ثبت شود تا برای آیندگان و خانوادههایشان باقی بماند. متاسفانه هجمههای بسیاری به این عزیزان میشود و هنر عکاسی میتواند مرهمی بر زخمهای آنها شود.
گفتوگو از: مهدی خانی اوشانی
انتهای پیام/