به بهانه بازگشت قهرمان گمنام سوریه:عادت داشت بهترین ها را انتخاب کند

به خاطر آمادگی بدنی و مهارت هایش به عنوان مستشار نظامی راهی سوریه شد و تخصص هایش را آموزش می داد. بیست و ششمین روز حضورش در سوریه به شهادت رسید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، هنوز کسی درست نمی‌دانست در سوریه چه خبر است. به غیر از چند تیتر خبری در رسانه‌های مختلف جزئیات بیشتری از جنایات تکفیری‌ها در سوریه بر کسی اشکار نبود. فقط گاه گاهی خبری از شهادت یکی از جوانمردان ایرانی در آن جغرافیا شنیده می‌شد که در مصاف مبارزه با داعش نقش مستشار و راهنمایی با تجربه را برای نیروهای مقاومت مردمی و ارتش سوریه ایفا می‌کنند.

کسانی که در غربت شهید می‌شدند و غریبانه به خاک سپرده می‌شدند. شهید محرم ترک...شهید هادی باغبانی...شهید مهدی عزیزی...شهید محمد حسین مرادی...شهید محمودرضا بیضایی...شهید علی سلطانمرادی...خبر هر شهیدی که می‌آمد، لرزه جدیدی بر پیکر آگاهی مردم می‌انداخت. کم کم سوال‌ها و کنجکاوی‌ها از جریانات سوریه و شناخت مردانی که در این کارزار مظلومانه به شهادت رسیدند، جامعه را به سمت هیاهوی بزرگ مدافعان حرم پیش برد. مدافعانی که از اثر خون شهدای سوریه شجاعتی مثال زدنی برای شرکت در این دفاع همگانی پیدا کرده بودند و برای خاتمه دادن به جنایات تکفیری‌ها در این جغرافیا حاضر شدند.

نیرو مخصوص بود و کار چریکی می‌کرد. تخصصش جنگ شهری و تاکتیک بود.تخصص های زیادی داشت. یک ساله مترجم زبان عربی شد. و یک کتاب چند هزار کلمه‌ای ترجمه کرد. به خاطر آمادگی بدنی و مهارت هایش به عنوان مستشار نظامی راهی سوریه شد و تخصص هایش را آموزش می داد. بیست و ششمین روز حضورش در سوریه به شهادت رسید.

هرچند وقت یکبار با چهره گرفته‌ای به خانه می‌آمد و می‌گفت: «فلانی هم رفت...کسی فکر نمی‌کرد خدا او را هم بخرد...» اما یک روز خبر شهادت خودش را برای همسرش آوردند. خبر شهادتی بدون تابوت و پیکر و تشییع. یک فیلم و عکس از او مانده بود که خود داعش منتشر کرد و آخرین پیامی که در بی سیم اعلام کرد و...

حالا بعد از گذشت حدود چهار سال از شهادتش خبر آورده اند که پیکر شهید علی سلطانمرادی به کشور بازگشت است. شهیدی که مظلومان و در گمنامی به شهادت رسید و پیکرش چند سال مفقود بود. علی سلطانمرادی متولد 57 بود و 36 ساله بود که در 22 بهمن سال 93 در منطقه درعا در سوریه به شهادت رسید.

لیلا اسدی همسر شهید جاویدالاثر مدافع حرم علی سلطانمرادی است. او 11 سال و 10 ماه با شهید زندگی کرد.محمدرضا 12 ساله و فاطمه 7 ساله حاصل درخشان حدود 12 سال زندگی مشترک آن‌هاست. 

 

او می گوید: "یک نظامی بود و در موقعیت‌ها و ماموریت‌های مختلف کاری دچار مجروحیت‌هایی هم شده و جانباز شد. همیشه عادت داشت که بهترین‌ها را انتخاب کند. هدفش هم درگیری با دشمنان اسلام بود و در نهایت درگیری رودررو با دشمنان نصیبش شد. از وقتی جانباز شد، برخی کارهای سخت بر عهده‌اش گذاشته نمی‌شد. بعد از اینکه حالش بهتر شد و موقعیت کارش از شکل اداری درآمد، توانست به سوریه برود. چون نیرو مخصوص بود و کار چریکی می‌کرد، برایش ماندن در بخش اداری سخت بود. می‌گفت من برای اینجا نیستم و این کارها کار من نیست. به همین دلیل به محض بهبودی به سوریه رفت. 

وصیت نامه نداشت. بیشتر تلفنی وقتی زنگ می‌زد به من تاکید می‌کرد: «من فقط به خاطر حضرت زینب(س) اینجا هستم. که من می‌گفتم: «خوب است که همه ثواب‌ها را برای خودت جمع می‌کنی.» و می‌گفت: «نه! من هر چه ثواب جمع کرده‌ام برای شما. همه را تقدیم شما می‌کنم.» من می‌گفتم: «شما سرحال باش تا بچه‌ها هم سرحال باشند.»

شهید مهدی عزیزی از دوستان صمیمی علی آقا بود که یکسال قبل از علی شهید شد و همسرم به دوستانش گفته بود: «من بعد از مهدی دیگر دل به دنیا ندارم.» وقتی شهید عزیزی به شهادت رسید. همه در خانه ما مات و مبهوت شهادتش بودند. یک ماه قبلش علی آقا گفت: «اقا مهدی رفت سوریه.» و بعد ماه رمضان بود که یک روز علی به من گفت: «نمی‌دانم شاد باشم یا ناراحت.» گفتم: «چی شده؟» گفت: «آقا مهدی شهید شد. نمی‌دانم ناراحت باشم از اینکه از پیش من رفت یا خوشحال باشم از اینکه به آرزویش رسید.»

 با همرزمش «شهید عباس عبداللهی»، برای شناسایی رفته بود که آنجا به کمین می‌خورند. نیروهای مقاومت خواسته بودند گروهی در منطقه‌ای جلو بروند و شرایط منطقه را بررسی کنند که همسرم گفته بود: «نه؛ خطر دارد اول من بروم و امنیت و پاکسازی منطقه را اعلام کنم تا به دوستان دیگر خطری نرسد.» به همراه همرزمش جلو می‌رود و آزادی سه یا چهار روستا را هم در بی‌سیم به دوستانش اعلام می‌کند.

در یکی از روستاها به یک کمین خورده بودند و نزدیک به 20 یا 30 نفر سر این دو نفر ریخته بودند و آن‌ها را به شهادت رساندند. ایشان خبر شهادت همرزمش را در بی‌سیم اعلام می‌کند و آخرین چیزی که از او شنیده بودند، ذکر «یا ابوالفضل» بود. همرزمش عباس عبداللهی از تبریز آمده بود که هر دو هم در منطقه درعا سوریه مفقودالاثر شدند.

داعش که پیکر را برداشته بود، فیلم و عکسش را در فضای مجازی گذاشته بود. همکاران ایشان این موضوع را تایید کردند و از شهادتش مطمئن شدند و بعد خبر را به ما دادند."

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران